موضوع: "اعتقادی"

هر لحظه بخوانی کم است....!

عکس العمل شیطان هنگام نزول آیه الکرسی
امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.

در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :”امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.

ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: ” دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد”
مرد گفت “رسول خدا فرمود:” آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.
 
آیت الکرسی سید آیات قرآن
 
پیامبر به حضرت علی (ع) فرمود: ” یا علی ! من سید عربم-مکه سید شهر هاست- کوه سینا سید همه کوه هاست- جبرئیل سید همه فرشتگان است – فرزندانت سید جوانان اهل بهشتند- قرآن سید همه کتاب هاست – بقره سید همه سوره های قرآن است – ودر بقره یک آیه است که آن آیه ۵۰کلمه دارد و هر کلمه ۵۰ برکت دارد و آن آیت الکرسی است.
 
پاداش کسی که آیت الکرسی را زیاد می خواند
 
عبدالله بن عوف گفته است:” شبی خواب دیدم که قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی کردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و کاخ های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این کاخ را بشمار ؛ من هم شمردم ۵۰ درب داشت.
بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم ۱۷۵ خانه بود. به من گفتند این خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم که از خواب پریدم و خدا را شکر گفتم.
 
صبح که شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم.
او گفت : معلوم است که تو آیه الکرسی زیاد می خوانی. گفتم : بله ؛ همین طور است. ولی تو از کجا فهمیدی. گفت برای اینکه این آیه ۵۰ کلمه و ۱۷۵ حرف دارد. من از زیرکی حافظه او تعجب کردم. آنگاه به من گفت : هر که آیه الکرسی را بسیار بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود.
 
داستان نزول
رسول اکرم (ص) فرمود: چون خدای متعال خواست سوره ی حمد و آیه های شهدالله (۱۸و۱۹ آل عمران) و قل اللهم (۲۶-۲۷آل عمران) و سوره توحید و آیه الکرسی را به زمین نازل کندهمگی به عرش الهی چنگ زدند در حالی که بین آن ها و خداوند حجابی نبود.
سپس فرمودند : پروردگارا ما را به خانه پر گناه و به سوی کسانی که عصیان و گناه می کنند می فرستی ؛ در حالی که ما پاک و مطهر هستیم.
سپس خدای متعال فرمود :” به عزت و جلال خودم سوگند ، هیچ کس شما را بعد از نماز نخواند مگر این که او را در مرتبه بالای قدس جای دهم که از نعمت های آن استفاده کنند و در هر روز ۷۰ بار به او با نظر رحکت خود بنگرم و در هر روز ۷۰ حاجت او را برآورم هرچند که بسیار گناه کرده باشد که کمترین آن دعاها و حاجت ها و آمرزش گناهان باشد. او را از هر دشمنی پناه می دهم و برای پیروزی بر هر دشمنی یاریش می دهم و مانعی به جز مرگ برای بهشت رفتن او نباشد.( یعنی بعد از مرگ بلافاصله به بهشت می رود)
 
آیت الکرسی برای حفظ چشم
 
بعد از هر نماز دستان را روی چشم بگذارید و بعد از خواندن آیت الکرسی بگویید:”اللهم احفظ حدقتی بحق حدقتی علی بن ابیطالب(ع)”
 
امان نامه الهی
 
امام کاظم (ع) فرمود: از بعضی پدران بزرگوارم شنیدم که کسی داشت سوره حمد را می خواند پس حضرت فرمود: هم شکر خدا را به جای آورد و هم به پاداش رسید. بعد حضرت شنید که سوره توحید می خواند فرمود: ایمان آورد و ایمنی به دست آورد و سپس شنید که سوره قدر می خواند فرمود: راست گفت و آمرزیده شد و بعد شنید که آیت الکرسی می خواند فرمود: خداوند خالق امان نامه برایش فرو فرستاد.
 
قرآن برتر است یا تورات؟
روایت شده که از پیامبر (ص) پرسیدند: قرآن برتر است یا تورات؟ فرمودند: در قرآن آیه ای است که از تمام کتابهایی که خداوند بر پیامبرانش نازل فرموده بهتر و برتر و والاتر است و آن آیه الکرسی است.
پیامبر فرمودند با فضیلت ترین آیه ای که بر من نازل شد آیه الکرسی است.
پیامبر فرمودند آیه الکرسی وسوره توحید عظیم تر از همه چیزهایی است که دون و پست تر از خداست.
 
پیامبر (ص) فرمودند: دانش بر تو گوارا باد. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست این آیه دارای دو زبان و دو لب است که در عرش الهی تسبیح و تقدیس خدا می گوید.
رسول خدا (ص) فرمود: در شب معراج دو لوح را دیدم ، که در یک لوح سوره حمد و در لوح دیگر کل قرآن قرار داشت که سه نور از آن می درخشید . پس گفتم ای جبرئیل این نوره چیست؟ جبرئیل در جواب گفت : آن سه نور یکی سوره توحید و یکی سوره یاسین و دیگری آیه الکرسی می باشد.
 
پیامبر (ص) فرمودند: در معراج در آـسمان هفتم دیدم که ملائکه حجب سوره نور را می خوانند ، خزان کرسی آیه الکرسی و حمله عرش سوره مومن را می خوانند.

امام صادق (ع) فرمود: همانا من از آیه الکرسی برای بالا رفتن درجات استفاده می کنم.

امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه سوره حمد و توحید و قدر را با آیه الکرسی بخوانید و بعد از آن برخیزید و و رو به قبله حاجات خود را از خدا بخواهید که حاجاتتان بر آورده خواهد شد زیرا اسم اعظم هستند.
 
امام علی (ع) فرمودند اگر شما از آثار معنوی آیه الکرسی آگاه بودید در هیچ حال خواندن آن را ترک نمی کردید.
امام محمد باقر (ع) فرمودند: هر کس یک بار آیه الکرسی را بخواند خداوند هزار ناراحتی از ناراحتی های دنیا و هزار سختی آخرت رااز او دور می کند که کمترین ناراحتی دنیا فقر و کمترین سختی آخرت فشار قبر است.

رسول خدا در خواب به دختر خویش فرمودند: ترازوی اعمال خویش را با آیه الکرسی سنگین گردان. زیرا هرکس آن را قرائت نماید آسمان وزمین با فرشتگانش به جنبش و حرکت در آیند و خداوند را با صدای بلند به پاکی یاد کنند و او را بزرگ بدارند و تسبیح گویند. پس از آن تمامی فرشتگان از خداوند می خواهند که گناه خواننده آیه الکرسی را ببخشد و از خطا و لغزشش در گذرد.

رسول خدا (ص) فرمودند: هرکس آیه الکرسی را یک بار بخواند اسم او از دیوان اشقیا و انسان های بد محو می شود.

امام رضا (ع) به نقل از پیامبر فرمودند: هر کس ۱۰۰ مرتبه آیه الکرسی را بخواند چنان باشد که همه عمر خود را عبادت کرده باشد.
 
بعد از نماز
 
پیامبر فرمودند: هر کس آیه الکرسی را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خداوند متعال به سوی خواننده آیت الکرسی نظر رحمت افکند و فرشته ای را بر انگیزد که از آن زمان تا فردای آن کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو کند.

رسول اکرم (ص) فرمود: یا علی بر تو باد به خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز واجب. زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید کسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی کند و هر کس بعد از هر نماز آیه الکرسی را بخواند به جز خداوند متعال کسی او را قبض روح نمی کند و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده است و فرمود: بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت می شود و به جز انسان صدیق و عابد کسی بر خواندن آیه الکرسی مواظبت نمی کند.

در روایتی از امام باقر آمده است:” هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بیچارگیدر امان شود و رزق او وسعت یابد و خداوند به او از فضل خودش مال زیادی بخشد.”
 
رسول اکرم فرمودندک هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق می گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد.

جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آیه الکرسی بخواند و بگوید :” اعیذ نور بصری بنور الله الذی لا یطفی” 

خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود: کسی که بعد از نماز واجبش آیه الکرسی بخواند خداوند متعال به او قلب شاکرین – اجر انبیا و عمل صدیقین را عطا فرماید و چیزی جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگیری نمی نماید. مداومت نمی نماید به آن مگر پیامبر یا صدیق یا کسی که از او راضی شده ام و یا شخصی که شهادت را روزی او می نمایم.
 
زیادی علم وحافظه
 
پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمودند : ۵ چیز حافظه را قوی می گرداند: خوردن شیرینی – گوشت نزدیک گردن – عدس – نان سرد و خواندن آیت الکرسی

عالمی گوید : هر که علم می خواهد بر پنج چیز مواظبت می کند:

۱- پرهیزکاری در آشکارا و پنهان ۲- خواندن آیت الکرسی ۳- همیشه با وضو بودن ۴- نماز شب خواندن حتی اگر دو رکعت باشد. ۵- غذا خوردن به منظور نیرو گرفتن نه شکم پر کردن.
 
سفر
 
امام صادق (ع) فرمود: سفر را با دادن صدقه و یا با خواندن آیت الکرسی آغاز کنید. کسی که در سفر هر شب آیه الکرسی را بخواند هم خودش در سلامت باشد و هم چیزهایی که همراه اوست.
 
حاجت
 
اگر برای کسی کار مهمی پیش آمده باشد و بخواهد که زود انجام شود و به صحرایی رود که در آنجا کسی نباشد و خطی دور خود بکشد و رو به قبله با تواضع بنشیند و ۷۰ بار آیه الکرسی را بخواند . بدون شک در آن روز حاجات او بر آورده شود . این کار تجربه شده است و شکی در آن نیست.
 
رسول اکرم (ص) فرمودند: هرگاه برای حاجتت از خانه ی خود بیرون آمدی آیه الکرسی را بخوان که حاجتت به خواست خدا برآورده گردد.

امام علی (ع) فرمودند: هرگاه یکی از شما اراده حاجتی کند پس صبح روز پنج شنبه در طلب آن بیرون رود و در وقت بیرون رفتن آخر سوره آْ عمران ( آیه ۱۹۰تا آخر) و آیه الکرسی و سوره قدر و حمد را بخواند ، زیرا که در خواندن این ها حوائج دنیا و آخرت برآورده می شود.

در روایت آمده است هر کس آیت الکرسی را در وقت غروب بخواند حاجتش برآورده گردد.

روزه و پرورش وجدان!

