بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
یکشنبه 97/08/20
امام رضا علیه السلام فرمودند:
لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:
1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.
مؤمن، مؤمن واقعى نیست مگر آن که سه خصلت در او باشد: سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش؛ سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است، سنّت پیغمبرش؛ مدارا و نرم رفتارى با مردم است، سنّت امامش؛ صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.
دوشنبه 97/07/23
هوای درد یتیمی دختر سه ساله تاب و توانم را گرفته …پیش خودمان فکر میکنیم ک او یتیم شد …
اما همه مان یتیم هستیمو و حواسمان نیست …این روزها دلم هوای کربلا دارد
السلام علیک …دلتنگم ….ای بمیرم اقا ک خود میدانم ک مایه ی ننگم …
بارونیه چشام مثل همیشه
هنوزم منتظرم دعوتم کنی اقا
حداقل اقاجان همین قد ک یتیم نوازیه رقیه س کنم
جان عباس فراموش نکن نام مرا
بخدا کربلایی شدنم دست شماست
اما
خوب میدانم اقا
نشدم نوکر خوبه درت حق داری
اربعین داغ حرم را به دلم بگذاری…
دعایم کن مولاجان
دعای شما درمان تمام درد من است
منبع:دلنوشته/زهراشاهبازی
شنبه 97/07/07
امام صادق عليه السلام درباره اهميت وفايده گريه كردن كودك، به يكي از اصحاب مي فرمايند:
اى مفضّل! از منافع گريه كودكان آگاه باش، بدان كه در مغز كودكان رطوبتى است كه اگر در آن بماند بيماريها و نارسايي هاى سخت و ناگوار به او مي رساند؛ مانند نابينايى و …. .گريه آن رطوبت را از سر كودكان سرازير و بيرون مى كند و بدين وسيله سلامتى تن و درستى ديده ايشان را فراهم مى آورد. پدر و مادر از اين راز آگاه نيستند و مانع آن مى شوند كه كودك از گريه اش سود ببرد لذا همواره در سختى مى افتند و مى كوشند كه او را ساكت كنند و با فراهم كردن خواسته هايش از گريه بازش دارند، ولى نمى دانند كه گريه كردن به سود اوست و سرانجام نيكى پيدا مى كند.
بدين ترتيب چه بسا كه در اشيا، منافعى نهفته باشد كه معتقدان به اهمال و بى تدبيرى در كار عالم از آن غافلاند و اگر مى دانستند، هيچ گاه نمى گفتند كه فلان چيز بى ثمر است؛ زيرا آنان از اسباب و علل آگاه نيستند. براستى هر چه را كه منكران نمى دانند عارفان مى بينند. چه بسيار است چيزهايى كه دانش اندك آفريدگان از آن كوتاه و خالق آفرينش با دانش بى پايانش از آن آگاه است.
منبع:
شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)، ص 51
یکشنبه 97/07/01
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون رو عوض کنیم ، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا…
اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم…
?خاطره ای از زندگی خلبانِ شهید عباس بابایی
منبع:
کتاب خدمت از ماست 82 ، صفحه 181
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
پنجشنبه 97/06/08
دلم خیلی گرفته بود…
مدتها ک نه ولی یه ماه میشد ک دوریش آزارم میداد از اون طرفم خودم و کارام باعث این فاصله شد…راستشو بخواهید چند باری بهش قول دادم ک خیانتی در حقش نکنم دل ب چیزی ک دلش راضی نیست نبندم
حتی جلوش عهدم بستم
اما یه دفعه ک خودمو پیدا کردم و بخودم اومدم شب امامت مولام علی ع بود …اسم امیرالمومنین ع ک میاد چ جشن باشه چ نباشه ما ک چشامون برا مظلومیتش میباره و دلمون خون …دلم شکست
خیلی …گفتم خدایا این در غیبی ک میگی نشونم بده
یعنی واقعا اونیکه باهاش عهد بستم ک امام رضا ع بودن دیگه نمیخوان منو؟برام خیلی سخت بود یه همچین سایه ای از سرم برداشته شه …حتی فکر شم داغون میکرد
حالم بدتر و بدتر شد
واسه خودم متاسف شدم ک جواب امام زمان ع چی بدم
بلند شدم سلام بدم ب آقا ادب کنم
دلم شکس
گفتم همه میگن شما رئوفی
نشونم بده
یه نشونه ای بده
اومدم خونه
تو فاصله کمتر از ده دقیقه با همون
لباسا راهی مشهدالرضا ع شدم
خیلی خیلی شرمنده ام
یکی هست
یکی ک چی بگم
یه اهل بیتی هستن
که مدام دنبالمونن
و دعامون میکنن
آرزو میکنم هیچ وقت هیچ کس تو زندگیش شرمنده نباشه
اگر حجاب ظهورت وجود تار من است
خدا کند که بمیرم چرااااا نمیایی؟؟؟
دلنوشته/العبد
چهارشنبه 97/06/07
سلام….
رواق کوثرنت رو که باز کردم چشمم خورد به #یک_شب_که_هزار_شب_نمیشود
یاد اون زمان های افتادم که قبل حوزه تا بهم میگفتن گناه نکن!!!میگفتم یک شب که هزار شب نمیشه! ?
اما اون موقع نمیدونستم
گاهی یه شب 70سال عبادتو ازبین میبره… ?
نمیدونستم اونی که یه شب راحت گناه میکنه شبای بعدی هم راهش باز میشه…. ?
نمیدونستم همه چی از یه بار شروع میشه ?
نمیدونستم اینجا یه شب یه شب گناه میکنم و قراره یه شبی جواب همه اینا رو بدم…….(شب اول قبر…….)آره همین یه شبا جمع میشن و میشه شب اول قبر ?
نمیدونستم برای کسی که عاشقته و خیلی دوست داره و منتظرته اگه یبار هم خیانت کنی چه دلی شکستی…. ?
نمیدونستم همه اون شبا من گناه می کردم و یکی جای من تا صبح برام استغفار می کرده…. ?
نمیدونستم درحال گناه، نگاه کسی که منو خلق کرده بهمه
نمیفهمیدم حضرت زهرا(س) به اندازه کافی سیلی خورده دیگه من با کارام سیلی به گوش خودش و پسرش نزنم…..
نمیدونستم…..
