موضوع: "احادیث"

اینگونه آسایش دل داشته باشیم

امام صادق علیه السلام:

طَلَبتُ فَراغَ القلبِ فوَجَدتُهُ فی قِلَّةِ المالِ

آسایش دل را جستجو کردم و آن را در کمی  ثروت یافتم.

 

پی نوشت:

مستدرک الوسائل: ج ۱۲، ص ۱۷۴، ح ۱۳۸۱۰

هشدار امام جواد(ع) درباره نابودی یک نعمت خداوندی

امام جواد علیه السلام:

عظمت و بزرگی نعمتهای الهی بر کسی معلوم نمی‌شود مگر آنکه مردم از او درخواستهای بزرگی بکنند و هر کس این سخن (درخواستهای مردم) را تحمل نکند، (پاسخ نگوید) آن نعمت خداوندی را در معرض نابودی قرار داده است.

متن حدیث:

قالَ الْجَوادُ علیه السلام: ما عَظُمَتْ نِعَمُ اللّه ِ عَلی اَحَدٍ إلاّ عَظُمَتْ إلَیْهِ حوائِجُ النّاسِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْکَ الْمَعُونَةَ عَرَّضَ تِلْکَ النِّعمَةَ لِلزَّوالِ.

“الفصول المهمه، ۲۷۵ و ۲۷۴”

 

لیلة الرغائب


لیلة الرغائب
از جمله شبهای بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است.معروف به لیلة الرغائب، اعمال مخصوصی در این شب ذکر شده که به واسطه آن اعمال برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر می شود.

رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عکاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می آید در حدیث است شب جمعه اول این ماه احیاء و بیداری و نیایش فضیلت ویژه دارد و موجب دست یابی به عطایای ارزشمند حضرت پروردگار است، در حدیث است که رسول خدا(ص) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتاب های دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده اند که پیامبر(ص) فرمود: هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می گوید: ای دوست من مژده می دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار می گوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ای ندیدم و سخنی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ می گوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد.

منبع:

شیخ صدوق کتاب امالی، ص 11 و بحار، ج 97، ص 33.

فضیلت ماه رجب...


فضیلت ماه رجب
این ماه همانند ماه شعبان و ماه رمضان از ماه های بسیار با شرافت و با فضیلت است که در روایات اسلامی بر آن تأکید و توصیه شده به طوری که ماه رجب شهر اللّه الأصب یعنی ماه (سرای خداوند) نامیده شده که رحمت خدا در آن بر بندگان سرازیر است پس شایسته است انسانهای با ایمان بسیار استغفار و توبه نمایند و به این ماه نیز «واصل»،(بی سر و صدا) گفته شده زیرا در آن از جنگ با مخالفان و مشرکان نهی شده است.

در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می شود و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.

پیامبر(ص) فرمودند: رجب برای امّت من ماه استغفار است پس در این ماه به محضر پروردگار از گناهان خویش پوزش طلبید که خداوند بخشنده ای مهربان است. امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است

از ثوبان غلام پیامبر(ص) نقل شده که گفت: ما جمعی در خدمت پیامبر(ص) بجایی می رفتیم عبورمان به گورستانی افتاد، حضرت اندکی در میان قبرها بایستاد و سپس به راه افتاد. من عرض کردم توقف شما در قبرستان به چه خاطر بود؟ حضرت سخت گریه کرد و ما نیز محزون و گریه کردیم، سپس فرمود: ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند آنچنان که من ناله آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود و اگر اینها در ماه رجب روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند. عرض کردم: یا رسول اللّه روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می دهد؟ فرمود: آری سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از رجب را روزه بدارد و یک شب آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد و…

از امام صادق(ع) آمده که هر کس در روز اول رجب امام حسین(ع) را زیارت کند حتما آمرزیده گردد. بزنطی گوید: از حضرت رضا(ع) پرسیدم: شما در چه ماهی امام حسین(ع) را زیارت می کنید؟ فرمود: در نیمه رجب و نیمه شعبان. از ابان بن تغلب معنی «العجب ثم العجب بین الجمادی و الرجب» را پرسیدند گفت: ملاقات زنده هاست «در زمان رجعت» با مردگان.

در حدیث آمده که پیامبر اسلام(ص) فرمودند: رجب ماه خداست کسی که یک روز از این ماه را روزه بگیرد موجب خشنودی خدا گردد و غضب الهی از او دور شود و دری از درهای جهنّم به روی او بسته شود و نیز فرمود: رجب نام جویی است در بهشت از عسل شیرین تر و از برف سفیدتر هر که در این ماه یک روز، روزه بگیرد از آن جوی به او آب دهند.

شیخ صدوق از سالم روایت کرده که می گفت: در اواخر ماه رجب حضور امام صادق(ع) رسیدم به من فرمود: آیا روزه ماه رجب را گرفته ای؟ گفتم: نه! حضرت فرمود: واللّه ای سالم آن قدر ثواب از تو فوت شده است که اندازه آن را به غیر خدا کسی نمی داند زیرا این ماهی است که خدای متعال بر ماههای دیگر فضیلت و برتری داده و حرمتش را بزرگ شمرده، روزه را در آن گرامی داشته سپس فرمود: ای سالم هر کس یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد در امنیّت و آسایش خواهد بود از شدت سکرات مرگ و وحشت بعد از مرگ و نیز از عذاب قبر و هر کس دو روز آخر این ماه را روزه بدارد از صراط به آسانی می گذرد و از ترس و هراس قیامت و شدت آن نهراسد و از جهنم برائت جوید و سپس حضرت فرمود: هر کس نتواند روزه بگیرد چندبار سبحان اللّه بگوید.

به هر حال اعمال و دعاهای زیادی در ماه رجب سفارش و توصیه شده که برای امور دنیایی و رهایی از مشکلات آخرتی انسان مفید است.

ماه رجب و دعا
یکی از چیزهایی که در ماه رجب پسندیده است دعا است، که مرحوم مجلسی و حاج شیخ عباس قمی آنها را در موارد مختلف گزارش کرده اند. از جمله این دعاها که بسیار هم سفارش شده است سید بن طاووس از محمد بن ذکوان که این مرد آن قدر در حال سجده گریه کرد که نابینا شد می گوید: به حضرت امام صادق(ع) گفتم لطفاً برای ماه رجب مرا دعایی تعلیم دهید که از طرف خدای متعال به وسیله آن سود ببرم حضرت فرمود:در تعقیب نمازهای صبح و شام هر روز این ماه این دعا را بخوان: «یا من ارجوه لکلّ خیر و آمن سخطه عند کلّ شر یا من یعطی الکثیر بالقلیل یا من یعطی من سئله یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحنّنا منه و رحمة اعطنی بمسئلتی ایّاک جمیع خیر الدّنیا و جمیع خیر الآخرة و اصرف عنّی بمسئلتی ایّاک جمیع شرّ الدّنیا و شرّ الآخرة فأنّه غیر منقوصٍ ما اعطیت وزدنی من فضلک یا کریم، ای آنکه در هر چیزی به تو امید دارم و از خشمش در هر تسرّی و بدی ایمن هستم، ای آنکه در برابر اندک بسیار عطا کند، ای آنکه به هر کس که بخواهد عطاهای بسیار نماید، ای آنکه به کسی که از او چیزی نخواهد و کسیکه از راه مهرورزی و رحتمش او را نشناسد عطا می کند، خواهشی که از تو دارم همه خیر دنیا و همه خوبیهای آخرت را به من عطا کن، درخواست دیگرم از تو این است که بدی های دنیا و بدی آخرت را از من دور کنی زیرا کاسته نشود هر آنچه عطا کنی و برای من از فضل و بخشش خودت بیفزا ای با کرامت.»

محمد بن ذکوان می گوید، سپس حضرت محاسن خود را به دست چپ گرفت و با حالت تضرّع و خشوع در حالی که انگشت سبّابه دست راست را حرکت می داد ادامه دعا را می خواند: «یا ذاالجلال و الأکرام یا ذالنّعماء و الجود یا ذالمنّ و الطّول حرّم شیبتی علی النّار؛ای صاحب جلال و کرم، ای صاحب نعمت ها و بخشش ها، ای صاحب منّت وجودها، موی سفیدم را بر آتش دوزخ حرام کن.»

در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) گزارش شده که فرمود: هر کس در ماه رجب این عبارت را صدبار بگوید: «استغفر اللّه الّذی لا اله الّا هو وحده لاشریک له واتوب الیه؛و با صدقه این ماه را به پایان ببرد، پاداش صد شهید را دارد و اگر در ماه رجب از دنیا برود خدا از او راضی می باشد.»

و نیز در حدیث دیگری آمده است که هر کسی دوست دارد که جایگاه خود را در بهشت ببیند و برای او نشان داده شود در ماه رجب یک روز روزه بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند در رکعت اول صدبار قل هو اللّه احد، در رکعت دوم دویست بار قل هو اللّه احد بخواند. از اینگونه احادیث فراوان است که در فضیلت این ماه وارد شده است

منبع:

بحار، ج 97، ص 39.

منظور از تبديل سيّئات به حسنات درمورد توبه كنندگان

در اين كه منظور از تبديل سيئات به حسنات چيست؟ چند تفسير وجود دارد كه همگى مى تواند قابل قبول باشد:
1ـ هنگامى كه انسان توبه مى كند و ايمان به خدا مى آورد دگرگونى عميقى در سراسر وجودش پيدا مى شود، و به خاطر همين تحول و انقلاب درونى سيئات اعمالش در آينده، تبديل به حسنات مى شود، اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مى شد، در آينده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مى گذارد، و اگر زناكار بود بعداً عفيف و پاكدامن مى شود و اين توفيق الهى را در سايه ايمان و توبه پيدا مى كند.
2 ـ ديگر اين كه: خداوند به لطف و كرمش، و فضل و انعامش بعد از توبه كردن سيئات اعمال او را محو مى كند، و به جاى آن حسنات مى نشاند، چنان كه در روايتى از «ابوذر» از پيامبر اسلام«ص» مى خوانيم: روز قيامت كه مى شود، بعضى از افراد را حاضر مى كنند خداوند دستور مى دهد: گناهان صغيره او را به او عرضه كنيد و كبيره ها را بپوشانيد.به او گفته مى شود: تو در فلان روز فلان گناه صغيره را انجام دادى، و او به آن اعتراف مى كند، ولى قلبش از كبائر ترسان و لرزان است.در اينجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى كند دستور مى دهد: به جاى هر سيئه، حسنه اى به او بدهيد، عرض مى كند: پروردگارا! من گناهان مهمى داشتم كه آنها را در اينجا نمى بينم.«ابوذر» مى گويد: در اين هنگام پيامبر تبسم كرد به گونه اى كه دندان هايش آشكار گشت، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات»(1)(2)
3 ـ سومين تفسير اين كه: منظور از سيئات، نفس اعمالى كه انسان انجام مى دهد نيست، بلكه آثار سوئى است كه از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى كه توبه كند و ايمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچيده مى شود، و تبديل به آثار خير مى گردد، و اين است معنى تبديل سيئات به حسنات.
البته اين سه تفسير، منافاتى با هم ندارند و ممكن است هر سه در مفهوم آيه جمع باشند.(3)

پي نوشت

1. سوره فرقان، آيه 70.
2. تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 33.
3. تفسير نمونه، ج 15، ص 181.

چرا حضرت يوسف(ع) فساد انگيزي برادرانش را به شيطان نسبت مي دهد؟

سوره يوسف، آيه 100: («… وَ قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي‏ …»)

سرانجام شيرين‏ ترين لحظه زندگى يعقوب، تحقق يافت و بعد از سالها فراق ميان حضرت بعقوب (ع) و حضرت يوسف (ع)، وصال ميان پدر و فرزند رخ داد. اما هنگامي كه حضرت يوسف در صدد شرح ماجرا برمي آيد و انتظار مي رود علت اصلي همه بلايا و مصائب (يعني ظلمي كه برادرانش در حق او روا داشتند؛ بطوري كه با مفسده انگيزي يوسف را از پدر جدا نموده، در چاه رهايش كردند و با دروغ و ظاهرسازي مساله را به گمان خود حل كردند تا جايگاه خود را ارتقا دهند) در كانون تشريح وي باشد، مي فرمايد: «نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي» به دنبال مداخله شيطان، در بين من و برادران گرفتاري ها و بلاياي زيادى سرازير شد. حضرت يوسف از اين ماجرا، به همين اندازه اكتفا نموده و آن را سربسته رها مي كند. در حاليكه به اصل فراق و زنداني شدن تصريح نموده است.

راغب در مفردات مى‏ گويد: «نزغ»، مداخله در امور به قصد خرابكارى و به فساد كشاندن آن است و اساسا به همين جهت به وسوسه هاي شيطاني «نزغ» مي گويند. در آيه فوق نيز نزغ به همين معنا به كار رفته است. وسوسه ‏هاى شيطانى در اين گونه ماجراها هميشه نقش مهمى ايفاء مي كنند، اما آيا شيطان از برادران يوسف سلب اراده كرده بود و ايشان بي تقصير بودند؟ 

در پاسخ بايد گفت: خداوند ذات انسان را، ذات مختار قرار داده است؛ به گونه اي كه فعل ارادي انسان تنها به اختيار او تحقّق مي يابد، بلكه محال است بدون اختيار خودش وجود خارجي پيدا كند. از اين رو از وسوسه‏ هاي شيطاني به تنهايى كارى ساخته نيست، تصميم گيرنده نهايى خود انسان است، اوست كه درهاى قلب خود را به روى شيطان مى ‏گشايد و اجازه ورود مى ‏دهد. لذا از اين آيه، مطلبى كه بر خلاف اصل آزادى اراده باشد استفاده نمى ‏شود. 

‏ اما آنچه در حقيقت باعث شد كه حضرت يوسف مفسده انگيزي برادران را به شيطان نسبت دهد بحث كلامي اختيار و اراده نيست، بلكه اين بحث اجتماعي است كه مقصرين اين فتنه انگيزي، خود به اشتباه خود پي برده بودند و به اندازه كافي شرمنده بودند؛ لذا در اينجا نمونه ديگرى از سعه صدر و بزرگوارى يوسف (ع)، چهره مي گشايد تا بدون ‏آنكه مقصر اصلي را رسوا كند، تنها به صورت سربسته بگو‏يد: شيطان در اين كار دخالت كرد و عامل فساد شد. 

پي نوشت:

تفسير نمونه، ج‏10، ص 80.  
 

خدايي كه از همه چيز آگاه است چرا انسان‏ را امتحان مي كند؟


زمایش‏هاى ما براى شناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمايش الهى در واقع همان پرورش و تربيت است.
به عبارت ديگر آزمايش كردن انسان براى فهميدن است؛ ولى آزمايش كردن خدا براى فهميدن نيست؛ بلكه براى آن است كه از انسان عملى سر زند و پاداش و كيفر بر اساس آن عمل باشد يا سبب توبه بندگانش شود.
توضيح آن‏كه، خدا مي داند كه فلان شخص در برابر حوادث تلخ و شيرين چه برخوردى خواهد كرد؛ امّا نبايد بر اساس اين دانش به آن شخص اجر و پاداش دهد. همان‏گونه كه ما مي دانيم فلان خياط مي تواند بدوزد و يا فلان بنّا مي تواند بسازد؛ امّا هرگز بر اساس اين علم به او مزد نمي دهيم، بلكه بايد از او كارى سر زند تا استحقاق پاداش داشته باشد.ابزار امتحان الهى؛ نعمت‏ها، نقمت‏ها، حوادث وصحنه‏ هاى تلخ و شيرين در طول زندگى است.(1)
خداوند در قرآن كريم در اين رابطه آيات فراواني را ذكر كرده است. در قرآن متجاوز از بيست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، اين يك قانون كلى و سنت دائمى پروردگار است كه براى شكوفا كردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتيجه پرورش دادن بندگان آنان را مى ‏آزمايد، يعنى همان گونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى‏ گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى‏ دهد تا مقاوم گردد.
به طور نمونه مي فرمايد:
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ (1)
و قطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى و جانى و كمبود محصولات، آزمايش مى‏ كنيم و صابران (در اين حوادث و بلاها را) بشارت بده.
يا مي فرمايد: و نبلوكم بالشرّ و الخير(2)
شما را با خوبي و بدي مي آزماييم
در جاي ديگر مي فرمايد:
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون؛(3)
آيا مردم گمان مى ‏كنند بدون امتحان رها مى‏ شوند، نه هرگز بلكه همگى بايد امتحان دهند.
در جاى ديگر آمده است:
فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُر؛(4)
هنگامى كه يكى از پيروان سليمان تخت بلقيس را در كمتر از يك چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر كرد، سليمان گفت اين لطف خدا است براى اينكه مرا امتحان كند آيا شكرگزارى مى‏ كنم يا كفران؟
امير مومنان حضرت على عليه السلام نيز در روايتي مى‏ فرمايد: ان الله يبتلى عباده عند الاعمال السيئة بنقص الثمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب و يتذكر متذكر(5)
همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان، به كمبود محصول و حبس بركت و بسته شدن منابع خير، گرفتار مى‏ كند تا شايد متذكّر شوند و توبه نمايند.
يا در جاي ديگر مي فرمايد:و ان كان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لكن لتظهر الافعال التي بها يستحق الثواب و العقاب:

گرچه خداوند به روحيات بندگانش از خودشان آگاه تر است ولى آنها را امتحان مى‏ كند تا كارهاى خوب و بد كه معيار پاداش و كيفر است از آنها ظاهر گردد (6)

منبع:

1.سوره بقره، آيه 155
2. سوره انبياء،آيه 35
3. سوره عنكبوت، آيه 1
4. سوره نمل،آيه 40
5.نهج البلاغه، خطبه 143
6. نهج البلاغه كلمات قصار جمله 93

هشدار جدی امام علی(ع) درباره مرگ و دنیای فانی

 امام علی علیه السلام فرمود: 

همانا انسان در دنیا تخته نشان تیرهای مرگ، و ثروتی است دستخوش تاراج مصیبت ها:

وَ قَالَ علی ( علیه السلام ) : إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَی وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْ‌ءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّةَ فِی هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا.

با هر جرعه نوشیدنی، گلو رفتنی، و در هر لقمه ای، گلوگیر شدنی است، و بنده نعمتی به دست نیاورد جز آن که نعمتی از دست بدهد، و روزی به عمرش افزوده نمی گردد جز با کم شدن روزی دیگر. پس ما یاران مرگیم، و جان های ما هدف نابودی ها، پس چگونه به ماندن جاودانه امیدوار باشیم. در حالی که گذشت شب و روز بنایی را بالا نبرده جز آن که آن را ویران کرده، و به اطراف پراکنده شود 

برای خدا بیاموزید؟؟؟....

مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و َعَمِلَ بِهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ فى مَلَكُوتِ السَّماواتِ عَظيما فَقيلَ: تَعَلَّمَ لِلّهِ و َعَمِلَ لِلّهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ؛

هر كس براى خدا دانش بياموزد و به آن عمل كند و به ديگران آموزش دهد، در ملكوت آسمانها به بزرگى ياد شود و گويند: براى خدا آموخت و براى خدا عمل كرد و براى خدا آموزش داد.

منبع:

الذریعه الی حافظ الشریعه(شرح اصول کافی) ج1،ص56

علت نزول آيه نجوا و نسخ آن پس از مدتي كوتاه چه بود؟

«يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا نَجَيْتُمُ الرَّسولَ فَقَدِّمُوا بَينَ يَدَى نجْوَاشْ صدَقَةً ذَلِك خَيرٌ لَّكمْ وَ أَطهَرُ فَإِن لَّمْ تجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هنگامى كه مى ‏خواهيد با رسول خدا نجوا كنيد (و سخنان درگوشى بگوييد)، قبل از آن صدقه‏ اى (در راه خدا) بدهيد اين براى شما بهتر و پاكيزه‏ تر است و اگر توانايى نداشته باشيد، خداوند غفور و رحيم است.
درباره سبب نزول اين آيه گفته شده كه گروهى از مردم مخصوصا از اغنيا مرتبا مزاحم پيامبر (ص) مى ‏شدند و با او نجوى مى ‏كردند، كارى كه مايه اندوه ديگران، و يا كسب امتياز بى دليلى براى اينان بود، بعلاوه موجب ضايع شدن وقت گرانبهاى پيامبر (ص) مى ‏شد، به همين دليل حكم فوق نازل گشت كه اگر مي خواهيد با پيامبر خدا(ص) سخن بگوييد، قبل از آن صدقه بدهيد و اين آزمونى بود براى آنها و نيز كمكى به مستمندان [ صدقه صرف ايشان مي شد] و وسيله مؤثرى براى كم شدن اين مزاحمت ها.
اكثر مفسران شيعه و اهل سنت نوشته اند تنها كسى كه به اين آيه عمل كرد امير مؤ منان على (عليه السلام ) بود چنانكه طبرسى در روايتى از خود حضرت نقل مى كند كه فرمود: «آية من كتاب الله لم يعمل بها احد قبلى ، و لا يعمل بها احد بعدى كان لى دينار فصرفته بعشرة دراهم فكنت اذا جئت الى النبى (صلى اللّه عليه و آله ) تصدقت بدرهم» آيه اى در قرآن است كه احدى قبل از من و بعد از من به آن عمل نكرده و نخواهد كرد، من يك دينار داشتم آنرا به ده درهم تبديل كردم و هر زمان مى خواستم با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نجوا كنم درهمى را صدقه مى دادم ).
همين مضمون از بسياري از علماي شيعه و اهل سنت نقل شده است .
فخر رازى نيز اين حديث را كه تنها كسى كه به آيه فوق عمل كرد على (عليه السلام ) بود از جمعى از محدثان از ابن عباس نقل كرده است .
در (در المنثور) نيز روايات متعددى در ذيل آيات فوق در همين معنى آمده است .
در تفسير روح البيان از (عبدالله فرزند عمر بن خطاب) نقل مى كند كه مى گفت : «كان لعلى (عليه السلام ) ثلاث ، لو كانت لى واحدة منهن كانت احب الى من حمر النعم : تزويجه فاطمه (عليه السلام )، و اعطائه الراية يوم خيبر، و آية النجوى» على (عليه السلام ) سه فضيلت داشت كه اگر يكى از آنها براى من حاصل مى شد بهتر بود از شتران سرخ موى نخست ازدواج با دختر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله )، فاطمه (سلام الله عليها)، و ديگر دادن پرچم به دستش در روز خيبر، و ديگر آيه نجوى . ثبوت اين فضيلت بزرگ براى على (عليه السلام ) در غالب كتب تفسير و حديث آمده و چنان مشهور و معروف است كه نيازى به شرح بيشتر نيست .
 اكثر علما معتقدند كه اين آيه با آيه ديگرى نسخ گرديده و آن آيه اين است:
«أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»آيا ترسيديد كه فقير شويد و از دادن صدقه قبل از نجوا خوددارى كرديد؟ اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت؛ نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد و [بدانيد كه‏] خداوند از آن چه انجام مى‏ دهيد، آگاه است.
درباره علت نسخ آيه نجوا بايد گفت همان طور كه لزوم صدقه دادن در نجوا منافعى در برداشت، طبعا جلوى منافع ديگرى را نيز مى ‏گرفت؛ زيرا شكى در اين نيست كه اعراض نمودن مسلمانان و اصحاب پيامبر (ص) در اثر همان حكم از تماس‏ها و گفت و گوهاى خصوصى با رسول خدا (ص)، آنان را از منافع و استفاده ‏هاى زيادى محروم مى‏ ساخت و به مصالح عمومى لطمه وارد مى‏ نمود. براى مقدم داشتن همان مصالح عمومى بر مصالح خصوصى و ترجيح دادن منافع عام بر منافع خاص فقرا، خداوند حكم وجوب اين صدقه را برداشت و حكم به پا داشتن نماز و پرداختن زكات و پيروى از رسول خدا (ص) را جايگزين آن ساخت.
نزول آيه نجوا و سپس نسخ آن فوايد و نتايج زيادى را در برداشت: از جمله اين كه نسخ اين حكم بهترين عامل تنبيه و بيدارى مسلمانان و مهم‏ترين وسيله اتمام حجت براى آنان بود؛ زيرا با صدور فرمان نسخ براى همه روشن گرديد كه تمام صحابه و ياران پيامبر (ص) مال دنيا را بر تماس و گفت و گو با پيامبرشان مقدم داشتند و از ياران وى كسى بر اين حكم عمل نكرد؛ مگر امير مؤمنان على بن ابى طالب (ع).
در عين حال اين حكم اين نكته را نيز مي رساند كه كسانى كه به خاطر پول و بذل مال، تماس‏ هاى خصوصى و ارتباطشان را با رسول خدا (ص) قطع مى‏ كنند، به مال و ثروت بيش‏تر از ملاقات خصوصى و ديدار رسول خدا (ص) اهميت و ارزش قائل هستند.
علت تشريع اين حكم با نسخ شدن آن معلوم و روشن گرديد، زيرا همان نسخ بود كه لطف و عنايت پروردگار را نسبت به بندگانش آشكار و عدم اهتمام مسلمانان را نسبت به مناجات با پيامبرشان برملا ساخت و با همين نسخ بود كه مقام و شخصيت امير مؤمنان (ع) در ميان ساير صحابه شناخته شد.


منبع:
[1].مجادله ،12
[2]. تعبير شتران سرخ موي در ميان عرب براى اشاره به گرانبهاترين اموال به كار برده مى شد، و آن را به صورت ضرب المثل به هنگام بيان بسيار نفيس  بودن چيزى ذكر مى كردند.
[3]. البيان في تفسير القرآن،  سيد ابو القاسم خوئى‏،موسسة احياء آثار الامام الخوئى‏، قم، بي تا، بي نا، ص: 372؛ تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران،1374، ج23،ص450-451
[4]. مجادله،13
[5].البيان في تفسير القرآن، ص: 372-377

سه ویژگى برجسته مؤمن از زبان امام رضا(ع)

امام رضا علیه السلام فرمودند:

لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:

1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.

مؤمن، مؤمن واقعى نیست مگر آن که سه خصلت در او باشد: سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش؛ سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است، سنّت پیغمبرش؛ مدارا و نرم رفتارى با مردم است، سنّت امامش؛ صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.

به خاطر حسین علیه السلام بخشیده شد


چند روزى بود که براى فرار از مجازات، پنهان شده بود. گناهى کرده بود که باید تنبیه مى شد. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را که هنوز چندان بزرگ نشده بودند ،از دور دید. سرآسیمه به طرف آنها دوید و آنان را به دوش کشید و با شتاب نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: «یا رسول الله صلى الله علیه و آله ! من پناه آورده ام به خدا و این دو فرزند، مرا به خاطر این دو ببخش.»
رسول خدا صلى الله علیه و آله تا این جریان را دید، به گونه اى خندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود: «تو را بخشیدم و به خاطر حسن و حسین علیهماالسلام از گناهت گذشتم.» آن گاه به حسن و حسین علیهماالسلام رو کرد و فرمود: «شفاعت شما را پذیرفتم».