 

متن زیر برشی از کتاب «عالی‌ترین مکتب تربیت و اخلاق یا ماه مبارک رمضان» اثر آیت الله صافی گلپایگانی است که در ادامه می‌خوانید؛

در نهاد انسان نیرویی آسمانی و قوّه‌ای ملکوتی است که او را به کارهای نیک تشویق کرده و از کارهای زشت باز می‌دارد.

همه این نیرو را در اعماق باطن خود می‌یابند و پیروی از آن را کمال و فضیلت می‌دانند. و تنها از کسانی می‌توان انتظار و توقّع امانت‌داری، صداقت و عدالت داشت و به خیر و نیکی آنان دل بست که این نیرو در آنان زنده و بیدار است. و این نور در نهاد هر کس به خاموشی گرایید، دیگر نباید از او انتظار عدالت، فضیلت، شرف و آدمیت داشت.

در اصطلاح علمای اخلاق به این نیرو «وجدان» می‌گویند. حقیقت این نیرو هر چه باشد و اسمش «وجدان» باشد یا «ضمیر» یا «قلب»، تفاوت نمی‌کند. چنین نیرویی در بشر وجود دارد که با انجام کار نیک، شاد و خوشحال می‌شود (مانند: کسی که از عهده تکلیف و مسؤولیت بزرگی بیرون آمده باشد که در این صورت، احساس راحتی و آسایش قلبی می‌نماید.) و هرگاه کار بد و عمل زشت و گناهی از انسان سر زند، این نیرو او را توبیخ و سرزنش می‌کند، و او را از کرده خود پشیمان ساخته و بسا که آثار ندامت و کراهت در چهره گرفته او خوانده می‌شود و در ضمیر، احساس ندامت کرده و می‌گوید: کاش این کار را نکرده بودم! و …

ندای وجدان و صدای ضمیر، همواره به او نهیب می‌زند و او را می‌ترساند و از او می‌خواهد تا نقطه ضعف‌ها را برطرف کند، و شکستگی و خسارت حاصل از گناه را جبران نماید.

قرآن مجید چنین حالت وجدانی را «نفس لوّامه» نامیده است.

بارها افرادی را دیده‌ایم که تحت تأثیر این ندای وجدان و برای خلاصی از تألّمات روحی، صفحه زندگی آن‌ها- که از جرم، خیانت، گناه، ستم و فساد سیاه شده بود- عوض شده و در فصل دیگری از زندگی به صورت انسانی پاک و خیرخواه، نوع پرور، خداپرست و با شرافت ظاهر گردیدند.

پیروی از این نیروی خداداد و ذاتی و به کار بستن آن، باعث رشد و ترقّی آن می‌شود؛ چنان چه بی‌اعتنایی و اهمال و سستی نسبت به آن، سبب ضعف و فنای آن می‌گردد؛ و از این رو وقتی برای اوّلین بار، انسان با وجدان خویش مخالفت نماید، سخت ناراحت و نادم است و در آتش عذاب روحی می‌سوزد و اگر آن مخالفت را دنبال کند، وجدان او به تدریج تاریک می‌شود؛ تا حدّی که از آن کار زشت و ناپسند، هیچ گونه عکس العملی در نهاد خویش نمی‌یابد و مصداق: خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلی سَمْعِهِمْ وَعَلی ابصارِهِمْ غِشاوَةٌ می‌گردد.

یکی از اهداف و برنامه‌های دینی این است که وجدان بشر همیشه زنده بماند و از ضعف و سستی آن جلوگیری شود.

نماز، حج، دعا، اذکار، مواعظ، نصایح، تلاوت قرآن و سایر احکام تربیتی اسلام و به طور کلّی، اطاعت از تمام اوامر و نواهی شرع، این نیرو را رشد می‌دهد و وجدان عالی‌تر و نیرومندتری به نام «وجدان دینی و شعور به مسؤولیت» می‌سازد.

این وجدان، مظهری از خوف و ترس از خدا و خشیت الله است.

این وجدان دینی است که هنگام وسوسه‌های شیطانی و اندیشه‌های اهریمنی به کمک مردم پرهیز کار بر می‌خیزد و آنان را از خطر سقوط در پرتگاه گناه نجات می‌دهد:

انَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوْا فَإِذَا هُمْ مُّبصِرُونَ

این وجدان ایمانی و مذهبی، گناه را مانند سنگ بزرگی- که بیم فرود آمدن آن بر سر شخص وجود دارد- خطرناک و مهیب جلوه می‌دهد:

انَّ المُؤمِنَ یَری ذَنَبهُ کَانَّهُ صَخَرةٌ یَخافُ ان تَقعَ عَلیَه

یکی از فواید تربیتی روزه «پرورش وجدان» است. روزه از جمله عباداتی است که با خلوص و پاکی نیت و پیروی از وجدان دینی انجام می‌شود و ریاکاری و اغراض باطل در آن کمتر وارد می‌گردد؛ زیرا روزه، صبر و امساک از مفطرات و خویشتن‌داری است. و کسی که نیت پاک، شوق به اطاعت فرمان خدا و پاسخ به ندای وجدان نداشته باشد، امساک و خویشتن‌داری نیز ننموده و در خلوت از خوردن و آشامیدن پرهیز نخواهد کرد؛ چرا که می‌تواند در حضور مردم از خوردن غذا خودداری کند، و به طور محرمانه روزه خود را افطار کند.

پس بی‌تردید کسی که در حضور و غیاب مردم امساک دارد و روزه است، دارای نیت قربت و اخلاص است و اطاعتش، واقعی و حقیقی است و این است معنای فرمایش امیرالمؤمنین علیه السّلام:

وَالصِّیامُ ابِتلاءً لِاخلاصِ الخَلق

این روزه دار یقیناً دارای وجدان رشد یافته دینی است و حتماً روزه او سبب رشد بیش‌تر وجدان و شعور او به مسؤولیت می‌شود.

پس ای برادر ایمانی و ای حبیب روحانی! اگر خواهان رشد و جدان و بیداری ضمیر هستی، روزه بگیر و آن را که یکی از ارکان اسلام است، کوچک مشمار؛ که در حدیث آمده است:

بُنِیَ الاسلامُ عَلی خَمسةِ اشیاء، عَلَی الصَلوةِ، وَ الزَکاةِ، وَالحَجِ، وَ الصَومِ، وَالولَایة

اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.

آيا براي شوخي كردن حدّ و مرزي وجود دارد؟

 

شوخي كردن، مرزهايي دارد كه نبايد از آن تجاوز كرد:

اولين مرز اين است كه از مرز حق و صداقت خارج نشود. شوخي نبايد به باطل كشيده شود و يا آلوده به دروغ و… گردد. به پيامبر خدا(صلی علیه وآله وسلم) با تعجب عرض كردند: شما با ما شوخي مي كنيد؟ حضرت فرمود: «ولي جز حق نمي گويم». در جايي حضرت تصريح مي كند كه: «من اگر چه با شما شوخي مي كنم، ولي جز حق نمي گويم»

 مرز دوم اين است كه شوخي نبايد با دشنام، آلوده باشد. امام باقر(علیه السلام) مي فرمايد: خداوند عزوجل كسي را كه در جمع، بدون دشنام دادن، شوخي مي كند، دوست مي دارد.

مرز سوم اين كه شوخي نبايد از راه تمسخر ديگران صورت گيرد. ممكن است برخي از راه برداشتن وسايل ديگران با آنان شوخي كنند و از راه ترساندن آنان، خودشان بخندند. در چند مورد نقل شده كه اصحاب پيامبر خدا(صلی علیه وآله وسلم) اين گونه شوخي كردند و حضرت ،ناراحت شده، آنان را از اين گونه شوخي نمودن برحذر داشتند .


مرز چهارم، شوخي با نامحرم است. شوخي با نامحرم، زمينه را براي گناه فراهم مي سازد؛ از اين رو بايد از آن پرهيز كرد. اگر هزينه يك شوخي، ارتكاب گناه باشد، ارزش آن را ندارد كه انجام شود. ابوبصير مي گويد: در كوفه به زني قرآن مي آموختم. روزي با وي شوخي كردم. وقتي خدمت امام باقر(علیه السلام) رسيدم، مرا سرزنش كردند و فرمودند:«ديگر اين كار را تكرار نكن.»


مرز پنجم، كثرت شوخي و خنده است. هر چيزي و از جمله شوخي و خنده، اگر از حد خود بگذرد، پيامدهاي ناگواري خواهد داشت. قهقهه زدن و خنديدن زياد، موجب قساوت قلب و مردن دل مي گردد و هيبت و وقار انسان را از بين مي برد.

منبع :پرسش و پاسخ  به سوالات شرعی/محمدی 112

او را از اوایل پیروزی انقلاب می‌شناختم

من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما می ‌آمد، گزارش می ‌داد و کمک می ‌خواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این‌که شما می ‌بینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزی ‌اش، دیروزی ‌اش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود می ‌آورند ـ که جزو تشییع ‌های کم نظیر در دوران انقلاب بود ـ به‌خاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دل ‌ها را متوجّه می ‌کند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افرادِ این‌گونه داریم.

منبع:

بیانات رهبر کبیر انقلاب درباره فتح خرمشهر

بيانات مقام معظم رهبري حضرت خامنه اي در مورد فتح خرمشهر

- فتوحات ما در ميادين جنگ از جمله آزادي خرمشهر با تقوي امكان پذير شد.
- روز آزادي خرمشهر را بعنوان يك ياد بود و افتخار ملي و ميهني بايد گرامي داشت.
- براي شما فرزندان صالح اسلام مايه سر بلندي و افتخار است كه در نبرد خونين اسلام با كفر حضوري با همه وجود داشتيد.
- شما جوانان عزيز امروز شاهد تحقيق وعده الهي يعني پيروزي اسلام بر همه كفر ميباشيد.
- ملت بزرگ ايران بخاطر صبر و ايمان به پيروزي دست يافت.
- تاريخ و آينده گزارش كار و تلاش هاي رزمندگان را هميشه درخود حفظ خواهد كرد .
- بايد از حماسه هاي بجا مانده از جنگ براي جاري كردن اين روحيه در امتداد تاريخ استفاده شود.
- فداكاري رزمندگان و جانبازان و آزادگان و ملت بزرگ ايران از مكتب عاشوراي حسيني نشأت گرفته است.
- هنرمندان بايد با هنر الهام گرفته از پيشوايان دين شكوه هشت سال دفاع مقدس را جاودانه سازند.
- آنچه در 8 سال جنگ اتفاق افتاد بيان كننده روحيه مقاومت و فداكاري و اخلاص ملت پر افتخار ايران در عرصه هاي مقاومت بوده است

منبع:

بیانات مقام معظم رهبری

 

دو خطر در زمان امام سجاد (ع)

امت اسلام در روزگار امام سجاد(عليه السلام) با دو خطر عمده مواجه بودند:

خطر اول
اولين خطرى كه جامعه اسلامى را تهديد مى كرد گشوده شدن مرزهاى فرهنگى جامعه اسلامى به روى فرهنگ هاى گوناگونى بود كه از سرزمين هاى فتح شده به سوى جامعه اسلامى سرازير شده و ممكن بود ذوب شدن و از دست دادن اصالت امت اسلام را در پى داشته باشد، چنين عصرى نياز مبرمى به يك حركت علمى داشت تا اصالت فكرى و شخصيت ممتاز تشريعى امت اسلام را كه برگرفته از قرآن و سنت بود در برابر فرهنگ هاى نو ظهور تحكيم و تأييد كرده و با كاشتن بذر اجتهاد شخصيت امت اسلام را اصالت بخشد.