اما حالا می خوام به همه بگم
به حرمته اونی که عاشقته و نگات میکنه
از گناه فاصله بگیر…. ?☺
#به_قلم_خودم
دوشنبه 97/06/05
می خواهم پرواز کنم …
نمیدانم چگونه احساس می کنم هنوز بال بسته ام ….
خیلی لذت بخشه اصلا بزار راحت بگم …خیلی حال میده یه بچه خوشگل به دنیا بیاری …بزرگش کنی …خیلی خوبه از همون کد چینی روی اخلاق و ادبش کار کنی…
خیلی خوبه وقتی به سن جوانی رسید با صوت و زیبا برات قرآن بخونه و تو بگی وای چه پسری دورش بگردی و همش قربون صدقش بری…
نگاهش میکنی دلت بره
خوشگل
خوشتیپ
چهارشونه
ولی واقعا سخته حتی تصورش سخته
یه دفعه اسم امامت که بیاد وسط بیخیال خوشگلی و خوش تیپی و شیک پوشی پسرت بشی و بگی خدا به همرات مادر…
ولی از همه اینا بگذریم سخت اینه که بعد از چند سال چشم انتظاری تازه استخونای پسر تو بیارن …و تو برای پسرت کفن بخری حداقل برای تو استخونی اومد که کفن بخری اما الهی بمیرم برا اون مادری ک حتی استخون پسر شم بهش نرسید
شادی روح شهداء صلوات
منبع:دلنوشته /العبد
یکشنبه 97/06/04
امام زمان علیه السلام در نامه خود ب شیخ مفید اینگونه مینویسند:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر تو ای دوست مخلص در دین که در اعتقاد به ما با علم و یقین همراهی ….
ما هم اگر مفید بودیم
لابد برایمان نامه
می نوشتی آقاجان
خودتان بهتر میدانید
این عید ها
این جشن ها دیگر برای ما آقاااااا نمیشود
عادت ب روضه ی نبودنتان کرده دل ما
منبع:دلنوشته
شنبه 97/06/03
سلام ارباب جان
دلتنگتان شده ام مثل همیشه با بار گناه آمده ام تا مثل همیشه دوباره خودتان برایم تصمیمی بگیرید…اقا جان نمیگویم جوانی کردم …
آقا علی اکبر ع هم جوان بود
شهدا هم جوان بودن
محسن هم جوان بود
خودمونیم میگن با یک گل بهار نمیشود
ولی همه شاهدیم ک با یک گل بهار شد …
دیدی با یه شهید حججی بهار شد …هر چند سرش از تنش جدا شد مثل اربابش ولی سری شد تو سرا….
برای توبه و پاکی و دوستی با امامزمان ع هیچ وقت دیر نیست…بیایین این روزا آقا دارن یاراشونو انتخاب میکنن دور اسم کیا خط بکشن برا شهادت ؟؟؟نمیدونم
ولی فقط خدا کنه مارو هم یار بدونن.
تعجیل در فرج و سلامتی حضرت ولیعصر ع ک قراره بیان و ما لتراب مقدمه الفباء بشیم انشاا…صلوات.
سه شنبه 97/03/22
#به_قلم_خودم
سلام ابجیا
گفتم امشب یکم مسائل اقتصادی کشورو حل کنیم! #بدون_تعارف
خب الانه هممون نقد داریم به خیلی از مسئولین که به جاست اما گله ها رو میزارم برای بعد!
اصا واردات زیاده ما نمیخریم و نمیزاریم بخرن!
فعلا یه سری خارها تو چشم خودمون و کناریامونم هست که باید برطرف بشه!!! بعله…
خب میگیم برااقتصاد ما میتونیم چیکار کنیم؟
معلومه اولش اینه که #کالای_ایرانی بخریم!
خب شاید بگین برای ما کیفیت هم مهمه!
اما من یه سوال دارم انصافاشماکه خیاط باشی هرچی تقاضات بیشتر شد بیشتر به فکر شهرت و ابروت نمیشیو لباس با کیفیت تری بدوزی؟(خب من و شمت حمایت کنیم بخریم تا کیفیت هم کم کم بالابره….وقتی پول و تقاضا باشه کیفیتم بالامیره)
خب شاید بگین مثلایه کفش ایرانی میگیرم با فلان مارک80تومن همونو چینی میگیرم سه جفت!
البته جواب این تو همون جواب قبلیه اخه من که تقاضا ندارم و جنسمم البته از چینی خیلی بهتره مجبورم1-بخاطر مواد مرغوبم2-بخاطر نبود مشتری و اینکه چرخه تولیدم قطع نشه گرون بفروشم!
خب حالا بگذریم انصافا یه سری تولیدات ما هم مرغوبه
فقط مشکلی که هست تقاضاست و شبیه این توجیهاتو سوالات که ما طلبها با فوت و فن توجیه صحیح آشنا که نه مهارت داریم!
طبق سفارش حضرت اقا #حمایت_از_کالای_ایرانی کنیم
وظیفه #روشنگری داریم…..
حالا که خیلیا خوابن ما بیدار باشیم….
نظر شما چیه؟!
#تولیدی
دوشنبه 97/03/07
زیارت آل یاسین شرح حالات عبادی و معنوی امام مهدی(عج) است. امام مهدی که راهش، امتداد راه پیامبر و امیرالمؤمنین و امام زین العابدین(ع) است. عبودیت و بندگی او نه از سر نیاز یا ترس، بلکه از سر درک حقیقت هستی و سپاس گزاری از خداست، عبودیتی که همیشه در وجود امام جاری است و در برخی حالات به نقطه اوج خود می رسد و ماه رمضان نقطه اوج بندگی امام است.
رسیدن به معبود در ماه رمضان به واسطه حضرت مهدی(عج)
فهم حقیقت رمضان و توفیق رسیدن به معبود جز با توسل به پیشگاه مهدی(عج) میسر نمی شود. دعای افتتاح هم در ماه رمضان درس سلوک می دهد که پروردگارا من خواهان تمام خوبی ها و کمالات هستم و می دانم که راه رسیدن به این کمالات توسل به امام مهدی(عج) است. پس مرا به برکت وجود او به نهایت نزدیکی به خود برسان.
هدایت معنوی و باطنی انسان ها به دست امام مهدی(عج) است و به برکت وجود معنوی و نورانی اوست که عالم هستی از فیض حق تعالی بهره مند می شود. حال اگر امام در نهایت بندگی باشد، در عبودیت او رحمت و مهربانی خدا نیز اوج می گیرد.