منبع:

داستان های نهج البلاغه

شعار بزرگ الهی


این کسانی که این راه را طی کردند و این حرکت عاشقانه را و مؤمنانه را دارند انجام میدهند، واقعاً دارند حسنه‌ای را انجام میدهند. این یک شعار بزرگ است، لا تُحِلّوا شَعائِرَ الله، این بلاشک جزو شعائرالله است. جا دارد که امثال بنده که محرومیم از این‌جور حرکتها عرض بکنیم که «یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً». همان‌طور که عرض کردیم، این حرکت حرکت عشق و ایمان است؛ هم در آن ایمان و اعتقاد قلبی و باورهای راستین، تحریک‌کننده و عمل‌کننده است؛ هم عشق و محبّت. تفکّر اهل‌بیت و تفکّر شیعی همین‌جور است؛ ترکیبی است از عقل و عاطفه، ترکیبی است از ایمان و عشق؛ ترکیب این دو. این آن‌چیزی است که در سایر فِرَق اسلامی، خلأ آن محسوس است؛ سعی هم میکنند گاهی به یک نحوی این خلأ را پُر کنند، [امّا] نمیشود؛ چه کسی مثل خاندان پیغمبر -این عناصر برجسته، ممتاز، نورانی، ملکوتی- وجود دارد در بین معتقَداتِ شُعبِ دیگرِ اسلامی، که این‌جور مردم به آنها عشق بورزند، با آنها تعامل کنند، با آنها حرف بزنند، به آنها سلام کنند و از آنها ان‌شاءالله جواب بشنوند؛ چه‌کسی دیگر وجود دارد؟ این است که این یک فرصتی است در اختیار پیروان اهل‌بیت؛ این زیارت ائمّه (علیهم‌السّلام)، این معاشقه‌ی معنوی با این بزرگواران، این زیارتهای سرشار از مفاهیم عالی و ممتاز که در اختیار ما است.

منبع:

سخنان رهبر درباره اربعین

قصد و نیت از زیارت امام حسین(ع)

یکی از نکاتی که در استحباب زیارت امام حسین(علیه السلام) هست اینست که تأکید شده اين زيارت را از روي حبّ به رسول خدا(ص)، امير المؤمنين(ع) و فاطمه زهرا(س) انجام دهيد. این عجیب است که چه سرّی در این مطلب وجود دارد. انسان وقتی می‌خواهد امام حسين(ع) را زیارت کند حبّاً لرسول الله و أمیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(عليهم السلام) باشد. همچنان که امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید «روز قيامت ندا مي‌شود زائرين حسين(ع) کجا هستند؟» ببینید این چه عنوان عجیبی است که در روز قيامت خود زائر امام حسين بودن موضوعیت دارد مثل أین الرجبیون. «عده بسيار زيادي بر مي‌خيزند از آنها سؤال مي‌شود شما از زیارت امام حسین چه چیز اراده کردید؟»

گاهی اوقات قصد ما از زیارت اين است که دو رکعت نماز در حائر بخوانیم و حاجتمان را بگیریم، گرفتاری‌هایمان را حل کنیم، اینها درست است اما آنچه که مهم است اینست که انسان همانطور که گاهی(بلا تشبیه) به فرزند يک بزرگي اظهار ارادت مي‌کند تا به آن بزرگ بگوید من به شما علاقه دارم، در این روایات هم اینچنین آمده. وقتی روز قیامت از زوار امام حسین(ع) سؤال می‌شود شما به چه قصدی به زیارت امام حسین رفتید؟ می‌گویند: «بخاطر محبت رسول الله، فاطمه و علی، خطاب مي‌آيد: «اينها خمسه‌ي طيبه هستند ملحق به آنها شويد. شما با آنها و در درجه‌شان هستيد. برويد تحت لواء رسول الله که در دست امير المؤمنين است قرار گيريد تا وارد بهشت شويد.»

توصیه به پیاده روی در راه زیارت


یکی دیگر از نکات این استحباب مشی و پياده‌روي است، بعضی از آقایان احتمال داده‌اند اینکه در روایات وارد شده خدای تبارک و تعالی در ازاء هر قدم «بکلِّ خطوة» یک حسنه‌ای به زائر امام حسین(علیه السلام) مي‌دهد، این برای کسی است که وارد کربلا شده و در منزلش استقرار پیدا کرده و بعد از منزل می‌خواهد به حرم برود. این حرف کاملاً مخالف با روایات است.

از روایات استفاده می‌شود که اين ثواب براي هر زائري است که از هر نقطه‌ای به کربلا برود ولو هزاران فرسنگ فاصله داشته باشد. اینطور نیست که مختص زوّاري باشد که در کربلا حضور يافته‌اند. چون در بعضی از روایات کلمه‌ی من منزله را دارد، نظير «من خرج من منزله یرید زیارة الحسین بن علی(ع) إن کان ماشیاً کتب الله له بکل خطوةٍ حسنة»، منزل در اینجا یعنی از وطن خودش و جایی که در آن زندگی می‌کند نه در مکاني که در کربلا استقرار پیدا کرده است. در همین باب استحباب مشی روایات فراوانی وجود دارد.

اخيراً بعضی افراد جاهل که اطلاع از روايات ندارند، و می‌خواهند روشنفکری کنند می‌گویند اين چه بساطی است که در اين ايّام همه راه افتاده‌اند و مردم را برای پیاده‌روی تشويق مي‌کنند. بعضی هم پا را فراتر گذارده و می‌گویند اين یک چیز جدید است. در حالي که در روایات ما ترغیب به زيارت با پاي پياده و ماشیاً فراوان است. عکس‌هایی از صد سال پیش وجود دارد که افراد ماشیاً از نجف به کربلا می‌رفتند، قبلش هم حتماً بوده و ما اطلاع نداریم، چون از زمان خود ائمه معصومین علیهم السلام، پیروان ائمه به این روایات عمل می‌کردند و شاید مقیّدتر از ما در عمل به این روایات بوده‌اند.

حضرت مي‌فرمايد کسی که ماشیاً می‌رود «کتب الله له بکلّ خطوةٍ حسنة و محي عنه سیئة»، در ازاء هر قدم يک حسنه به او داده مي‌شود و یک سیئه از او پاک مي‌گردد. «حتی إذا صار في الحائر کتبه الله من الصالحین» وقتی به حائر امام حسین می‌رسد خدا مهر صالحین را بر وي می‌زند و وقتی حضرت را زیارت کرد «کتبه الله من الفائزین» خدا نام او را جزو رستگاران مي‌نويسد. «حتی إذا أراد الانصراف اتاه ملکٌ فقال له أن رسول الله(ص) یقرئک السلام و یقول لک استأنف العمل فقد غفر لک ما مضي» هنگامي هم که قصد بازگشت کند فرشته‌اي به سويش آيد و گويد رسول‌خدا به تو سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد اعمال خود را از نو آغاز کن که پروردگار گناهان گذشته‌ات را بخشيد.

سرزمين نجات


قال رسول الله صلى الله عليه و آله: يقبر ابنى بأرض يقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فيها قبة الاسلام نجا الله التى عليها المؤمنين الذين امنوا مع نوح فى الطوفان.
پيامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسين در سرزمينى به خاك سپرده مى‏شود كه به آن كربلا گويند، زمين ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنانكه خدا ياران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

منبع:

كامل الزيارات، ص269، باب 88، ح 8 .

هشدارجدی به آنان که به زیارت امام حسین(ع) نرفته اند

لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ حَجَّ دَهْرَهُ ثُمَّ لَمْ یَزُرِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع لَکَانَ تَارِکاً حَقّاً مِنْ حُقُوقِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِأَنَّ حَقَّ الْحُسَیْنِ ع فَرِیضَةٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَاجِبَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ.

اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین (علیه السلام) را زیارت نکند حقی از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است چرا که حق حسین (ع) فریضه الهی و بر هر مسلمانی واجب و لازم است.

منبع:

«وسائل الشیعه، ج 14، ص 428 - تهذیب الاحکام، ج 6 ، ص 42»

چرا همسر حضرت زينب(س) در كربلا حضور نداشت؟

«عبدالله بن جعفر» ـ همسر حضرت زينب(س) ـ يكي از شخصيت هاي مشهور اسلام و از سخاوتمندان بنام و معروف است. پدرش «جعفر بن ابي طالب» از مسلمانان شجاع و دلير صدر اسلام و از سخنوران و فصحاي عرب بود كه به جرم ايمان آوردن به خدا و رسول او و مبارزه با شرك و بت پرستي به همراه همسرش «اسماء بنت عميس» از وطن مألوف خود مكه ، به كشور بد آب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت كند و متجاوز از دوازده سال در غربت و دور از پدرش، ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد و برادرانش عقيل و علي ( عليه السلام ) بسر برد.

برخي از متأخران احتمالاتي به‌عنوان عذر عبدالله‌ بن جعفر در نپيوستن به امام بيان كرده‌اند كه مهم‌ترين آنها چنين است:

1. نابينا بودن وي؛ چنان‌كه گفته‌اند: وَكانَ سَبَبُ تَأخُّرِهِ عَن حُضورِ الطَّف ذِهابَ بَصَرِه؛«دليل عدم حضورش در قيام عاشورا نابينايي‌اش بود».

2. سال‌خوردگي؛ زيرا او در آن هنگام حدود هفتاد سال داشت و طبيعي است كه با اين سن‌وسال، آمادگي لازم و توان جسماني مناسب براي جهاد نداشته است.

3. داشتن مأموريتي ازطرف امام در مدينه، مانند مأموريت حفظ جان بني‌هاشم؛ زيرا با خروج امام و ديگر بزرگان بني‌هاشم از مدينه، ممكن بود دشمنان توطئه يا دسيسه‌اي براي نابودي بني هاشم اجرا كنند. شخصيتي همچون عبدالله‌ بن‌ جعفر مي‌توانست بني‌ هاشم را از چنين خطرهايي مصون نگاه دارد

به‌هرروي هريك از احتمالات فوق، تنها يك حدس تاريخي است؛ زيرا در هيچ‌يك از منابع اصيل تاريخي اشاره‌اي به نابينايي عبدالله‌ بن جعفر نشده است. سال‌خوردگي نيز نمي‌توانسته مانعي جدي براي كسي چون او باشد؛ زيرا بااينكه او در آن هنگام حدوداً 71 ساله بود، مي‌توانست با امام هجرت كند؛ چنان‌كه در سپاه امام، كهن‌سالان ديگري چون حبيب‌بن‌مُظاهِر، مسلم‌بن‌عَوْسَجَه و انس‌ بن‌ حارث حضور داشتند. احتمال مأموريت داشتن عبدالله از سوي امام، با شخصيت و جايگاه او سازگار است؛ اما هيچ شاهد و قرينة تاريخي بر آن دلالت نمي‌كند.

حقيقت اين است كه حتي در ميان خواص شيعه و بزرگان بني‌هاشم، شخصيت‌هايي بودند كه نمي‌توانستند حركت امام را در آن موقعيت زماني به‌درستي درك و تحليل كنند. آنان قيام الهي امام را با محاسبات معمول خود ارزيابي مي‌كردند و آن را محكوم به شكست مي‌پنداشتند. البته امام هيچ‌يك از شيعيان و نزديكان خود را مجبور به شركت در اين قيام نكرد و تنها كساني امام را همراهي كردند كه بصيرت كافي و ايمان و اخلاص حقيقي و روح ولايت‌پذيري داشتند.

.منبع:

ابن‌عنبه، عمدة الطالب، ص‌37،
. عبدالرضا عرب، «عبدالله‌بن‌جعفر و قيام كربلا»، فصلنامة تاريخ در آينة پژوهش، ش21، ص156.

حجاب در کلام مقام معظم رهبری


اسلام برای ایجاد محیطی سالم و برای آنکه زن بتواند به مسئولیت های اجتماعی خود عمل کند حجاب را معین کرده است.

حجاب در کل دنیا، نماد اسلام خواهی است و پیوند ناگسستنی با هویت اسلامی دارد.

دخترانی که چادری هستند گرمای بیشتری را تحمل می کنند. اما این تحمل نیز نشان از پایبندی به ارزش هاست.

لباس برای جلب نظر و نگاه نیست؛ بلکه برای پوشش است که زن بتواند بدون اینکه جنبه زن بودن و جنسی اش مطرح شود به فعالیت خود بپردازد. در مجامع جهانی، در کنفرانس ها، در مراکز علمی و دانشگاه ها حضور پیدا کند بدون اینکه مورد تعرض قرار بگیرد.

حجاب در غرب مورد هجوم است و این نشان از گرایش آنها به حجاب دارد غرب این راه را رفته و در حال برگشت به اسلام است.

کسی که به مُد و خودنمایی و افراط در کار آرایش مشغول است، کی به ارزش های واقعی خود خواهد رسید؟ هیچ وقت؛ چرا که مجالی پیدا نمی کند تا بخواهد به ارزش های واقعی خود و انسانیت خود بیندیشد.

حجاب چهارچوبی است که مانع از نزدیکی هرزگان به زن می شود.

تصرف کشوری که تنها تفکر شهوت در اذهانشان باقی است، بدون صرف هزینه خواهد بود.

عفت زن مایه احترام و شخصیت اوست. مساله حجاب و مَحرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه اینها برای این است که عفاف سالم نگه داشته شود.

غربی ها حفظ حجاب و پوشش زن را نمی پسندند؛ بلکه ابتذال حاکم بر روابط زن و مرد و بهره کشی ناجوانمردانه از زن را نسخه مطلوب در حیات اجتماعی زن می شمارند و خلاف این را نقض حقوق بشر می دانند. آنها پایمال کردن حقوق انسان ها را به نام حقوق بشر می پندارند.

حجاب زن را عفیف و سنگین و متین می کند.

آمارها واقعا وحشت انگیز است؛ در هر شش ثانیه یک تجاوز به عنف در آمریکا صورت می گیرد. ببینید چقدر مساله عفت مهم است و وقتی بی اعتنایی شد قضیه به کجا می رسد.

زن را برای نوازش چشم مرد، برای بهره وری نامشروع مرد، …می خواهند زن به شکل خاصی در جامعه ظاهر بشود. این بزرگترین اهانت به زن است حالا و لو با چندین لفّاف تعارف آمیز، این را بپوشانند و اسم های دیگری رویش بگذارند.

زن را وسیله التذاذ مرد کرده اند اسمش را گذاشته اند آزادی زن! در حالی که این درواقع آزادی مردان هرزه، برای تمتع از زن است.

آنها برای اینکه از زن آنچنان موجودی که مورد نظر خودشان هست بوجود آورند محتاج این هستند که دائما مد درست کنند. چشم ها و ذهن ها را به همین چیزهای ظاهر و کوته نظرانه مشغول کنند. کسی که به این چیزها مشغول شد، به ارزش های واقعی کی خواهد رسید؟ مجال پیدا نمی کند برسد.

منبع:

( مقام معظم رهبری ،دیدار با بانوان، …)

قرآن و دوستدار او


يكى از نويسندگان معاصر مىنويسد: بابا كاظم (يكى از ياران صديق نوّاب صفوى) اهل اراك، انسانى متدين به حقايق، و عامل به دستورهاى حضرت حق بود و تنها چيزى كه آن مرد با صفا را رنج میداد بیسوادى بود; بخصوص وقتى سخن قرآن به ميان می آمد به موجب اينكه سواد خواندن و نوشتن نداشت، سخت رنجيده خاطر می شد.او با تمام وجود عاشق قرآن بود و ميل داشت مانند كسانى كه می توانند قرآن بخوانند، قرآن بخواند.او نمی توانست قرآن بخواند ولى به آنچه از قرآن به وسيله علماى ربانى شنيده بود به طَبَق آراسته بود.رفتار و اخلاقش قرآن بود و به حلال و حرام را مخصوصاً در كسب و كار و خوراك رعايت می كرد.شبى در عالم رؤيا به حضور يكى از معصومين (گويا حضرت پيامبر«ص») مشرف مىشود.حضرت به او می فرمايد: بابا، قرآن بخوان.عرض می كند نمىتوانم.حضرت مىفرمايد: مىتوانى! او در محضر رهبر اسلام چند آيهاى تلاوت می كند و از شدت شوق از خواب بيدار شده، حسّ مىكند تمام قرآن بر قلب او تجلى كرده و نقش بسته است.فرداى آن شب به محضر نوّاب صفوى رسيده، داستان رؤياى صادق خود را بيان می كند.ايشان از او امتحان به عمل می آورد و می بيند عين حقيقت است.بابا نه تنها قرآن را از حفظ مىخواند، بلكه با حس سرانگشت خود آيات قرآن را از ساير جملات عربى تشخيص می داد و همچنين با فلان آيه در چه جزء يا چه سورهاى است.گاهى صفحهاى از مفاتيح را جلوِ او می گذاشتند و از او می پرسيدند: اين قسمت در كجاى قرآن است؟ انگشت روى كلمات می گذاشت و می گفت: اين قرآن نيست! گاهى از او مىپرسيدند فلان آيه در كجاست؟ قرآن را باز میكرد و با انگشت خود آيه را پيدا كرده، نشان میداد.

منبع :

حکاین های قرانی

جوان خداترس و آيات عذاب الهى

امام صادق(عليه السلام) فرمود: روزى سلمان در بازار آهنگران عبور مىكرد، ديد جوانى فرياد مىكشد و جمعيت بسيارى دور او را گرفتهاند و آن جوان به روى زمين افتاده و بىهوش شده است.مردم تا سلمان را ديدند نزد او آمده، و گفتند: گويا به اين جوان، بىهوشى يا ديوانگى روى داده است.به بالين او بياييد و از خدا بخواهيد تا وى نجات يابد.وقتى جوان احساس كرد كه سلمان در كنارش است، آرامش يافت و چشم خود را گشود و عرض كرد: من نه ديوانهام و نه حالت بىهوشى به من رخ داده است، بلكه در اين بازار عبور مىكردم وقتى ديدم آهنها را روى سندانها گذاشته و مىكوبند به ياد آين آيه قرآن افتادم،«فَالَّذينَ كَفَروا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نّار يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ، يُصْهَرُ بِهِ ما فى بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ ، وَ لَهُمْ مَّقامِعُ مِنْ حَديد…»«براى كافران لباسهائى از آتش بريده شود و آب سوزان بر سرهاى آنها ريخته گردد كه شدت گرمى آن، اندرون و پوستشان را بسوزاند و براى آنها گرزهايى از آتش قرار داده شود.»ياد اين آيه مرا به اين وضع در آورده است.محبت آن جوان با ايمان در قلب سلمان راه يافت.او را به دوستى خود انتخاب كرد و همواره سلمان با او رفاقت داشت تا وقتى كه به وى خبر دادند دوستت در بستر مرگ قرار گرفته است.سلمان به بالين او آمد و گفت: اى فرشته مرگ (عزرائيل) با برادر من مهربانى كن.صدايى شنيده شده كه گفت:«يا اَباعَبْدِالله اَنَا لِكُلَّ مُؤْمِن رَفيق.»«اى سلمان، من نسبت به هر شخص با ايمان رفيق و مهربانم.»

منبع:

حکایت های قرانی

بال جبرئيل

شخصى در خواب ديد كه پا بر روى بال حضرت جبرئيل گذاشته و نماز مىخواند.خواب خود را بر كسى كه در علم خواب تبحّر داشت نقل نمود و از او تعبير خوابش را پرسيد؟ وى گفت: حتماً در هنگام نماز، پا بر روى قرآن گذاشته اى.بيننده خواب در صدد تحقيق بر آمد و زير فرشى كه نماز مىخواند ورقى از قرآن را پيدا نمود.

منبع:

حکایت های قرانی

قرآن روزى دهنده

نقل مىكنند مردى همواره ملازم در خانه عمر بن خطاب بود تا به او كمكى شود.عمر از او خسته شده، به او گفت: اى مرد، به در خانه خدا هجرت كردهاى يا به درخانه عمر؟ برو و قرآن بخوان و از تعليمات قرآن بياموز كه تو را از آمدن به در خانه عمر بىنياز مىسازد.او رفت و ماهها گذشت، ديگر نيامد و عمر او را نديد تا اينكه اطلاع يافت كه او از مردم دور شده و در جاى خلوتى به عبادت اشتغال دارد.(و در ضمن استمداد از درگاه خدا توفيق تلاش براى كسب روزى حلال يافته و معاش خود را تأمين نموده است.)عمر به سراغ او رفت و به وى گفت: مشتاق ديدار تو شدم و آمدم از تو احوال بپرسم.بگو بدانم چه باعث شد كه از ما دور گشتى و بريدى؟او در پاسخ گفت: قرآن خواندم.قرآن مرا از عمر و آل عمر بىنياز ساخت.عمر گفت: كدام آيه را خواندى كه چنين تصميم گرفتى؟او گفت: قرآن مىخواندم به اين آيه رسيدم:«وَ فى السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ.»«روزى شما در آسمان است و همچنين آنچه به شما وعده داده مىشود.»با خود گفتم رزق و روزى من در آسمان است ولى من آن را در زمين مىجويم! براستى بد مردى هستم.

منبع:

حکایت های قرانی

دوحکم متفاوت

ابوسعيد خراسانى حكايت كند: روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟

امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحيح مى باشد.

وقتى علّت آن را جويا شدند، حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زيارت و ملاقات با من آمده است، سفرش مباح مى باشد؛ ولى ديگرى چون به عنوان زيارت و ديدار سلطان حركت نموده، سفرش معصيت است.

منبع:

تهذيب شيخ طوسى: ج ۴، ص ۲۲۰، ح ۱۷

رازداری کلید حفظ کرامت انسان

اگر کسی عاقل است، رازش را به کسی نمی گوید؛

چون قاعدتا وقتی که انسان رازش را می گوید، اطمینان می کند که طرف مقابل آن را فاش نکند؛ اگر ما توقع داریم که یک کسی راز ما را نگه دارد، چرا خودمان آن را نگه نمی داریم؟
نهج البلاغه صرفا یک کتاب تاریخی نیست، بلکه نقشه راه است کتاب زندگی است. همچنین بخش حکمت های نهج البلاغه گرچه مملو از جملات کوتاه از امیرالمومنین است اما برای نوشتن عظمتش باید درخت ها قلم شوند و دریا ها مرکب.
در حکمت ششم از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمودند: صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ؛ سینه خردمند، صندوق راز اوست و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب هاست .
در این حدیث گهربار حضرت سه دستورالعمل برای بهبود سبک زندگی تقریر فرموده اند که در ادامه به شرح آن می پردازیم.
رازداری

گاهی انسان راز را به دیگری می سپارد؛ اعتماد می کند به یک نفر و رازش را به او می گوید. امیرالمومنین(علیه السلام) می گویند: اگر کسی عاقل است، رازش را به کسی نمی گوید؛ چون قاعدتا وقتی که انسان رازش را می گوید، اطمینان می کند که طرف مقابل آن را فاش نکند، از او تقاضا می کند که این را به کسی نگو، ولی در نامه 31 نهج البلاغه داریم که امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند:«وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّه»؛ یعنی هر انسانی بهتر از دیگران، حافظ سِرّ خودش است. 
 

اگر ما توقع داریم که یک کسی راز ما را نگه دارد، چرا خودمان آن را نگه نمی داریم؟ کسی که عرضه ندارد رازش را نگه دارد، چطور از دیگران توقع دارد که راز او را نگه دارند؟! بهترین جا سینه خود آن فرد است؛ صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ.


حضرت در حکمت 381 می فرمایند:«الْکَلَامُ فِی وَثَاقِکَ مَا لَمْ تَتَکَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَکَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِی وَثَاقِهِ»؛ یعنی سخن تا چیزی نگفته ای اسیر توست، وقتی سخنی را گفتی، تو اسیر آن می شوی. مثل تیری که در خشاب است؛ تیری که در خشاب است تا نزدیم در اختیار ماست، وقتی زدیم ما گرفتار آن می شویم، چون آن تیر عوارضی ایجاد می کند و ما باید پاسخگو باشیم.
 

در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ؛ آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».

توجه !!!
بعضى افراد هستند که مى گویند ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مى گوییم غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند و به گفته سعدى: رازى که نهان خواهى با کس در میان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل:
 

                                 خامشى به که ضمیر دل خویش *** با کسى گفتن و گفتن که مگوى
                                  اى سلیم! آب ز سر چشمه ببند *** که چو پر شد نتوان بستن جوی

منبع:

بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۵۴

آیا نباید کار را برای ثواب انجام داد؟

اگر نیت افعال ما انجام عمل صالح برای خدا باشد، کالبد بی جان اعمال ما روح پیدا می کند.
اعمالی که ما در شبانه روز انجام می دهیم و مورد نهی دین و شارع نیست، یا واجب است و یا مستحب یا مباح. در حدیثی آمده است «الاعمال بالنیّات» یعنی اعمال و افعال ما به وسیله نیت های ما ارزش پیدا می کنند. اگر نیت افعال ما انجام عمل صالح برای خدا باشد، کالبد بی جان اعمال ما روح پیدا می کند.

شاید بگویید چه فرقی می کند که کار را برای چه کسی و چه چیزی انجام دهیم؟ اما واقعیت این است که کار برای خدا بسیار ثمرات ویژه ای دارد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود.

نتیجه کاری که برای خدا باشد

1. خدا مزد می‌دهد گرچه عمل نکنیم و با نیت باشد، «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» ؛ یعنی سعی خودت را بکنی مزد داری حالا چه کار انجام بشود چه نشود، شما سعی خودت را کردی رفتی مسجد پیش نماز نبود که نمازت را بخوانی ثواب جماعت داری. یعنی اگر غیر این بود می‌گفت(لیس للانسان الا ما عمل) خدا نگفته اگر کار کردی من مزد می‌دهم می‌گوید اگر تلاش کردی مزد می‌دهم حالا این چه عمل بشود و چه نشود.

2. حتی با نیت، شما نیت کار خیر داری ثواب می‌دهند.

3. حتی با شرکت در کار خیر، مثلا عید قربان پول نداری گوسفند بخری و بکشی صد نفر می‌شوند یک گوسفند می‌خرند شریکی خدا ثواب همه را می‌دهد نه اینکه ثواب را تقسیم کند خدا به همه ثواب یک گوسفند می‌دهد.

4. کار برای خدا کم آن هم مفید است «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَه»؛ یک ذره هم کار بکنی خدا ثواب می‌دهد یعنی اگر یک دانه انگور دهان یک گنجشک بگذاری، حتی یک دانه انگور دهان بابات بگذاری ثواب داری اما خلق نه، اگر به تو گفتند یک کیلو انگور بیاور شما رفتی یک دانه آوردی ناراحت می‌شود یعنی خلق جنس کم را قبول نمی‌کند اما خالق جنس کم را هم قبول می‌کند.


کسب ثواب و اجر به خاطر انجام کارهای مورد پسند خدای متعال، با کسب رضایتش هیچ گونه مغایرت و تنافی ندارد. یعنی انسان می تواند کاری انجام دهد که هم از ثواب و اجر آن برخوردار شود و هم از رضایت الهی برخوردار باشد. پس نیازی نیست که این دو را در دل و نیت خود تفکیک کنیم تا مشکلی پیش نیاید.