اين همان كارى بود كه امام سجاد(عليه السلام) به انجام آن كمر همت بست، او مجلس درس خويش را در مسجد نبوى آغاز آرد و معرفت اسلامى را در قالب تفسير، حديث، فقه، علوم تربيتى و عرفان از چشمه سار علوم پدران پاكش به مردم ارزانى داشت. چنين بود كه اين جلسات درس، عده اى از فقهاى مسلمان را تقديم جهان اسلام كرده، پايه گذار مكاتب بعدى فقه اسلامى شده و سنگ بناى حركت پوياى فقه گرديد.

خطر دوم
دومين خطرى كه جامعه اسلامى را در آن زمان تهديد مى كرد فراموش شدن ارزش هاى اخلاقى بود كه پيامد جريان رفاه زدگى، دنيا گرايى و زياده روى در استفاده از تجملات حيات محدود دنيا بود.
امام زين العابدين(عليه السلام) در مقابله با اين خطر بزرگ كه موجب لرزش شديد و از هم پاشيدگى شخصيت اسلامى جامعه از درون گشته و جامعه را از استمرار رسالت خود باز مى داشت سلاح دعا را برگزيد، از اين رو است كه «صحيفه سجاديه» را مى توان به تعبيرى يك حركت اجتماعى بزرگ دانست كه ضرورت هاى جامعه، امام سجاد(عليه السلام) را به انجام آن واداشته بود جدا از اينكه اين كتاب يك ميراث الهى بى همتا است كه تا ابد منبع فيض و مشعل هدايت و مدرسه تهذيب و اخلاق بوده و انسانيت همواره محتاج اين ميراث محمدى و علوى است، احتياجى كه روز به روز به تناسب افزايش اغواگرى هاى شيطان و فريبندگى هاى دنيا فزونى مى يابد.

منبع:

مقدمه صحيفه سجاديه، شهيد سيد محمد باقر صدر(ره)  به نقل از كتاب پيشوايان دين، ج امام سجاد(ع)، ص19

ذکری که حفظ کننده ی انسان از آتش جهنم می‌باشد


چه ذکری حفظ کننده ی ما از آتش جهنم می‌باشد؟
، امام صادق علیه السلام به صَباح بن سیّابِه فرمودند:

آیا می‌خواهی به تو دعایی بیاموزم که خدای متعال به برکت آن، چهره تو را از حرارتِ آتش جهنم نگه دارد ؟

صباح گوید: به حضرت عرض کردم: آری

حضرت فرمودند:

بعد از سپیده‌ دم صد مرتبه بگو :

أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ

خداوند به برکت این ذکر،

تو را از آتش جهنم حفظ خواهد کرد.

منبع :

وسائل الشیعه ج۶، ص

ذکری برای آنان که نمی توانند در ماه رجب روزه بگیرند


  هر کسی در ماه مبارک رجب نمی تواند روزه مستحبی بگیرد ولی دوست دارد ثواب آن را ببرد صد مرتبه ذکر شریف زیر را بگوید:

 سبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ. سُبْحَانَ مَنْ لَا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلَّا لَهُ .سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ .سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْل

منبع :

مفاتیح الجنان

هیچ عذری برایش نداریم...

http://www.farhang-ayeneh.ir/wp-content/uploads/2700_16320_0.jpg

امام صادق (علیه السلام) فرمود:«روز قیامت زن زیبایی را که دچار فتنه و انحراف شده است می آورند و آن زن می گوید: خدایا! برای زیبایی که در آفرینش من قرار دادی دچار انحراف شدم . در آن هنگام حضرت مریم (علیه السلام)را می آورند و به آن زن گفته می شود: آیا تو زیبا تر هستی یا مریم؟ با این که حضرت مریم (علیه السلام)را زیبا تر از تو آفریدیم، اما او دچار فتنه و انحرافی نشد.

و همین طور مرد زیبایی را که دچار فتنه و انحراف شده ، می آورند که می گوید: خدایا! به واسطه زیبایی که در خلقت من قرار دادی ، در برخورد با زنان ، منحرف گشته ام. آن گاه حضرت یوسف (علیه السلام)  را می آورند و به آن مرد گفته می شود: آیا تو زیبا تری یا یوسف؟ حضرت یوسف با آن همه زیبایی، در برخورد با زنان مصر، منحرف نشد.

و همین طور کسی که به واسطه مصیبت و بلا دچار فتنه و انحراف شده می آورند، به خدا عرض می کند: خدایا ! برای شدت بلایی که به من داده بودی دچار فتنه و انحراف گشته ام . آن گاه ایوب (علیه السلام) را می آورند و به آن مرد گفته می شود:

آیا بلایی که دچار آن شدی شدید بود یا بلای ایوب (علیه السلام) ؟ چرا او منحرف نشد»

منبع:

سیمای حجاب و عفت در آیات و روایات/حمید احمدی جلفایی.احمد عالیشانی/ص169.168

آیامی خواهیداز تلخی جان کندن در امان باشید ...

 

ذکری که باعث می شودتلخی جان کندن در امان باشید
روایتی خواندنی از برکات فرستادن صلوات را در ادامه می خوانید.

 یکی از صلحا بر بالین بیماری آمد و او را در سکرات موت دید، پرسید که: تلخی جان کندن را چگونه می‌یابی؟ جواب داد که: کام جان خود را شیرین می‌یابم و هیچ تلخی در آن احساس نمی‌کنم.

 آن صالح، در عجب ماند که موجب این چیست؟ شربتی که در مذاق خاص و عام تلخ است، در مذاق این بیمار، شیرین می‌آید.

 آن بیمار گفت: از این در شگفت نمان، زیرا که به من رسیده بود که: رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرموده است: هرکه بسیار بر من صلوات فرستد، از تلخی جان کندن ایمن باشد.

و من مدتی است که شربت صلوات را می‌نوشم، لهذا اثر تلخی در جان خود نمی‌بینم و از این جهان، شیرین‌کام و نیکو سرانجام می‌روم.

 

منبع:

شرح صلوات اردکانی، ص ۱۱۴

توصیه مهم مولا علی (ع) درباره برخورد با جوانان ...

 

 توصیه مهم مولا علی (ع) درباره برخورد با جوانان
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از پژوهش‌های منابع اولیه تاریخی است.

 اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است. امام علی (علیه السلام) می فرمایند:

اِذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُک لَهُ مَوضِعا مِن ذَ نبِهِ لِئَلاّ یَحمِلَهُ الاِخراجُ عَلَى المُکابَرَةِ

هرگاه جوان را توبیخ کردى ، برخى خطاهاى او را نادیده بگیر، تا توبیخ تو، او را به مقابله وادار نسازد.

شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ، ج 20، ص 333، ح

راه‌هاى كسب آرامش از ديدگاه قرآن...

 

 


عوامل گوناگونى ممكن است انسان را نگران و پريشان سازد. ترس از آينده مبهم، اندوه بر گذشته تاريك، ضعف و ناتوانى در برابر مشكلات، احساس پوچى در زندگى، بى‌توجّهى و قدرنشناسى اطرافيان، سوءظن‌ها و تهمت‌ها، دنياپرستى و دل‌باختگى در برابر آن، وحشت از مرگ و… همگى در پرتو ايمان پاك به خداوند از ميان برداشته مى‌شوند. قرآن براى درمان اين حالت اضطراب و نگرانى و ايجاد حسّ آرامش و اطمينان، به تغيير بينش و گرايش انسان‌ها سفارش مى‌كند. از يك سو بايد به خويش و جهان هستى نگاهى درست افكنده، از سوى ديگر علاقه‌ها و تمايلات خويش را در جهت ايمان مطلق به خداوند تنظيم كنيم تا بدين وسيله فقط از زاويه نگاه او به جهان نگريسته، فقط براى او اصالت قائل شويم.

1. حسّ ايمان:
انسان مؤمن كه بنيان‌هاى اعتقادى خويش را مستحكم و خلل‌ناپذير بنا نهاده و در مقام عمل فقط به انجام تكاليف الهى نظر دارد، هيچ‌گاه هراس و اندوهى به قلبش راه نمى‌يابد؛ زيرا نه خود را مالك ثروت و نه صاحب اختيار در تصميم‌گيرى‌ها مى‌بيند؛ بلكه او فقط امانت‌دار خداوند بر زمين، و‌موظّف به شناخت خير و شر بر اساس دستورهاى خداوند است و در هر حال، تحت سرپرستى خداوند قرار دارد: «اللّهُ وَلىُّ الّذينَ ءَامَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمتِ إلىَ النُّور…» (بقره/2،257) امّا انسان بى‌ايمان از اين پشتوانه مستحكم روحى و روانى محروم بوده، تنها و سرگردان در زمين رها مى‌ماند:«ذلكَ بِأنَّ اللّهَ مَولَى الَّذينَ ءَامَنوا و أنَّ الكـفِرينَ لاَمَولى لَهُم.» (محمد/47،11) گويى از فراز آسمان فرو افتاده يا تندبادى او را به مكانى دور پرتاب كرده است. «و‌مَن يُشرِك بِاللّهِ فَكَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّيرُ أَو تَهوِى بِهِ الرّيحُ فِى مَكان سَحِيق.» (حج/22،31) فقدان ايمان به خدا، زندگى را از مفاهيم عالى و ارزش‌هاى شريف انسانى تهى ساخته، احساس رسالت در زندگى در جاى‌گاه جانشين خداوند را از او مى‌ربايد. نگاه قدسى انسان مؤمن به جهان، او رادر زندگى جهت و هدف بخشيده، از احساس دردناك پوچى مى‌رهاند و قدرت رودر رويى با هرگونه فشار را به او مى‌بخشد: «رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا بطِلاً سُبحنَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار.» (آل‌عمران/3،191)در واقع آرامش، گوهر و حقيقت ايمان* و سرانجام و مقصود آن است  و حدّ اعلاى آن از براى عارفان حقيقى است كه با مشاهده حضورى خدا و جهان آخرت به مرتبه والاى ايمان دست يافته و از هرگونه دغدغه و نگرانى رها شده‌اند:«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنَا مُنادِيًا يُنادِى لِلإِيمنِ أَن ءَامِنُوا بِرَبّكُم فَـَامَنّا رَبَّنا فَاغفِرلَنا ذُنوُبَنا و كَفّر عَنَّا سَيِّئَاتِنا و تَوفَّنا مَعَ الأَبرَار.» (آل‌عمران/3،193).