دعای امامان نشان می دهد که آن ها هم به درگاه حق تعالی رو می آوردند و برای کل هستی و به ویژه برای ما انسان ها از خداوند طلب بخشش می کردند. به همین دلیل است که می گویند به برکت سلوک معنوی امام، حیات بشری شکل می گیرد و امتداد می یابد و عالم به سوی کمال حرکت می کند و تنها با این تعبیر شب قدر معنا می یابد.
منبع :
ماه رمضان با یاری امام زمان
شنبه 97/03/05
رمضان مانند حج و عمره و نماز جمعه و جماعت سبب آمرزیده شدن گناهان میشود. در حدیث صحیح آمده است:
خواندن نمازهای پنجگانه با جماعت و حضور در نماز جمعه و عمره تا عمره آینده و رمضان تا رمضان آینده و… باعث کفاره گناهان کوچک انسان میگردد.
البته گناهان بزرگ با توبه نصوح بخشوده میگردد.
منبع:ابن مسلم از پیامبر نقل می کنند
شنبه 97/03/05
پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) بهترین اسوه و الگو برای امت اسلامی است. آن حضرت (ص) بخشندهترین انسانها بود. راوی میگوید: رسول الله (ص) در ماه مبارک رمضان بر جود، کرم، احسان، نیکوکاری، بخشش و صلهرحم خود میافزودند و جود و کرمش فراگیرتر از باد وزنده بود؛ و نیز در ماه مبارک رمضان قرآن را با جبرئیل (ع) مرور میکردند و در آخرین رمضان عمر شریفش دو بار قرآن کریم را با جبرئیل (ع) مرور کردند
مرور قرآن یعنی قرآنخوانی دورهای که چند نفر با هم به ترتیب، قرآن میخوانند و دیگران استماع میکنند. خوشبختانه این شیوه قرآنخوانی هنوز در بسیاری از مساجد بلاد اسلامی پررنگ و به قوت خود باقی است هر چند در بعضی از مساجد کم رنگ و یا متأسفانه متروک شده است.
منبع:اسوه حسنه ،پیامبر اکرم ، ص23
یکشنبه 97/01/26
در ماه رجب، یکی از دعاهایی که بسیار مورد استفاده و توجه مؤمنان قرار می گیرد، دعای شریف «یا مَنْ اَرْجُوهُ» است. این دعا را امام صادق علیه السلام به پیروان خود آموختند تا در ماه رجب در هر روز و شب و در پی هر نماز آن را زمزمه کنند. «ای کسی که همه خوبی ها را از او امید دارم و می دانم که از ناحیه او هیچ بدی نخواهد رسید. ای کسی که عطای بسیار در مقابل بهای اندک می دهی. ای کسی که آن چه از او می خواهند و نمی خواهند و حتی نمی دانند به مردمان از روی رحمت و مهربانی عطا می کند و می بخشد. با خواستن من از درگاه تو، تمام خیر و خوبی دنیا و آخرت را بر من ارزانی دار وتمام بدی های آن دو سرا را از من دور نما. که هر قدر هم عطا کنی، چیزی از تو کم نخواهد شد و از فضل خود، لطف و کرمت را بر من افزون نما. ای صاحب بزرگی و کرامت، ای مالک نعمت ها و صاحب بخشش، ای کسی که بر بندگان منّت داری و لطف، رویم را بر آتش جهنم حرام گردان».
اهمیت ماه عظیم رجب به حدی است که علامه مجلسی رحمه الله در فضیلت آن ماه و روزه آن بیش از چهل حدیث در جلد نود و چهارم بحار الانوار آورده و با عبارات گوناگون، عظمت، فضیلت، قداست و عنایات خاص الهی را در این ماه یاد آور شده است .
ماه رجب بهترین فرصت برای تقویت ایمان و پارسایی است .ماه رجب، ماه دعا و نیایش، ماه خودسازی، ماه نماز و استغفار و آمرزش، ماه زیارت و دیدار اولیای الهی، ماه تهذیب اخلاق و رفتار، ماه پاکی جسم و جان، ماه ذکر توحید و تسبیح و تحمید، ماه بیعت و صلوات بر پیامبر و خاندان پاک او، ماه اعتکاف و حضور صادقانه در مسجد جامع، ماه روزه داری و احسان و نیکوکاری، ماه تهجد و شب زنده داری، ماه عمره گذاری و زیارت مرقد شریف نبوی صلی الله علیه و آله، ماه زیارت امیر المؤمنین و سید الشهدا علیهما السلام، و حضور در بارگاه قدسی امام رضا علیه السلام است .
ماه رجب ماه خداست، زیرا بشریت قله های قرب الهی را فتح می کند . ماه پیامبر و پیامبری است، زیرا آخرین سفیر خدا در ۲۷ رجب برانگیخته شده است . ماه ولایت است، زیرا دو و یا سه تن از امامان معصوم علیهم السلام در این ماه تولد یافته اند .
دوشنبه 97/01/20
چه ذکری حفظ کننده ی ما از آتش جهنم میباشد؟
، امام صادق علیه السلام به صَباح بن سیّابِه فرمودند:
آیا میخواهی به تو دعایی بیاموزم که خدای متعال به برکت آن، چهره تو را از حرارتِ آتش جهنم نگه دارد ؟
صباح گوید: به حضرت عرض کردم: آری
حضرت فرمودند:
بعد از سپیده دم صد مرتبه بگو :
أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ
خداوند به برکت این ذکر،
تو را از آتش جهنم حفظ خواهد کرد.
منبع :
وسائل الشیعه ج۶، ص
یکشنبه 97/01/19
این روز ها به خودم که نگاه میکنم … دلم از خودم خیلی میشکنه نمیدونم شاید واقعا برای آرزویی ک دنبالش هستم تلاشی نمیکنم …باخودم ک فکر میکنم خیلی خدارو شکر میکنم واقعا فکر نمیکردم زندگی به این خوبی داشته باشم شاید باورتون نشه ولی یاد نعمتایی ک خدا بهم داده بارها باعث این شده ک اشک از چشمام بریزه دلم خیلی شکسته … به خدا میگم اینقدم خوبی در حقم کردی لایق نبودم و نیستم ولی تو مولایی و منم بنده ی روسیات اگه قابل بدونی
از اربعین خیلی میگذره اما هر شب که سرمو روی بالش میزارم به این امید میزارم که یه روزی هم من بگم فردا راهی ام حلالم کنید
زندگی من یه کربلا کم داره…
دوباره دورو بریام راهی ان و به قول شاعر
همه دارند به پابوسی تو می آیند طبق معمول من بی سرو پا جا ماندم
تا حالا حال یه ماهی رو بیرون آب دیدین …نمیدانم اما…
حال یک جامانده را جامانده میفهمد …تمام.