البته از نگاه ایده آل، انسان باید صرفاً برای تعالی و رشد، و نزدیکی به پروردگار کارهایش را انجام دهد نه طمع بهشت، و کسب ثواب و فرار از عقاب. همانطور که از روایات استفاده می شود که عبادت خداوند با سه انگیزه انجام می شود، ترس از جهنم، طمع به بهشت، محبت و خشنودی خداوند.

منبع:
1- النجم/39
2- الزلزلة/7

آدمها چند دسته اند!

آدم ها سه دسته اند: آدم هایی که زود (به موقع) می‌ فهمند اشتباه می‌ کنند، آدم هایی که دیر می‌فهمند اشتباه می‌کنند و آدم هایی که هیچ وقت نمی‌فهمند اشتباه می‌کنند.
آدمها در این که همه اشتباه می‌کنند، مشابهند. آنچه افراد را در دسته بندی ها از هم متمایز می‌کند، درک و عملکرد آنها پس از اشتباه است.
خصوصیت مهم دسته اولی از آدم ها این است که وقتی می‌فهمند اشتباه می‌کنند که فرصت جبران دارند و هنوز موقعیت تصحیح اشتباه خود را از دست نداده اند. اینان خوشبخت ترین مردم اند و ارزشمندترین مردم برای اطرافیان خود.

کسى که در تمام عمرش به اعمال زشت اشتغال ورزد تا آن گاه که به یقین مشاهده ى مرگ کند در آن ساعت پشیمان شود و گوید اکنون توبه کردم، توبه ى چنین کسى پذیرفته نخواهد شد چنان که هر کس به حال کفر بمیرد نیز توبه اش قبول نشود. بر این گروه عذابى بس دردناک مهیّا ساختیم
در نگاه دینی هم این انسان ها، موفق و سعادتمند هستند چرا که فرصت سوزی نکرده و سریع از مسیر اشتباهشان برگشته اند و خداوند نیز این برگشت را به زیبایی و با آغوش باز پذیرفته است: « إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیب»: خداوند توبه کسانی را می پذیرد که از روی نادانی عمل زشتی مرتکب شده و فوری توبه کنند
این گروه از آدم ها هیچ گاه از رحمت و لطف پروردگارشان مأیوس نبوده و به وعده های او باور و یقین دارند : «یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» ؛«ای بندگان من که بر خود اسراف کرده‌اید از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه‌ی گناهان را می‌آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
دسته دوم، این افراد زمانی می‌فهمند اشتباه می‌کنند یا کرده اند که کار از کار گذشته و فرصت اصلاح و جبران را از دست داده اند. این دسته یا مغمومند و حسرت دار، یا فرافکن و در تلاش توجیه و یافتن مقصر که البته هیچ یک دردی را دوا نخواهد کرد.
حال و روز این دسته از افراد هم در آیات قرآن کریم در دو جایگاه زیبا به تصویر کشیده شده است؛ 
یکی لحظه ای که مرگ به سراغ انسان می آید و او یقین می کند که دیگر راه فراری وجود ندارد: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَ لاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کفّارٌ أُولئِک أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً»؛ کسى که در تمام عمرش به اعمال زشت اشتغال ورزد تا آن گاه که به یقین مشاهده ى مرگ کند در آن ساعت پشیمان شود و گوید اکنون توبه کردم، توبه ى چنین کسى پذیرفته نخواهد شد چنان که هر کس به حال کفر بمیرد نیز توبه اش قبول نشود. بر این گروه عذابى بس دردناک مهیّا ساختیم.
عدم پذیرش توبه و ندامت براى چنین انسان هایى مخالف با رحمت الهى نیست چرا که حقیقت توبه در این جا تحقق نیافته است. حقیقت توبه همان تحول درونى در موقع آزادى عمل است و یقیناً چنین توبه اى را پروردگار خواهد پذیرفت و باب رحمت او واسع است، ولى در جایى که اختیار از آدمى سلب شده و آثار مرگ و عذاب الهى آشکار گردیده، اظهار حال توبه از باب اضطرار است و ادعایى بیش نخواهد بود.
ترک گناه آنوقت توبه و تصمیم و اختیار محسوب می ‏گردد که آدمی‏ خود گناه را نقل و حاضر ببیند و کیفر گناه را نسیه و غایب بداند و آنگاه‏ به ملاحظه کیفر آینده و یا به خاطر اجر و ثواب آینده و یا به ملاحظه‏ احساس زشتی و پلیدی که در خود گناه می‏کند از ارتکاب آن گناه منصرف‏ گردد .

انسان هم در جهان طبیعت همین حال را دارد ، هر اصلاح و تکمیلی که‏ بایست بکند تا وقتی است که روی درخت طبیعت است و جدا نشده ، و اما همین که از این درخت با دست مرگ جدا شد دیگر راه اصلاح به روی او بسته‏ است .
و دیگری در روز قیامت؛ «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنىِ اتخَّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا* یَاوَیْلَتىَ‏ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَّذْ فُلَانًا خَلِیلًا* لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ»
شخص ستمکار در روز قیامت از شدت حسرت دست خود را به دندان مى‏ گزد و مى‏ گوید: اى کاش طریقه پیغمبر را پیش گرفته بودماى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم او مرا از قرآن گمراه کرد.

منبع:

سوره نساء، آیه ی17.
2- سوره زمر، آیه 53.
3- سوره ى نساء، آیه ى 18.
4- محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج 4، ص 240 ـ 241;5

 

عظمت الهی در آفرینش جهان در کلام امام علی(ع)

امام على علیه السلام:

وَ لَو ضَرَبتَ فى مَذاهِبِ فِکرِکَ لِتَبلُغَ غایاتِهِ ما دَلَّتکَ الدَّلالَةُ إِلاّ عَلى أَنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَةِ لِدَقیقِ تَفصیلِ کُلِّ شَى ءٍ و َغامِضِ اختِلافِ کُلِّ حَىٍّ وَ مَا الجَلیلُ وَ اللَّطیفُ وَ الثَّقیلُ و َالخَفیفُ و َالقَوىُّ وَ الضَّعیفُ فى خَلقِهِ إِلاّ سَواءً.

اگر راههاى اندیشه ات را در نوردى تا به پایانه هاى آن رسى، هیچ دلیلى تو را جز به این رهنمون نشود که آفریننده مورچه همان آفریننده درخت خرما است و این به سبب دقت و ظرافتى است که جداسازى هر چیزى از چیز دیگر و پیچیدگى و تنوعى است که در هر موجود زنده اى به کار رفته است موجودات بزرگ و کوچک، سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان، همگى در آفرینش براى خداوند یکسانند.

 منبع:

نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص. ۲۷۱، خطبه ۱۸۵

سلامتی هر چی چادری!!!!

واقعا سلامتی هر چی چادری

که قدر این چادر و می دونن و درست دارن از ان استفاده میکنند

صلوات

سفارشِ همیشگیِ شهیدزرّین!!

                                                                            بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
بار آخر ‌که اومد اصفهان، رفت خمسِ مالش رو داد. وقتی برگشت خوشحال بود و می‌گفت: های که راحت شدم…
سفارش همیشگی‌اش شده بود: نماز اولِ وقت، نمازِ جماعت، مسجد رفتن… بعد از شهادتش اومده بود به خوابِ همسرش و گفته بود: خوش به حال خودم که مسجد می رفتم…
منبع:  

کتاب ستاره‌های آسمانی، صفحه27

اعتماد و توکل

                                                                      بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

در روزگار عیسی بن مریم علیه السلام، زنی بود صالحه و عابده، چون وقت نماز فرا می رسید، هر کاری که داشت رها و به نماز و طاعت مشغول می شد.

روزی هنگام پختن نان، مؤذّن بانگ اذان داد، او نان پختن را رها کرد و به نماز مشغول شد؛ چون به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد «تا تو از نماز فارغ شوی نان ها همه سوخته می شود» زن به دل جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد بهتر است که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد.

دیگر بار شیطان وسوسه کرد: پسرت در تنور افتاد و سوخته شد، زن در دل جواب داد: اگر خدای تعالی قضا کرده است که من نماز کنم و پسرم به آتش دنیا بسوزد من به قضای خدای تعالی راضی هستم و از نماز فارغ نمی شوم که اللّه تعالی فرزند را از آتش نگاه دارد.

شوهر زن از در خانه درآمد، زن را دید که به نماز ایستاده است. در تنور دید همه نان ها به جای خویش ناسوخته و فرزند را دید در آتش بازی همی کرد و یک تار موی وی به زیان نیامده بود و آتش بر وی بوستان گشته، به قدرت خدای عزّ و جلّ.

چون زن از نماز فارغ گشت، شوهر دست وی بگرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را دید به سلامت و نان به سلامت هیچ بریان ناشده، عجب ماند و شکر باری تعالی کرد و زن سجده شکر کرد خدای را عز و جلّ، شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی علیه السلام برد و حال قصّه با وی نگفت. عیسی گفت: برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟ چه اگر این کرامت آن مردان بودی او را وحی آمدی و جبرئیل وحی آوردی او را.

شوهر پیش زن آمد و از معاملت وی پرسید، این زن جواب داد و گفت: کار آخرت پیش داشتم و کار دنیا باز پس داشتم و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم الّا در حال زنان و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هرکه با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم و قضای خدای را تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز بازنگردانیدم اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی و دیگر نماز شب و نماز چاشت رها نکردمی، عیسی علیه السلام گفت: اگر این زن مرد بودی پیغامبر گشتی.

مسئله نسوختن طفل در تنور آتش مسئله ای است که دو بار قرآن مجید بر آن شهادت داده است، یکی ابراهیم علیه السلام در زمان نمرود و دیگر موسی علیه السلام در دوران کودکی در عصر فرعون و البته هرکس با تمام وجود تسلیم حق گردد، خداوند هر مشکلی را برایش سهل و هر چیزی را به فرمان او قرار خواهد داد. چنانچه فرموده اند: الْعَبُودِیةُ جُوْهَرَةٌ کنْهُهُ الرُّبُوبِیةُ

بندگی حقیقتی است که در ذات آن مالکیت بر هر چیز نهفته است.

منبع :

عرفان اسلامى، ج‏1، ص: 376

 

 

 

با داشتن این 3 خصلت دنیا و آخرتتان سالم مى‌ماند

 امام على(علیه السلام) فرمودند :

هر کس سه خصلت داشته باشد، دنیا و آخرتش سالم مى‌ماند: به خوبى فرمان دهد و خود به آن عمل کند؛ از زشتى باز دارد و خود از آن باز ایستد و از حدود الهى پاسدارى کند.

 

منبع : تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص332 ، ح7645

با این 3 گنج بهشتی آشنا شوید

امام علی (علیه السلام) در حدیثی در خصوص “سه گنج بهشتی” می‌فرمایند:

قَالَ امیرالمونین امام علی (علیه السلام): ثَلَاثَةٌ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ کِتْمَانُ الصَّدَقَةِ وَ کِتْمَانُ الْمُصِیبَةِ وَ کِتْمَانُ الْمَرَضِ.

سه چیز از گنج هاى بهشت است: در پنهانى صدقه دادن، بر ملا نکردن بلا و مصیبت، و پنهان داشتن درد و بیمارى.

 

منبع: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‌۱، ص: ۳۰۳

زکات علم در کلام امام صادق(ع)

الإمامُ الصّادقُ علیه ‌السلام :

إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ زَکاةً ، وزَکاةُ العِلمِ أن یُعَلِّمَهُ أهلَهُ .

هرچیزى‌زکاتى دارد و زکات دانش، آموختن آن است به اهلش.

 

تحف العقول : 364 منتخب میزان الحکمة : 400

آيا براي شوخي كردن حدّ و مرزي وجود دارد؟

 

شوخي كردن، مرزهايي دارد كه نبايد از آن تجاوز كرد:

اولين مرز اين است كه از مرز حق و صداقت خارج نشود. شوخي نبايد به باطل كشيده شود و يا آلوده به دروغ و… گردد. به پيامبر خدا(صلی علیه وآله وسلم) با تعجب عرض كردند: شما با ما شوخي مي كنيد؟ حضرت فرمود: «ولي جز حق نمي گويم». در جايي حضرت تصريح مي كند كه: «من اگر چه با شما شوخي مي كنم، ولي جز حق نمي گويم»

 مرز دوم اين است كه شوخي نبايد با دشنام، آلوده باشد. امام باقر(علیه السلام) مي فرمايد: خداوند عزوجل كسي را كه در جمع، بدون دشنام دادن، شوخي مي كند، دوست مي دارد.

مرز سوم اين كه شوخي نبايد از راه تمسخر ديگران صورت گيرد. ممكن است برخي از راه برداشتن وسايل ديگران با آنان شوخي كنند و از راه ترساندن آنان، خودشان بخندند. در چند مورد نقل شده كه اصحاب پيامبر خدا(صلی علیه وآله وسلم) اين گونه شوخي كردند و حضرت ،ناراحت شده، آنان را از اين گونه شوخي نمودن برحذر داشتند .


مرز چهارم، شوخي با نامحرم است. شوخي با نامحرم، زمينه را براي گناه فراهم مي سازد؛ از اين رو بايد از آن پرهيز كرد. اگر هزينه يك شوخي، ارتكاب گناه باشد، ارزش آن را ندارد كه انجام شود. ابوبصير مي گويد: در كوفه به زني قرآن مي آموختم. روزي با وي شوخي كردم. وقتي خدمت امام باقر(علیه السلام) رسيدم، مرا سرزنش كردند و فرمودند:«ديگر اين كار را تكرار نكن.»


مرز پنجم، كثرت شوخي و خنده است. هر چيزي و از جمله شوخي و خنده، اگر از حد خود بگذرد، پيامدهاي ناگواري خواهد داشت. قهقهه زدن و خنديدن زياد، موجب قساوت قلب و مردن دل مي گردد و هيبت و وقار انسان را از بين مي برد.

منبع :پرسش و پاسخ  به سوالات شرعی/محمدی 112

ویژگی های دنیای حرام در کلام امام علی(علیه السلام) ...

 

ویژگی های دنیای حرام در کلام امام علی(علیه السلام) که نمی دانستید
راه های آن حیرت زا، گریزگاهایش ناپیدا، و خواسته هایش نومید کننده و زیانبار است، پناهگاه های آن انسان را تسلیم مرگ می کند، و از خانه های خود بیرون می راند، و چاره اندیشی های آن ناتوان کننده است.

 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام):

برابر دنیا خویشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشید. آن کس را که تقوا بلند مرتبت کرد خوار نشمارید، و آن را که دنیا عزیزش کرد گرامی ندارید. برق درخشنده دنیا شما را خیره نکند، و سخن ستاینده دنیا را نشنوید. به دعوت کننده دنیا پاسخ ندهید، و از تابش دنیا روشنایی نخواهید، و فریفته کالاهای گران قدر دنیا نگردید.

همانا برق دنیای حرام بی فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفتنی، و کالاهای آن تاراج شدنی است.

آگاه باشید! دنیای حرام چونان عشوه گر هرزه ای است که تسلیم نشود، و مرکب سرکشی است که فرمان نبرد، دروغگویی خیانتکار، ناسپاس حق نشناس، دشمنی حیله گر، پشت کننده ای سرگردان، حالاتش متزلزل، عزّتش خواری، جدّش بازی و شوخی، و بلندی آن سقوط است.

خانه جنگ و غارتگری، تبهکاری و هلاکت، و سر منزل نا آرامی است، جایگاه دیدار کردن ها و جدایی هاست. راه های آن حیرت زا، گریزگاهایش ناپیدا، و خواسته هایش نومید کننده و زیانبار است، پناهگاه های آن، انسان را تسلیم مرگ می کند، و از خانه های خود بیرون می راند، و چاره اندیشی های آن ناتوان کننده است.

متن حدیث: 

کُونُوا عَنِ الدُّنْیَا نُزَّاهاً وَ إِلَی الْآخِرَةِ وُلَّاهاً وَ لَا تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوَی وَ لَا تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْیَا وَ لَا تَشِیمُوا بَارِقَهَا وَ لَا تَسْمَعُوا نَاطِقَهَا وَ لَا تُجِیبُوا نَاعِقَهَا وَ لَا تَسْتَضِیئُوا بِإِشْرَاقِهَا وَ لَا تُفْتَنُوا بِأَعْلَاقِهَا فَإِنَّ بَرْقَهَا خَالِبٌ وَ نُطْقَهَا کَاذِبٌ وَ أَمْوَالَهَا مَحْرُوبَةٌ وَ أَعْلَاقَهَا مَسْلُوبَةٌ أَلَا وَ هِیَ الْمُتَصَدِّیَةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْکَنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَیُودُ الْمَیُودُ حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ أَهْلُهَا عَلَی سَاقٍ وَ سِیَاقٍ وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ قَدْ تَحَیَّرَتْ مَذَاهِبُهَا وَ أَعْجَزَتْ مَهَارِبُهَا وَ خَابَتْ مَطَالِبُهَا فَأَسْلَمَتْهُمُ الْمَعَاقِلُ وَ لَفَظَتْهُمُ الْمَنَازِلُ وَ أَعْیَتْهُمُ الْمَحَاوِلُ فَمِنْ نَاجٍ مَعْقُورٍ وَ لَحْمٍ مَجْزُورٍ وَ شِلْوٍ مَذْبُوحٍ وَ دَمٍ مَسْفُوحٍ وَ عَاضٍّ عَلَی یَدَیْهِ وَ صَافِقٍ بِکَفَّیْهِ وَ مُرْتَفِقٍ بِخَدَّیْهِ وَ زَارٍ عَلَی رَأْیِهِ وَ رَاجِعٍ عَنْ عَزْمِهِ وَ قَدْ أَدْبَرَتِ الْحِیلَةُ وَ أَقْبَلَتِ الْغِیلَةُ وَ لَاتَ حِینَ مَنَاصٍ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ قَدْ فَاتَ مَا فَاتَ وَ ذَهَبَ مَا ذَهَبَ وَ مَضَتِ الدُّنْیَا لِحَالِ بَالِهَا فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ.

 

منبع:

نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱

 

شيطان از كدام خصلت آدم، براي فريب او بهره جست؟

سوره طه، آيه 120: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏»


«وسوسه» در اصل به معنى صداى بسيار آهسته است. مرتبه اي از وسوسه، مطالب بد و افكار بى ‏اساسي است كه به ذهن انسان خطور مي كند، اعم از اينكه از درون خود انسان بجوشد و يا كسى از بيرون عامل آن شود. كلمه «شيطان» به معناى شرير است كه ابليس را هم به خاطر شرارتش شيطان لقب داده ‏اند.

 مقصود از «شجره خلد» همان درختى است كه آدم و حوا (عليهما السلام) به امر ارشادي پروردگار از خوردن آن ممنوع شدند، در حالي كه از دريچه فريب شيطان، خوردن آن آدمي را به حيات جاودانه سوق مي داد. كلمه «يبلى» از ماده «بلى» است كه به معناى كهنه شدن و پوسيدن چيزى است و در مقابل نو به كار مى‏ رود و و مراد از «ملك لا يبلي» (ملكى كه كهنه نشود)؛ سلطنتى است كه مرور زمان و اصطكاك مزاحم‏ ها و موانع در آن اثر نمي گذارد. بدين ترتيب برگشت معنا به اين ترتيب مى ‏شود كه ابليس به آدم گفت آيا مى ‏خواهى تو را به درختى راهنمايي كنم كه با خوردن ميوه آن عمرى جاودان و سلطنتى دايمى داشته باشى؟!

در واقع شيطان حساب كرد تمايل آدم به چيست و به اينجا رسيد كه او تمايل به زندگى جاويدان و رسيدن به قدرت بى‏ زوال دارد، لذا براى كشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از اين دو عامل استفاده كرد، و به تعبير دقيق تر همانگونه كه خداوند به آدم وعده داد كه اگر شيطان را از خود دور سازى، هميشه در بهشت مشمول نعمت هاى پروردگارت خواهى بود («فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‏»)[1]، شيطان نيز در وسوسه ‏هايش، از همين شناخت بهره جست و انگشت بر همين نقطه گذارد. 

آرى همواره شياطين جريان باطل، برنامه ‏هاى خود را از همان راه هايى آغاز مى‏ كنند كه رهبران راه حق شروع كرده ‏اند، ولى چيزى نمى ‏گذرد كه آن را به انحراف مى‏ كشانند و جاذبه راه حق را وسيله اي براى رسيدن به بيراهه‏ ها قرار مى ‏دهند.

 

منبع:

[1] طه/117.

تفسير نمونه، ج‏13، ص 321.  

ترجمه تفسير الميزان، ج‏14، ص 310.

عملی که نابود کننده فقر و شستشو دهنده گناهان است

امیرالمومنین امام علی علیه السلام:

همانا بهترین چیزی که انسان ها می توانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و ایمان به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ) و جهاد در راه خداست، که جهاد قلّه بلند اسلام، و یکتا دانستن خدا بر اساس فطرت انسانی است.

بر پاداشتن نماز آیین ملّت اسلام، و پرداختن زکات تکلیف واجب الهی، و روزه ماه رمضان، سپری برابر عذاب الهی است، و حج و عمره، نابود کننده فقر و شستشو دهنده گناهان است.

و صله رحم مایه فزونی مال و طول عمر، و صدقه های پنهانی نابود کننده گناهان است، و صدقه آشکارا، مرگ های ناگهانی و زشت را باز می دارد، و نیکوکاری، از ذلّت و خواری نگه می دارد.

به یاد خدا باشید که نیکوترین ذکر است، و آنچه پرهیزکاران را وعده دادند آرزو کنید که وعده خدا راست ترین وعده هاست، از راه و رسم پیامبرتان پیروی کنید که بهترین راهنمای هدایت است، رفتارتان را با روش پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ) تطبیق دهید که هدایت کننده ترین روش هاست.

و قرآن را بیاموزید، که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دل هاست.

از نور آن شفا و بهبودی خواهید که شفای سینه های بیمار است، و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سود بخش ترین داستان هاست، زیرا عالمی که به غیر علم خود عمل کند، چونان جاهل سرگردانی است که از بیماری نادانی شفا نخواهد گرفت، بلکه حجّت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است.

متن حدیث: 

إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ کَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ فَإِنَّهَا فَرِیضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِی الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِی الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ الْخَطِیئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِیَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِی مَصَارِعَ الْهَوَانِ أَفِیضُوا فِی ذِکْرِ اللَّهِ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الذِّکْرِ وَ ارْغَبُوا فِیمَا وَعَدَ الْمُتَّقِینَ فَإِنَّ وَعْدَهُ أَصْدَقُ الْوَعْدِ وَ اقْتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَی السُّنَنِ .

وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لَا یَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ.

 

“نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰”

 

اعمال شب بيست وهفتم ماه مبارك رمضان

 

شب بيست و هفتم ماه رمضان: اين شب، شب مباركى است و بزرگان اعمال زير را براى آن ذكر كرده اند:

1ـ «غسل» است كه در روايتى از امام صادق(عليه السلام) به آن تصريح شده است.

2ـ سى ركعت نماز است كه شرح آن در اعمال شب هاى ماه رمضان مذكور است.

3ـ از زيد بن على(عليه السلام) نقل شده است كه از پدرم على بن الحسين(عليهما السلام) شنيدم كه در شب بيست و هفتم ماه رمضان از اوّل شب تا آخر، اين دعا را مى خواند: اَللّـهُمَّ ارْزُقْنِى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الْغُرُورِ، وَالاِْنابَةَ اِلى دارِ الْخُلُودِ، خدايا روزيم كن دورى گزيدن از خانه فريب (ناپايدار) و بازگشت بسوى خانه جاويدان وَالاِْسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ. و آماده شدن براى مرگ پيش از رسيدن آن.

4ـ دعاى ديگرى براى اين شب، از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)نقل شده است كه مجموعه اى از آيات قرآن است: رَبَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا، وَ كَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا، وَ تَوَفَّنا مَعَ الاْبْرارِ; رَبَّنا پروردگارا، ما ايمان آورديم، گناهان ما را ببخش و بدى هاى ما را بپوشان و ما را با نيكان بميران! پروردگارا وَآتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ، وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ آنچه را بوسيله پيامبرانت به ما وعده فرمودى،به ما عطا كن! و ما را در روز رستاخيز، رسوا مگردان، زيرا تو هيچ گاه از وعده خود، تخلّف نمى كنى. الْميعاد. رَبَّنا اَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ، فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَل إِلى پروردگارا! ما را دوبار ميراندى و دوبار زنده كردى; اكنون به گناهان خود معترفيم، آيا خُرُوج مِنْ سَبيل. رَبَّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ، إنَّ عَذابَها كانَ غَراماً. راهى براى خارج شدن وجود دارد. پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما برطرف گردان، كه عذابش سخت و پردوام است. رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ اَعْيُن، وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ اِماماً. پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهيزگاران، پيشواگردان. رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا، وَ إلَيْكَ أَنَبْنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ. رَبَّنا لا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً پروردگارا! ما بر تو توكّل كرديم و به سوى توبازگشتيم و همه فرجام ها به سوى توست. پروردگارا! ما را مايه گمراهى لِلَّذينَ كَفَرُوا، رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا، وَ لاِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالاِْيمانِ، كافران قرار مده. پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند، بيامرز وَلاتَجْعَلْ فِى قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا، رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيـمٌ. و در دل هاى ما حسد و كينه اى نسبت به مؤمنان قرار مده. پروردگارا! تو مهربان و رحيمى!