2. ياد خدا:
نگرانى و اضطراب يا از ترس است يا از ناتوانى؛ پس آن كه خداوند را همواره در ياد داشته باشد و او را سرچشمه همه صفات كمال و منزّه از هرگونه صفت نقصان بنگرد، ناگزير مهر او در دلش نشسته، قلبش به ياد او آرام مى‌گيرد و رحمت و مهربانى او و وعده‌هاى نيكويش به مؤمنان، هرگونه ترس و دلهره حتّى ترس از عذاب خدا را از روانش مى‌زدايد: «اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَديثِ كِتباً مُتَشبِهاً مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلينُ جُلودُهم و قُلوبُهم إِلى ذِكِر اللّهَ.» (زمر/39،23) تغيير سياق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آيه «الَّذِين ءَامَنوا و تَطمَلـِن قُلوبُهم بِذِكرِ اللَّه» (رعد/13،28) بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد.آرامش بى‌نظير پيامبران هنگام تلقّى وحى در جاى‌گاه بالاترين حدّ ارتباط با خدا در همين جهت قابل تحليل است. در مقابل، كسانى كه از ياد او روى مى‌گردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مى‌برند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِكرِى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً.» (طه/20،124)

3. تلاوت قرآن:
همان‌گونه كه نزول تدريجى قرآن بر قلب پيامبر موجب آرامش او مى‌گشت: «و‌قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَولاَ نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً وحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ و رَتَّلنهُ تَرتِيلاً» (فرقان/25،32)[30] تلاوت مستمرّ آن نيز به انسان آرامش مى‌بخشد: «إِنَّما المُؤمِنونَ الّذيِنَ إذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم و إِذا تُلِيَت عَلَيهِم ءَايتُهُ زادَتهُم إيمناً و عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلوُن» (انفال/8‌،2)

4. مطالعه تاريخ زندگى انسان‌هاى بزرگ:
داستان زندگى شجاعانه پيامبران از عوامل آرامش شمرده شده است: «و‌كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك.» (هود/11،120)[32] ياد اولياى پاك الهى، خود نوعى ياد خدا بوده، آرامش برخاسته از آن را در پى دارد؛ از اين روى امام‌صادق(عليه السلام)در تفسير آيه 28 رعد/13 مى‌فرمايد: دل‌ها با ياد محمّد(صلى الله عليه وآله)آرام مى‌گيرد كه ياد او همان يادخداوند است.

5‌. توكّل:
مفهوم توكّل در مرحله پس از اسلام و ايمان به خداگرايى كامل انسان در همه ساحت‌هاى هستى خويش رهنمون است: «إِن كُنتُم ءَامَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيهِ تَوَكَّلوا إِن كُنتُم مُسلِمِين.» (يونس/10،84) هرگاه انسان مؤمن در ژرفاى قلب خويش به اين حقيقت دست يابد، همه هراس‌ها و آرزوها و تكاپوها و كشمكش‌ها از روان او رخت بربسته، بى‌دغدغه در جوار خداى خويش آرام مى‌گيرد: «…فَقُل حَسبِىَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ و هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظِيم.» (توبه/9،129) در برابر آن‌ها، چندگانه گرايانى كه خداى خود را خوب نشناخته، به او بدگمانند و دل‌هايشان به ظواهر پديده‌هاى هستى چنگ انداخته است، هيچ‌گاه طعم آرامش را نخواهند چشيد: «مَن كَان يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللّهُ فِى الدُّنيَا و الآخِرَة فليَمدُد بسَبَب إِلَى السَّماءِ ثُمَّ ليَقطَع فَلَينظُر هَل يُذهِبَنَّ كَيدَهُ مَا يَغيِظ.» [35] (حج/22، 15) واگذارى همه حوادث به علم و تدبير الهى در عين كوشش كامل انسان، او را از اندوه محروميّت‌ها و تأسف بر گذشته‌ها و نيز شادى بيهوده بر كام‌يابى‌ها رها مى‌سازد:«مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَة فِى الأَرضِ و لاَ فِى أَنفُسِكُم إِلاّ فِى كِتب… * لِكَيلاَ تَأسَوا عَلَى مَا فاتَكُم و لاَتَفرحَوُا بِما ءَاتلـكُم.» (حديد/57‌،22) انسان مؤمن با تسليم مطلق در برابر خداوند، همواره از او خشنود بوده، هيچ حادثه‌اى را در جهان، ناخوشايند نمى‌بيند.[36] خداوند فقط در چنين حالتى است كه به طور كامل از بنده خويش راضى و خشنود مى‌شود: «يَأَيَّتُهَا النَّفسُ المُطَلـِنَّةُ * اِرجِعى إِلى رَبِّك راضِيَةً مَرضِيَّة.» (فجر/89‌،27)

6‌. صبر:
بردبارى به تقويت شخصيّت و افزايش توانايى انسان در برابر سختى‌ها و بارهاى سنگين زندگى انجاميده، اعتدال روانى انسان را حفظ مى‌كند؛ از اين‌روى خداوند در دو آيه به يارى جستن از صبر و نماز در مشكلات زندگى دعوت كرده است: «يَأَيَّهَا الّذينَ ءَامَنوا استَعِينوا بِالصَّبرِ‌و الصَّلَوةِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّـبِرين» . (بقره/2،153) . بردباران، هنگام بروز ناخوشايندى، اصل و مبدأ و بازگشت‌گاه خويش را يادآور شده، بدين وسيله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خويش سزاوار مى‌گردانند:«و‌لَنَبلُوَنَّكُم بِشَىء مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ… و بَشِّرِ الصَّـبِرين * الّذِينَ إِذَا أَصبَتهُم مُصيبَةٌ قالوُا إِنّالِلّهِ و إِنّا إِلَيهِ رجِعُون * أُولـلـِكَ عَلَيهم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِكَ هُم المُهتَدون.» (بقره/2،155ـ157)

7. تقوا:
سيطره‌انسان برخواسته‌هاى خويش، او را از پيامدهاى اندوه‌بار كارهاى زشت مصون ساخته: «يأَيُّها الَّذِينَ ءَامَنوا اتَّقُوا اللَّهَ و قُولُوا قَولاً سَديداً * يُصلِح لَكُم أَعَمـلَكُم و يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكم…» (احزاب/33،70 و 71) قدرت‌تشخيص و تصميم‌گيرى او را در حوادث گوناگون زندگى افزوده: «يأَيُّها الّذِينَ ءَامَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم و يَغفِر لَكُم» (انفال/8‌،29) و روند زندگى را بر او آسان مى‌سازد:«و‌مَن يَتَّقِ اللّهَ‌يَجعَل لَهُ مِن أَمرِهِ يُسراً» (طلاق/65‌،4) و‌در‌پرتو اين قدرت روحى و معنوى، به او آرامش‌مى‌بخشد: «يأيُّهَا الّذِينَ ءَامَنوا اتَّقوا‌اللَّهَ‌و ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ و‌يَجعَل‌لَكُم نُوراً تَمشونَ بِهِ و يَغفِرلَكُم» (حديد/57‌،28) از اين‌روى در حديثى،‌آرامش نشانه پرهيزگارى دانسته شده و‌امام‌على(عليه السلام)بهره نيكوى اين جهان را پرهيزكارى‌شمرده، روى گردانى از دنياخواهى را موجب آرامش و ايمنى انسان مى‌داند و آرامش‌هاى مادّى را گذرا و نابود شدنى وصف‌مى‌كند.

8‌. توبه:
بازگشت مستمر انسان به‌سوى خداوند، موجب تخليه روان از فشار احساس گناه شده، حالت پاكى و طهارت نخستين را به او باز مى‌گرداند. اعتقاد انسان با ايمان به فضل و رحمت بى‌كران خداوند و امكان محو شدن تمام و كمال همه گناهان، در نهاد او آرامشى بى‌كران مى‌آفريند:«قُل يـعِبادِىَ الَّذينَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِر الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحيم.» (زمر/39،53)

9. محبّت، تعاون و مهرورزى:
مؤمنان، همه انسان‌ها را هم‌زادان خويش ديده: «و‌هُو الَّذِى أَنشَأَكُم مِن نَفس وحِدَة فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَع» (انعام/6‌،98) با ديگر مؤمنان احساس برادرى مى‌كنند: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ.» (حجرات/49،10) اين احساس وابستگى مستمر به گروه، به انسان در زندگى آرامش مى‌بخشد: «يأَيُّها النّاسُ إِنّا خَلَقنـكُم مِن ذَكَر و اُنثى و جَعَلنـكُم شُعُوباً و قَبالـلَ لِتَعارَفوُا…‌.» (حجرات/49،13) تأكيد فراوان آموزه‌هاى دينى بر هم‌يارى با ديگران و كمك مالى و معنوى به آن‌ها در قالب انفاق، صدقه، هديه، ايثار، گذشت، عفو، بخشش و… در اين جهت قابل فهم است. اين اعمال افزون بر تقويت حسّ نوع دوستى در نهاد انسان، حالت‌هاى انفعالى نفرت و كينه‌توزى و انگيزه‌هاى ستم و تجاوز و تمايل به خودخواهى را ريشه كن مى‌سازند: «إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسـنِ و إِيتاى ذِى القُرَبى و يَنهَى عَنِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و البَغىِ يَعِظُكمُ لَعَلَّكُم تَذَكَّرون.» (نحل/16،90)پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حديثى قدسى از محبّت و تعاون ميان مردم به صورت عامل جلب محبّت خدا و دست‌يابى به آرامش و اطمينان ياد‌مى‌كند.