منبع:تولیدی/العبد
سه شنبه 96/12/22
در این ایام نوروز، به كمك مستضعفان بشتابید. كسانی كه دارند و میتوانند، جمعاً به كسانی كه نادار و محتاج و مستمندند، كمك كنند. این روح همكاری و همیاری در میان ملتها كه سنت قدیمی و دستور عالی اسلام است، چیز بسیار ارزشمندی است؛ آن را حفظ كنید. به خصوص در ایام عید و ایام ماه مبارك رمضان، آن را بیشتر اهمیت بدهید. روحیه مردمدوستى، روحیه ایثار و ازخودگذشتگى، برای دیگران فكر كردن و كار كردن، روحیهای است كه ملت ما را به نتایج و غایات این حركت خواهد رسانید.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی: عید نوروز مراسم و جنبه های مثبتی دارد مانند پاک سازی منازل و صله رحم و دید و باز دید و امثال اینها که از نظر شرع مقدس اسلام خوب است ولی از مراسم خرافی مانند شب چهارشنبه سوری و سیزده بدر سزاوار است اجتناب شود.
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره): عید فی حد نفسه مانعی ندارد ولی انجام محرمات شرعی در هیچ حال و تحت هیچ عنوان جایز نیست و مسلمانان و مؤمنان باید از کار حرام همواره اجتناب کنند و در این گونه موارد نهی از منکر کنند.
آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری (ره): ظاهرا عید گرفتن آن با قطع نظر از اخبار من بلغ مستحب شرعی است و کافی است در اثبات آن (خبر معلی بن خنیس) که مورد قبول نزد
منبع:
مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج 1، ص 160
سه شنبه 96/12/22
عید نوروز چیز خوبی است؛ وسیلهای كه با آن دلها شاد میشود، انسانها با یكدیگر ارتباط برقرار میكنند، صله رحم و صله احباب میكنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتیاج به صله دارند. انسان باید با ارحام صله بكند، باید با دوستان و رفقا هم صله بكند؛ یعنی ارتباط برقرار بكند. این، ارتباطِ عید نوروز است كه بسیار خوب است.
منبع:
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
سه شنبه 96/12/22
هاشم رضی در كتاب گاه شماری و جشنهای ایران باستان، درباره چهارشنبه سوری می نویسد: «ایرانیان در یكی از چند شب آخر سال جشن سوری را كه عادت و سنتی دیرینه بود، با آتشافروزی همگانی برپا میكردند.اما چون اساس تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود كه ماه را به چهار هفته با نامهای كنونی روزها بخش كنند، لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال چنین جشنی برگزار نمیشد. روزشماری كنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد. بیگمان سالی كه این جشن به شكلی گسترده بر پا بوده مصادف با شب چهارشنبه شده است و چون در روزشماری تازیان چهارشنبه نحس و بدیمن به شمار میآمده از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله میكوشیدند نحوست چنین شبی را از بین ببرند.
دکتر کورش نيکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ايران باستان، عقيده دارد که چهارشنبه سوری هيچ ارتباطی با ايران باستان و زرتشتيان ندارد و شکل گيری اين مراسم را پس از ورود اعراب به ايران می داند. دکتر نيکنام در اين باره می گويد:"ما زرتشتيان در کوچه ها آتش روشن نمی کنيم و پريدن از روی آتش را زشت می دانيم.
در گاه شماری ايران باستان و زرتشتيان اصلأ هفته وجود ندارد. ما در ايران باستان هفت روز هفته نداشتيم. شنبه و يکشنبه و… بعد از ورود اعراب به فرهنگ ايران وارد شد. ما پيش از تسلط اعراب بر ايران هر ماه را به سی روز تقسيم می کرديم. و برای هر روز هم اسمی داشتيم . هرمز روز، بهمن روز،… برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( يا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در اين پنج روز آتش روشن می کرديم تا روح نياکانمان را به خانه هايمان دعوت کنيم.” بنابراين اينکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگيريم ( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گويای اين هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ايران مرسوم شد.”
“بنابراين، اين آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ايران باستان است و زرتشتيان به احتمال زياد برای اينکه اين سنت از بين نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و اين جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری.”
گرد آوردن بوته، گيراندن و پريدن از روی آن و گفتن عبارت “زردی من از تو، سرخی تو از من” شايد مهمترين رسم شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخير متاسفانه اين رسم شيرين جايش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است.
یکشنبه 96/12/20
سلام آقا….
سلام ارباب من…
منم من … همون مزاحم همیشگی….
امام زمان(عج الله تعالی فرج)….تو روضه بخوان از این غم هجران… نمانده توان… بهم زده ای زمین و زمان کجای جهانی امید جهان …
از این غم دوری بگو چه کنم .…از این غم دوری بگو آقا چه کنم…؟؟؟
از این غم دوری بگو چه کنم …بگو آقا دقیقا چه کنم …
تو ماندی و از غروب و سحر ب دیده نشستیم از غروب و سحر…
گرفته دلم برای دلت…
کجایی مولای من …
کجا …
دیگر نیامدنت آزارم می دهد …
آزار…
نبودنت را کمی بیشتر از گذشته در زندگی احساس می کنم…
آقای من ب کی قسمتون بدم…پهلوی شکسته ی مادرتون خوبه…
بدون شما کجا بروم
بیا که شبی کربلا بروم ….
نگاهی بکن به خواهش من …بیا فقط بیا که دیگر توان ندارم و…
طاقتی ندارم ….
نور چشم مایی…
هر جا هستی آقا جان بی بی زهرا (سلام الله علیها) یادم باش …
هر وقت کربلایی یادمن باش ….