منبع: مفاتيح نوين.اعمال ماه رمضان

توصیه پیامبر(ص) برای آمرزش گناهان گذشته و آینده ‌تان

روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مشغول صحبت بود که حضرت علی(علیه السلام) وارد شد .جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد…

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

ای جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم می‌کنی عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او بر من حق تعلیم است.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: چه تعلیمی؟

جبرئیل عرض کرد:

در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد؛

از من پرسید: «تو کیستی و من کیستم؟»

من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد که بگو: « تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل، جبرئیلم» از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم.(۱)

ثواب نقل فضایل امیرالمومنین(علیه السلام):

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: امیرالمومنین علی(علیه السلام) فضایل فراوانی دارد هر کس یکى از آنها را نقل کند و اقرار هم به آن فضیلت داشته باشد خداوند گناهان گذشته و آینده ‌ى او را بیامرزد و هر کس فضیلتى را از او بنویسد تا آنگاه که آن نوشته باقى باشد فرشتگان برایش طلب آمرزش کنند و هر کس فضیلتى از آنها را گوش دهد خداوند گناهانى را که بوسیله گوش انجام داده بیامرزد و هر کس به فضیلتى از فضائل او نگاه کند گناهانى که بوسیله چشم انجام داده آمرزیده شود.(۲)

منابع؛

۱- تحفة المجالس القطره

۲- ارشاد القلوب-ت رضایى، ج‌۲، ص۳

آيا اصول كلام خداوند در قرآن با كلام عادي و عرفي بشر متفاوت است؟

در يك كلام بايد گفت بله؛ بين كلام خداوند و كلام معمولي بشر تفاوت وجود دارد. اما براي پاسخ كامل به اين سوال ابتدا بايد درباره زبان قرآن توضيح مختصري ارائه دهيم تا متوجه تفاوت زبان قرآن با زبان مردم عادي بشويم.
از آنجا كه خداوند پيامبران را از ميان مردم انتخاب كرده و با زبان همان مردم به سراغ آن‏ها فرستاده است «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاء»[1] به طور طبيعى واژه‏ ها را از زبان مردم وام گرفته است. اما توجه به اين نكته ضروري است كه گرچه از همان واژه هاي مردم براي القاي مقصود خود استفاده كرده است، اما همه آن‏ها را صرفا در همان معانى رايج به كار نبرده است، بلكه مانند علوم و فنون و همه‏ تحوّلات ديگر، معناى خاص و متناسب با اهداف و مقاصد خود به آن‏ها بخشيده است. در واقع بايد گفت زبان قرآن صرفا زبان عرف عام نيست، بلكه با اخذ واژه‏ ها از زبان عمومى و اعطاى معانى جديد به آن‏ها، عرف خاصى را رقم زده است، همان طور كه هر تحوّل علمى، سياسى، فرهنگى و اجتماعى چنين تعاملى با زبان دارد. اما قرآن به زبان رايج در هيچ يك از اين علوم و فنون و نحله‏ هاى فكرى مانند زبان عرفا، زبان فلاسفه، زبان متكلّمان، زبان علوم تجربى و … سخن نگفته است! استفاده قرآن از عرف و زبان خاص به اين معناست كه قرآن داراى اصطلاحات ويژه‏ خود است، يعنى همان طور كه اگر كسى بخواهد متون پزشكى را بفهمد، ناچار از آشنايى با فرهنگ اصطلاحات پزشكى است؛ براى فهميدن قرآن نيز بايد با فرهنگ دين و اصطلاحات آن، به ويژه دين اسلام، آشنا باشد. كسى كه در تفسير قرآن تنها از معناى عمومى واژه‏ ها استفاده مى‏ كند، مانند كسى است كه متن پزشكى را با استفاده از فرهنگ‏ هاى عمومى ترجمه و تفسير كند كه قطعا به بى ‏راهه رفته است. علّامه طباطبايى عدم توجّه به فرهنگ خاصّ قرآن در تفسير را، موجب در غلطيدن در وادى تفسير به رأى مى‏ داند. ايشان مى‏ فرمايد:
 «مفسّر نبايد در تفسير آيات قرآن به اسبابى كه براى فهم كلام عربى در دست دارد، اكتفا نموده، كلام خدا را با كلام مردم مقايسه كند. وقتى ما كلام يكى از افراد انسانى را مى‏ شنويم، بى‏ درنگ براى فهم مرادش، قواعد معمول را به كار مى‏ بنديم، همان طور كه در اقارير و شهادات چنين مى‏ كنيم؛ زيرا بيان همه‏ ما افراد انسانى بر مبناى معانى و مصاديق حقيقى و مجازى معهود در عرف اهل زبان است. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ما را از اين كه كلام خدا را به شيوه كلام ديگران تفسير كنيم، باز داشته است، حتّى اگر در مواردى فهم ما مطابق با واقع باشد.» البته فرق بين كلام خداوند و كلام مردم در نحوه‏ استعمال الفاظ و چيدن جملات و به كار بردن فنون ادبى و صناعات لفظى نيست، براى اين كه قرآن هم، كلامى عربى است كه همه آن چه در ساير كلمات عربى رعايت مى‏ شود در آن نيز رعايت شده، بلكه اختلاف بين آن دو از جهت مراد و مصداق است. اينكه هر كدام از واژه اي يكسان معناي متفاوتي را اراده مي كنند.
علّامه طباطبايى، يكى ديگر از تفاوت‏هاى عمده‏ كلام خدا با كلام مردم را در اين مى‏ داند كه در كلام عرف، مسامحه راه دارد، بدين سان كه گاهى حكمى را كه بايد بر روى «كثير» ببرد، بر روى «جميع» مى‏ برد و تازه همه‏ اينها در چهار چوب ادراكاتى است كه بشر از جهان خارج دارد. و اما بيرون از اين چهار چوب، يعنى حقايقى كه از آن‏ها غافل است و به خاطر محدوديت دركش، قهرا سهل انگاريش درباره‏ آن‏ها بيشتر است. اما كلام خداى سبحان چنين نيست، چون او به هر چيزى از هر جهتش احاطه‏ علمى دارد. برخى از روايات نيز مؤيّد اين نظريه است. به عنوان مثال از على عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: «بر حذر باش از اينكه قرآن را بر اساس رأى و نظر خود تفسير كنى؛ مگر اينكه آن را از دانشمندانش فرا بگيرى؛ چرا كه چه بسا كلام نازل ‏شده‏ اى كه همانند سخن بشر است در حالى كلام خداست و تأويل آن به سخن بشر همانند نيست. همان گونه كه چيزى از آفريده‏ هاى خدا شبيه كارهاى انسان نيست، چيزى از كلام خدا نيز مشابه كلام بشر نيست. سخن خدا، صفت او است؛ در حالى كه سخن بشر فعل او است. بنا بر اين، كلام خدا را همانند كلام بشر ندان كه هلاك مى ‏شوى.»[2] نيز از ايشان نقل شده است كه درباره آيات «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»[3] و « هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ »[4] كه درباره آمدن پروردگار سخن مي گويند، فرمود: «آمدن خداوند سبحان مانند آمدن مخلوقاتش نيست و تاويل كلام خداوند نه مانند كلام بشر است ونه مانند فعل او» [5]
بنابراين بايد گفت كه قرآن زبان مخصوص به خود دارد و نمى‏ توان زبان قرآن را با زبان معمول انسان ها مقايسه كرد. اما همين زبان خاص براي بيان مقصود خود از واژه ها و اصطلاحات رايج زبان عرفي و معمولي انسان ها استفاده كرده است. اما گاهي به همين واژه هاي معمول معنايي خاص بخشيده است. در واقع قرآن فرهنگ خاصي را بنا كرده است كه براي فهم آن فرهنگ بايد از زبان دين به طور عام و فرهنگ اسلام به طور خاص كمك گرفت. در نتيجه بايد تفسير خاصّ واژه‏ هاى قرآنى را از مجموع اصول حاكم بر اديان و به ويژه فرهنگ اسلام و قرآن اخذ كرد.[6]


پي نوشت:
[1] .ابراهيم،4
[2] . ايّاك أن تفسّر القرآن برأيك حتى تفقهه عن العلماء، فانّه ربّ تنزيل يشبه بكلام البشر و هو كلام اللّه و تأويله لا يشبه كلام البشركما ليس شى‏ء من خلقه يشبهه، كذلك لا يشبه فعله تبارك و تعالى شيئا من افعال البشر و لا يشبه شى‏ء من كلامه كلام البشر. فكلام اللّه تبارك و تعالى صفته و كلام البشر افعالهم فلا تشبّه كلام اللّه بكلام البشر فتهلك» التوحيد، شيخ صدوق، هاشم حسيني، جامعه مدرسين قم، 1398ق،ص264-265
[3] فجر،23
[4] .انعام،158
[5] . فذلك كلّه و ليست جيئته جلّ ذكره كجيئة خلقه، و لا يشبه تأويله كلام البشر و لا فعل البشر.
[6] . مبانى و روشهاى تفسيرى، محمد كاظم شاكر، مركز جهانى علوم اسلامى‏، قم،1382، ص: 124-120

یک چشم زدن غافل از آن یار نباشیم...

 

عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم   آقا نشد که لایق دیدارتان شوم

غفلت بساط کرد سر راه طفل دل  وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم

اصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم چیزی نداشتم که خریدارتان شوم

باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم  شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم

ای حیدر زمانه غریبت گذاشتیم در روز غم ولی نشد عمارتان شوم

با آنکه سر شکسته و سر خورده مانده ام اذنم بده فدایی و سردارتان شوم

ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود مهمان کنار سفره افطارتان شوم

در روز انتقام شهیدان کربلا آقا اجازه هست ز انصارتان شوم

در بین روزه و عطش و اشک و شور و شین یک ذکر مستجاب بگویم فقط حسین

                                 آقا جان چشم به راهم نمی ایی اقا دلتنگم نمی ایی اقا

 

امام مهدی(عج) و ماه رمضان


زیارت آل یاسین شرح حالات عبادی و معنوی امام مهدی(عج) است. امام مهدی که راهش، امتداد راه پیامبر و امیرالمؤمنین و امام زین العابدین(ع) است. عبودیت و بندگی او نه از سر نیاز یا ترس، بلکه از سر درک حقیقت هستی و سپاس گزاری از خداست، عبودیتی که همیشه در وجود امام جاری است و در برخی حالات به نقطه اوج خود می رسد و ماه رمضان نقطه اوج بندگی امام است.

رسیدن به معبود در ماه رمضان به واسطه حضرت مهدی(عج)

فهم حقیقت رمضان و توفیق رسیدن به معبود جز با توسل به پیشگاه مهدی(عج) میسر نمی شود. دعای افتتاح هم در ماه رمضان درس سلوک می دهد که پروردگارا من خواهان تمام خوبی ها و کمالات هستم و می دانم که راه رسیدن به این کمالات توسل به امام مهدی(عج) است. پس مرا به برکت وجود او به نهایت نزدیکی به خود برسان.

هدایت معنوی و باطنی انسان ها به دست امام مهدی(عج) است و به برکت وجود معنوی و نورانی اوست که عالم هستی از فیض حق تعالی بهره مند می شود. حال اگر امام در نهایت بندگی باشد، در عبودیت او رحمت و مهربانی خدا نیز اوج می گیرد.

دعای امامان نشان می دهد که آن ها هم به درگاه حق تعالی رو می آوردند و برای کل هستی و به ویژه برای ما انسان ها از خداوند طلب بخشش می کردند. به همین دلیل است که می گویند به برکت سلوک معنوی امام، حیات بشری شکل می گیرد و امتداد می یابد و عالم به سوی کمال حرکت می کند و تنها با این تعبیر شب قدر معنا می یابد.

منبع :

ماه رمضان با یاری امام زمان

«انّا فتحنا لك فتحا مبينا»

روايت شده كه هركه در هر شب از ماه رمضان سوره «انّا فتحنا لك فتحا مبينا» را در نماز نافله بخواند، در آن سال از آسيب محفوظ میماند.
آگاه باش از اعمالى كه مستحب است در شبهاى ماه رمضان بجا آورده شود، هزار ركعت نماز در مجموع اين ماه است، كه استادان و بزرگان علما در كتاب هاى خود، كه در زمينه فقه يا عبادات نوشته اند به آن اشاره كرده اند.
احاديث در باب كيفيت بجا آوردن آن مختلف است، آنچه موافق روايت ابن ابى قرّه از امام جواد عليه السّلام است، و شيخ مفيد در كتاب «غرّيه و اشراف» ، آن را اختيار كرده، بلكه مورد اختيار مشهور از علماست، آن است كه در دهه اول و دوم ماه رمضان، در هر شب بيست ركعت خوانده شود، هر دو ركعت به يك سلام، به اين صورت كه، هشت ركعت آن را پس از نماز مغرب، و دوازده ركعت ديگر را بعد از نماز عشا بخواند، و در دهه آخر ماه در هر شب سى ركعت بخواند، هشت ركعت آن را پس از نماز مغرب و بيست ودو ركعت ديگر را بعد از نماز عشا بخواند، كه مجموع اين نمازها هفتصد ركعت میشود، و باقى آن را كه سيصد ركعت است در شب هاى قدر بخواند، شب نوزدهم صد ركعت، و شب بيست ويكم صد ركعت، و در شب بيست وسوم نيز صد ركعت كه در جمع هزار ركعت مى شود.
اين هزار ركعت به ترتيب ديگرى هم وارد شده است كه تفصيلش در جاى ديگر آمده، و اين مقام گنجايش شرح آن را ندارد، و اميد است كه اهل خير در اجراى اين هزار ركعت مسامحه و سهل انگارى نكنند، و خود را از فيض آن بهره مند كنند.
و نيز روايت شده: كه پس از هر دو ركعت از نمازهاى مستحبى ماه رمضان بخوان:

اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِيمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَكِيمِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُطِيلَ عُمُرِي فِي طَاعَتِكَ وَ تُوَسِّعَ لِي فِي رِزْقِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

خدايا در آنچه حكم می كنى و مقدّر می نمايى از فرمان حتمى ات، و در آنچه بسط مى دهى از كار حكيمانه ات، در شب قدر مقرّر فرما كه مرا از حاجيان خانه كعبه ات قرار دهى، حاجيانى كه حجّشان پذيرفته شده، و تلاششان قبول گشته، و گناهانشان آمرزيده شده است، و از تو درخواست مى كنم كه عمرم را در طاعتت طولانى سازى، و روزى ات را بر من گسترده نمايى، اى مهربان ترين مهربانان.

رمضان و امام خمینی (ره)

حضرت امام خمینی (ره)با وجود مسئولیت ها و وظایف سنگین رهبری حکومت اسلامی، توجه ویژه ای نیز به انجام آداب شرعی و مستحبی داشتند. از جمله در ماه مبارک رمضان که بخش زیادی از اوقاتشان را به خواندن نماز و قرائت قرآن می گذرانیدند.  روایت برخی از نزدیکان حضرت امام را درباره کمیت و کیفیت نماز خواندن ایشان در ماه مبارک رمضان، می خوانید:

تا نماز نمی ‏خواندند افطار نمی ‏کردند

امام در ماه رمضان، در هوای پنجاه درجه نجف، با آن سن و سال و ضعف مفرط روزی هجده ساعت روزه می ‏گرفتند و تا نماز مغرب و عشا را همراه با نوافل بجا نمی ‏آوردند افطار نمی ‏کردند.
روزهای بلند را روزه بودند

امام چهارده سال نجف بودند. از تمام بچه ‏ها دور بودند، هوای به آن گرمی نجف را تحمل می ‏کردند و در آنجا روزهایی به آن بلندی را روزه می ‏گرفتند. کارگر منزلشان صبح که می ‏آمد گلایه می‏ کرد می‏ گفت: «خانم من سینی غذای آقا را که می ‏برم، اصلاً وقتی بر می ‏گردانم احساس نمی‏ کنم از این سینی غذایی خورده شده است، شاید یک کمی مثلاً یک نصفه کتلت خورده ‏اند.» آقا با این شرایط روز به آن بلندی نجف را روزه می‏ گرفتند.
با زبان روزه تمام نافله ‏ها را می‏ خواندند

وقتی امام در ماه مبارک رمضان در فصل گرمای نجف برای نماز جماعت ظهر و عصر با زبان روزه به مدرسه مرحوم آیت ‏الله بروجردی تشریف می‏ آوردند اول هشت رکعت نوافل ظهر را می ‏خواندند و بعد نماز ظهر را با اذان و اقامه نسبتاً طولانی به جا می ‏آوردند و بعد از تعقیب نماز ظهر هشت رکعت نوافل عصر را می ‏خواندند و بعد نماز عصر را با اذان و اقامه مانند نماز ظهر ادا می ‏کردند و بعد از تعقیبات تشریف می‏ بردند. این کار در آن سن و آن هوای گرم و آن حال روزه کار آسانی نبود که حتی جوانها بتوانند موفق به آن بشوند. اما امام با اقبال تمام این گونه جدیت در عبادت داشتند.

منبع:

یادگاری از امام

ویژگی‌های ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان ویژگی‌هایی دارد که به مهم‌ترین موارد آن اشاره می‌کنیم:

از بین دوازده ماه سال تنها «رمضان» در قرآن کریم ذکر شده است.
رمضان مختص امت اسلامی است.
ثبوت هلال رمضان نسبت به روزه‌داری با یک شاهد عادل، ممکن است، در صورتی که برای ثبوت ماه‌های دیگر و یا ثبوت رمضان نسبت به غیر روزه حداقل دو شاهد عادل لازم است.
مضاعف شدن ثواب روزه رمضان و هر روزه مستحب دیگر.
استغفار فرشتگان برای روزه‌داران تا هنگام افطار.
مستحب بودن نماز ویژه رمضان به نام نماز تراویح.
گشوده شدن دروازه‌های بهشت و بسته شدن دروازه‌های دوزخ و به زنجیر کشیده‌شدن شیاطین در ماه رمضان.
آراسته شدن بهشت و اعلام آمادگی آن برای پذیرایی از روزه‌داران هر ساله در ماه مبارک رمضان صورت می‌گیرد.
وجود شب قدر در شب‌های رمضان.
 وجوب پرداخت زکات فطر از خصایص و ویژگی‌های رمضان است.

منبع:

ثواب روزه بی‌نهایت مضاعف

در حدیث قدسی آمده است: تمام کردار بنی‌آدم چند برابر می‌گردد؛ هر حسنه‌ای بین ده تا هفتصد برابر پاداش داده می‌شود به جز روزه که بی‌نهایت مضاعف می‌گردد؛ چون روزه عبادت ویژه‌ای است که به خدا وابسته و تنها خداوند متعال از حالت روزه‌دار مطلع و آگاه است. از این رو خداوند متعال فرموده است: روزه‌دار به خاطر رضایت من، آب و غذا را ترک کرده است، پس پاداش روزه‌اش به خود من بر می‌گردد، و بر حسب نیت پاک و اخلاص او، ثواب روزه‌اش بی‌نهایت مضاعف می‌گردد.

در حدیث دیگری آمده: کسی که با انگیزه ایمانی و اخلاص عمل، رمضان را روزه بگیرد، گناهان گذشته او بخشوده می‌شود».

منبع:استاد شیخ محمدعلی خالدی سلطان‌العلما، ص275

رمضان ماه ، کفاره گناهان

 

رمضان مانند حج و عمره و نماز جمعه و جماعت سبب آمرزیده شدن گناهان می‌شود. در حدیث صحیح آمده است:

خواندن نمازهای پنج‌گانه با جماعت و حضور در نماز جمعه و عمره تا عمره آینده و رمضان تا رمضان آینده و… باعث کفاره گناهان کوچک انسان می‌گردد.

البته گناهان بزرگ با توبه نصوح بخشوده می‌گردد.

منبع:ابن مسلم از پیامبر نقل می کنند

رمضان، میدان مسابقه در اعمال نیک

پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) بهترین اسوه و الگو برای امت اسلامی است. آن حضرت (ص) بخشنده‌ترین انسان‌ها بود. راوی می‌گوید: رسول الله (ص) در ماه مبارک رمضان بر جود، کرم، احسان، نیکوکاری، بخشش و صله‌رحم خود می‌افزودند و جود و کرمش فراگیرتر از باد وزنده بود؛ و نیز در ماه مبارک رمضان قرآن را با جبرئیل (ع) مرور می‌کردند و در آخرین رمضان عمر شریفش دو بار قرآن کریم را با جبرئیل (ع) مرور کردند

مرور قرآن یعنی قرآن‌خوانی دوره‌ای که چند نفر با هم به ترتیب، قرآن می‌خوانند و دیگران استماع می‌کنند. خوشبختانه این شیوه قرآن‌خوانی هنوز در بسیاری از مساجد بلاد اسلامی پررنگ و به قوت خود باقی است هر چند در بعضی از مساجد کم رنگ و یا متأسفانه متروک شده است.

منبع:اسوه حسنه ،پیامبر اکرم ، ص23

ماه مبارک رمضان سایه خیر و برکت.

ماه مبارک رمضان سایه خیر و برکت. ماه نزول قرآن، ماه مغفرت و آمرزش، ماه جود و کرم، ماه بخشش و نیکوکاری، ماه ایثار و از خود گذشتگی، ماه جهاد و کوشش، ماه سعی و تلاش، ماه رحمت و سازندگی و ماه ضیافت الله است.

رمضان ماه تهذیب نفس، کسر شهوت، غلبه و چیره شدن بر نفس، ماه صبر و استقامت و بالاخره ماه خودسازی و اصلاح جامعه است. این ماه دانشگاه انسان‌سازی است؛ بله رمضان دانشگاه علمی و عملی، آموزشی و پرورشی و تربیتی و اصلاحی است.

تلاوت قرآن، حضور به موقع در نمازهای پرفیض جماعت، مشارکت در نمازهای تراویح و قیام، شرکت در کلاس‌های آموزشی ویژه رمضان، حضور در مجالس معنوی روح‌افزای مولودخوانی، تشکیل جلسات قرآن‌خوانی دوره‌ای در مساجد و مراکز دینی و منازل، از مهم‌ترین برنامه‌های رمضان است که شخص مسلمان خود را به درگاه احدیت مقرّب می‌سازد.

«مَن أدرَکَ رَمَضَانَ فَلَم یُغفَرلَهُ وَ مَاتَ أبعَدَهُ اللهُ فَقُل آمِین فَقُلتُ آمِین

کسی که رمضان را درک نماید و سبب آمرزش گناهانش نگردد، و از دنیا بدون استفاده از ماه مبارک رمضان برود، خداوند او را از رحمتش دور گرداند؛ جبریل گفت: بگو آمین، گفتم آمین».

منبع:صحیح ابن‌خزیمه از أنس‌بن‌مالک

آیا از نظر اسلام روزه گرفتن در تمام طول عمر، امر پسندیده ای است؟

 

اعتدال در تمام امور
میانه روی و اعتدال در همه کارها از جمله عبادت، از نظر شارع و عقل امری شایسته و پسندیده است و این مسأله در روایات بسیاری به آن پرداخته شده، که برای نمونه به مواردی از آن ها اشاره می کنیم:

الف. امام صادق علیه السلام فرموده اند: «همانا خدای تبارک و تعالی شریعت های نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (علیه السلام) را بمحمد (صلی اللَّه علیه و آله) عطا فرمود، و آن شرایع یکتاپرستی است و اخلاص و ترک بت‏پرستی و فطرت حنیفیه آسان(که همان طریقه و روش اسلام است) و این که گوشه‏گیری و صحرا گردی (کناره‏گیری از جماعت مسلمین) نیست، چیزهای پاکیزه را در این شرایع حلال کرد و پلیدی ها را حرام نمود و تکلیف سنگین و زنجیرهایی که به گردن آنها بود برداشت.»[1]

ب. ابی الجارود از حضرت باقر (علیه السّلام) نقل می کند که رسول اکرم (صلی اللَّه علیه و آله)فرمود: «این دین مقدس اسلام، دینی است استوار و حکیمانه و با متانت(دور از افراط و تفریط)، پس حرکت دینی شما باید با نرمش و اعتدال باشد. شما عبادت الهی را در نظر بندگان خدا سنگین و ناپسند نکنید(که با افراط و زیاده‏روی در عبادت چنین بینشی در دیگران پدید می‏آید)، که در نتیجه، مانند راکب و سواری خواهید شد که از اثر فشار بر مرکب خود، آن حیوان را خسته و کوفته کرده، که نهایتاً نه راهی را طی کرده، و نه پشت و گرده سالمی برای حیوان باقی مانده، بدن زخمی شده و رنجور گشته، در عین حال مسافتی هم طی نشده است.» [2]

ج. از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که ایشان فرمودند: کاری نکنید که عبادت الهی در نظرتان ناپسند جلوه کند.» [3]

روزه در تمام عمر
با توجه به روایات و سنت عملی معصومین علیهم السلام، به نظر می رسد که روزه گرفتن در تمام طول عمر، کار پسندیده ای نباشد.

در حدیثی پیامبر اسلام( صلی اللَّه علیه و آله) به علی (علیه السلام) می فرماید: «ای علی روزه ی روز فطر و روز قربانی و روزه‏ ی وصال و روزه سکوت و روزه ی نذر، معصیت، و روزه گرفتن تمام دوران عمر حرام است.» [4]

همچنین «زهری» در حدیثی از امام سجاد (علیه السلام )در مقام شمارش روزه های حرام می گوید: «خدمت امام سجّاد( علیه السلام )شرفیاب شدم. حضرتش به من فرمود:… روزه وصال حرام است؛  روزه سکوت حرام است؛ روزه نذر در معصیت حرام است؛ روزه تمام عمر نیز حرام است.»[5]

بنابراین با توجه به این که امامان معصوم ما به عبادت عشق می ورزیدند و در عمل نیز بسیار عبادت انجام می دادند، امّا در منابع روایی ما دیده و یا شنیده نشده است که امامان( علیه السلام) دائما روزه داشته باشند.

به هر کار نیکو بود اعتدال
 
ز افراط و تفریط خیزد وبال
چه اندر عبادت چه اندر غنای
 
چه در فقر و کمبود برگ و نوای            

منبع:

 [1]اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 3، ص 27.
[2] علامه مجلسی، بحار الانوار، ترجمه جلد 67 و 68، ج ‏2، ص 221.
[3] همان، ص 222.
[4] همان، ج ‏74، ص 58.
[5] صدوق، الخصال، ج ‏2، ص 536.

ویژگی همسر خوب...

 

ویژڱــــی هـای همســــر خوب

پیامبـر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

️بهترین زنـان، زنی ست که دارای این ویژڱی ها باشد:

آمادڱـی ( ذاتی و ارادی ) برای بارداری


داشته باشد؛

با محبت باشد؛
با عفت و پاکدامن باشد؛

در میان بستڱانش سربلند
و در نزد شوهرش فروتن باشد؛

خـود را در نزد شوهر بیارایـد؛
و در نزد دیڱــران، حجاب و وقار و شرم خود
را حفظ کند؛

سخن شوهر را بشنود و از او اطاعت کند.
وقتے با شوهر خلوت کرد،
آنچه او خواست دریغ نکند؛

منبع: اصول کافی جلد2 صفحه 324

نیمه شعبان، شب مبارکی است ...

شب نیمه شعبان، یادآور تولّد اولین و آخرین امید پیامبران و فرشتادگان الهی و منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر(عج) و دارای فضلیتی بس عظیم است و در روایات معصومین علیهم السلام بر احیای آن تاکید شده تا آن جا که نبی مکرم اسلام(ص) در فضیلت این شب نورانی فرموده است: «مَنْ أَحْیَا لَیْلَهَ النِّصْفِ‏ مِنْ شَعْبَانَ‏ لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»هرکس شب نیمه شعبان را به شب زنده داری سپری کند، در روزی که دلها مرده است، دل او زنده است.

بزرگان دین و علما به عنوان وارثان و ادامه دهندگان رسالت انبیاء الهی و مروجان حقیقی آموزه های غنی اهل بیت(ع) نیز علاوه بر آن که خود اهتمام ویژه ای به احیای شب نیمه شعبان داشته و دارند، عموم مومنین و منتظران و عاشقان امام عصر حضرت بقیه الله الاعظم(عج) را به احیای این شب عزیز و دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهور ولی عصر(عج) دعوت کرده اند.

حضرت ولی عصر عجل الله فرجه و آخرین حجّت الهی که «خیر اهل الارض» زمان ماست، در سحرگاه نیمه شعبان سال ۲۵۵ ه. ق چشم به جهان گشودند و این شب مبارک که میلاد موفور السرور آن حضرت است، احتمال دارد شب قدر نیز باشد، همان گونه که به برخی اعمال لیالی قدر در این شب نیز سفارش گردیده است.