10. آداب و مراسم مذهبى:
تشريع احكام عبادى گوناگون از جمله نماز و روزه و حج و… حسّ انتساب و استناد به خداوند را همواره در انسان زنده كرده او را از احساس دردناك بى‌هويّتى مى‌رهاند: «ذلِك و مَن يُعَظِّم شَعـلِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوى القُلوب * و لِكُلِّ اُمَة جَعَلنَا مَنسَكاً لِيَذكُرُوا اسمَ اللَّه…» (حج/22، 32 و 34) برخى عبادت‌ها نيز مانند وضو و غسل در نقش نمادهايى از طهارت و پاكى روح عمل مى‌كنند. اجراى گروهى برخى از مراسم مذهبى در ايجاد هويّت جمعى و برقرارى روحيّه همبستگى و همكارى اجتماعى تأثيرگذار است.

11. نماز و نيايش:
نمازهاى پنج‌گانه كه رابطه‌اى ميان انسان و پروردگار او است، نوعى تمدّد اعصاب و تخليه روان از بارهاى منفى به شمار مى‌رود: «إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لاَ إِلـهَ أَلاّ أَنَا فَاعبُدنِى وَ أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِى» (طه/20،14)از اين رو، پيامبر هنگام سختى‌ها براى كسب آرامش به نماز پناه مى‌برد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند كه پاسخ‌سريع‌آن حضرت رادرپى‌دارد، آرامش‌دهنده مؤمنان در نگرانى‌ها است: «وَ إِذَا سَألَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذَا دَعانِ فَليَستَجِيبُوا لِى وَ ليُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُم يَرشُدُون.» (بقره/2،186)

منبع:دائرة المعارف قرآن كريم ج1 ص163ت168

آیا واقعا قسمت و تقدیر دست خداست؟ ...

 


اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد.

 قسمت و تقدیر جایگاه ویژه ای در بین ما ایرانیان دارد. هر زمان که حادثه ای برای ما رخ می دهد و ما دلیل و علتی برای آن پیدا نمی کنیم، سریع به سراغ آسان ترین راه، یعنی نسبت دادن آن اتفاق به قسمت و تقدیر الهی می کنیم. گاهی وقت ها هم پیش می آید که قسمت و تقدیر را پیش می کشیم تا خطا و اشتباه خودمان را پشت آن پنهان کنیم.

اما باید دید دین چه رویکردی درباره این پندار ما ایرانیان به خصوص متدینین دارد. برای فهم بهتر این موضوع لازم است شناختی هم از معنای قضا و قدر پیدا کنیم.

قضا و قدر

تقدیر در لغت به معنای اندازه گیری و چیزی را با اندازه معین ساختن است و قضا به معنای گذراندان و به پایان رساندن و یکسره کردن و حتمیت است.[1]

درباره تقدیر می گویند:

«هر مخلوقی به حکم اینکه ممکن الوجود است، حد و اندازه وجودی خاصی دارد، مثلا جماد به گونه ای اندازه گیری شده و نبات و حیوان به گونه ای دیگر»[2]

و درباره قضا گفته شده:

«قضا به معنای قطعیت وجود شی است. مسلما قطعیت یافتن وجود شی بر اساس نظام علت و معلول و در گرو تحقق علت تام آن شی است.»[3]

بنا بر این می توان نتیجه گرفت که معنایی که مردم از قضا و قدر می فهمند معنای صحیحی نیست. چرا که آن ها وقتی از قضا و قدر یا قسمت سخن می گویند، منظورشان این است که حادثه رخ داده تحت اراده آن ها نبوده، بلکه خداوند آن را اراده کرده است و حال آنکه این معنا صحیح نیست.

تقدیر الهی یعنی هر موجودی را خداوند به گونه ای خاص خلق کرده، یکی را انسان و یکی دیگر حیوان خلق کرد است. و قضای الهی هم به معنای بی دلیل بودن اشیاء نیست، بلکه همه حوادث عالم دارای علت است؛ فقط وقتی علت چیزی آمد با اراده خداوند آن فعل حتمی می شود.

آثار منفی اعتقاد عرفی قسمت و سرنوشت

بی مسئولیت شدن

اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند. در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد و خودش را تبرئه می کند.

اهمیت ندادن به وعده ها و قول و قرارها

بعضی ها زمانی که به کسی قول می دهند و یا وعده کاری را می دهند، می گویند اگر قسمت باشد این کار را انجام می دهم. بعد وقتی به هر دلیل کار را انجام نداد می گوید خب قسمت نبود که انجام بدهم.

توقف و ایستایی و سد مسیر پیشرفت

هستند آدم هایی که فعالیت نمی کنند و زندگی ساکن و ثابتی دارند، وقتی هم که از آن ها سوال می کنیم چرا حرکتی نمی کنند؟ پاسخ می دهند که قسمت ما همین است.

نتیجه گیری

بهتر است در مواجهه با حوادث ناگهانی به دنبال علت وقوع آن حادثه برویم.. اگر در حادثه ای تلخ کم کاری داشتیم، آن را بپذیریم و اگر علت یک واقعه ای را نمی دانستیم، به جای انتساب آن به ما وراء الطبیعت، علت واقع شدنش را در همین طبیعت پیدا کنیم، چراکه همه اتفاقات عالم، علت مادی مخصوص به خودش را دارد و خداوند بدون وسیله کاری را انجام نمی دهد.

«ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ [4] خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسباب»

منبع:

[1]آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی، ج 2، ص 442

[2] منشور عقائد امامیه، ص 86

[3] همان

[4] بصائر الدرجات الکبری، ج1، ص6

ذکری که از بین برنده هر غمی است ...

 

ذکری که از بین برنده هر غمی است
حدیثی از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) در متن خبر آمده است.

هر که استغفار کند ، خدا برای او از هر غمی گشایش و از هر تنگنایی مفری پدید آرد. و او را از جایی که انتظار ندارد ، روزی دهد.

منبع: شناسه خبر: ۷۱۳۴۷۰ ۱۳۹۶/۱۱/۱۸ - 15:53




 







 
شناسه خبر: ۷۱۳۴۷۰ ۱۳۹۶/۱۱/۱۸ - ۱۵:۵۴

معنا و فواید انتظار و انتظار محوری...

«انتظارمحوري» بدين معناست که ما بايد به دست خود و با تلاش و تکاپوي خويش شرايط ظهور مهدي موعود را فراهم آوريم. و با برداشتن موانع و حجاب­هاي پيش روي، خود، خانواده و جامعه خويش را به آن حضور و ظهور هميشگي نزديک و نزديک­تر گردانيم.

خداوند متعال می فرماید: اي کساني که ايمان آورده ايد، (در انجام واجبات، ترک محرمات و تحمل مشکلات) استقامت کنيد و (در برابر دشمنان) پايدار باشيد و يکديگر را به صبر و شکيبايي توصيه کنيد و خود را (براي ارتباط با امام زمان منتظَر و ياري او) آماده و مجهز سازيد!…)

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرموده اند: بر انجام واجبات بردبار باشيد! در برابر دشمن شکيبايي از خود نشان دهيد! و خود را براي ارتباط با امام منتظَر خود و ياري او آماده و مجهز سازيد!

از امام جعفر صادق (علیه السلام) نیز نقل کرده اند که حضرت فرمودند: کسي که دوست مي­دارد از اصحاب قائم (ارواحنافداه) باشد، منتظرانه زندگي کند و بر اساس ورع و محاسن اخلاق عمل نمايد، در حالي که در مسير انتظار ظهور گام بر مي دارد… پس با تمام جديت بکوشيد و منتظر بمانيد، اي گروهي که مورد رحمت ويژة خداوند قرار گرفته­ايد!

شرط قرار گرفتن در شمار اصحاب و ياران ويژه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، از ديدگاه امام صادق(علیه السلام)، سه چيز است: انتظار محوري

منبع:

(يا أيُّهَا الَّذينَ ءآمَنُوا اصبِرُوا وَ صابِرُوا و رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ)آل­عمران (3)، 200.

دادگاه الهی در برزخ


دومین دادگاه الهی برای محاسبه‌ی اعمال انسان، دادگاه برزخ است. بعد از مرگ و در عالم برزخ، خداوند دادگاهی تشکیل داده و با ارسال دو ملک خود، سوالاتی را از بندگان خود خواهد پرسید. اکثر سوالات در این دادگاه سوالات اعتقادی است و از افراد در مورد خدائی که پرستیده‌اند، پیامبری که گوش جان به کلام او سپرده‌اند، کتابی را که به عنوان کتاب هدایت پذیرفته‌اند و امامی که او را پیشوای خود قرار داده‌اند سوال خواهد شد.
اگر چه در ظاهر، این سوالات بسیار آسان به نظر می‌رسد و می‌توان در چند دقیقه جواب تمام آن‌ها را از حفظ نمود ولی باید به این نکته توجه داشت که در آن دادگاه، تنها حقائق را می‌توان بر زبان جاری کرد. اگر فردی در دنیا تنها در برابر خداوند سر تعظیم فرود آورده باشد در آنجا نیز می‌تواند بگوید «الله ربّی»؛ اما اگر به جای خدا، در برابر پول و ثروت سر تعظیم فرود آورده باشد به جای اینکه خداوند را ربّ و پروردگار خود معرفی کند، پول و ثروت را پروردگار خود می‌داند و اگر فردی در دنیا به جای پیروی از پیامبر الهی، از نفس و شهوت خود پیروی نموده باشد در آنجا نیز شهوت را به عنوان پیامبر خود معرفی می‌کند؛ لذا برای دادن پاسخ صحیح به پرسش‌های برزخی، باید تمام اعتقادات با همه‌ی وجود انسان و با جسم و جان او در آمیخته باشد تا در آن هول عظیم نیز بتواند آنچه در قلب دارد بر زبان آورد.
بعد از فراق از دادگاه برزخ، تکلیف شخص مشخص شده و یا به بهشت برزخی منتقل می‌شود و یا در دوزخ برزخی جای می‌گیرد و به فرموده‌ی پیامبر عظیم الشان صلی‌الله‌علیه‌واله: «الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَان.» «قبر (برزخ)، باغی از باغ‌های بهشت و یا حفره‌ای از حفره‌های دوزخ است.