منبع: دلنوشته/ تولیدی العبد
سه شنبه 96/12/15
در ادیان و فرهنگهای مختلف جهان، درخت و درختکاری جایگاه خاصی دارد. دین مقدس اسلام نیز بشر را به کاشت درخت تشویق و ترغیب کرده است و بعضی از بزرگان دین به این امر اشتغال داشتهاند. حضرت علی علیهالسلام در مدینه باغهای خرمای فراوانی به وجود آوردند و بیشتر آنها را در راه خدا وقف کرده است.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم در اینباره میفرمایند «اگر شخصی درختی بکارد یا مزرعهای را به زیر کشت ببرد و انسانها، حیوانات یا پرندگان از آن بخورند، این کار صدقهای از طرف آن شخص شمرده میشود».
همچنین در روایتی معتبر از یکی معصومین(ع) منقول است که «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول کاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیک خود دست برندارید.» و این نشانگر تأکید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختکاری است.
مطالب یاد شده به روشنی، وظیفه تک تک ما را در حفظ و حراست از منابع طبیعی موجود، به ویژه جنگلها و مراتع و همچنین توسعه پایدار و گسترش این نعمت الهی، به عنوان یک وظیفه دینی و ملی، مشخص میکند.
سه شنبه 96/12/15
*صحبت کردن در فضای مجازی با نامحرم حرام است؟ حکم آن چیست؟
اگر نیت سوء استفاده داشته باشند حرام است. حتی اگر روابط عاطفی هم به وجود بیاید کاملا غیر مشروع است
.*حد و مرز محرمیت در رابطهها به چه میزان است؟
انسان با محارم خودش یک حد و مرزی دارد، با اینکه به هم محرم هستند، اما پسری که به بلوغ رسیده نمیتواند با لباس راحت در خانه پیش روی مادر، پدر و یا خواهر خود باشد، به همین جهت هم مادر و یا دختر خانه باید این مسئله را رعایت کند. اما بعضیها ازطریق ازدواج به یکدیگر محرم میشوند که اینجا همه روابط حلال است و زن و شوهر هستند. ولی اگر دختری پسری، دو تا همکلاسی و یا همکار کاملا نامحرم هستند و هر دوستی بین آنها حرام است و باید توجه داشته باشند، رفتاری که با محارم خود مانند شوخی ها، خندهها و .. دارند؛ در مقابل نامحرمان رعایت کنند.
*دوستی در دانشگاه و یا محل کار، حلال است؟
این دوستیها تفاوتی با دوستی دو همکار و یا بیگانه ندارد. نمیشود بیان کرد که چون همکار هستند رابطه آزادانه هم میتوانند داشته باشند.*نگاه قرآن و کتب دینی بر محرمیت و حد رابطههای دوستی چیست؟
اگر اسلام رفتاری را حرام کرده باشد. حرام موکد است و اگر حلال باشد، تماما حلال است. همانگونه زن و یا مرد خود را برای همسرش آرایش کند حلال است و ثواب برای او نوشته میشود در مقابلش اگر زن و یا مردی خود را برای نامحرم آراسته کند، قرآن میفرماید از زمانی که از درب خانه بیرون می شود تا هنگامی که بازگردد مورد لعن و نفرین فرشتگان قرار میگیرد.
*حکم دوستی با اهل سنت و یا با دیگر ادیان چیست؟
در دوستیها، فرقی بین شیعه و سنی و دیگر ادیان الهی وجود ندارد.
*منظور از دوستیهای حلال چیست؟
ما بین دو فرد نامحرم دوستی حلال نداریم.*برای کسانی که شرایط ازدواج فراهم نیست، چه کاری را باید انجام بدهد؟
اگر میتوانند ازدواج کنند و به تعویق نیاندازد، اما اگر هیچ گونه شرایط را نداشته باشند میتوانند ازدواج موقت داشته باشند. البته بهترین راه و آن چیزی که در اسلام سفارش شده خویشتنداری و روزه داری و غلبه بر غریزه جنسی است
.*دوستی قبل از ازدواج و قبل از خواستگاری حکمش چیست؟
قبل از ازدواج در حد آشنایی و اگر تصمیم قطعی برای ازدواج وجود دارد با شرایط خاص میتوانند همدیگر را ببینند. اما اگر قصد ازدواج ندارند و نیت سوء درمیان است، این رابطه جایز نیست.
سه شنبه 96/12/15
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :
دو چیز است که ثواب آن زود به انسان می رسد. دوچیز هم هست که عقوبت آن سریع به انسان می رسد. آن دوچیز که ثواب آن زود می رسد :
1️) صلَةُ الرَّحِم (دیدار با خویشاوندان)
2️) اعانَةُ المَظلوم، (کمک کردن مظلوم)
بیچاره ای مظلوم شده، شما به او کمک می کنید خداوند سریع به او ثواب میدهد.
دو چیز هم هست که عقوبت آن سریع و به عجله و زود به انسان میرسد، یعنی به آخرت نمی کشد.
1️) قطعُ الرَّحِم ، با خواهرت قهر کنی، به دیدنش نروی و … در همین دنیا سی سال از عمرت کم میشود.
2️) الظُّلم، به کسی ظلم بکنید.
منبع :
بررسی گناهان کبیره در مواعظ و کلام آیت الله مجتهدی تهرانی ،ص۱۶۳ و ۱۶۴
سه شنبه 96/12/15
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند :
لا یَرَى أَحَدُکُم إِذَا أَدخَلَ عَلَى مُؤمِنٍ سُرُوراً أَنَّهُ عَلَیهِ أَدخَلَهُ فَقَط بَل وَ اللَّهِ عَلَینَا بَل وَ اللَّهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص).
وقتی یکی از شما مومنی را شاد می کند، نپندارد که تنها او را شاد کرده است،
بلکه به خدا سوگند ما را نیز شاد کرده است، رسول خدا را هم شاد کرده است.
منبع :
اصول کافی
سه شنبه 96/12/15
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود:
بطری وقتی پر است و میخواهی خالی اش کنی، خمش میکنی.
هر چه خم شود خالی تر میشود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی میشود.
دل آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از غم، از غصه،از حرفها و طعنههای دیگران.
قرآن میگوید: “هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت.” این نسخهای است که خداوند
برای پیامبرش پیچیده است: “ما قطعا میدانیم و اطلاع داریم، دلت میگیرد، به خاطر حرفهایی که میزنند.”
“سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن”
منبع:
((سوره حجر آیه ۹۸))
شنبه 96/12/12
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) در رفتار و منش خود راه پرورش و تربیت صحیح کودک را به مردم نشان می داد. آن حضرت نسبت به کودکان بسیار مهربان و دلسوز بود و با آنان رفتاری محبت آمیز داشت و به یاران خود همیشه سفارش می کردند که با کودکان با مهربانی برخورد کرده و از هر گونه تندی و خشونت و بی مهری نسبت به کودکان خودداری کنند.
نمونه هایی از سیره تربیتی آن حضرت نسبت به کودکان را بیان می کنیم تا خود نیز عامل بر آن باشیم:
داستان 1:
هرگاه کودکی متولد می شد و را برای نامگذاری یا دعا به حضور رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) می آوردند، حضرت برای احترام والدینش، او را با آغوش باز می گرفت و در دامن خویش می گذاشت ، حتی گاهی اتفاق می افتاد که کودک در دامان پیامبر، ادرار می کرد. در این حال اطرافیان وقتی آن را مشاهده می کردند ، به روی کودک فریاد می زدند و ناراحت می شدند تا او را از ادرار کردن باز دارند. پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم )، آنان را از این کار باز می داشت و می فرمود: با با ناراحتی و با عصبانیت از ادرار کودک جلو گیری نکنید. سپس کودک را آزاد می گذاشت تا ادرار کند. وقتی مراسم دعا یا نامگذاری تموم می شد ، والدین کودک با خوشحالی فرزند خویش را می گر فتند و کمترین آزردگی و ناراحتی در چهره ی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) دیده نمی شد. وقتی آنها می رفتند پیامبر لباس خویش را می شست و تطهیر می کرد.
یکی از راه های ابراز محبت والدین به فرزند، تهیه کردن وسایل بازی و سرگرمیِ مناسب سن آنهاست. از دیدگاه روان شناسان کودک هرگاه کودک از والدین بخواهد که با او بازی کنند، پدر و مادر باید به این درخواست او پاسخ مثبت دهند، ولی شیوه اداره بازی را بر عهده کودک بگذارند و خواسته های خود را بر او تحمیل نکنند، زیرا بازی، افزون بر اینکه نشاط و شادابی را به کودک هدیه می کند، به رشد استعدادهای نهفته او نیز می انجامد. پیامبر گرامی اسلام با تأکید بسیار بر این موضوع، خود در بازی فرزندانشان، شرکت و به نظارت بر بازی آنها، آنان را بر این امر تشویق می کردند. نمونه این سیره را در داستان زیر می توان مشاهده کرد.
داستان2:
هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از سفر بر می گشت و در راه با کودکان بر خورد می نمود، به احترام آنان می ایستاد. سپس دستور می داد کودکان را می آوردند و از زمین بر می داشتند و به آن حضرت می دادند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، بعضی را در آغوش می گرفت، بعضی را بر پشت و دوش خود سوار می کرد و به یاران خویش می فرمود: «کودکان را بغل بگیرید و بر دوش خود بنشانید» کودکان از این برخورد محبت آمیز بی نهایت خوشحال می شدند و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمی کردند.
نتیجه:
کودکان در سنین مختلف، نیازمند توجه و احترام دیگران هستند. روح ظرافت و حساس کودک، با کوچک ترین حرکت نادرست، ناراحت و پژمرده می شود. پس باید از هرگونه تحقیر و تمسخر کودک و به زبان آوردن عیب ها و خطاهای او به ویژه در مهمانی ها و دیدارهای خانوادگی پرهیز کرد و با شیوه ای خردمندانه به تأیید ویژگی های مثبت وی و تشویق او پرداخت.
شنبه 96/12/12
از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمودند: سینه خردمند، صندوق راز اوست و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب هاست .
رازداری
گاهی انسان راز را به دیگری می سپارد؛ اعتماد می کند به یک نفر و رازش را به او می گوید. امیرالمومنین(علیه السلام) می گویند: اگر کسی عاقل است، رازش را به کسی نمی گوید؛ چون قاعدتا وقتی که انسان رازش را می گوید، اطمینان می کند که طرف مقابل آن را فاش نکند، از او تقاضا می کند که این را به کسی نگو، ولی در نامه 31 نهج البلاغه داریم که امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: هر انسانی بهتر از دیگران، حافظ سِرّ خودش است.
اگر ما توقع داریم که یک کسی راز ما را نگه دارد، چرا خودمان آن را نگه نمی داریم؟ کسی که عرضه ندارد رازش را نگه دارد، چطور از دیگران توقع دارد که راز او را نگه دارند؟! بهترین جا سینه خود آن فرد است؛
حضرت در حکمت 381 می فرمایند: سخن تا چیزی نگفته ای اسیر توست، وقتی سخنی را گفتی، تو اسیر آن می شوی. مثل تیری که در خشاب است؛ تیری که در خشاب است تا نزدیم در اختیار ماست، وقتی زدیم ما گرفتار آن می شویم، چون آن تیر عوارضی ایجاد می کند و ما باید پاسخگو باشیم.
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: « آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».
بعضى افراد هستند که مى گویند ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مى گوییم غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند و به گفته سعدى:
رازى که نهان خواهى با کس در میان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل:
خامشى به که ضمیر دل خویش *** با کسى گفتن و گفتن که مگوى
اى سلیم! آب ز سر چشمه ببند *** که چو پر شد نتوان بستن جوى
خوش رویی
بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با دیگران برخورد مى کنند، دوستان زیادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قیافه در هم کشیده و عبوس و خشم آلود با دیگران روبه رو مى شوند مردم از آنها متنفر مى گردند.
از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مى شود، در روایات اسلامى ثواب هاى زیادى براى خوشرویى و بشاشت نقل شده است؛ از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در بحارالانوار مى خوانیم که فرمود: هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مى کنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید و در نتیجه هنگامى که از هم جدا مى شوید گناهان شما بخشوده خواهد شد».
تاثیر شکیبایی در زندگی
تحمّل ناملایمات، پوشنده عیبهاست؛ مقصود امام (ع) تحمّل سختى و اذیّت از طرف دوستان و سایر مردم است که خود فضیلت بزرگى از شاخه هاى شجاعت مى باشد. عبارت: «قبر العیوب» را به اعتبار این که عیبهاى شخصى را در نزد مردم مى پوشاند، استعاره آورده است، همان طورى که قبر لاشه مرده را که در داخل آن قرار گیرد، مى پوشاند.