نیمه شعبان، شب مبارکی است که در فضائل شباهت بسیاری به لیالی قدر دارد و همان گونه که در برتری شب های قدر فرموده اند که «فإنّها لیلة آلی الله علی نفسه الا یردّ سائلاً له فیها ما لم یسأل معصیة»

در فضیلت شب نیمه شعبان نیز نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که خداوند در شب نیمه شعبان به اندازه موی گوسفندان قبیله بنی کلب بندگانش را می آمرزد: «یغفر الله لیلة النصف من شعبان من خلقه بقدر شعر معزی بنی کلب» و این سخن، کنایه از فراوانی آمرزیده شدگان در آن شب مبارک است.

کلام نورانی دیگری از امام صادق علیه السلام نشان می دهد نیمه شعبان نیز در حدّ خویش، شب قدر و واجد یکی از درجات تقدیر امور است. ایشان در برابری این سنت با لیالی مبارکه قدر فرمود: «انّها اللیلة التی جعلها الله لنا أهل البیت بإزاء ما جعل لیلة القدر لنبینا صلی الله علیه و آله و سلم؛ همان طور که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بیت نیز نیمه شعبان را عطا کرد»

امام باقر علیه السلام در پاسخ پرسشی درباره فضیلت شب نیمه شعبان فرمود که با فضیلت ترین شب پس از لیلة القدر شب نیمه شعبان است که خداوند در این شب فضل خویش را بر بندگانش ارزانی می دارد و با منّ و کرم خود آنان را می آمرزد. پس برای نزدیکی به خدای سبحان در این شب بکوشید چون خداوند سوگند یاد کرده است که هیچ سائلی را تا وقتی که امر ناپسند و گناهی نخواسته است محروم نگرداند «هی أفضل لیلة بعد لیلة القدر؛ فیها یمنح الله تعالی العباد فضله و یغفر لهم بمنّه. فاجتهدوا فی القربة إلی الله(تعالی) فیها، فإنّها لیلة آلی الله تعالی علی نفسه ألا یرد سائلاً له فیها، ما لم یسئل معصیة و … فاجتهدوا فی الدعاء و الثناء علی الله(عزّ وجلّ).

منبع:

ثواب الاعمال، ص۷۷.

اعمال نیمه شعبان

ماه شعبان، هشتمین ماه از ماههای قمری است. ماهی بسیار شریف و منسوب به سید انبیاء صلی الله علیه و آله است از سفارشات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است که می‌ فرمود
در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود و برای تقرّب به سوی پروردگار خود روزه بدارید که در این صورت کسی که چنین کند خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را بر او واجب می‌کند.
این ماه اعمالی دارد که برای سالک الی الله و آنان که دل در گرو معبود بسته‌اند بسیار با ارزش است تا در تحت لوای این اعمال به حقیقت عبودیت و بندگی خالق بی همتا که همان هدف و غایت از آفرینش تمامی موجودات است برسند
یقیناً برای رهپویان کوی وصال، کثرت اعمال سبب نمی‌شود که مأیوس از انجام دادن آن گردند و خود را محروم از فیوضات و عطایای واسعه ذات لایزال الهی کنند چرا که بر اساس قاعده «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه» اگر همه اعمال را نمی‌توانیم به جا آوریم تمامی آن را ترک نکنیم.
بخش دوم: اعمال این ماه
اعمال این ماه دو قسم است. یک قسم مشترک بین همه روزها و شب‌های این ماه شریف است و قسم دوم اختصاص به روزهای معینی از ماه دارد.

اعمال مشترک:

۱٫ روزه داشتن که در روایات، از روزه این ماه به «کفاره گناهان بزرگ» تعبیر شده است.

۲٫ استغفار هر روز هفتاد مرتبه «استغفرالله و اسئله التوبه».

۳٫ صدقه دادن، از امام صادق علیه السلام نقل شده که خداوند صدقه این ماه را پرورش می‌دهد و در روز قیامت، آن صدقه به اندازه کوه اُحد دیده می‌شود.

۴٫ خواندن مناجات شعبانیه در هر روز.
۵٫ صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم السلام آن حضرت.

منبع:

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۵۴، ص۵۹؛ امالی، صدوق، ص۱۶،۱۷٫

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۶۰ و ۶۲٫

آیا خدا دین را به زور به انسانه تحمیل کرده...

 

شبهه می‌کنند که خداوند دینش را با زور به مردم تحمیل می‌کند، و در بیشتر آیات قرآن وعده‌ی عذاب می‌دهد، پس این خود نشان می‌دهد که فطرت انسان نیاز به خدا ندارد. چون اگر داشتند، با میل و اراده‌‍‌ی خود مسلمان می‌شدند، نه با زور و تهدید. پاسخ چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر مسلمانی ارادی نبود، همین طغیان کنندگان نیز تسلیم امر پروردگارشان می‌شدند؛ پس همین که خودشان منحرف و معترضند، پاسخ مستند و مستدلی می‌باشد بر این که انتخاب دین اختیاری است و نه زوری و تحمیلی. آیا فقط هر کس مسلمان شده، با زور و تحمیل مسلمان شده است و کافران از این زور و تحمیل خداوند متعال، معاف و مستثنا شده‌اند؟!

پس با کمی تأمل و تفکر در مورد ادعا، پاسخ‌ها روشن می‌گردد؛ اما جهت توجه بیشتر ذهن، به چند مطلب پیرامون ساختار همین شبهه، اشاره می‌گردد:

توحید:

●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، قبول دارند که خدایی هست و سپس او را متهم می‌سازند که «دینش را به زور تحمیل می‌کند»! یا اصلاً وجود خداوند سبحان و بالتبع نبوت و دین را قبول ندارند؟!

اگر قبول دارند که خدایی هست، پس باید خود و هر چه هست را بنده و مخلوق او بدانند. باید از یک سو او را علیم و حکیم بدانند؛ منزه از هر عیب و نقص و توصیفی که مختص مخلوقات می‌باشد بدانند؛ و از سویی دیگر، خیال نکنند که خودشان بیشتر از خالق‌شان می‌دانند!

●- و اگر وجود خداوند سبحان را قبول ندارند، پس چرا می‌گویند: «خدا دینش را به زور تحمیل می‌کند»؟! چطور ممکن است که عاقلی وجود “فاعل” را قبول نداشته باشد، اما “فعل” را به او نسبت دهد؟!

●- نتیجه آن که این شبهه‌پردازان، هم جاهل هستند، هم کافر هستند و هم معاند. یعنی چنین نیست که قبول نداشته باشند، بلکه چون ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس، می‌دانند که خدایی هست و بازگشت به سوی اوست، اما به جنگ خالق خود و پروردگار عالمیان رفته‌اند.

دین:

●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، اصلاً می‌دانند که “دین” یعنی چه؟ اگر نمی‌دانند که نباید در مورد دین خدا سخن بگویند، و اگر می‌دانند، لابد آگاه هستند که خودشان نیز نوعی “نوعی” دین دارند و در عالم هیچ کسی “بی‌دین” نیست، ولو دینش حق نباشد و باطل باشد. در سوره الکافرون فرمود که به کفار بگو: «دین شما برای خودتان، دین من برای خودم»، یعنی کفار نیز دین دارند.

●- دین، به مجموعه‌ی جهان‌بینی، اعتقادات و بایدها و نبایدهای منطبق با آن گفته می‌شود، پس هیچ کسی بی‌دین نیست؛ حال خواه مسلمان یا مسیحی باشد، خواه هندو و بودایی، و خواه پیرو ایسم‌ها، و یا بنده و تابع هوای نفس خود و دیگران.

تمامی این ادیان، تشویق و تهدید دارند؛ حتی هوای نفس نیز با مشتهیات تشویق می‌کند و با فشارها تهدید می‌کند، آیا با زور تحمیل می‌کنند؟! یا هر گرونده‌ای با اراده و اختیار خود انتخاب کرده و به سوی محبوبش می‌رود؟!

اگر با زور تحمیل شده بود که همه یک دین داشتند.

زور و تحمیل:

●- به نظر می‌رسد حتی معنا و مصداق واژه‌هایی چون: «زور و تحمیل» را نمی‌دانند، وگرنه دست کم به خودشان نظری می‌انداختند و چنین ادعایی ننموده و به او افترا نمی‌بستند!

آیا خداوند متعال که به زعم آنها «دینش را به زور تحمیل می‌کند»، زورش به آنها و سایر کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان، فاسدان و فاسقان نرسیده است؟!

اگر دین زوری و تحمیلی بود که برای کسی راه گریزی نبود و همگان اهل معرفت، ایمان، تقوا و عمل صالح می‌گردیدند!

اگر دین زوری و تحمیلی بود که دیگر نه پیامبر، وحی، کتاب، تعلیم و تربیت لازم بود، نه حق و حقوقی بیان می‌شد و نه توصیه‌ها و تأکید بر رعایت آنها کارآیی داشت، و نه کسی می‌توانست به انکار و دشمنی با او برخیزد!

تهدید:

●- معنای “تهدید” را نیز نمی‌دانند؛ و گرنه می‌فهمیدند که نه تنها “تهدید"، زور و جبری را به دنبال نمی‌آورد، بلکه می‌فهمیدند که تمامی شئون جزئی و کلی، شخصی و اجتماعی انسان، از یک سو با “تشویق” و از سوی دیگر با “تهدید” مواجه می‌باشد؛ مانند عقل و جهل – یا سلامتی و بیماری.

●- اگر قرار بود که حکومت‌ها و مردمان، با تهدید اصلاح شوند که هم اکنون جهان به بهشتی روی زمین مبدل می‌گردید. و اگر قرار بود که مردمان عاقل و صالح، با “تهدیدهای” جاهلان متکبر و زورگو، تسلیم گردند که ایستادگی و مقابله‌ای رخ نمی‌داد.

●- آیا اگر کسی فرزند خود را “تهدید” نماید که «اگر به مدرسه نرفته و درس نخوانی، بدبخت می‌شوی»، او به زور مجبور به تحصیل و فراگیری علوم می‌گردد؟!

●- اگر بگوید: «در صورتی که بی‌عقلی کنی و به سوی اعتیاد و فساد بروی، اولاً تو را از خانه بیرون می‌کنم و ثانیاً این خودت هستی که در آینده‌ها‌ی نزدیک و دور، معذب شده و به هلاکت خواهی رسید»؛ او مجبور می‌شود؟!

●- اگر مصلحی، جامعه‌ای را “تهدید” نماید که اگر “دوست شناس و دشمن شناس نباشید – اگر هوشیار و بصیر نباشید – اگر اهل کار و تلاش نباشید – اگر حافظ عزّت خود نباشید - اگر مقابل تهدیدات و دشمنی‌ها ایستادگی نکنید – اگر به تولید ملی اهمیت ندهید و …، آن جامعه به زور مجبور به رشد و کمال می‌گردد؟! و یا فقط جامعه‌ی عاقل و بصیر و سالم، درس می‌گیرند و به اختیار خود عمل می‌نمایند؟

فطرت و نیاز:

بدیهی است که معنای “فطرت و نیاز” را نیز نمی‌دانند و یا خود را به نادانی می‌زنند! بالاخره بخواهند یا نخواهند، انسان “غنی = بی‌نیاز” نیست، نه در اصل وجودش (نیاز به خالق) و نه حیات و رشدش (نیاز به ربّ، رازق، هادی و …)؛ بنابراین، خود را با عقل و فطرت، نیازمند به غیر می‌بیند؛ و با همان عقل و فطرت، به سوی “غنی = بی‌نیاز” گرایش دارد، نه به سوی سایر نیازمندان مانند خود و یا نیازمندتر از خود. منتهی عقل و فطرت که محجوب و مستور گردید، به اوهام متکی می‌گردد و غیر خدا را معبود می‌گیرد.

هدایت:

●- فرض کنید که به کسی بگویند: «شما باید بروید» و خودش هم می‌بیند که در حال رفتن است؛ اما نگویند: «به کجا بروی؟ چگونه باید بروی؟ و چرا»؟! خب، حال او چه کند؟ به کجا برود و چگونه و چرا؟! چنین رفتنی، حاصلی جز گمراهی و سرگردانی “ضلالت” و بالتبع “هلاکت” دارد؟!

●- پس چگونه فرض می‌کنند که اگر پروردگار علیم و حکیم نفرماید که چه راهی به کدام مقصد می‌رسد و هر کاری، چه نتیجه و عاقبتی دارد، هدایت صورت گرفته و هر کس به دلخواه خود مسلمان می‌شود؟! این چه منطقی است؟!

●- پس، نه تشویق خداوند متعال جهتی را به زور تحمیل می‌نماید و نه تهدید او؛ بلکه همه تعلیم برای هدایت است، و قیام کنندگان به علم، به عقل و به قسط، هدایت می‌شوند.

“تعلیم"، یعنی علم آموختن و آگاه نمودن. یعنی به انسان می‌آموزد که “اول و آخر” کجاست؟ اگر این راه را برود، به چه نتایج و مقاصدی می‌رسد و اگر آن را برود، به چه نتایج و مقاصدی می‌رسد.

تشویق و تهدید، اگر از سوی علیم و حکیم و صالح می‌باشد، همه تعلیم است. چنان که مهندس می‌گوید: «اگر زیربنا را چنین ساختی، استقامت این ساختمان برای اهداف احداث آن مستحکم می‌گردد – و اگر چنان ساختی، فرو می‌ریزد» - تعلیم خداوند متعال با تشویق و تهدید، همان تعلیم عاقبت امور و نشان دادن راه، مقصد و برنامه برای هدایت می‌باشد؛ همان «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ – به درستی که راه رشد از گمراهی روشن شد» می‌باشد؛ و اگر می‌خواست، بر انسان نیز چون سایر مخلوقات تحمیل می‌نمود. لذا فرمود:

«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان، 3)

ترجمه: ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.

بنابراین، “تشویق یا تهدید"، در هیچ امری، جهتی را به زور تحمیل نمی‌کند.

اعتراض‌شان به خالقیت و ربوبیت اوست:

پس این عده، منکر خدا (ملحد) نیستند، چرا که به وجودش اذعان دارند، اما معاند (دشمن) هستند که بدتر از کافر است. لذا او را با افتراهای گوناگون متهم و محکوم می‌کنند، تا مردمان را گمراه سازند. [درست مانند ابلیس لعین]!

●- اعتراض‌شان به خالقیت این است که چرا «آتش را سوزاننده و پوست و گوشت مرا سوزنده خلق کردی؛ بعد تعلیم دادی که داخل آتش نرو و اصلاً بدون لباس محافظ (لباس تقوا) به آن نزدیک نشو که می‌سوزی»؟! با جهل و تکبر تمام می‌گوید: «من دلم می‌خواهد نه تنها با آتش بازی کنم، بلکه داخلش بروم؛ پس چرا مرا می‌سوزاند؛ تو این را در چگونگی خلقت به ما تحمیل کرده‌ای»؟!

●- اعتراض‌شان به ربوبیت نیز این است که «چرا برای هر موضع، جهت، راه و کاری، فرجامی گذاشته‌ای که در اختیار ما نیست و تحمیلی می‌باشد»؟! و «چرا نقشه راه فرستادی و اصول، قوانین و چارچوب‌ها و مقرراتش را وضع و بیان نمودی»؟! با جهل کامل و تکبر تمام می‌گوید: «دلم می‌خواهد به هر راهی که خواستم بروم، هر کاری که خواستم بکنم، مرتکب به قتل، سرقت، جنایت، تجاوز، فسق، فساد، فحشا و … بگردم؛ اما نتیجه‌اش آن باشد که من می‌خواهم، نه آن که تو قرار دادی – و این تحمیل است»؟!

در واقع می‌گوید: چرا خالق، مالک و ربّ تو هستی و “من” نیستیم؛ این یک تحمیل به “من” است! و این “من” همان شیطان و تکبر شیطانی می‌باشد.

منبع اخبار نیوز

 

احترام به پدر سبب آمرزش گناهان

                                                                     آقا جون عاشقتم

گاهی اوقات انسان با وسوه‌های نفس و شیطان دچار آلودگی و گناه می‌شود که برای رهایی از این بحران باید به توبه و استغفار روی آورد. اما انسان در اثر گناه زیاد از توبه و انابه به درگاه الهی نا امید می‌شود، حال برای چنین فردِ ناامیدی چه راه کاری غیر از عبادت و توبه و استغفار در نظر داریم؟ این راه کار را در کلام دین و دستورات اهل بیت علیهم‌السلام وجود دارد.

رسول اکرم(ص) در این زمینه فرموده‌اند: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا مِنْ عَمَلٍ قَبِیحٍ إِلَّا قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَهَلْ مِنْ وَالِدَیْکَ أَحَدٌ حَیٌّ؟ قَالَ أَبِی‏ قَالَ‏ فَاذْهَبْ‏ فَبَرَّهُ‏ قَالَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ کَانَتْ أُمُّهُ؛ مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: ای رسول خدا، من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم، آیا می‌توانم توبه کنم؟ رسول خدا(ص) فرمود: آیا هیچ یک از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، پدرم. حضرت فرمود: برو به او نیکی کن (تا آمرزیده شوی). وقتی او راه افتاد حضرت رسول(ص) فرمود: کاش مادرش زنده بود.»

حال جای سؤال است که احترام به والدین چه برکاتی دارد که این چنین باعث آمرزش چنین شخصی با این همه آلودگی می‌شود. یا باید کمی تأمل کرد چرا حضرت رسول(ص) توصیه به توبه یا نماز خاص یا عبادت خاصی را نکردند و خدمت به والدین را توصیه کردند.

امام سجادعلیه‌السلام در رساله حقوق می‌فرمایند:

خدایا! اطاعت والدین را برای من گوارا قرار بده چنان که آب خنک را برای یک انسان عطشان محبوب و گوارا قرار می‌دهی؛ تا اطاعت و خواسته آن‌ها را بر خواهش‌های نفس خود مقدم بدارم. خدایا! چنان کن که کارهای خوب و خدمات آن‌ها در چشم من زیاد جلوه کند؛ اگر جه آن کارها کم و کوچک باشد و خدمات و نیکی‌های زیاد و طولانی مدت من در نظرم نا چیز باشد.

بنابراین،‌ فرزندان نمی‌توانند به عذر این که ما نمی‌دانیم چگونه با پدر و مادر خود معاشرت کنیم، مرتکب خطا شوند، امام سجاد (ع) در قالب دعا می‌فرمایند : باید به وظایف خود نسبت به پدر و مادر علم پیدا کنیم. همچنین فرزند باید از خدا بخواهد که به او قدرت بدهد تا به آموخته‌هایش دقیق و صحیح عمل کند، یعنی بتواند خود را در مسیر خدمت و اطاعت والدین قرار بدهد؛ آن هم نه از روی کراهت و سختی و زحمت.

منبع:

رساله حقوق امام سجاد (ع)

چرا باید به پدر خود احترام بگذاریم

یکی از سنت‌های زندگی، بحث بازتاب دنیایی عمل است و معمولاً همه انسانها هر چند غیر معتقد به مذهب خاص، به این مطلب اذعان دارند که نتیجه خوبی و بدی اعمال را در این دنیا خواهیم دید یا به بفرموده خداوند در قرآن: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها؛ اگر نیکى کنید به خود مى‌‌کنید، و اگر بدى کنید به خود مى‏ کنید.» اگر انسان کمی عاقل باشد و به فکر زندگی حداقلی دنیای خود هم باشد، باید فرمول «هر چه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی» را رعایت کند. لذا باید در باب احترام به پدر هم این دستور را رعایت کنیم که امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) فرمودند:

«بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ؛ با پدرانتان خوش‌رفتاری کنید تا فرزندانتان با شما خوش‌رفتاری کنند.» یعنی برای اینکه فرزندانمان با ما خوش رفتاری کنند و در زمان کهولت سن، گرفتار بی‌مهری فرزندان قرار نگیریم، باید احترام به پدر را رعایت کنیم. البته خوب می‌دانیم که این دلیل برای کسانی است که دنبال مزد هستند و دوست دارند پاداش کارشان را بگیرند یا بچه هایشان آنها را احترام کنند، و الا احترام به پدر از اوجب واجبات است.

در سیره علما و مراجع هم این احترام به والدین بسیار مشهود بوده است. در احوالات حضرت آیت‌الله بهجت نقل می‌کنند: «زمانی‌که آیت‌الله بهجت در نجف مشغول تحصیل و تهذیب نفس بودند، عده‌ای که مطالب عرفانی را قبول نداشتند، نامه‌ای برای پدر آقای بهجت می‌فرستند و در مورد ایشان بدگویی می‌کنند و می‌گویند ممکن است فرزندت از درس و بحث، خارج شود. پدر بزرگوار ایشان نامه‌ای برای آقای بهجت می‌نویسد که من راضی نیستم جز واجبات، عمل دیگری انجام دهی، حتی راضی نیستم نماز شب بخوانی، آقای بهجت می‌فرماید: وقتی نامه ی پدرم به دستم رسید، خدمت آقای قاضی رسیدم و نامه را به ایشان نشان دادم، ایشان فرمودند: شما مقلد چه کسی هستید؟ گفتم: من مقلد آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی هستم، فرمودند: باید بروید از مرجع تقلیدتان بپرسید.

آقای بهجت می‌فرماید: من نزد آقا سید ابوالحسن اصفهانی رفتم و از ایشان کسب تکلیف کردم، ایشان فرمودند: باید حرف پدرت را اطاعت کنی، از آن موقع به بعد آقای بهجت سکوت می‌کنند و چیزی نمی‌گویند.

آیت‌الله بهجت(ره) در سکوت مطلق فرو می‌روند و حتی برای خرید، از خادم مدرسه تقاضا می کنند تا این کار را برای ایشان انجام دهد؛ چرا که سخن گفتن از واجبات نیست و کار و فعل مباحی است حتی ایشان خیلی کم در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند و تمام این کارها به خاطر این بود که می خواستند از دستور پدرشان اطاعت کنند.»

از این رو فرخی سیستانی در آثار احترام به پدر چنین سروده است:

«هر آن پسر که پدر، زان پسر بُوَد خشنود/ نَه روز او بد باشد، نه عیش او دشوار.»

منبع:

سخنان ایت الله بهجت درباره ارزش پدر ،ج4ص،34

ایا گشایشی در کارها می خواهی ....

در خصوص چگونگی گشایش در کارهای آمده است: پروردگارا! از سوی خود رحمتی به ما عطا کن و برای ما رشدی در کارمان فراهم ساز.

«رَشَد» به معنای رُشد، نجات ورضای الهی آمده است. در داستان اصحاب کهف، داستان موسی وخضر (آیه 66)  و پیامبر اسلام (آیه 23)

از این آیه می‌آموزیم و درس می‌گیریم که:

1- برای حفظ دین، جوانمردی،‌گذشت از رفاه و آسایش و هجرت لازم است.

«اَوَی الفِتیَة الی الکهف» (با توجه به آیه‌ اول)

2- دعا همراه با تلاش و حرکت مؤثر است. «اَوَی … ربّنا»

3- هجرت از محیط فاسد برای حفظ ایمان و ارزش‌ها، کاری جوانمردانه است.

«اَوَی الفِتیَة الی الکهف»

4- هجرت و قیام برای خدا، زمینه دریافت امدادهای الهی است.

«اَوَی الفِتیة الی الکهف فضربنا»

آن که طبیعتش را بر عقلش حاکم گردانیده است، در محکمه هر بخردی محکوم است.

منبع:

کهف/ 10

«قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلیلاً» ..شب را برخیز هرچند که اندک باشد.


عبادت از دیگر ویژگی های پیامبر می باشد که خداوند در قرآن کریم از آغاز رسالت به پیامبر دستوراتی داده که از جمله آن دستورات، شب زنده داری می باشد: «قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلیلاً» شب را برخیز هرچند که اندک باشد.

بیداری در شب از ویژگی های لازم برای رسول خدا بوده است که در قالب قرائت قرآن و تهجد و شب زنده داری مطرح شده است.

در آیه دیگر که حکم وجوب نماز شب برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم استفاده می شود، می فرماید: «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَک عَسی أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُوداً» و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو [به منزله] نافله ای باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.

عده ای وجوب نماز شب برای پیامبر اکرم را از این آیه استفاده کرده اند؛ اگر برخیزی و نماز شب بخوانی، امید است که خداوند تو را به مقام شایسته ای برساند که منظور مقام شفاعت می باشد.

در روایات فراوان عبادات نیمه شب پیامبر و سر گذاشتن بر خاک از ایشان نقل شده است؛ عایشه نقل می کند: شبی پیامبر از بستر برخاست و به بیرون رفت؛ حسادت مرا تحریک کرد که ببینم پیامبر کجا می رود؛ به دنبال ایشان رفتم؛ پیامبر را دیدم که در تاریکی شب، سر به سجده گذاشته است. گفتم: یا رسول الله! آیا این گونه عبادت می کنی؟ درحالی که خداوند طبق آیات قرآن، گذشته و آینده تو را بخشیده است؟. پیامبر در جواب فرمودند: آیا من بنده شکرگذار خداوند نباشم. عایشه قانع شد

امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با اینکه معصوم و مبرّای از گناه بودند، همیشه استغفار می کردند: «وَ کانَ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یتُوبُ إِلَی اللَّهِ فِی کلِّ یوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ غَیرِ ذَنْب» پیغمبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بدون اینکه گناهی کرده باشد هر روزی هفتاد مرتبه استغفار می کرد.

در نماز شب هم مستحب است که انسان به پیروی از رسول خدا و دستوری که خداوند داده است هفتاد بار استغفار کند.

منبع:

اسراء آیه 79

بحار، ج 90، ص: 282

ان رسول الله صلی الله علیه و آله أفضل الراسخون فی العلم


ویژگی دیگر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، علمی است که خداوند به ایشان عطا فرموده است.

علم و آگاهی ایشان بالاترین آگاهی و دانشی بوده که میان انسان ها وجود داشته است.

خداوند می فرماید: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیک الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ عَلَّمَک ما لَمْ تَکنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیک عَظیماً»

و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمی دانستی، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو(همواره) بزرگ بوده است.

علم الهی، علم لَدُنی خداوند می باشد که به پیامبر عطا شده است و رسول به وسیلۀ آن می تواند، اسرار هستی را به دست آورد.

خدای متعال می فرماید: «وَ ما یعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در حالی که تفسیر آن ها را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند.

در روایتی نقل شده است: «ان رسول الله صلی الله علیه و آله أفضل الراسخون فی العلم»

منبع:

نساء 113

آل عمران؛ 7

ویژگی پیامبر در قران را بیان کنید ....


دومین ویژگی قرآنی مسأله مهربانی و رئوف بودن ایشان است که خداوند حضرت را این گونه معرفی می کند «لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ؛ »

قطعاً، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت ] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.

رئوف و رحیم از ویژگی های پیامبر اکرم است؛ همان گونه که خداوند در قرآن کریم خود را رئوف و مهربان می نامد، پیامبر اکرم را نیز این گونه معرفی می کند.

وجود مقدس پیامبر و اخلاق و رفتار ایشان، مایۀ دفع ضرر و جذب منافع برای همه به ویژه مسلمانان است.