دومین دادگاه الهی برای محاسبه‌ی اعمال انسان، دادگاه برزخ است. بعد از مرگ و در عالم برزخ، خداوند دادگاهی تشکیل داده و با ارسال دو ملک خود، سوالاتی را از بندگان خود خواهد پرسید. اکثر سوالات در این دادگاه سوالات اعتقادی است و از افراد در مورد خدائی که پرستیده‌اند، پیامبری که گوش جان به کلام او سپرده‌اند، کتابی را که به عنوان کتاب هدایت پذیرفته‌اند و امامی که او را پیشوای خود قرار داده‌اند سوال خواهد شد.
اگر چه در ظاهر، این سوالات بسیار آسان به نظر می‌رسد و می‌توان در چند دقیقه جواب تمام آن‌ها را از حفظ نمود ولی باید به این نکته توجه داشت که در آن دادگاه، تنها حقائق را می‌توان بر زبان جاری کرد. اگر فردی در دنیا تنها در برابر خداوند سر تعظیم فرود آورده باشد در آنجا نیز می‌تواند بگوید «الله ربّی»؛ اما اگر به جای خدا، در برابر پول و ثروت سر تعظیم فرود آورده باشد به جای اینکه خداوند را ربّ و پروردگار خود معرفی کند، پول و ثروت را پروردگار خود می‌داند و اگر فردی در دنیا به جای پیروی از پیامبر الهی، از نفس و شهوت خود پیروی نموده باشد در آنجا نیز شهوت را به عنوان پیامبر خود معرفی می‌کند؛ لذا برای دادن پاسخ صحیح به پرسش‌های برزخی، باید تمام اعتقادات با همه‌ی وجود انسان و با جسم و جان او در آمیخته باشد تا در آن هول عظیم نیز بتواند آنچه در قلب دارد بر زبان آورد.
بعد از فراق از دادگاه برزخ، تکلیف شخص مشخص شده و یا به بهشت برزخی منتقل می‌شود و یا در دوزخ برزخی جای می‌گیرد و به فرموده‌ی پیامبر عظیم الشان صلی‌الله‌علیه‌واله: «الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَان.» «قبر (برزخ)، باغی از باغ‌های بهشت و یا حفره‌ای از حفره‌های دوزخ است.»

منبع:

. بحار الأنوار، ج 70، ص 346.

فباى آلاء ربكما تكذبان!!!

آياتكرار جمله «فباى آلاء ربكما تكذبان» در آيات سوره الرحمن بافصاحت منافاتي ندارد؟

اين تكرار نه تنها منافاتى با فصاحت ندارد بلكه خود يكى از فنون فصاحت است ، اين درست به آن مى ماند كه پدرى فرزند فراموش كارش را مخاطب ساخته مى گويد: آيا فراموش كردى كودكى خرد و ناتوان بودى؟ چه خون جگرها براى پرورش تو خوردم؟ آيا فراموش كردى بيمار شدى و بهترين طبيبان را براى تو حاضر ساخته؟ و براى دارو و درمانت چه زحمتها كه نكشيدم. آيا فراموش كردى هنگامى كه به مرحله جوانى رسيدى و نياز به همسر داشتى پاكترين همسران را براى تو انتخاب كردم؟ آيا فراموش كردى آن زمان كه نياز به خانه و زندگى و وسائل داشتى همه چيز را براى تو فراهم ساختم؟

پس اين سركشى و طغيان و بى مهرى و بى وفائى از چيست؟ خداوند منان نيز نعمتهاى گوناگونش را به اين بشر فراموشكار يادآور مى شود، و به دنبال هر بخش از اين نعمتها از او سؤ ال مى كند كداميك از اينها را مى توانى انكار كنى؟! پس اين نافرمانى و طغيان از چيست؟

در حالى كه اطاعت من نيز رمز تكامل و پيشرفت خود شما است، و از آن چيزى عائد پروردگارتان نمى شود.

منبع:

تفسير نمونه جلد 23 ص 114و115

خبر از غيب !!!!

فرمود: «من با زهر شهيد مي شوم».
پرسيدند:«چه کسي تو را مسموم مي سازد؟»
فرمود: «يکي از زنان يا کنيزانم»
گفتند: «از خود دورش کن و از خانه ات بيرونش بينداز».
فرمود: «مگر قضاي الهي تغييرپذير است؟ اگر او را خود دور کنم. باز هم کشته شدن من به دست اوست؛ زيرا تقدير الهي چنين رقم خورده است».
چيزي نگذشت که همسرش، جعده به دستور معاويه، با سمي که در شير ريخته بود، او را به شهادت رساند.

منبع:

بحارالانوار، ج 43، ص 352.

عنایات امام رضا علیه السلام به زائران خود

دیده و شنیده شده است که اشخاصی در مشاهد مشرّفه، به امامی که صاحب ضریح است، سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند.
شخصی گفته است: «هر وقت برای زیارت حضرت امام رضا - علیه السلام – به مشهد مشرّف می شوم (شاید در هر سال یک بار زیارت بیشتر نمی کرده است)، در هر بار در زیارت اول، با وجود ازدحام جمعیت، تا ضریح راه برایم باز می شود، به ضریح نزدیک می شوم و زیارت می کنم، و حضرت رضا -علیه السلام- خرجی راه و حتی مقداری پول برای خرید سوغات را نیز به من می دهند.»
در خانه ای که ما  در مشهد بودیم نیز علویه ای بود که می گفت: «هر وقت که برای زیارت به حرم می روم، برای من هم، راه به سوی استلام ضریح  باز می شود.»

منبع:

در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص69

کجای قرآن آمده دوست دختر یا پسر ممنوع؟!

خداوندی که انسان را خلق نموده و راه‌های رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت را به نشان داده و با بیان چگونگی روابط انسان با هر شخص، جامعه یا موضوعی به گونه‌ای که هم رفع نیازش را نماید و سبب کمالش گردد قوانینی وضع نموده است، نه تنها خود بهتر از هر کس دیگری می‌داند که انسان [اعم از مذکر یا مۆنث] به جنس مخالف نیاز دارد، بلکه می‌فرماید: خودم در قوانین تکوینی خلقتم، و بر اساس علم و حکمتم این غریزه و محبت را به شما داده‌ام. هم چنان که نیاز و محبت چیزهای دیگری را نیز بر شما قرار داده‌ام.

اما اگر انسان برای رفع هر نیازش بدون هیچ قانونی که منتج به فایده‌ی او شود عمل کند، از تعقل و اراده‌ی خود که وجه متمایز او با حیوانات است، هیچ بهره‌ای نمی‌برد و لذا چون حیوانات و بلکه پست‌تر می‌گردد [کالانعام بل هم اضل]. لذا برای هر فعلی قانونی وضع نمود و در این قانون بهترین‌ها را حلال و مضرات را حرام نمود. یا به تعبیری دیگر، اصل‌ها را حلال و بدل‌های تقلبی را حرام نمود.

در آیه‌ی 5 از سوره‌ی مائده ابتدا می‌فرماید «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبات‏»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید است را بر شما حلال نمودم. سپس به برخی از نیازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیان حکم آنها، به نیاز «مرد و زن» به یک‌ دیگر پرداخته است و پس از بیان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن به شکل ازدواج (نکاح) ‌تأکید می‌فرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان‏»، یعنی این رابطه نباید به شکل رفیق‌گیری [همان دوست دختر و پسر] و زناکاری باشد.

البته اگر دقت فرمایید در ادامه نیز می فرماید: هر کس کافر شود، یعنی ایمان و قوانین اسلامی را بپوشاند،‌ یا به تعبیر عمل نکند، «حَبِطَ عَمَلُه‏» - عملش تباه می‌شود. یعنی تلاشش به جایی نمی‌رسد و فایده‌ای نمی‌برد و در نتیجه در آخرت نیز «مِنَ الْخاسِرین‏» - یعنی از زیانکاران خواهد بود. و ما امروز در سرتاسر عالم و در جامعه‌ی خودمان نیز شاهدیم که روابط زن و مرد به شکل دوست، هیچ‌گاه سرانجام نیکویی برای طرفین نداشته است.

 چه عواملی منجر به رابطه نادرست در ارتباط دختر و پسر می شود؟

در زمینه چگونگی روابط دختر و پسر از دیدگاه قرآن و روایات این است که در ایجاد و شکل گیری رابطه ای نادرست مجموعه عواملی موثر است که می توان از میان آنها به نگاه نا مناسب و خود آرایی اشاره کرد .

1- طنازی در سخن

یعنی زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند، تا دل او را دچار ریبه و خیال های شیطانی نموده شهوتش را برانگیزانند و در نتیجه آن مردی که در دل بیمار است به طمع بیفتد . منظور از بیماری دل نداشتن نیروی ایمان است، آن نیرویی که آدمی را از میل به سوی شهوات باز می دارد. (المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج 16، ص. 461)

قرآن کریم برای جلوگیری از روابط ناسالم میان زنان و مردان می فرماید: “نازک و نرم با مردان سخن مگوئید مبادا آنکه دلش بیمار است به طمع افتد بلکه درست و نیکو سخن بگویید."(احزاب. 32) تاثیر کلام به قدری است که مولای متقیان از سلام کردن به زنان جوان خودداری می کند و می فرماید: “می ترسم از این که صدای آنها مرا خوش آید و از اجرم کاسته شود."( شیخ حر عاملی، آداب معاشرت، ص. 67)

سخن معمولی و مستقیم بگویید، سخنی که شرع و عرف اسلامی (نه هر عرفی) آن را بپسندد و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند، نه اینکه کرشمه و ناز را بر آن اضافه کنید .

2- تأخیر در ازدواج

زن و مرد، مکمل نیازهای روحی و روانی یکدیگرند و هر یک بدون دیگری احساس فقر و نیاز می نماید. زن به دنبال تقدیس از جانب مرد و در آرزوی این است که تنها ملکه کاخ عشق و محبتش باشد. (مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص. 148) و به قول ویل دورانت: زن فقط وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه کردن به او مایه حیات اوست. (ویل دورانت، لذات فلسفه، ص. 141) و مرد نیازمند کسی است که قلبش برای او بتپد و با گرمی نگاه و کلام پرمهرش، او را در مواجهه با ناملایمات زندگی امید بخشد و خلاصه اینکه “هر یک از ما، در جدایی فقط نیمه ای از انسان است و همیشه نگران آن نیم دیگر است"تا زمانی که دختر و پسر جوان این نیاز فطری را از راه ازدواج تأمین نکرده و به آرامش روانی نرسیده باشند در معرض خطر هستند. لذا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: آن کس که ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ کرده است.” (میزان الحکمه، ج 4، ص 272، حدیث. 7807)

3- بستر اجتماعی

یک عامل بسیار مهم در ایجاد چنین روابطی، وجود زمینه ای اجتماعی و گاه پنهان در میان جوانان است. اگر در جامعه جوان چنین افکاری رایج شود که داشتن دوست پسر و یا دوست دختر، نشانه قدرت و جاذبه اجتماعی است و یا این اندیشه که داشتن چنین روابط، نشانه بزرگ شدن است و یا پیداکردن دوست برای یکدیگر را بخشی از پیمان دوستی به شمار آورند، روز به روز بر میزان این روابط افزوده خواهد شد. برای رهایی از این زمینه فساد یکی از راهکار های آن را می توان در دقت در انتخاب همنشین جستجو کرد .