این احتمال در تفسیر این جمله نیز هست که بسیارى از بى تابى هاى انسان بر اثر شکست هایى است که در زندگى براى او پیش آمده که اگر بى تابى نکند دیگران از این شکست ها که بر اثر ندانم کارى ها به وجود آمده با خبر نمى شوند و به این ترتیب عیوب او پوشانیده خواهد شد. در غیر این صورت همه از نقطه هاى ضعف او با خبر مى گردند.
منبع:
نهج البلاغه
یکشنبه 96/11/22
معذرت میخوام فیثاغورس ….چرا که مادر من سخت ترین معادلات است!
معذرت میخوام نیوتن ...چرا که مادر من راز جاذبه است!
معذرت میخوام ادیسون …چرا که مادر من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخوام افلاطون …چرا که این مادر من است که شهر فاضله قلب من است!
معذرت میخوام رومیو… چرا که همه راه ها به عشق مادر من ختم میشود…!
معذرت میخوام ژولیت …چرا که مادرم عشق من است
منبع:
تولیدی از خانم سعیدی
یکشنبه 96/11/22
یک روز کودکی را دیدم که با سایه اش بازی میکرد ، دنبال سایه اش میدوید ، از سایه اش فرار میکرد ، بالا پایین میپرید ، با سایه اش لحظات مفرحی را به وجود اورده بود و شاد بود. کمی به فکر فرو رفتم و سوالاتی ذهنم را درگیر کرد.
چگونه میشود مثل یک کودک با دیدن سایه ای خوشحال شد و زندگی را با تمام وجود درک کرد؟
چرا ما ادم ها فقط سختی های زندگی را میبینیم؟
هرچند هنوز هم جواب این سوالات را پیدا نکرده ام ولی متوجه شدم که باید در زندگی ، کودک درونمان را فراموش نکنیم تا با دیدن یک سایه در ظاهر ساده خوشحال باشیم. البته واضح است که ما نمیتوانیم با دیدن یک سایه خوشحال شویم و بالا پایین بپریم ولی میتوانیم با اتفاقات ساده روزمره که حکم سایه دارد یعنی مثل سایه خیلی دوام ندارد و در زندگی همه رخ میدهد شاد باشیم و زندگی خوبی داشته باشیم.
البته بعضی از سایه ها هم ترسناک هستند و ادم را می ترسانند مثل سایه فقر و بی پولی.امیدوارم در زندگیتون سایه هایی ببینید که شما را شاد کند ، نه اینکه بترساند
منبع:
حکایت دختری به نام فرشته صدیقی ناصر
یکشنبه 96/11/22
راه خداشناسی، خودشناسی است؛ می دانیم خود، خود را نساخته ایم و نمی توانیم؛ دیگری اگر مثل ما است، خود را و ما را نساخته و نمی تواند بسازد؛ پس قادر مطلق، ما را آفریده و او خداست؛ راه قربش، «شکر منعم»، به طاعت اوست و مشقت آن ابتدائی است، چندی نمی گذرد، برای طالبین، قرب او از هر حلاوتی شیرین تر است.
منبع:
سخنان ایت الله بهجت
یکشنبه 96/11/22
شیخ ابی سعید ابی الخیر را گفتند:فلان کس بر روی آب می رود. شیخ گفت:«سهل است، وزغی و صعوه ای بر روی آب می برود.» شیخ را گفتند:فلان کس در هوا می پرد. شیخ گفت:«زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد.» او را گفتند:فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می برود. شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بجنبد و با خلق داد و ستد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد».
منبع:
از برگان و علمای اهل ادب
یکشنبه 96/11/22
خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن . . .
منبع:
تولیدی از خانم سعیدی
یکشنبه 96/11/22
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی
منبع:
تولیدی از سعیدی
یکشنبه 96/11/22
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…
منبع:
کتاب راز با خدا
شنبه 96/11/21
* دههى فجر، آن آيينهيى است كه خورشيد اسلام در آن درخشيد و به ما منعكس شد. اگر اين آيينه نبود، باز هم مثل همان دورههاى تاريك و قرون خاليه، بايستى ما مىنشستيم و اسمى از اسلام مىآورديم.
* برگزارى دههى فجر، بايد مثل برگزارى جشن نيمهى شعبان باشد.
* خاطرهى امام، بيش از هميشه، در دههى فجر و بيستودوى بهمن است. حتّى بيشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، اين بزرگداشت نشاندهندهى شخصيت آن بزرگوار است.
* دهه فجر در حقيقت ولادت امامت در اين كشور است؛ به همان معنايى كه خود امام و اسلام براى ما ترسيم كردهاند.
* ۲۲ بهمن در حيات تاريخى و ملى كشور و هدايت سرنوشت ملت ايران به سوى حق و صلاح نقش بزرگى داشته است.
* در طلیعهی روزهای درخشان فجر از همه چیز شایستهتر تكریم شهیدان و خضوع در برابر روح فداكار آنهاست.
* دشمنان سعى مىكنند انقلاب را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به ياد مردم مىآورد. سعى مىكنند امام را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسّم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست.
* حادثه بيستودوم بهمن و پيروزى انقلاب، پايان تحقير ملت ايران بود.
* اگر انقلاب اسلامى و امام بزرگوار ما نبود و اگر اسلام پرچمدار انقلاب و تحوّل در اين كشور نبود، هيچ اميدى وجود نداشت كه سلطه جهنّمىِ تحقيرآميز امريكا و حكومت ديكتاتورىِ قسىّالقلب پهلوى از اين مملكت بركنده شود.
* راهپيمايى بيستودوم بهمن در جهان يك پديده بىنظير است؛ هيچ كشورى در هيچ مراسمى چنين اجتماعى را در شهرهاى بزرگ و كوچك به خود نمىبيند و به ياد ندارد؛ اين مخصوص شماست.
* راهپيمايى بيستودوم بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ نشاندهندهى عزم عمومى ملت ايران است؛ مظهر همان چيزى است كه هر دشمنى را در هر حد و اندازهيى از اقتدار نظامى و توانايىهاى تبليغاتى و سياسى، مرعوب مىكند.
* ملت ايران هر سال با حركت خود در بيستودوم بهمن، دشمن را در جاى خود متوقف و وادار به عقبنشينى كرده.