اگر پیامبر اکرم دارای سجایای اخلاقی نبودند، نمی توانستند این وظیفه سنگین را به سرانجام برساند.

قرآن کریم درباره اخلاق نیک پیامبر اعظم می فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک ».

پس به [برکتِ ] رحمت الهی، با آنان نرم خو [و پُر مِهر] شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند.

خداوند متعال در آیه دیگر اشرف مخلوقات را رحمت برای جهانیان معرفی کرده و می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»

بنابراین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، نه تنها برای مسلمانان بلکه برای تمام جهانیان رحمت است.

درروایتی از أنس بن مالک نقل شده که می گوید: ده سال خدمتگذاری پیامبر را کردم، حضرت حتی یکبار به من اُف نگفتند؛ هر کاری را انجام دادم به من نمی فرمود: چرا انجام دادی و کاری را که انجام نمی دادم مرتب به من نمی فرمود: چرا انجام ندادی؛ حتی با بردگان خود نیز این چنین رفتار می کردند و این مهربانی را در همه جا و در همه حال برای خانواده و اطرافیان خود برای مسلمانان داشته که درس و الگویی برای همه می باشد.

منبع:

توبه آیه 128

آل عمران 159

انبیاء 107

اداب واعمال ماه شعبان...

 

آداب و اعمال :
1- غسل : كه باعث تخفيف گناهان مى‏شود. 2- احياء : اين شب را به نماز و دعا و استغفار احياءکند چنانچه امام زين العابدين عليه السّلام مى‏كردند. در روايت است كه هر كه احيا اين شب را دارد، دل او نميرد در روزى كه دل ها بميرند. 3- زيارت : حضرت امام حسين (عليه السلام) را زيارت کند كه افضل اعمال اين شب و باعث آمرزش گناهان است . 4- دعا : نقل كرده‏اند كه خواندن اين دعا، به منزله ي زيارت امام زمان( صلوات الله عليه) است‏ : اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنَا [هَذِهِ‏] وَ مَوْلُودِهَا وَ حُجَّتِكَ وَ مَوْعُودِهَا … . همچنين روايت شده از اسماعيل بن فضل هاشمي كه گفت : حضرت صادق عليه السّلام اين دعا را به من تعليم داد كه آن را در شب نيمه شعبان‏ بخوانم : اللَّهُمَّ أَنْتَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ الْخَالِقُ الرَّازِقُ الْمُحْيِي الْمُمِيتُ الْبَدِي‏ءُ الْبَدِيعُ … . و همچنين بخواند اين دعا را كه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله در اين شب مى‏خواندند : اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِكَ مَا يَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَعْصِيَتِكَ وَ مِنْ طَاعَتِكَ … و اين دعاى جامع كاملى است و خواندن آن در اوقات ديگر نيز غنيمت است . 5- صلوات امام زين العابدين عليه السّلام : در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب‏ نيمه ي آن بخواند اين صلوات مرويه از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام را اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ … . 6- دعاي کميل : اين دعا، ورودش در اين شب است . 7- تسبيحات : هر يك از سُبْحانَ اللَّهِ و الْحَمْدُ لِلَّهِ و اللَّهُ أَكْبَرُ و لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ را صد مرتبه بگويد تا خداوند تعالى گناهان گذشته او را بيامرزد و حاجت هاى دنيا و آخرت او را برآورد . 8- نماز : روايت شده از ابو يحيى در ضمن خبرى در فضيلت شب نيمه ي شعبان كه : به مولاى خودم حضرت صادق عليه السّلام گفتم كه بهترين دعاها در اين شب كدام است ؟ فرمود : هر گاه نماز عشا را بجا آوردى پس دو ركعت نماز بگزار، در ركعت اوّل حمد و سوره جحد كه قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ باشد را بخوان و در ركعت دوم حمد و سوره توحيد كه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ است را بخوان پس چون سلام دادى ؛ سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللَّهِ ، سى و سه مرتبه و الْحَمْدُ لِلَّهِ ، و سى و چهار مرتبه اللَّهُ أَكْبَرُ بگو ، سپس بگو يَا مَنْ إِلَيْهِ مَلْجَأُ الْعِبَادِ [يَلْجَأُ الْعِبَادُ] فِي الْمُهِمَّاتِ وَ إِلَيْهِ يَفْزَعُ الْخَلْقُ فِي الْمُلِمَّاتِ … پس به سجده مى‏روى و بيست مرتبه‏ مى‏گويى‏ يَا رَبِ‏ و هفت مرتبه يَا اللَّهُ‏ و هفت مرتبه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ و ده مرتبه ما شاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ سپس ده مرتبه صلوات مى‏فرستى بر پيغمبر و آل او عليهم السّلام و از خدا حاجت خود را مى‏خواهى پس قسم به خدا كه اگر به سبب اين عمل به عدد قطرات باران حاجت بخواهى هر آينه به تو خداوند عز ّو جل آن حاجت ها را به كرم عميم و فضل جسيم خود برساند . 9- دعا : إِلَهِي تَعَرَّضَ لَكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ الْمُتَعَرِّضُونَ … اين دعايى است كه در سحرها در عقب نماز شفع خوانده مى‏شود . 10- سجده و دعا : سجده‏ها و دعاهايى را كه از رسول خدا صلّى الله عليه و آله روايت شده‏ بجا آورد. از جمله روايتى است كه شيخ از حماد بن عيسى از ابان بن تغلب روايت كرده كه گفت : حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: در شب نيمه ي شعبانى رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) … در سجده خود مي فرمود : سَجَدَ لَكَ سَوَادِي وَ خَيَالِي وَ آمَنَ بِكَ فُؤَادِي … پس بر خاك نهاد دو طرف روى خود را و گفت‏ عَفَّرْتُ وَجْهِي فِي التُّرَابِ وَ حُقَّ لِي أَنْ أَسْجُدَ لَكَ … . 11- نماز جناب جعفر : اين نماز از حضرت امام رضا عليه السّلام روايت شده است.

منبع:مفاتيح الجنان . فصل دوم . در اعمال ماه شعبان

آیا مناجات های شعبانیه تاثیری دارد ؟؟؟....


یکی از کارهایی که بزرگان و پیشوایان دین در این ماه انجام می دادند، مناجات با رب الارباب است از جمله مناجات ها مناجات معروف شعبانیه است که از امیرالمؤمنین و فرزندان او است که در ماه شعبان می خواندند و آن مناجاتی است که برای اهلش عزیز و گرامی است و برای خاطر آن به ماه شعبان مأنوس می شوند بلکه انتظار آن را می کشند و مشتاق آمدن ماه شعبان می شوند و در آن مناجات علوم سرشاری در کیفیّت معامله بنده با خدای متعال است که در آن اظهار ادب در طریق معرفت حق و سؤال و دعا و استغفار نسبت به خدای خود بیان شده و استدلالات ظریف و لطیفی که سزاوار مقام عبودیّت برای استحکام مقام امیدواری مناسب حال مناجات است، ذکر کرده و دلالت صریح و روشن در معنای قرب و لقای خداوند و دیدار او تنظیم شده است که به آن وسیله شبهات انسانها و شکیّات منکران و وحشت اهل شک و شبهه را برطرف کرده است.

حال به فرازهایی از مناجات این ماه اشاره می شود.

لازم به ذکر است که این مناجات مهم ترین اعمال این ماه است بر انسان ها که بعضی فقرات آن را در تمام سال ترک نکند گرچه در قنوت نماز خویش و سایر حالات روزمرّه خود به آن با خدای خود ارتباط پیدا کند.گفتنی است غفلت از آن غفلت از همه خوبی های این ماه است.

آنجا که می گوید: انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک

یعنی ای خدا واضح و روشن ساز چشمهای دل و جان ما را به شعایی که با آن به تو نظر کنند، تا اینکه این چشمها و دلها، پرده های نور را پاره کند و به معدن عظمت و بزرگی مقام تو واصل گردد و روح و روان ما به واسطه ارتباط با تو عزیز و بر هواهایمان غالب و پیروز شود.

و لازم است بیشتر تأمّل و دقت نماید که آیا در قلب او چشمی هست که به وسیله آن درک نور کند و از خود بپرسد آن پرده های نور چیست؟ و آیا آن چیزی که به نور تو محتجب شده و به معدن عظمت و بزرگی مقام تو متّصف است، چه می باشد؟

منبع:

مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

نماز در شب نیمه شعبان


امام صادق(ع) در مورد با فضیلت ترین دعاها در شب نیمه شعبان می فرمایند:

هنگامی که نماز عشاء را به جای آوردی دو رکعت نماز بگزار، در رکعت اول، حمد و سوره قل یا ایّها الکافرون و در رکعت دوم توحید بخوان پس از سلام سی سه مرتبه سبحان اللّه، سی سه مرتبه الحمد لله و سی و چهار مرتبه اللّه اکبر سپس بگوید: یا من الیه ملجأ العباد پس از آن سجده کند و بیست مرتبه بگوید یا رب هفت مرتبه یا الله و هفت مرتبه لاحول ولا قوّة الّا باللّه ده مرتبه ماشاء اللّه لاقوّة الّا بالله سپس صلوات بر پیامبرص بفرستد و حاجات خود را بخواهد، حضرت فرمود به خدا قسم خدای متعال به کرم و فضل خود، آنرا به تو می دهد.

در حدیث دیگر آمده است که رسول خداص فرمود: در شب نیمه شعبان خواب بودم که جبرئیلع نزد من آمد و گفت: یا محمّدص آیا در این شب به خواب می روی؟ گفتم: ای جبرئیل مگر امشب چه شبی است؟ گفت: نیمه شعبان است، برخیز یا محمّدص پس مرا به پا داشت و مرا به بقیع برد به من گفت، سر خود را بلند کن، این شبی است که در آن درهای آسمان باز است و درهای رحمت و رضوان و مغفرت و توبه و جود و احسان باز است و خداوند به شماره موها و پشمهای چهارپایان آزاد می کند و نیز در آن شب اجلها و ارزاق مردم از این سال به سال دیگر تقسیم می گردد و هرچه در تمام سال اتّفاق می افتد در این شب وارد می گردد.

منبع:

مفاتیح الجنان، ص 278، از ابی یحیی.

المراقبات، ص 185.

 

روزه داری در ماه شعبان


پیامبر می فرمایند: شعبان ماه من است هر کس یک روز از این ماه را روزه بدارد بهشت بر او واجب می شود، و در برخی احادیث از شعبان به سید و سرور ماهها تعبیر شده است.

در روایتی از حضرت صادق(ع) گزارش شده که هنگامی ماه شعبان فرا می رسید، پدرم امام سجادع اصحاب و یاران خود را جمع می کرد و چنین می فرمود:ای اصحاب من، می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول ص می فرمود:

شعبان ماه من است پس روزه بدارید برای دوستی و محبت پیامبر خود و برای تقرّب و نزدیک شدن به پروردگار، به حق آن خدایی که جان علی بن الحسین به دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم که از پدرم حسین بن علیع شنیدم که او نیز از پدرش امیرالمؤمنینع شنیده است که می فرماید: هر کس روزه بدارد ماه شعبان را برای محبّت پیامبرص و تقرّب به سوی خدا، خدا او را دوست دارد و او را به کرامت و بزرگواری خود در قیامت نزدیک گرداند و بهشت را بر او واجب نماید.

از صفوان جمال روایت شده که می گفت امام صادق(ع) به من فرمود وادار کن کسانی را که در اطراف تو هستند به روزه ماه شعبان. گفتم فدایتان شوم. مگر در فضیلت آن چیزی می بینید فرمودند: بلی به درستیکه رسول خدص هرگاه می دید هلال ماه شعبان را، امر می فرمود به منادی که در مدینه ندا می کرد: ای اهل مدینه من از جانب خداوند به سوی شما مبعوث شدم آگه باشید که شعبان ماه من است. پس خدا رحمت کند کسی را که مرا بر ماه من یاری کند یعنی روزه بدارد

از امام صادق روایت است که امیرالمؤمنینع فرمود: ما فاتنی صوم شعبان مذ سمعت منادی رسول اللّهص ینادی تلی شعبان فلن یفوتنی ایّام حیاتی صوم شعبان ان شاء اللّه روزه ماه شعبان از من فوت نشد از زمانی که شنیدم منادی رسول خدص فریاد می کرد. بنابراین هرگز روزه ماه شعبان از من در ایام زندگانی ام فوت نخواهد شد.اگر خدا بخواهد.روایت شده که روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خداست.

روزی در نزد امام صادق(ع)، ذکر روزه ماه شعبان به میان آمد. حضرت فرمود که در فضیلت روزه شعبان چنین و چنان است. حتّی آنکه مردی مرتکب خون حرام می شود پس در ماه شعبان روزه می گیرد. به او نفع بخشیده و او آمرزیده می شود.

اعمال زیادی در ماه شعبان وارد شده ولی آنچه از روایات استفاده می شود این است که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است. هر که در هر روز این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار مرتبه در ماههای دیگر استغفار کرده است. عمل دیگری که در این ماه سفارش شده صدقه دادن است اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایی باشد. تا خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند.

عمل دیگر روزه ماه شعبان آنچه در قبل گذشت، از امام صادق(ع) درباره فضیلت روزه ماه رجب سؤال کردند حضرت فرمود: چرا از روزه ماه شعبان غافلید؟ پرسیدند کسی که یکروز از شعبان را روزه بدارد چه قدر ثواب دارد؟ فرمود: به خدا قسم بهشت ثواب اوست

دوباره پرسیدند بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود تصدّق و استغفار. هر که در این ماه صدقه دهد خداوند او را تربیت کند. همچنان که یکی از شما بچه شترش را تربیت می کند تا آنکه در روز قیامت به صاحبش برسد.

روزه ماه شعبان به خصوص در پنجشنبه ماه ثوابی بسیار دارد، روایت شده که در هر پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت می کنند، پس ملائکه عرض می کنند: خداوندا روزه داران این روز را بیامرز و دعای آنها مستجاب می شود. همچنین پیامبرص فرموده: هر که روز دوشنبه و پنجشنه شعبان را روزه دارد حقتعالی 20 حاجت دنیوی و 20 حاجت اخروی او را برآورده می سازد.

در این ماه صلوات بر محمّد و آل محمدص بسیار سفارش شده. همچنین نمازهای بسیار سفارش شده که برای طریقه انجام آن به مفاتیح الجنان مراجعه فرمائید.

در مجموع این ماه انجام نماز، روزه، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، صدقه بر فقرا و مساکین، نیکی به پدر و مادر و همسایگان و اصلاح بین بستگان سفارش بسیار شده است.

منبع:

وسایل الشیعه، ج 10، ص 480.

کافی، ج 4، ص 93.

 

ماه شعبان

ماه شعبان ماه دعا و مناجات با خداست. ماه تهذیب و آمادگی برای ورود به رمضان است. اعمال و دعاهای فراوانی در این ماه وارد شده است. تولد امام حسین، امام سجاد، حضرت ابوالفضل و حضرت مهدی علیهم السلام در این ماه واقع شده است. مناجات شعبانیه از مهمترین دعاهای این ماه است. مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همه ائمه است؛ این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ائمه است و در این، مسائل بسیار هست؛ معارف بسیار هست و ادب این که انسان چه جور باید با خدا مناجات کند. ما غافلیم از این معانی که وضع چی است.

در ماه رجب دائم استغفار کنید


ماه رجب فرصت خوبی است؛ ماه دعاست، ماه توسل است، ماه توجه است، ماه استغفار است. دائم هم باید استغفار کنیم. هیچ کس هم خیال نکند که من از استغفار مستغنی ام. پیغمبر خدا میفرماید که: «انّه لیغان علی قلبی و انّی لأستغفر اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة». بلاشک پیغمبر هم حداقل روزی هفتاد مرتبه استغفار میکرد. استغفار برای همه است؛ بخصوص ماها که در این تحرکات مادی، در این دنیای مادی غرقیم و آلوده ایم. استغفار بخشی از این آلودگی را پاکیزه میکند و از بین میبرد. ماه استغفار است؛ ان شاءاللَّه فرصت را مغتنم بشماریم.

منبع:

بیانات رهبردر دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی

دعای هر روز رجب


در ماه رجب، یکی از دعاهایی که بسیار مورد استفاده و توجه مؤمنان قرار می گیرد، دعای شریف «یا مَنْ اَرْجُوهُ» است. این دعا را امام صادق علیه السلام به پیروان خود آموختند تا در ماه رجب در هر روز و شب و در پی هر نماز آن را زمزمه کنند. «ای کسی که همه خوبی ها را از او امید دارم و می دانم که از ناحیه او هیچ بدی نخواهد رسید. ای کسی که عطای بسیار در مقابل بهای اندک می دهی. ای کسی که آن چه از او می خواهند و نمی خواهند و حتی نمی دانند به مردمان از روی رحمت و مهربانی عطا می کند و می بخشد. با خواستن من از درگاه تو، تمام خیر و خوبی دنیا و آخرت را بر من ارزانی دار وتمام بدی های آن دو سرا را از من دور نما. که هر قدر هم عطا کنی، چیزی از تو کم نخواهد شد و از فضل خود، لطف و کرمت را بر من افزون نما. ای صاحب بزرگی و کرامت، ای مالک نعمت ها و صاحب بخشش، ای کسی که بر بندگان منّت داری و لطف، رویم را بر آتش جهنم حرام گردان».

اهمیت ماه عظیم رجب به حدی است که علامه مجلسی رحمه الله در فضیلت آن ماه و روزه آن بیش از چهل حدیث در جلد نود و چهارم بحار الانوار آورده و با عبارات گوناگون، عظمت، فضیلت، قداست و عنایات خاص الهی را در این ماه یاد آور شده است .

ماه رجب بهترین فرصت برای تقویت ایمان و پارسایی است .ماه رجب، ماه دعا و نیایش، ماه خودسازی، ماه نماز و استغفار و آمرزش، ماه زیارت و دیدار اولیای الهی، ماه تهذیب اخلاق و رفتار، ماه پاکی جسم و جان، ماه ذکر توحید و تسبیح و تحمید، ماه بیعت و صلوات بر پیامبر و خاندان پاک او، ماه اعتکاف و حضور صادقانه در مسجد جامع، ماه روزه داری و احسان و نیکوکاری، ماه تهجد و شب زنده داری، ماه عمره گذاری و زیارت مرقد شریف نبوی صلی الله علیه و آله، ماه زیارت امیر المؤمنین و سید الشهدا علیهما السلام، و حضور در بارگاه قدسی امام رضا علیه السلام است .

ماه رجب ماه خداست، زیرا بشریت قله های قرب الهی را فتح می کند . ماه پیامبر و پیامبری است، زیرا آخرین سفیر خدا در ۲۷ رجب برانگیخته شده است . ماه ولایت است، زیرا دو و یا سه تن از امامان معصوم علیهم السلام در این ماه تولد یافته اند .

روش عملی تحصیل حضور قلب در نماز


کار سختی است، ولی «أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ‏ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیر» در ابتدای راه بنا بگذارید که در میان نمازهای یومیه، فقط یک نماز دو رکعتی صبح را با حضور قلب بخوانید. اگر نمی‏ شود به کمتر اکتفا کنید و از اول ماه رجب تقریباً نذر کنید که این کار را انجام دهید، یعنی اگر انجام ندادید خود را تنبیه کنید. حتی با خود قرار بگذارید که اگر در این اندازه هم نمی‏ توانید، حداقل در یک سوره‏ ی حمد نماز صبح حضور قلب داشته باشید. نازل‏ترین مرتبه‏ ی حضور قلب در نماز بعد از مرتبه‏ ی فقهی آن، توجه به معانی کلماتی است که می‏ خوانیم. لذا در ماه رجب به مدت یک هفته این گونه که گفته شد عمل کنید و ببینید چقدر فرق می‏کند. اگر موفق بودید این دستور را توسعه دهید. این‏که گفته می‏ شود از نماز صبح شروع کنید به این دلیل است که عقبه‏ ی نماز صبح متصل به خواب است و روح آرام گرفته است، لذا خواطر شیطانی در نماز صبح کمتر به انسان حمله می‏ کند، ولی در بقیه‏ ی نمازهای یومیه حمله‏ ها شدیدتر است. لذا کنترل خود و خواطر خود در نماز صبح راحت‏ تر است. اگر این کار را هم نمی‏ توانید انجام دهید، این تمرین را در نماز نافله‏ ی صبح انجام دهید، به این ترتیب که در حال نماز به معانی کلماتی که می‏ گویید توجه داشته باشید؛ گویی در حال بازگو کردن مطلبی نزد بزرگی هستید.

منبع:

نهج البلاغه، حکمت 289.

اعمال توصیه شده در روزهای آخر ماه رجب ...

 

اعمال توصیه شده در روزهای آخر ماه رجب


 ماه رجب از ارزش و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و این شرافت و ارزش بدان دلیل است که این ماه یکی از ماههای حرام و یکی از زمانهای ویژه‌ دعا است. شما می‌توانید اعمال آخر ماه رجب را در اینجا بخوانید.

رویناها عن جدّی أبی جعفر الطوسی رضوان اللّه علیه، و قد تقدم إسنادها فیما أشرناإلیه، و هی:و صلّ فی آخر الشهر عشر رکعات، تقرء فی کل ّرکعة فاتحة الکتاب مرة واحدة و «قُلْ هُوَاللَّهُ أَحَدٌ» ثلاث مرات و «قُلْ یاأَیُّهَا الْکافِرُونَ» ثلاث مرات، فإذاسلّمت فارفع یدیک إلى السماء و قل: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَه الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَحَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

ثم امسح بها وجهک و سل حاجتک فإنه یستجاب لک دعاؤک و یجعل اللّه بینک و بین جهنم سبعة خنادق، کل خندق کما بین السماء والأرض، و یکتب لک بکلّ رکعة ألف ألف رکعة،و یکتب لک براءة من النار و جواز على الصراط.

قال سلمان رضی اللّه عنه: فلمّا فرغ النبی صلّى الله علیه وآله من الحدیث خرّرت ساجداً أبکی شکراً للّه تعالى لما سمعت من هذا الحدیث.

روایت شده که پیامبر اکرم(ص) در بیان نماز آخر ماه رجب می فرمایند: هر کس در اخر ماه رجب 10 رکعت نماز بخواند که در هر رکعت سوره حمد را یکمرتبه و سوره توحید را سه مرتبه و سوره کافرون را سه مرتبه باشد، و پس از سلام نماز دستهایش را به سوی آسمان بلند کند و بگوید :

لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

سپس دستهایش را به روی صورت بکشد و حاجتش را از خداوند بخواهد، دعای او مستجاب شود و خداوند بین او و جهنم هفت گودال فاصله بیاندازد که اندازه هر گودال به اندازه فاصله آسمان تا زمین است و در به ازای هر رکعت، هزار رکعت برایش نوشته شود و برای او گذر از صراط و دوری از جهنم تضمین شود.

سلمان رضوان الله علیه می گوید: «هنگامی که کلام پیامبر صلی الله علیه و اله به پایان رسید، به حالت گریه به سجده افتادم و خداوند را شکر نمودم که این حدیث را از پیامبر شنیدم.»

گفتنی است؛ در روز آخر ماه‌ رجب، بر انجام غسل تاکید شده و روزه ‌این روز سبب آمرزش گناهان گذشته و آینده است. همچنین نماز سلمان به نحوى است که در بالا گفته شد.

 

اقبال الاعمال : ج 3 ص258

انسان عاقل، نقد را به نسيه نمي فروشد...


 


انسان عاقل، نقد را به نسيه نمي فروشد

پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «طوبي لمن ترك شهوة حاضرة لموعود لم يره»[1]؛ (خوشا به حال كسي كه لذت آماده اي را وا نهد براي موعودي كه نديده).

طوبي، مونث اطيب (پاكيزه تر) است و چند معنا برايش گفته شده: يكي به معناي زندگي پاكيزه است براي كسي كه داراي اين صفت باشد. دوم به معناي خوشا به حال اوست. سوم درختي است در بهشت.[2]

روايت مي فرمايد: خوشا به حال كسي كه چيزي را كه مطابق شهوت او و نقد است ترك مي كند براي چيزي كه نسيه است و ظاهرا آن را نديده است.

اين همان است كه مي گويند: انسان نمي تواند نقد را به خاطر نسيه ترك كند و يكي از برتري هاي دنيا در چشم دنياپرستان نقد بودن آن است، در مقابل، منافع نسيه است كه آفاتي دارد و ممكن است نقد نشود.

 بعضي اين منافع نقد و نسيه را تعميم مي دهند و در مسائل آخرت هم جاري مي كنند كه همان منطق معروف «ابن سعد» است كه وقتي حضرت [امام حسين](علیه السلام) به او فرمود: از جنگ با من صرف نظر كن. گفت: فكر مي كنم… تا صبح فكر كرد، بعد گفت: مي گويند: بهشت و جهنم و عذاب هست، اگر راست باشد، بعدا توبه مي كنم و اگر دروغ باشد به دنيايم رسيده ام. بعد گفت: دنيا نقد است و آخرت نسيه و انسان عاقل نقد را به نسيه نمي فروشد. 

من كه امروزم بهشت نقد حاصل مي شود / وعده فرداي زاهد را چرا باور كنم

پيروان اين مكتب زيادند، اينها دو اشتباه بزرگ مرتكب مي شوند:

اول اينكه وعده هاي الهي براي افراد با ايمان نسيه نيست، نسيه در جايي است كه طرف ضعيف است و نمي تواند به وعده هايش عمل كند، اما كسي كه قادر مطلق و صادق و حكيم  است نقد و نسيه ندارد و وعده هايش عين واقعيت است و سوخت و سوز ندارد.

دوم اينكه در زندگي دنيا هم بسياري از مواقع نسيه را بر نقد مقدم مي دارند، به عنوان مثال تمام كشاورزان نقدشان را كه بذر است مي دهند، به انتظار محصولي كه در سال آينده بدست مي آورند و يا تمام كساني كه سرمايه گذاري مي كنند، نقد را مي دهند براي نسيه فردا، چون مساله اهم و مهم است.

انسان اگر در اين عمر كوتاه تقوا را رعايت كند، يك عمر جاويدان غرق در نعمت خواهد داشت كه در اين صورت لذت آماده را فداي نعمتي مي كند كه آن را نديده است. وقتي كسي لذت آماده را براي موعودي كه نيامده ترك كند، اين نشانه ايمان است. و اگر ايمان به خدا و غيب نداشته باشد لذت آماده را ترك نمي كند.

مهمترين لذات دنيا، مثل برق زودگذر است اما قرآن درباره لذات آخرت مي فرمايد: «« فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون»»[3]؛ (هيچ كس نمي داند چه پاداش هاي مهمي كه مايه روشني چشم ها مي گرددبراي آنها نهفته شده است اين پاداش عظيم جزاي اعمالي است كه انجام داده اند.)