باید راه های صحیح دوست یابی را آموزش داد تا جوانان با دید باز و اندیشمندانه همنشین و دوست خود را انتخاب نمایند.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرمایند: “دین و منش هر شخصی، متناسب با دوست و همراه است.” (میزان الحکمه ، ج 5، ص 297، حدیث. 10221)

دین

4- عدم تقید خانواده به مسائل دینی

جوانان اولین برخوردها و معاشرت های ناسالم و مختلط را در خانه تجربه می کنند.فرهنگ خانواده است که حد و مرزها را به فرزندان می آموزد.

لذا قرآن کریم می فرماید: “ای مومنان! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ نگاه دارید."(تحریم. 6) یعنی خود و زن و بچه خود را تعلیم خیر دهید و ادب نمایید. (الدر المنثور، ج 6، ص. 244) و در نگهداری خانواده همین بس که به آنها امر کنید بدان چه که خدا امر کرده و نهی کنید از آنچه خدا نهی کرده است. (کافی، ج 5، ص. 62)

اگر خانواده ها حدود شرعی را در روابطشان مراعات نکنند، دیگر چه انتظاری از جوانان با آن شرایط روحی و هیجانی می توان داشت .

5- بی توجهی به نیازهای جوانان در خانه

جوانان به محبت، برقراری صمیمیت، تنوع، تفریح و هر چیزی که شور و نشاط آنان را حفظ کند، نیازمند هستند. اگر والدین این نیازها را تأمین نکنند، خود آنان دست به کار می شوند و از آنجا که معمولا جوانان شتابزده و ناپخته عمل می کنند، از هر طریقی برای رفع نیاز خود اقدام می کنند. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، پرهیز از بیکاری است.

خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) توصیه می فرماید: “هنگامی که از کار مهمی فارغ شدی خود را به کار دیگری مشغول کن"(انشراح. 7) والدین باید برای اوقات فراغت جوانان خود برنامه داشته باشند.

فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و تفریحی علاوه بر اینکه آنها را از بسیاری از فسادها حفظ می کنند، در رشد ابعاد مختلف جوان موثر است. والدین در برخورد با جوانان باید طریق اعتدال را پیش بگیرند و از هرگونه افراط، تفریط، برخورد خشک، خشن و انعطاف ناپذیر خودداری کنند. و در ضمن نظارت و کنترل نامحسوس بر رفت و آمد و رفتارهای آنان، شخصیت و حریم خصوصی آنان راحفظ نمایند زیرا اگر شخصیت او از بین برود و عزت و کرامتی نداشته باشد، هیچ امید خیری در او نیست. (شرح غرر و درر، آمدی، ج 1، ص. 394) و از سرزنش و ملامت نیز پرهیز کنند که آتش لجاجت را در آنان شعله ورتر می کند. (میزان الحکمه ، ج 8، ص 485، حدیث. 17831)

 در اینجا این سۆال پیش می آید که کسی که قصد انتخاب همسر دارد از کجا بفهمد که قبلا آن شخص ارتباط نامشروع داشته یا نه؟ یا شایسته همسری هست یا نه؟

قرآن در جواب می گوید:(ألخبیثاتُ للخبیثین والخبیثونَ للخبیثات والطّیباتُ للطیبین والطیبونَ للطیبات)سوره نور آیه 26  

زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشت کار ناپاک نیز شایسته زنانی بدین وصفند و بالعکس زنان پاکیزه لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونه اند.

پس آدمی باید به خودش بنگرد که گذشته و جوانی خود را چگونه سپری کرده؛ آیا مصداق پاکان برای پاکان است یا خدای نکرده…

دوست دختر نگیرید

سوره 5: المائدة - جزء 6

الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُۆْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَن یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ .

امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان و زنان پاکدامن از کسانى که پیش از شما کتاب [آسمانى] به آنان داده شده به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بدهید در حالى که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانى دوست ‏خود بگیرید و هر کس در ایمان خود شک کند قطعا عملش تباه شده و در آخرت از زیانکاران است.

 دوست پسر نداشته باشید

سوره 4: النساء - جزء 5

وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِعْ مِنکُمْ طَوْلًا أَن یَنکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُۆْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن فَتَیَاتِکُمُ الْمُۆْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُمْ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.

و هر کس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان [آزاد] پاکدامن با ایمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ایمان شما که مالک آنان هستید [ازدواج کند] و خدا به ایمان شما داناتر است [همه] از یکدیگرید پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید [به شرط آنکه] پاکدامن باشند نه زناکار و دوست‏گیران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتکب فحشا شدند پس بر آنان نیمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است این [پیشنهاد زناشویى با کنیزان] براى کسى از شماست که از آلایش گناه بیم دارد و صبر کردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است.

 

امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا چگونه به شهادت رسید!

امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا چگونه به شهادت رسید! دلیل دیدارهای مکرر یزید ابن معاویه با کاروان اسراء چه بود؟

چگونگی به شهادت رسیدن امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا، امام سجاد (ع) و دیگر ائمه (ع) حاضر در واقعه عاشورا، از جمله کسانی بودند که یزید و حکومت بنی امیه درصدد نابودی آنان بودند، به همین سبب پس از واقعه کربلا یزید بر این بود که با دیدار‌های مکرر در دربار خود با اسراء کربلا و امام سجاد (ع) بهانه‌ای را براي قتل حضرت (ع) پیدا کند. در بسیاری از کتاب‌ها آمده است: یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام(ع) در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش می‌گرداند، به او پاسخ داد. یزید گفت: «چگونه جرأت می‌کنی موقع حرف‌زدن با من تسبیح بگردانی؟» امام…

منبع: زندگی نامه امام سجاد

 

چه كنيم تا روح ما بزرگ و ظرفيت ما نيز زياد شود؟

چه كنيم تا روح ما بزرگ و ظرفيت ما نيز زياد شود؟

حضرت علي عليه السلام به همام مي فرمايد:« عَظٌمَ الخالِقٌ في أنفسِهم و صَغٌر ما

دون ذلك »"1″. يعني چون خداوند در روح آنها عظمت دارد ،غير خدا هر چه باشد

كوچك جلوه مي كند.تا وقتي روي زمين هستيم ، يك هكتار زمين براي ما بزرگ

است،اما اگر سوار هواپيما شديم هر چه هواپيما بالاتر برود ،اين قطعه زمين براي ما

كوچك تر مي شود.اگر توجهي به پولهاي موجود در بانك بكنيم،سرمايه خود را ناچيز

خواهيم ديد.اگر به تسبيح گفتن همه موجودات توجه داشته باشيم، گفتن چند «

سبحان الله » را چيزي نمي دانيم.اگر به كتابخانه هاي بزرگ و مهم دنيا نگاه

كنيم،مطالعه چند كتاب ما را مغرور نخواهد كرد.وقتي به امام سجاد عليه السلام

گفتند:چرا اينقدر عبادت مي كني؟فرمود:

عبادت من كجا و عبادت علي بن ابيطالب كجا!

خداوند در قرآن به پيامبرش مي گويد:( يادي از سختي هاي انبياي گذشته كن تا

سختي ها براي تو آسان و سبك شود).

آرياگر پشت سر نگاه كنيم و راه رفته را ببينيم مغرور مي شويم،

بايد به راه نرفته نظر دوخت تا به فكر رفتن بيفتيم.

 

منابع:

1- نهج البلاغه ، خطبه 193

(كتاب پرسش هاي مهم پاسخ هاي كو تاه حجه الاسلام قرائتي سوال29

رسواسازی معاویه در سرزمین منا با حدیث غدیر !!!

 

آیا به یاد نمی‌آورید که پیامبر خدا پدرم علی بن ابیطالب سلام الله علیه را در غدیر

خم به ولایت و جانشینی خود منصوب کرد؟ حاضرین این بار نیز یک صدا گفتند:

بارخدایا ما به این جریان آگاه و مطلع هستیم و به آن شهادت می‌دهیم…1

سلیم بن قیس هلالی رضوان الله علیه گوید: دو سال قبل از مرگ معاویه حضرت امام

حسین (علیه السلام) به همراه عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر و عده زیادی از

انصار و بنی هاشم عازم حج شد. جمعیتی بالغ بر هفتصد نفر از مردان در محضر آن

جناب جمع شدند که همگی از تابعین بودند و نیز جمعیتی بالغ بر دویست تن از

اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که همگان در منا و در اقامتگاه آن حضرت

حضور یافتند.

امام حسین (علیه السلام) پس از حمد و ثنای خدا فرمود: همانا این ستمکار سرکش

(معاویه) ظلم‌های بسیاری را بر ما وارد ساخته و همگان نیز از آن مطلع‌اند. اکنون من

از شما درباره‌ی چیزی سوال می‌کنم. چنانچه سخن من مقرون به صداقت و راستی

است، مرا تصدیق کنید و اگر بر خلاف حقیقت چیزی از من شنیدید، مرا تکذیب نمائید.

سخن مرا بشنوید و گفته مرا بنویسید و ثبت کنید. سپس به شهر و دیار خود

مراجعت کنید و این سخنان را به دیگران انتقال دهید تا متروک نشود و من ترس دارم

وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر گردد. در حالی که خدای متعال نور خود را

تمام و کمال می‌نماید اگر چه کفار و ناسپاسان از آن اکراه داشته باشند.

در این هنگام حضرت، آن چه را که خداوند در قرآن درباره اهل بیت نازل فرموده بود،

تلاوت کرد و تفسیر نمود. سپس آنچه را که از رسول خدا درباره پدر و مادرش و اهل

بیتشان آمده بود، بیان فرمود. در مورد هر جمله از فرمایشات حضرت، حاضرین

می‌گفتند: بار خدایا تمام اینها درست و راست است و این سخنان را از رسول خدا

شنیده‌ایم و به آنها گواه هستیم.