در اين آيه «نفس» به صورت نكره در سياق نفي آمده و به معناي عموم است و همه نفوس حتي رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و فرشتگان مقرب را شامل مي شود كه اين نعمتها و لذات معنوي در فكرشان خطور نكرده. وقتي انسان اين وعده ها را مي بيند چشم پوشي از شهوات بر او آسان مي شود. پيامبر اكرم (ص) در حديثي مي فرمايد: 

«إن الله يقول: اعددت لعبادي الصالحين ما لا عين رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علي قلب بشر»[4]؛ خداوند مي فرمايد: من براي بندگان صالحم نعمتهايي فراهم كرده ام كه هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر فكر كسي نگذشته است.

علاوه بر اين انسان در دنيا هم نتيجه اش را مي بيند. در حديثي داريم كه اگر انسان چشمش به نامحرم بيفتد و چشم بپوشد، خداوند ايماني به او مي چشاند كه لذت و نورانيت آن را احساس مي كند.[5]

منبع:

[1] تحف العقول، حكمت 119؛ بحار الانوار، ج74، ص153

[2] تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 29 سوره رعد، براي «طوبي» ده معنا نقل كرده است.

[3] سجده/17

[4] تفسير نمونه، ج17، ص149

[5] گفتار معصومين، ص57

حتی اگر چیزی برای صدقه‌دادن ندارید، بخوانید ...

 

حتی اگر چیزی برای صدقه‌دادن ندارید، بخوانید
حدیثی از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) درمورد صدقه دادن نقل شده است.

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«صدقه دهید، حتی به‌اندازه یک پیمانه خرما یا کمتر از یک پیمانه، حتی به‌اندازه یک مشت خرما یا کمتر از یک مشت، حتی به‌اندازه یک نصفه خرما.

اگر کسی همین مقدار را هم نداشت، «سخنی مهربانانه» بگوید.

به‌راستی یکی از شما خداوند را ملاقات می‌کند و خداوند به او می‌فرماید:

«آیا من کاری برای تو نکردم؟ آیا من تو را شنوا و بینا ننمودم؟ آیا به تو ثروت و فرزند ندادم؟»

می‌گوید: بله.

خداوند (تبارک‌وتعالی) می‌فرماید:

«پس ببین چه چیز (از دنیا) برای (آخرتِ) خودت پیش‌فرستاده‌ای!»

نگاه می‌کند به روبه‌رویش، پشت‌سرش، سمت راستش و سمت چپش، اما چیزی پیدا نمی‌کند تا با آن خود را از

آتش حفظ کند.»

 

منبع : الکافی، ج‌۴، ص4

توصیه آرامبخش امام علی(علیه السلام)....

 

توصیه آرامبخش امام علی(ع) درباره کمک به دیگران

 امیرالمومنین امام علی (ع) درخصوص نا امید نشدن از کمک به دیگران در صورت عدم تشکر توسط آنها فرموده است:

و قَالَ (ع) لَا یُزَهِّدَنَّکَ فِی الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا یَشْکُرُهُ لَکَ فَقَدْ یَشْکُرُکَ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَسْتَمْتِعُ بِشَیْ‌ءٍ مِنْهُ.

به‌خاطر اینکه دیگران از تو تشکر نمی‌کنند در کار خیر بی‌رغبت نشو، زیرا کسی به خاطر آن از تو تشکر می‌کند که بهره‌ای از آن نمی‌برد.

 

منبع:

نهج البلاغه/صبحی صالح/ ص۵۰۵

ذکری که با گفتنش ثوابی بی شمار نصیبتان می شود ...

 

 

ذکری که با گفتنش ثوابی بی شمار نصیبتان می شود
حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در متن آمده است.

 امام صادق (علیه السلام) می فرمایند :

هر کس هر روز بیست و پنج بار بگوید :  اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمؤمِنینَ وَالموْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ.

 خدا به شماره هر مومنی که در گذشته زنده باشد تا روز قیامت حسنه ای برایش بنویسد و گناهی از او محو کند و درجه ای بالا برد.

 

منبع :

آمالی شیخ صدوق، مجلس ۶۳، حدیث7

كداميك در آزمايش عفاف، عفيفانه تر عمل كرد؛ يوسف(علیه السلام) يا مريم(سلام الله علیها)؟!

 

 

قرآن كريم در مقام بيان ملكه عفاف، هم از مرد و هم از زن تمثيل آورده است. اما بايد ديد كه آيا مرد در اين صحنه عفيفانه تر تجلي نموده يا زن، رخسار عفيفانه تري به تصوير كشيده؟
يوسف صديق( سلام الله عليه) وحضرت مريم( سلام الله عليها) مزاياي ارزشي فراواني داشتند كه قرآن نقل مي كند. اما آنچه در اين مبحث مورد توجه است، وجود ملكه عفاف در آنها است. هم يوسف مبتلا شد ودر اثر عفاف، نجات پيدا كرد، وهم مريم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات يافت، مهم اين است كه عكس العمل هريك از اين دو معصوم چگونه بوده است.

 

الف- حضرت يوسف (عليه السلام)

هنگامي كه وجود مبارك يوسف( سلام الله عليه )آزمون مي شود، قرآن مي فرمايد:

««همت به وهم بها لولا ان راي برهان ربه »» [1]؛ (آن زن قصد او كرد و او نيز اگر برهان پروردگار را نديده بود آهنگ او مي كرد.)

در اينجا سخن در مقام فعل و عمل نيست، حتي در مرحله مقدمات عمل هم نيست؛ بلكه در فضاي اهتمام است واين مرحله سوم است. مردا از مرحله اهتمام در اين جا، همان است كه آن زن مصري، همت گماشت و همتش در حد تعقيب يوسف، به فعليت رسيد. ولي يوسف صديق (عليه السلام) نه تنها مرتكب حرام نشد ونه تنها مقدمات حرام را آماده نكرد، بلكه قصد و همت و خيال هم در ميان نبود. به دليل اين كه آيه شريفه، همت و قصد حضرت را تعليق به چيزي كرد كه حاصل نشد و فرمود: «وهم بها لولا ان راي برهان ربه »؛ چون برهان رب را ديد، قصد نكرد.

 

شواهد فراوان ديگري هم هست كه ذات اقدس آله از يوسف به عنوان بنده طاهر ومعصوم ياد كرده است. مثل آن جا كه فرمود:

««انه من عبادنا المخلصين »»[2] اين صغراي قياس است، وكبراي قياس همان است كه شيطان گفت: من نسبت به بندگان مخلص تو راه نفوذ ندارم. ««الا عبادك منهم المخلصين»»[3]. بنابراين، به اعتراف شيطان، يوسف صديق منزه از اين گزند بود، چه اين كه وقتي مفتريان دامن پاك يوسف را متهم كردند، سرانجام اعتراف نمودند وگفتند:

««الان حصحص الحق انا راودته عن نفسه»»[4] ؛ (اكنون حق پديدار گشت، من، از او كام خواستم.)

وذات اقدس اله نيز به نزاهت و قداست يوسف (عليه السلام)شهادت داد وفرمود: نه تنها يوسف به طرف بدي نرفت، بلكه بدي به طرف يوسف نرفت، در آن جا كه فرمود: ««كذلك لنصرف عنه السوء والفحشاء»»[5] اين گونه بدي وپليدي را از او برگردانيم. قرآن نمي گويد: «لنصرفه عن السوء» ، ما او را از گناه باز داشتيم بلكه مي گويد: به گناه اجازه نداديم كه به سراغ او برود.

 

ب- حضرت مريم (سلام الله عليها)

اما حضرت مريم(س) از لحاظ ملكه عفاف، ياهم سطح يوسف صديق (عليه السلام )است كه خدا از او به عنوان عبد مخلص ياد كرد و فرمود: ««انه من عبادنا المخلصين»» و يا از او بالاتر است.

توضيح مطلب اين است كه وقتي از عفاف مريم سخن به ميان مي آيد، سخن از ««همت به وهم بها لولا ان راي برهان ربه»» نيست. سخن اين نيست كه اگر مريم، دليل الهي را مشاهده نمي كرد، مايل بود. بلكه سخن آن است كه:

««قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا»»[6]؛ (مريم گفت: اگر پرهيزكاري، از توبه خداي رحمان پناه مي برم.)

نه تنها خودش ميل ندارد، آن فرشته را هم كه به صورت بشر متمثل شده، نهي از منكر مي كند ومي گويد: اگر تو با تقوايي، دست به اين كار نزن. وقتي ذات اقدس اله مي فرمايد:

««فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا»»[7]؛ (پس روح خود را به سوي او فرستاديم. پس چون بشري خوش اندام بر او نمايان شد.)

اين گونه ادامه نمي دهد كه اگر او دليل الهي را نمي ديد، ميل پيدا مي كرد وقصد مي نمود، بلكه مي فرمايد: ««قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا»» اين كلمه «ان كنت تقيا» به عنوان امر به معروف ونهي از منكر است، يعني تو بپرهيز. مثل اين كه ذات اقدس اله به ما مي فرمايد: اين كار را انجام ندهيد «ان كنتم مؤمنين» [8]. 

 ما اين تعبير را در قرآن زياد داريم، كه به نوبه خود تعبير ارشادي و راهنمايي است. يعني اگر مؤمن هستيد، برابر ايمانتان عمل كنيد. در اين جا نيز مريم به فرشته متمثل مي فرمايد: اگر باتقوايي دست به اين كار نزن، من كه دستم بسته است، تو هم دستت را ببند. آيا اين تعبير لطيف تر از تعبير يوسف نيست؟! درباره يوسف، ذات اقدس اله فرمود: اگر برهان رب را نمي ديد، قصد گناه مي كرد، ولي چون برهان رب را ديد، قصد نكرد. اما درباره مريم نه تنها نسبت به خودش، سخن از قصد نيست، بلكه فرشته متمثل را نيز از اين قصد نهي مي كند.[9]

منبع:

[1] يوسف/ 24.

[2] يوسف/ 24.

[3] حجر/ 40.

[4] يوسف/ 51.

[5] يوسف/ 42.

[6] مريم/ 18.

[7] مريم/ 17.

[8] آل عمران/ 175.

[9] زن در آينه جلال و جمال، با تلخيص و تصرف

تنها کسانی که در روز قیامت حسرت نمی خورند ....

 

تنها کسانی که در روز قیامت حسرت نمی خورند
حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در متن خبر آمده است.

 از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند:

 یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید: بترسان ایشان را از روز حسرت

حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند.

  پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟

 حضرت فرمودند:  آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد.

 

  منبع : وسائل الشیعه/ج7

راهی ساده برای شاد کردن

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند :

 لا یَرَى أَحَدُکُم إِذَا أَدخَلَ عَلَى مُؤمِنٍ سُرُوراً أَنَّهُ عَلَیهِ أَدخَلَهُ فَقَط بَل وَ اللَّهِ عَلَینَا بَل وَ اللَّهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص).

وقتی یکی از شما مومنی را شاد می کند، نپندارد که تنها او را شاد کرده است،

بلکه به خدا سوگند ما را نیز شاد کرده است، رسول خدا را هم شاد کرده است.

منبع :

اصول کافی

طبیعت سرسبز از نگاه قرآن...

 

بی شک درخت و درختکاری و طبیعت سرسبز از نگاه قرآن و سخنان اهل بیت (علیهم السلام) از جایگاه ممتازی برخوردار است. در قرآن کریم، حیات مجدد طبیعت بعد از مرگ ظاهری از نعمت های الهی و نشانه های خداوند برای اهل ایمان شمرده شده و یا به عنوان مثالی برای برپایی قیامت و معاد از آن یاد شده است.

در احادیث آمده است که اگر کسی درختی را آب بدهد، انگار مؤمن تشنه ای را آب داده است. آب دادن به درخت، مثل آب دادن به مؤمن است. در حدیث دیگری وارد شده است که: «إِنْ قَامَتِ السَّاعَهُ وَ فِی یدِ أَحَدِکمُ الْفَسِیلَهُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَهُ حَتَّی یغْرِسَهَا فَلْیغْرِسْهَا؛ که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: اگر قیامت به پا شد، اگر در آن زمان یک درخت در دست داری، همان را بنشان»یعنی در خطرناک ترین ایام دست از کشاورزی برندار. خیلی مهم است، قیامت این گونه توصیف شده است که زمین چنان تکان می خورد که کوه کنده می شود و بیرون می آید، کوه ها چنان قطعه قطعه می شوند و به هم می خورند تا بالاخره مثل شن می شوند. زمین چنان تکان می خورد که مغز زمین که داغ است بر پهنای اقیانوس ها می خورد و آنها را به جوش می آید. این صحنه چنان صحنه ی خطرناکی است که هر کسی هرچه دارد رها می کند و فرار می کند، ماه گرفته می شود، ستاره ها به هم می ریزند. اصلًا نظام هستی به هم می ریزد؛ در این اوضاع باز اگر نهالی در دست داری آن را بنشان. این نوع بیان اشاره به اهمیت درخت و درختکاری و ایجاد فضای سبز دارد.

نظر به اهمیت درخت و نقش آن در سلامت طبیعت، در کشور ما یکی از روزهای سال به عنوان روز درختکاری نامگذاری شده است، که در آن مردم تشویق به کاشتن نهال می شوند. این روز در کشورهای مختلفی نیز گرامی داشته می شود.

منبع:مستدرک الوسائل/ ج ۱۳/ ص ۴۶0

4 پاداش باورنکردنی برای فرد بیمار ...

 


حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره صبر بر بیماری را در ادامه می خوانید.
  رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود :

برای بیمار چهار پاداش وجود دارد:

1️)  قلم  فرشتگان راست و چپ از او برداشته می‌شود.

2️)  خداوند به فرشتگان فرمان مى ‌دهد که تمام کارهاى خیرى را که او در حال سلامتى خود انجام مى‌ داده براى وى بنویسند.

3️)  آن بیمارى هر عضوى از اعضاى بدن او را جست و جو می ‌کند و گناهانى را که از آن سر زده است خارج می کند.

4️)  اگر بمیرد آمرزیده از دنیا مى ‌رود، و چنانچه زنده بماند بخشیده خواهد شد.

 

 منبع : ثواب الاعمال عقاب الاعمال/ص33

فقط نشسته وگفتیم،خداکند که بیایی...

حرف زدن با امام زمان(عجل علی تعالی فرجه الشریف)

مرحوم آیت الله میلانی میفرمودند:
هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد
و دل کنید. خوب نیست شیعه‌ روزش
شب شود و شب‌اش روز شود و اصلاً به یاد او
نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال‌ هم‌
نداشته باشد، مثلاً از  مفاتیح دعایی بخواند،
با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند.
با حضرت درد و دلی کند.

آیت الله بهجت می فرمود:
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.
قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش
خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است.
او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود.
با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.

در زمان حضرت امام هادی( علیه السلام)
شخصی نامه‌ای نوشت از یکی از شهرهای دور
نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم.
گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟
حضرت در جواب ایشان نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو.
ما از شما دور نیستیم.

منبع:

بحارالانوار/ ج53/ ص306

 

سیره تربیتی پیامبر اکرم (ص)....


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) در رفتار و منش خود راه پرورش و تربیت صحیح کودک را به مردم نشان می داد. آن حضرت نسبت به کودکان بسیار مهربان و دلسوز بود و با آنان رفتاری محبت آمیز داشت و به یاران خود همیشه سفارش می کردند که با کودکان با مهربانی برخورد کرده و  از هر گونه تندی و خشونت  و بی مهری نسبت به کودکان خودداری کنند.

نمونه هایی از سیره تربیتی آن حضرت نسبت به کودکان را بیان می کنیم تا خود نیز عامل بر آن باشیم:

داستان 1:

هرگاه  کودکی متولد می شد و  را برای نامگذاری یا دعا به حضور رسول خدا  (صلی الله علیه وآله وسلم ) می آوردند، حضرت برای احترام والدینش، او را با آغوش باز می گرفت  و  در دامن خویش می گذاشت ، حتی گاهی اتفاق می افتاد که کودک در دامان پیامبر، ادرار می کرد. در این حال اطرافیان وقتی آن را مشاهده می کردند ، به روی کودک فریاد می زدند و ناراحت  می شدند تا او را از ادرار کردن باز دارند. پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم )، آنان را از این کار باز می داشت و می فرمود: با با ناراحتی و با عصبانیت  از ادرار کودک جلو گیری نکنید. سپس کودک را آزاد می گذاشت تا ادرار کند. وقتی مراسم دعا یا نامگذاری تموم می شد ، والدین  کودک با خوشحالی فرزند خویش را می گر فتند و کمترین آزردگی و ناراحتی در چهره ی رسول خدا  (صلی الله و آله وسلم) دیده نمی شد. وقتی آنها می رفتند پیامبر لباس خویش را می شست و تطهیر می کرد.

یکی از راه های ابراز محبت والدین به فرزند، تهیه کردن وسایل بازی و سرگرمیِ مناسب سن آنهاست. از دیدگاه روان شناسان کودک هرگاه کودک از والدین بخواهد که با او بازی کنند، پدر و مادر باید به این درخواست او پاسخ مثبت دهند، ولی شیوه اداره بازی را بر عهده کودک بگذارند و خواسته های خود را بر او تحمیل نکنند، زیرا بازی، افزون بر اینکه نشاط و شادابی را به کودک هدیه می کند، به رشد استعدادهای نهفته او نیز می انجامد. پیامبر گرامی اسلام با تأکید بسیار بر این موضوع، خود در بازی فرزندانشان، شرکت و به نظارت بر بازی آنها، آنان را بر این امر تشویق می کردند. نمونه این سیره را در داستان زیر می توان مشاهده کرد.

داستان2:

هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از سفر بر می گشت و در راه با کودکان بر خورد می نمود، به احترام آنان می ایستاد. سپس دستور می داد کودکان را می آوردند و از زمین بر می داشتند و به آن حضرت می دادند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، بعضی  را در آغوش می گرفت، بعضی  را بر پشت و دوش خود سوار می کرد و به یاران  خویش می فرمود: «کودکان را بغل بگیرید و بر دوش خود بنشانید» کودکان از این برخورد محبت آمیز بی نهایت  خوشحال می شدند  و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمی کردند.

نتیجه:

کودکان در سنین مختلف، نیازمند توجه و احترام دیگران هستند. روح ظرافت و حساس کودک، با کوچک ترین حرکت نادرست، ناراحت و پژمرده می شود. پس باید از هرگونه تحقیر و تمسخر کودک و به زبان آوردن عیب ها و خطاهای او به ویژه در مهمانی ها و دیدارهای خانوادگی پرهیز کرد و با شیوه ای خردمندانه به تأیید ویژگی های مثبت وی و تشویق او پرداخت.

ثواب نگاه به پدر و مادر...

 


قال رسول الله(صلی الله علیه وآله و سلم):
ما ولد بار نظر الی ابویه برحمة الا کان له بکل نظرة حجة مبرورة.
فقالوا: یا رسول الله و ان نظر فی کل یوم مائة نظرة؟
قال: نعم، الله اکبر و اطیب.
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود:
هر فرزند نیکو کاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه، ثواب یک حج کامل مقبول باو داده می شود، سؤال کردند، حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟
فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاکتر است.

منبع:
بحار الانوار، ج 74، ص 73.

بالاترين خسارت كدام است؟...

 


در فرهنگ اسلام، بالاترين خسارت كدام است؟

سوره هود/ آيه 21: «أُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ»؛ (آنان كساني هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده‌اند؛ و تمام معبودهاي دروغين از نظرشان گم شدند…)


در فرهنگ اسلام، دنيا بازاري است كه:

- مردم، نقش فروشنده را ايفاء مي كنند

 - جان، مال و عمل، كالاي اين بازار است

- و خريداران متعددي از خدا، شيطان، هواي نفس و ديگران، اين كالاها را به قيمت ارزان يا گران خريدارند.


گاهي مال و مسكن يا مقام و قدرت و يا مدرك و عنوان انسان از بين مي رود، اما گاهي انسان خودش را مي بازد و انسانيت خود را به هدر مي دهد كه اين بالاترين خسارت است.

 

منبع:

تمثيلات نور، استاد قرائتي، تمثيل 97

 

ترفندهای قرآنی برای رسیدن به موفقیت ...

 

ترفندهای قرآنی برای رسیدن به موفقیت
در زندگی خود؛ برای موفقیت ورسیدن به اهدافمان، نیازمند به یک مدیریت قوی هستیم، که قرآن کریم برای یک مدیریت خوب، چند ویژگی را بیان فرموده است.

به گزارش افکارنیوز، (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ  وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ  فَاعْفُ عَنهْمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فىِ الْأَمْرِ  فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلىَ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ یحُبُّ الْمُتَوَکلِّین)

 (اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (که شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشته ‌اى و اگر خشن و سنگدل بودى، (مردم) از دور تو پراکنده مى ‌شدند. پس از (تقصیر) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش کن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و) بر خداوند توکّل کن. براستى که خداوند توکّل کنندگان را دوست مى ‌دارد.(آل عمرا/159)

خداوند متعال ، ما انسانها را به گونه ایی خلق کرده است که  عاشق زنده بودن و  زندگی کردن هستیم ، وهر یک  دوست داریم که در این دنیا یک زندگی سالم و آرام وبه دور از هر گونه مشکل داشته باشیم . 

وقتی یک دختر بچه با شادی فراوان با عروسک هایش بازی می کند  ، در واقع این نشان دهنده آن  است  که او دوست دارد در آینده بتواند مادری خوب برای بچه های خودش باشد ، او می خواهد که در زندگی آینده اش ، در تربیت فرزندانش  مشکلی نداشته باشد ، لذا او با این کار ، همواره تمرین  می کند تا بتواند یک زندگی موفقیت آمیز داشته باشد .

اما از آنجا که استعدادها و تلاش های همه انسانها با هم متفاوت است ، لذا هر کسی برای رسیدن به این هدف و آرزوی خود ، برنامه های خاص و ویژ ه ایی برای خود دارد . که البته گاهی این برنامه ها به نتیجه می رسد، وشخص هم به هدف خودمی رسد وگاهی هم این برنامه ها به نتیجه نمی رسد و شخص در زندگی خود شکست می خورد .

به نظر بنده ، مهمتر از همه این حرفها و هدف ها وآرزوها ، داشتن یک مدیریت قوی وموفق  است .یعنی اگر انسان بتواند زندگی خود را به خوبی مدیریت کند ، و در همه دورانهای زندگی ، چه در  جوانی و چه موقع تشکیل خانواده و … ، بتواند با کمترین امکانات ، بهترین  بهر مندی را داشته باشد  ، می تواند تمامی موانع را از سر راه خود بردارد ، و به یک زندگی متعادل و نسبتا خوب داشته باشد .زیرا چه بسا همه امکانات یک زندگی خوب فراهم باشد ، اما به علت اینکه  مدیریت ضعیف است ، نتواند از آنها بهره لازم را ببرد .

آیه مورد بحث ، برای داشتن یک مدیریت موفق ، چند ویژگی  و ابزار مهم را بیان فرموده است . 

دستور به عفو و گذشت 

(…وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ  فَاعْفُ عَنهْمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ…)

انسان باید در زندگی خود ،  در برابر کسانی که از آنها تخلفی سرزده است ، انعطاف پذیر باشد و با نرمش وگذشت ازخطاهای آنها ،  بتواند جو سالم ِحاکم بر زندگی  خود را حفظ کند  . والا اگر بخواهد با خشونت و تند خویی برخورد کند ، در همه برنامه های خود شکست خواهد خورد، ودیگر به آن اهداف بلند  خود نخواهد رسید.

در همین زمینه  خدای سبحان به رسول گرامی اسلام می فرماید: این مهربانی تو با مردم ، در پرتو رحمت و لطف پروردگاراست والا اگر خشن و تندخو و سنگدل می بودى ، مردم از اطراف تو پراکنده مى شدند.

بنابراین رسول گرامی اسلام ، در آن برهه ی حساس که اسباب پراکندگی و چند دستگی جامعه اسلامی فراهم بود ، ، توانستند  با مدیریت کاملا هوشمندانه و شکیبایی و گذشت از خطای دیگران ، جامعه اسلامی را منسجم و متحد  کنند .

دستور به مشورت 

(وَ شَاوِرْهُمْ فىِ الْأَمْرِ)یقینا یکى از عوامل موفقیت پیامبر اکرم  در پیشبرد اهداف اسلام ،  موضوع مشورت بوده است . 

مشورت به عنوان یک ابزار ، علاوه بر اینکه در عرصه انتخاب هدف نیاز است ، می تواند راه انسان را برای رسیدن به هدف ، کوتاه و هموار کند ولغزش ها را به حداقل برساند .

پیغمبر اکرم با اینکه فکر نیرومندى داشتند ، ونیازمند به مشاوره نبودند ، اما براى اینکه مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازد ، در امور عمومی  مسلمین ، جلسه های  مشاوره تشکیل مى ‌داد، چرا که عموم مردم هر چند دانا و توانمند باشند ، بی نیاز از مشورت ومشاوره نیستند .

مخصوصا اینکه انسان برای رسیدن به اهداف بالا ، باید از ایده های دیگران هم استفاده کند ، نه اینکه صرفا یک جلسه صوری مشورتی تشکیل دهد ودر نهایت حرف خودش را پیاده کند ، زیرا خود رسول گرامی اسلام نیز براى رأى افراد صاحب نظر ، ارزش خاصى قائل بودند، تا آنجا که گاهى ب

چهار بال اخلاق چيست؟...

 


چهار بال اخلاق چيست؟

چهار بال اخلاق، چهار مرحله رفتاري را نشان مي دهد كه بر حسب اراده و تقوا و تسلط بر نفس، انسان مي تواند در برابر كساني كه به او بدي مي كنند، عكس العمل نشان دهد. 

اولين گام «عفو» است كه معناي آن گذشت و صرف نظر كردن از انتقام و تلافي است.  كسي كه عفو مي كند، ظاهرا صرف نظر كرده است، اما معلوم نيست كدورت و رنجش قلبي اش به صورت اخم و ترشرويي در چهره اش ظاهر نشود.

«صفح» گام تكامل يافته تري است كه آثار رنجش را از صفحه صورت و دل پاك مي كند. از اين كامل تر مرحله اي است كه به جاي تلافي و انتقام به كسي كه به ما ستم كرده، احسان و انفاق كنيم كه اين گام را «غفران» مي نامند و دست يازيدن بدان بسيار سخت است.

گام ديگر به عالي ترين مرحله انسانيت و اخلاق مانده و آن هم «رحمت» است. رحمت يعني دلسوزي و كمك و مساعدت به محتاج. در اين مرحله، نه تنها عفو و صفح نشان داده و به كسي كه به ما بدي كرده، خوبي مي كنيم، بلكه به حال وي دلسوزي مي كنيم كه چرا از مكارم اخلاق محروم شده و مرتكب اعمال ناشايست شده است.

در اين زمينه آيات ذيل، جالب توجه است:

- در رابطه با همسر و فرزندان: «… وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ (… و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد، (خدا شما را مي‌بخشد)؛ چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است!) [1]

- دعا به درگاه خدا: «…وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا …» [2]

- وظيفه توانگران در برابر تهي دستان: «… وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا ۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[3]

- وظيفه پيامبر در برابر اهل كتاب: «…  فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» [4]

 

منبع:

[1] تغابن/14

[2] بقره/ 286

[3] نور/22

[4] مائده/13

متدلوژي تدبر در قرآن، ص 250

1001 نكته قرآني، ص 392

 

کمال دین و دیندار واقعی کیست؟..

 

 

دیندار واقعی از زبان امام رضا(علیه السلام)
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

امام رضا (ع) می فرمایند:

کَمالُ الدّین وَلایَتُنا وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا

کمال دین، در ولایت ما و بیزارى جستن از دشمن ماست.

 

منبع :

اهل بیت / ج 2/ ص 572 /ح 865

 

 

 

آیامی خواهیداز تلخی جان کندن در امان باشید ...

 

ذکری که باعث می شودتلخی جان کندن در امان باشید
روایتی خواندنی از برکات فرستادن صلوات را در ادامه می خوانید.

 یکی از صلحا بر بالین بیماری آمد و او را در سکرات موت دید، پرسید که: تلخی جان کندن را چگونه می‌یابی؟ جواب داد که: کام جان خود را شیرین می‌یابم و هیچ تلخی در آن احساس نمی‌کنم.

 آن صالح، در عجب ماند که موجب این چیست؟ شربتی که در مذاق خاص و عام تلخ است، در مذاق این بیمار، شیرین می‌آید.

 آن بیمار گفت: از این در شگفت نمان، زیرا که به من رسیده بود که: رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرموده است: هرکه بسیار بر من صلوات فرستد، از تلخی جان کندن ایمن باشد.

و من مدتی است که شربت صلوات را می‌نوشم، لهذا اثر تلخی در جان خود نمی‌بینم و از این جهان، شیرین‌کام و نیکو سرانجام می‌روم.

 

منبع:

شرح صلوات اردکانی، ص ۱۱۴

انسان عاقل از چه ویژگی هایی شناخته می شود؟

 

انسان عاقل از چه ویژگی هایی شناخته می شود؟
ویژگى عاقل این است که در برابر رفتار جاهلانه بردبارى کند، از کسى که به او ظلم کرده درگذرد، در برابر زیر دست خود متواضع باشد، با بالا دست خود در طلب نیکى رقابت کند، هرگاه بخواهد سخن بگوید بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و سود برد و اگر بد بود سکوت کند و سالم ماند.

 در طول تاریخ در هیچ مکتب و مذهب و در هیچ حزب و گروهی، بیشتر از مکتب اسلام و خصوصا “مذهب شیعه و در هیچ کتابی بیشتر از قرآن و در تعالیم هیچ پیامبری، بیش از بیانات پیامبر اسلام حضرت محمد( صلی الله علیه و آله) بر اهمیت عقل و استفاده از آن و چگونگی شکوفایی آن تکیه نشده است.

به راستی در کدام مکتب می توان سراغ گرفت که هرچه بی ارتباط با عقل و هرچه مخالف با عقل مداری باشد، بی ارزش خوانده شود؟ لذا به جرأت باید گفت که معتقدترین و متعهد ترین مکتب و کتاب و رهبر به حجیت عقل، مکتب اسلام و کتاب قرآن و شخص رسول اکرم صلی الله علیه وآله می باشد.

فریاد «أفلا تعقلون» و «لعلکم تعقلون» و «ان کنتم تعقلون» و «ماعبدالله بمثل العقل» و «العقل مطلح کل امر» و «العقل اقوی اساس» و هزاران فرمایش گهربار دیگر در آیات و روایات که از لسان ائمه گوش آدمیان را می نوازد، نشان از این اهمیت دارد.

بخشیدن خطای دیگران و نادیده گرفتن آن از بی توجهی، بی اعتنایی یا بی خیالی ناشی نمی‌شود و آن‌ هایی که فکر می‌ کنند بخشش مترادف سستی و زد و بند و مطالبه گری و… است، اشتباه می‌کنند.
در بیان تعریف عقل، سخن های بسیاری از طرف فلاسفه و منابع دینی و روایی بیان شده است که در این فرصت مجالی برای بیان این تعریفات نیست.

نکته ای که می خواهیم در این فرصت بیان کنیم، ویژگی هایی است که پیامبر خدا صلوات الله علیه برای انسان عاقل بیان کرده اند. ویژگی هایی که اگر با شخصیت هر یک از ما تطبیق پیدا کنند، ما را انسان عاقلی می کند که می توانیم از طریق چنین نورانیتی که به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله): “العقل نور یفرق به بین الحق والباطل: عقل، نوری است که به وسیله آن میان حق وباطل فرق نهاده می شود.” عقل را نوری برای تمایز حق و باطل معرفی می کنند، در هر مسیر تاریک و باریکی به سلامت عبور کرد. (1)

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) در بیانی می فرمایند: صِفَةُ العاقِل اَن یَحلُمَ عَمَّن جَهِلَ عَلَیهِ وَ یَتَجاوَزَ عَمَّن ظَلَمَهُ وَ یَتواضَعَ لِمَن هُوَ دونَهُ وَ یُسابِقَ مَن فَوقَهُ فى طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَن یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ فَاِن کانَ خَیرا تَکَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِن کانَ شرّا سَکَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ اِستَعصَمَ بِاللّهِ وَ اَمسَکَ یَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَى فَضیلَةً اِنتَهَزَ بِها لا یُفارِقُهُ الحَیاءُ وَ لا یَبدو مِنهُ الحِرصُ فَتِلکَ عَشرُ خِصالٍ یُعرَفُ بِهَا العاقِل: ویژگى عاقل این است که در برابر رفتار جاهلانه بردبارى کند، از کسى که به او ظلم کرده درگذرد، در برابر زیر دست خود متواضع باشد، با بالا دست خود در طلب نیکى رقابت کند، هرگاه بخواهد سخن بگوید بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و سود برد و اگر بد بود سکوت کند و سالم ماند، هرگاه با فتنه‌اى رو به ‌رو شود به خدا پناه برد، دست و زبان خود را نگاه دارد، هرگاه فضیلتى ببیند آن را غنیمت شمارد، شرم و حیا از او جدا نشود و حریص نباشد، اینها ده خصلتی هستند که عاقل با آنها شناخته مى ‌شود. (2) 

در ادامه به تفصیل مختصری از دو ویژگی از انسان های عاقل در تعریف پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله می پردازیم.

صبر در برابر رفتار جاهلی
خداوند در یکی از آیات می فرمایند: «هنگامی‌که شخص جاهلی با شما برخورد کرد و شما را با تندی خطاب کرد شما با سلامت و صبر و بردباری با او رفتار کنید»، «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً.» (3) دربارة این آیه تفسیرهای گوناگونی بیان شده است، یکی از آن تفاسیر؛ تفسیر نمونه است که می‌فرماید: «و هنگامی که جاهلان آن‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهند و به جهل و جدال و سخنان زشت می‌پردازند در پاسخ آن‌ ها (سلام) می‌گویند. سلامی که نشانه بی اعتنایی توأم با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف، سلامی که ناشی از عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبک مغزان است سلام و وداع گفتن با سخنان بی رویه آن‌ها است، نه سلام تحیّت که نشانه محبت و پیوند و دوستی است، خلاصه سلامی که نشانه حلم و بردباری و بزرگواری است.» (4)

یا در آیه 34 فصلت می‌فرماید: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» و به وسیله حق باطل را دفع کن و با حلم و مدارا جهل و خشونت‌ را و با عفو و گذشت به مقابله با خشونت‌ها بر خیز و هرگز بدی را با بدی و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی که این روش انتقام جویان است و موجب لجاجت و سرسختی مُنحرفان می‌گردد و در پایان آیه به قسمتی از فلسفه عمیق این برنامه در یک جمله کوتاه اشاره کرده، می‌فرماید: «نتیجه این کار آن خواهد شد که دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند.

گذشت از ظلم دیگران 
و هنگامی که جاهلان آن‌ ها را مورد خطاب قرار می‌ دهند و به جهل و جدال و سخنان زشت می‌ پردازند در پاسخ آن‌ ها (سلام) می‌گویند. سلامی که نشانه بی اعتنایی توأم با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف.
حق کسی که به تو بدی کرده آن است که او را ببخشی و اگر دانستی که عفو مضر است، او را مجازات کنی.» [زیرا خداوند می فرماید: «هرکس پس از ظلمی که بر او رفته درصدد انتقام و مجازات باشد ایرادی به او نیست. ایراد و مؤاخذه تنها بر کسانی است که بر مردم ظلم می کنند و در زمین به ناحق طغیان و شرارت می نمایند. برای آنها عذاب دردناکی است و هرکه بر ظلم کسی صبر کند و (با وجود توانایی بر انتقام) عفو کند، این عمل از کارهای پرارزش و بزرگ است (5)؛ و نیز خدای عزوجل فرمود: «هرگاه خواستید مجازات کنید تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید و اگر صبر پیشه کنید، این کار برای صابران بهتر است. (6)

 

بخشش به معنای بی خیالی نیست
بخشیدن خطای دیگران و نادیده گرفتن آن از بی توجهی، بی اعتنایی یا بی خیالی ناشی نمی‌شود و آن‌هایی که فکر می‌ کنند بخشش مترادف سستی و زد و بند و مطالبه گری و… است، اشتباه می‌کنند. بخشش واقعی از عشق حق ریشه گرفته است و انسان با بخشش به یکی از صفات الهی مجهز می‌شود و در می‌ یابد که با بخشیدن چگونه می‌ تواند یک گام به انسانیت نزدیک‌ تر شود.

به امید آنکه ان شاء الله هر چه بیشتر با مصادیقی که پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله فرموده اند خود را بیشتر تطبیق داده و در مسیر انسان های عاقل البته به معنای واقعی، زندگی سعادتمندی داشته باشیم.

منبع:

1- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۱، ص ۹۷

2- تحف العقول، ص 28

3- فرقان/ 63

4- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 15، ص 149

5- شوری/ 43

6- نحل/126

خوشبخت چه کسی است؟ ...

 


از نظر پیامبر اعظم (ص) خوشبخت چه کسی است؟
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

پیامبر اعظم (ص) می فرمایند:

اَلسَّعیدُ مَن اختارَ باقِیَةً یَدومُ نَعیمُها على فانیَةٍ لا یَنفَدُ عَذابُها وَ قَدَّمَ لِما یَقدِمُ عَلَیهِ مِمّا هُوَ فى یَدَیهِ قَبلَ أن یُخَلِّفَهُ لِمَن یَسعَدُ بإنفاقِهِ وَ قَد شَقىَ هُوَ بِجَمعِهِ

 

خوشبخت کسى است که سراى باقى را که نعمتش پایدار است بر سراى فانى که عذابش بى‌ پایان است برگزیند و از آنچه در اختیار دارد براى سرایى که به آنجا مى ‌رود پیش فرستد قبل از آن‌که آنها را براى کسى بگذارد که او با انفاق آن خوشبخت مى‌ شود ولى خودش با گردآورى آن (دارایى‌ ها) بدبخت شده است.

منبع:اعلام الدّین، ص345

توصیه مهم مولا علی (ع) درباره برخورد با جوانان ...

 

 توصیه مهم مولا علی (ع) درباره برخورد با جوانان
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از پژوهش‌های منابع اولیه تاریخی است.

 اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است. امام علی (علیه السلام) می فرمایند:

اِذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُک لَهُ مَوضِعا مِن ذَ نبِهِ لِئَلاّ یَحمِلَهُ الاِخراجُ عَلَى المُکابَرَةِ

هرگاه جوان را توبیخ کردى ، برخى خطاهاى او را نادیده بگیر، تا توبیخ تو، او را به مقابله وادار نسازد.

شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ، ج 20، ص 333، ح

ین افراد بدون شک اهل بهشت خواهند بود ...

 


اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.
  اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

مَن رَزَقَهُ اللّه‌ُ حُبَّ الاَئِمَّةِ مِن اَهل بَیتى فَقَد اَصابَ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ، فَلا یَشُکَّنَّ اَحَدٌ اَنَّهُ فِى الجَنَّةِ فَاِنَّ فى حُبِّ اَهل بَیتى عِشرینَ خَصلَةً عَشَرَةٌ مِنها فِى الدُّنیا وَ عَشَرَةٌ مِنها فِى الآخِرَةِ

هر کس که خداوند محبت امامان از اهل بیت مرا نصیب او کرده بى‌ گمان به خیر دنیا و آخرت دست یافته و بدون شک در بهشت خواهد بود، پس هیچ یک (از شیعیان) نباید در این که اهل بهشت است شک کند؛ زیرا در دوستى اهل بیت من بیست ویژگى است که ده مورد آن در دنیا و ده مورد آن در آخرت است.

منبع:

بحارالأنوار، ج 27، ص 78، ح12

خداوند نماز این افراد را قبول نمی کند!

منْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ، لَمْ یَقْبَلِ اللهُ لَهُ صَلَاة‌.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر کس با نظر کینه و بغض به پدر و مادر خود نگاه کند، هرچند آن دو به او ستم نیز کرده باشند، خداوند نمازش را نمی پذیرد‌.

 منبع:

کافی، ج2، ص349

توصیه جالب امام علی(ع) درباره تربیت فرزندان...




 اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

امام علی(ع) می فرمایند:

لا تَقسِروا اَولادَکُم عَلى آدابکُم ، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمان غَیرِ زَمانِکُم

آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده ‌اند.

شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ، ج20، ص267، ح102

سه چيز در روز قيامت به خدا شكايت مي كنند...

 

سه چيز در روز قيامت به خدا شكايت مي كنند

عَنْ أَبِي الزُّبَيْرعَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ:

يَجِي‏ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُصْحَفُ وَ الْمَسْجِدُ وَ الْعِتْرَةُ يَقُولُ الْمُصْحَفُ يَا رَبِّ حَرَّقُونِي وَ مَزَّقُونِي وَ يَقُولُ الْمَسْجِدُ يَا رَبِّ عَطَّلُونِي وَ ضَيَّعُونِي وَ تَقُولُ الْعِتْرَةُ يَا رَبِّ قَتَلُونَا وَ طَرَدُونَا وَ شَرَّدُونَا فَأُجْثُوا لِلرُّكْبَتَيْنِ لِلْخُصُومَةِ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِي أَنَا أَوْلَى بِذَلِك‏.

ابو الزبير از جابر نقل مى‏ كند كه شنيدم پيامبر خدا (ص) فرمود:

در روز قيامت سه چيز مى‏ آيند و به خدا شكايت مى‏ كنند: قرآن و مسجد و عترت (من). قرآن مى ‏گويد: پروردگارا مرا سوزانيدند و در هم كوبيدند. و مسجد مى‏ گويد: مسجد مرا تعطيل كردند و ضايع نمودند. و عترت مى‏ گويد: پروردگارا ما را كشتند و طرد كردند و آواره ساختند. (پيامبر مى‏ فرمايد:) پس من جهت دادرسى زانو به زمين مى ‏زنم و خداوند مى ‏فرمايد: من به اين كار شايسته‏ ترم.

منبع:

الخصال، ج‏1، ص 175باب خصلت هاي سه گانه حديث232‏

اگر می خواهید نزد خدا بهترین باشید...

 


اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

امام علی (ع) می فرمایند:

خَیرُ النّاس عِندَ اللّه‌ِ عَزَّوَجَلَّ اَقوَمُهُم لِلّهِ بِالطّاعَةِ فیما لَهُ وَ عَلَیهِ وَاَقوَلُهُم بالحَقِّ وَ لَو کانَ مُرّا فَاِنَّ الحَقَّ بهِ قامَتِ السَّماواتُ وَالرضُ

بهترین مردم نزد خداى متعال کسانى هستند که در اطاعت از خدا استوارترند چه به سودشان باشد چه به ضررشان و حق‌گو باشند هر چند تلخ باشد، زیرا که آسمان‌ها و زمین براساس حق استوار است.

بحارالأنوار، ج 32، ص401

بیانات مقام معظم رهبری درباره 22 بهمن ...


* دهه‌ى فجر، آن آيينه‌يى است كه خورشيد اسلام در آن درخشيد و به ما منعكس شد. اگر اين آيينه نبود، باز هم مثل همان دوره‌هاى تاريك و قرون خاليه، بايستى ما مى‌نشستيم و اسمى از اسلام مى‌آورديم.

* برگزارى دهه‌ى فجر، بايد مثل برگزارى جشن نيمه‌ى شعبان باشد.

* خاطره‌ى امام، بيش از هميشه، در دهه‌ى فجر و بيست‌ودوى بهمن است. حتّى بيشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، اين بزرگداشت نشان‌دهنده‌ى شخصيت آن بزرگوار است.

* دهه فجر در حقيقت ولادت امامت در اين كشور است؛ به همان معنايى كه خود امام و اسلام براى ما ترسيم كرده‌اند.

* ۲۲ بهمن در حيات تاريخى و ملى كشور و هدايت سرنوشت ملت ايران به سوى حق و صلاح نقش بزرگى داشته است.

* در طلیعه‌ی‌ روزهای‌ درخشان‌ فجر از همه‌ چیز شایسته‌تر تكریم‌ شهیدان‌ و خضوع‌ در برابر روح‌ فداكار آنهاست‌.

* دشمنان سعى مى‌كنند انقلاب را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به ياد مردم مى‌آورد. سعى مى‌كنند امام را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسّم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست.

* حادثه بيست‌ودوم بهمن و پيروزى انقلاب، پايان تحقير ملت ايران بود.

* اگر انقلاب اسلامى و امام بزرگوار ما نبود و اگر اسلام پرچمدار انقلاب و تحوّل در اين كشور نبود، هيچ اميدى وجود نداشت كه سلطه جهنّمىِ تحقيرآميز امريكا و حكومت ديكتاتورىِ قسىّ‌القلب پهلوى از اين مملكت بركنده شود.

* راهپيمايى بيست‌ودوم بهمن در جهان يك پديده بى‌نظير است؛ هيچ كشورى در هيچ مراسمى چنين اجتماعى را در شهرهاى بزرگ و كوچك به خود نمى‌بيند و به ياد ندارد؛ اين مخصوص شماست.

* راهپيمايى بيست‌ودوم بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ نشان‌دهنده‌ى عزم عمومى ملت ايران است؛ مظهر همان چيزى است كه هر دشمنى را در هر حد و اندازه‌يى از اقتدار نظامى و توانايى‌هاى تبليغاتى و سياسى، مرعوب مى‌كند.

* ملت ايران هر سال با حركت خود در بيست‌ودوم بهمن، دشمن را در جاى خود متوقف و وادار به عقب‌نشينى كرده.

* روز ۲۲ بهمن و راهپيمائى ۲۲ بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ مظهر اقتدار ملت ايران است؛ مظهر حضور مردمى و اراده و عزم ملى ملت ايران است كه مرد و زن و پير و جوان، در همه‌ى شرائط به خيابانها مى‌آيند و خودشان را در سرتاسر كشور در مقابل چشم بينندگان قرار ميدهند؛ اين خيلى باعظمت است.

منبع:

بیانات امام درباره22 بهمن

درخشش انقلاب اسلامی ایران در ظلمت


در 22 بهمن ماه 1357، انقلابی بس شگرف و شکوه مند با رهبری دینی حضرت امام خمینی رحمه الله و حمایت توده مردم در ایران رخ داد. این انقلاب را می توان اعجازی خواند که جهانیان را به شگفت واداشت، آن هم درست در دورانی که تفکر اندیشه غیردینی و سکولار بر جامعه جهانی قرن بیستم حاکم بود. انقلاب اسلامی ایران با توجه به دینی بودنش، شباهتی به دیگر انقلاب ها نداشت، چنان که حضرت امام خمینی رحمه الله فرمود: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران، از همه انقلاب ها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام».

منبع:

معانی الخبار

بهترین عاقبت!

 همه‌ی فرماندهان، در پایگاه سپاه سوسنگرد جمع شده بودند. قبل از صرف ناهار، حسن را دیدم که وضو گرفته بود و داشت آستین پیراهنش را پایین می‌کشید. با هم خوش و بشی کردیم، حسن با همان لهجه‌ی تهرانی گفت: «حاج آقا چطوری؟» گفتم: «الحمدالله». چهره ی حسن طور دیگری شده بود، با همیشه فرق داشت. او جلو آمد و با دست روی شانه‌ی من زد و بی‌مقدمه گفت: «آقای ناصری، حیفه تا زمانی که جنگ هست، ما شهید نشیم، حیفه. کاری بکن که شهید بشی.» گفتم: «حسن آقا، چه باید کرد؟» گفت: «دو تا راه داره، یکی خلوص و دیگری تلاش و کوشش. اگه این دو تا رو خوب انجام بدیم، شهید می شیم.بهت بگما، بعد از جنگ، معلوم نیست سرنوشت ما چی می شه و عاقبت مون به کجا ختم می شه. بهترین عاقبتی که می‌تونیم به دست بیاریم، اینه که شهید بشیم، در شرایط شهادت، همه چیز سعادته.» پس از این صحبت‌ها، گفت: «آقای ناصری، التماس دعا داریم، اگه زودتر از من شهید شدی، شفاعت منو هم بکن». نگاهی به چهره و سیمای او انداختم، اصلا با روزهای دیگر تفاوت داشت. او پس از صرف ناهار و کمی استراحت، خداحافظی کرد و رفت.
بعد از رفتن او، نزد سردار مفقودالاثر علی هاشمی رفتم و به او گفتم که «حسن چنین حرف‌هایی می‌زد، چهره‌اش انگار پیام خاصی داشت، به نظرم به همین زودی‌ها شهید می‌شه.» علی هاشمی گفت: «افرادی مثل حسن باید شهید بشن، اینها لیاقت دارن و مزد لیاقت خودشونو می‎‌گیرن.» همانطور هم شد و چند روز بعد، قبل از عملیات والفجر مقدماتی، خبر شهادت او به دستمان رسید.

                          واقعا خوشا بسعاتشون
 شادی روح مطهر همه  ی شهدا از صدر اسلام تا به حال  صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم اهلک                                 اعدائهم اجمعین
خدایا ما را قدر دان خون شهدا و ادامه دهنده راه امام و شهدا قرار بده
             اللهم الرزقنا توفیق شهادة فی سبیلک
        الهی بحق عمه ی سادات «عجل لولیک الفرج» 

 

منبع:علی اکبری ، من اینجا نمی مانم ( خاطراتی از شهید حسن باقری ) ، ص95

ویژگی ها و کمالات انسانی آن حضرت

الف: دانش و معرفت

آن علیا مخدّره یکی از راویان حدیث و حاملان آن بوده است، به طوری که «مُصحَف فاطمة» یکی آثار منسوب به آن حضرت هست که متأسفانه باقی نمانده است! ولی گفته می شود در اختیار حضرات ائمه ی اهل بیت(ع) بوده که به یکی پس از دیگری منتقل شده و هم اکنون در اختیار منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عجّل الله فرجه) می باشد.در خطبه هایی که حضرت فاطمه ی زهرا(س) بعد از رحلت جان سوز پدر بزرگوارش نبیّ مکرّم(ص) در جمع صحابه در مسجد النبیّ(ص) و در خانه ی خود ایراد فرمود، بهترین دلیل بر علم و دانش و معرفت ایشان می باشد.

ایمان، خداشناسی بندگی

رسول خدا(ص) فرمود: «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
حضرت زهرا(س) فرزندانی را تربیت نمود که هر کدام با ایفای نقش بی نظیر خود، درس عزّت و سربلندی، عشق و وفاداری، تقوا و عبودیت، صبر و شکیبائی، شجاعت و کرامت، جهاد و مبارزه، مهر و عاطفه، ایثار وگذشت، جان فشانی در راه خدا و اسلام، صلح و مدارا و… را از خود به یادگار گذاشتند و برای مسلمانان اسوه و الگو شدند.
حسن بصری می گوید: در میان امت اسلامی، فردی نیایش گرِ و اهل عبادت از فاطمه سراغ ندارم. وی به قدری به عبادت (ذکر و رکوع و سجود و دعا) می ایستاد که پاهای مبارکش متورّم می شد و از ترس خدا در نماز نفسَش به شماره می افتاد.

جهاد و مبارزه پی گیر برای خدا

آن حضرت پس از ظهور اسلام در کنار پدر بزرگوار، مادر مکرّمه اش و بنی هاشم در حالی که کودکی دو ساله بود، به مدت سه سال در محاصره شِعب ابی طالب شرکت داشت و انواع سختی ها و مشکلات و دشواری های زندگی را با اخلاص تحمل نمود.حدود یک سال بعد، مادر فداکار و مهربان خود را هم از دست داد.
آن بزرگوار پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، به همراه چند تن از بانوان مسلمان، سختی های زیادی را نیز متحمل شد و در محله ی «قبا» به پدر ملحق گردید.در جنگ های بَدر، اُحد، أحزاب، خیبر، تبوک، فتح مکه و… همانند سایر بانوان مسلمان حضور داشت و نقش و وظیفه ی انسانی و اسلامی به جنگ جویان مسلمان و درمان آن ها و سایر خدمات را ایفاء نمود.

منبع:

زندگانی فاطمه ی زهرا(س)، سید جعفر شهیدی(ره)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

تربیت، فضایل و کمالات انسانی


رسول خدا(ص) فرمود: «فاطمة[س] سیّدة نساء العالَمین». یعنی؛ [دخترم] فاطمه، بهتر بانوان جهانیان است.هم چنین فرمود: «فاطمة أعزّ البریّة علیّ». یعنی؛ فاطمه[س] عزیزترین آفریدگان خداوند نزد من است. همین طور فرمود: «انّها بَضعة منّی او شَجعة منّی». یعنی؛ فاطمة[س] پاره تنِ من و بخشی از وجودم می باشد.
در شأن و فضایل و کمالات حضرت فاطمه زهرا(س) از پیامبر اکرم(ص) سخنان فراوانی نقل شده است که علاقه مندان به آثار و منابعی مانند فضایل الخمسة من الصحاح الستّة تــــالیف مرحوم آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی[ ج۳، المقصد الثالث] و منابع روائی دیگر مراجعه نمایند.حضرت صدّیقه ی کبری در نگاه ائمه معصومین(ع)، صحابه، محبّان و دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی نیز از شخصیت و جایگاه بلند مرتبه ای برخوردار است که به چند نمونه اشاره می شود:
امام جعفر بن محمّدٍ الصادق(ع) فرمود: «انّما سُمّیت فاطمة لأن الخلق فُطموا عن معرفتها». یعنی؛ همانا فاطمه نامیده شده است، زیرا مردم مخلوقات از درک و فهم مقام او ناتوانند.
امّ سلمة می گوید: «هرگاه فاطمه(س) خدمت رسول خدا(ص) می رسید، حضرت پیامبر(ص) به پا بر می خواست و دخترش را می بوسید و به او خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند… راز خود را با او در میان می گذاشت و در انجام کارها با او مشورت می کرد».
ابن صبّاغ مالکی می نویسد: «فاطمه دختر کسی است که سوره اِسراء[بنی اسرائیل]، در شأن او نازل شده است، وی همسنگ خورشید و ماه و دخت برترین انسان، میلادش پاکیزه و به اتفاق دانشمندان، بانوی بانوان است».

منبع:

مجلسی، بحار الأنوار… ص43 ج2

1 3 4 5