حضرت فرمودند: آیا به یاد نمی‌آورید که پیامبر خدا پدرم علی بن ابی طالب سلام الله

علیه را در غدیر خم به ولایت و جانشینی خود منصوب کرد؟ حاضرین این بار نیز یکصدا

گفتند: بارخدایا ما به این جریان آگاه و مطلع هستیم و به آن شهادت می‌دهیم… 2


منبع:

1-بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

2-الغدیر، علامه امینی رضوان الله علیه، جلد ١، باب ۹، مناشدة الإمام السبط الحسین علیه السلام بحدیث الغدیر، صفحه ۲۴۲

سکوت در برابر استدلال؛در باب امامت

برای انجام وظیفه اش وارد پاکستان شد

خبر ورودش به سرعت در تمامی مجامع علمی پیچید… . اصرار می کردند برای

ضیافت شام؛


همگی از علمای اهل سنت بودند.نمی پذیرفت. بازهم اصرار   بالاخره باشد…..

نشسته بودند و در تلاش بر اینکه شیعه را ضایع کنند!! در نهایت کسی گفت:

برای تبرک هر کدام حدیثی بخوانیم نوبت به او رسید

گفت: تنها به این شرط می خوانم که پس از آن همگی بر صحت حدیث از منابعتان

اعتراف کنید گفتند: باشد   گفت: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم):

«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیة»

هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است  از تک تک


پرسید قبول است؟ گفتند: آری این صحیح ترین فرمایش نقل شده از رسول خداست

گفت:

آیا صدیقه کبری امام زمانش را می شناخت و از دنیا رفت؟ امام زمانش که بود؟!

اگر می گفتند نمی شناخت - العیاذ بالله- سیده نساء العالمین به مرگ جاهلیت

مرده است!!  و اگر می شناخت که همگی می دانستند بر طبق منابع معتبر

خودشان در حالی از دنیا رفت که به شدت از ابوبکر غضبناک بود!

و باز طبق منابع خودشان تنها کسی را که حضرت زهرا(سل الله علیه وآله و سلم) به

عنوان امام خود انتخاب و اختیار کرده و در مقام حمایت و دفاع از او جانبازی کرده بود

علی ابن ابیطالب (علیه السلام) بود و بس.

سکوت کردند..

مدتی بعد یکی یکی مجلس را ترک کردند. خاطره ای از علامه امینی علم بزرگ تشیع، صاحب کتاب الغدیر و…

منبع:

کتاب سال تبلیغ1395/ شهریور30به مناسبت عید سعید غدیر

نظر دانشمندان غیر مسلمان درباره امیرالمومنین

جورج جرداق مسيحي

درباره اين بزرگ مرد آقا اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) مي گويد:

در پيشگاه حقيقت و تاريخ برابر است چه اين بزرگ مرد را بشناسي و چه نشناسي زيرا حقيقت و

تاريخ گواهي مي دهند که او عنصر بي پايان فضيلت، شهيد و سالار شهيدان نداي عدالت انساني و

شخصيت جاودانه شرق است.
اي جهان چه مي شد اگر همه نيروهايت را درهم مي فشردي و در هر روزگاري شخصيتي مانند (آقا)

علي (علیه السلام) با آن عقل و قلب و زبان و شمشير نمودار مي کردي اسلام علي (علیه السلام)

مانند اسلام ساير مسلمانان در شرايط خاصي نبود، اسلام او از نهاد قلبش مانند جريان آب از

سرچشمه جوشش داشت، نيايش هر يک از مسلمانان آن روز در آغاز براي بت هاي قريش بود اما

نخستين نيايش علي (علیه السلام) در برابر خداي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برگزار شد

آري اين است اسلام مردي که آنچنان خواسته شده تا در عشق به نيکي و ياري پيامبر رشد کند و

رهبر عدالت خواهان و ناخداي کشتي در اعماق طوفانهاي سهمگين و امواج فتنه گردد.
درميان فرزندان آدم و حوا در تاريخ بشريت هيچکس مانند علي (علیه السلام) و سقراط در راه حق

گام برنداشته است از يک اجتماع نوين و نيازمنديهاي تازه اي بودند که اصول فرسوده اي را در هم

ريختند و بنيادي نو درانداختند ولي مردم به دشمني آنان برخاستند.
اما آنها هم مانند کوه در راه حق پاي استقامت بدامن کشيدند هر کدام از اين دو مرد با سرشت

انساني پاک و نيروي خرد و دلگرمي روشني نهاد و ايماني که به خيرو نيکي داشت در برابر اشرافيت

و سرمايه پرستي و ظلم و قدرتهاي حکومت فاسد مقاومت و مبارزه کرد هر يک از اين دو مرد بزرگ بر

انسانيت ميراثي گرانبها بشمار مي رود.
(فراموش نشود که…

جورج جرداق يک مسيحي است و اين مقايسه علي و سقراط از لحاظ يک مسيحي چندان قابل

سرزنش نمي باشد ولي از لحاظ يک مسلمان اين مقايسه مع الفارق است هرچند که سقراط را در

هر مرتبه اي هم بشناسند).
چه بزرگ مردي که بشريت او را مقياس مردي و انسانيت مي بيند، آنچنان که اگر کسي به او عشق

بورزد و پيرو او باشد، عاشق و جوياي نيکي و عدالت و حق و جوانمردي است، و اگر از محبت او برکنار

باشد، از نيکي و فضائل بزرگي سرزده است.
آري نام علي (علیه السلام) در تاريخ اسلام انگيزه آرزوهاي هر ستمديده اي است و فريادي است که

از گلوي هر مظلومي برمي خيزد تا آنجا که نام علي (علیه السلام) مرادف نهضت و اصطلاحات شده

است.
از نقطه آساني کار هيچ چيز را نمي توان يافت که در اعلاميه حقوق بشر که سازمان ملل متحد آن را

انتشار داده وجود داشته و فرزند ابوطالب در قانونش آن را فرو گذار کرده باشد بلکه در قانون او

چيزهائي خواهيد يافت که به مراتب برتر و افزون تر است.
علي (علیه السلام) درياي مواجي است که سراسر هستي را فرا گرفته اما از قطره اشک يتيمي

طوفاني مي شود.
اين علي (علیه السلام) است که در جنگ معني ديگري مي دانست غير آنکه ديگران مي دانستند و

به قصد ديگر جنگ مي کرد غير آنکه ديگران مي کردند. با زهد جهاد را برگزيد و زاهدان گوشه انزوا را،

مهرباني نسبت به بيچارگان او را به فتح قلعه ها و اميداشت و در راه محبت به درماندگان کاخ

ستمگران را با خاک يکسان کرد چون در مکارم اخلاق به حداعلي رسيده بود.
قرن بيستم مي آيد و ناگاه مي نگريم که معاني و ارزشهائي که از شخصيت فرزند ابوطالب نمودار

مي شود.همواره در نفوس بزرگ مي گردد و اوج مي گيرد، و ادب اخلاق دامنه داري را نتيجه مي دهد

که بدان وسيله وفاي انسان مجسم مي شود به ارجمندترين کيفيت تجسم وفا، و همينگونه زمانها

به کمک هم برمي خيزند تا همه با هم در آستانه دوستي و بزرگداشت علي (علیه السلام) فرو آيند

و همانا اين دوستي عظيم و اين تجليل و بزرگداشت عظيم است که در راه آن بيش از گذشتن هزار

سال و با اختلاف زمين ها و شرايط جغرافيائي نابغه معرّه و هنرمندان لبنان بهم مي رسند.
نهج البلاغه علي (علیه السلام) از فکر و خيال و عاطفه آياتي بدست مي دهد که تا انساني وجود

دارد با ذوق بديع ادبي و هنري وي پيوند خواهد داشت.
عبارات بهم پيوسته و متناسب جوشان از حسي عميق و ادراکي ژرف بيان شده با شور و شوق

واقعيت زيبا و نغز، که زيبائي موضوع و بيان در آن بهم آميخته تا آنجا که تعبير با مدلول و شکل با

معني چنان يکي مي شود و متحد مي گردد که حرارت با آتش و نور خورشيد با هوا، و آدمي در برابر

آن چيزي نيست مگر همانند مردي در برابر سيل خروشان و درياي مواج و تند بادي که مي وزد و تکان

مي دهد.
يا مانند مردي در مقابل يک پديده طبيعي که بايد بالضروره و به حکم جبر، جريان به آن نحوي باشد که

اکنون هست.
با يگانگي و وحدتي که اگر در اجزاء آن تغييري داده شود وجود آن از بين مي رود و تغيير ماهيت مي

دهد. با بياني که اگر براي انتقاد سخن گويد. گوئي تندباد خروشاني است.
اگر فساد و مفسدين را تهديد کند همچون آتشفشانهاي سهمناک و پرغرش زبانه مي کشدو اگر به

استدلال منطقي بپردازد عقلها و احساسات و ادراکات بشري را مورد توجه قرار مي دهد، و راه هر

دليل و برهاني را مي بندد و عظمت منطق و برهان خود را ثابت مي کند و اگر براي تفکر و دقت دعوت

کند حس و عقل را در آدمي همراه مي سازد و بسوي آنچه که مي خواهد سوق مي دهد، و آدمي را

با جهان هستي پيوند مي دهد و نيرو و قواي انساني را آنچنان متحد و يگانه مي سازد که حقيقت را

کشف مي کند و اگر پند و اندرز دهد، مهر و عاطفه پدري و وفاي انساني و گرمي محبت بي انتها در

آن ديده مي شود آنگاه که براي آدمي از ارزش هستي و زيبائيهاي خلقت و کمالات جهان آفرينش

سخن مي گويد.
آنها را با قلمي از نور ستارگان در دل قلب مي نويسد و ترسيم مي کند بياني که بلاغتي از بلاغت

قرآن است، بياني که در اسباب و اصول بيان عربي به آنچه که بوده و خواهد بود پيوند دارد. تا آنجا که

درباره آن گفته اند گفتار او پائين تر از کلام خداوند و بالاتر از سخن مخلوقات است.
انشاء علي (علیه السلام) پس از قرآن عالي ترين نمونه بلاغت است، و بلاغت ادبيات علي (علیه

السلام) هميشه در خدمت تمدن و بشريت بوده و خواهد بود.
واقعا سزاوار است که در جهان امروز آتش افروزان جنگ و عوامل و مسببين بدبختي ملتها و افراد به

سخنان و کلمات قهرمان انديشه عربي، بزرگمرد وجدان انساني علي بن ابيطالب (علیه السلام)

گوش فرا دهند و آن را حفظ کنند و در مقابل گوينده بزرگ آن سخنان سر تعظيم فرو آورند….

صفحات: 1· 2