* روز ۲۲ بهمن و راهپيمائى ۲۲ بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ مظهر اقتدار ملت ايران است؛ مظهر حضور مردمى و اراده و عزم ملى ملت ايران است كه مرد و زن و پير و جوان، در همهى شرائط به خيابانها مىآيند و خودشان را در سرتاسر كشور در مقابل چشم بينندگان قرار ميدهند؛ اين خيلى باعظمت است.
منبع:
بیانات امام درباره22 بهمن
شنبه 96/11/21
«توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن، هنوز به پیروزی نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و رسایل بهره مند است و توطئه ها در کمین. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان های رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئه ها را نقش بر آب می سازد. … با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.» این کلام، از آن امام انقلاب، پیر جماران است که در 22 بهمن 1357 خطاب به ملت انقلابی گفته شد. این کلام وصیت امام است برای تداوم انقلاب اسلامی. این کلام، پیام همیشگی تاریخ انقلاب خطاب به همه ملت های انقلابی است. امروز ایران اسلامی مان در حال رشد و بالندگی است و تأثیر آن را در سردرگمی و توطئه چینی های دشمنان ناآرام انقلاب می توان دید.
منبع:
مجله ،گلبرگ ،همن 1386، شماره 95
شنبه 96/11/21
در 22 بهمن ماه 1357، انقلابی بس شگرف و شکوه مند با رهبری دینی حضرت امام خمینی رحمه الله و حمایت توده مردم در ایران رخ داد. این انقلاب را می توان اعجازی خواند که جهانیان را به شگفت واداشت، آن هم درست در دورانی که تفکر اندیشه غیردینی و سکولار بر جامعه جهانی قرن بیستم حاکم بود. انقلاب اسلامی ایران با توجه به دینی بودنش، شباهتی به دیگر انقلاب ها نداشت، چنان که حضرت امام خمینی رحمه الله فرمود: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران، از همه انقلاب ها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام».
منبع:
معانی الخبار
چهارشنبه 96/11/18
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت مسلمان و قهرمان و مبارز ايران! در اين لحظه حساس كه به لطف خداوند تعالي مبارزات قهرمانانه شما سدهاي استبداد و استعمار را يكي پس از ديگري مي شكند و انقلاب اسلامي شما شكوفه ها و ميوه هاي خود را آشكار مي سازد، لازم مي دانم ضمن اظهار تشكر و قدرداني از يك يك شما برادران و خواهران چند نكته را يادآوري نمايم:
شما در جريان مبارزات گذشته رشد اسلامي و انقلابي خود را آشكار كرده ايد و اكنون بيش از پيش لازم است كه اين رشد را به جهانيان نشان دهيد تا جهانيان بدانند مردم مسلمان ايران مي توانند بدون قيمومت اين و آن، راه سعادت خود را انتخاب نمايند.
لهذا از شما مي خواهم كه اولا مانع آشوب و هرج و مرج بشويد و نگذاريد آشوبگران مغرض به عملياتي از قبيل غارت، آتش سوزي، مجازات متهمان و از بين بردن آثار علمي و فني و صنعتي و هنري و اتلاف اموال عمومي و خصوصي دست بزند. دشمن براي خراب كردن چهره نهضت از طريق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در ميان توده مسلمان دست به چنين كارها مي زنند تا نهضت ما را ارتجاعي و وحشيانه قلمداد نمايند. من اكيدا اعلام مي كنم كه هر كس دست به چنين عملياتي بزند از جامعه انقلابي ملت مطرود و در پيشگاه خداوند متعال مسئول است.
اولا توجه داشته باشيد كه انقلاب ما از نظر پيروزي بر دشمن هنوز به پايان نرسيده است. دشمن از انواع وسايل و دسائس بهره مند است و توطئه ها در كمين ماست. تنها هوشياري و انضباط انقلابي و اطاعت از فرمانهاي رهبري و دولت موقت اسلامي است كه همه توطئه ها را نقش بر آب مي سازد.
ثالثا افرادي از دشمن كه به عنوان اسير در اختيار شما قرار مي گيرند هرگز مورد خشونت و آزار قرار ندهيد. همچنان كه سنت اسلامي است به اسيران محبت و مهرباني كنيد و البته دولت اسلامي به موقع آنها را محاكمه و عدالت را در مورد آنها اجرا خواهد كرد.
از همه شما برادران و خواهران عزيزم مي خواهم كه با دولت موقت انقلابي اسلامي كه وارث يك سلسله خرابي هاي دولتهاي فاسد گذشته است همكاري نمائيد تا به حول و قوه الهي هر چه زودتر با همكاري يكديگر ايران اسلامي آباد و آزاد را مورد غبطه جهانيان بسازيم.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
منبع:
روح الله الموسوي الخميني
22/11/57
دوشنبه 96/11/16
انقلاب اجتماعی
اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلابهایی به کار میرود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشمگیری شکل میگیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلابها را به شکل وسیعتر تعریف میکنند، بر آناند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونیهای ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است.
نقلاب اسلامی نامی همگانی
از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقهای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا میدانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیدهای کمنظیر به شمار میآید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر میرسد.
البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر میرسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.
سه شنبه 96/11/10
الف: دانش و معرفت
آن علیا مخدّره یکی از راویان حدیث و حاملان آن بوده است، به طوری که «مُصحَف فاطمة» یکی آثار منسوب به آن حضرت هست که متأسفانه باقی نمانده است! ولی گفته می شود در اختیار حضرات ائمه ی اهل بیت(ع) بوده که به یکی پس از دیگری منتقل شده و هم اکنون در اختیار منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عجّل الله فرجه) می باشد.در خطبه هایی که حضرت فاطمه ی زهرا(س) بعد از رحلت جان سوز پدر بزرگوارش نبیّ مکرّم(ص) در جمع صحابه در مسجد النبیّ(ص) و در خانه ی خود ایراد فرمود، بهترین دلیل بر علم و دانش و معرفت ایشان می باشد.
ایمان، خداشناسی بندگی
رسول خدا(ص) فرمود: «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
حضرت زهرا(س) فرزندانی را تربیت نمود که هر کدام با ایفای نقش بی نظیر خود، درس عزّت و سربلندی، عشق و وفاداری، تقوا و عبودیت، صبر و شکیبائی، شجاعت و کرامت، جهاد و مبارزه، مهر و عاطفه، ایثار وگذشت، جان فشانی در راه خدا و اسلام، صلح و مدارا و… را از خود به یادگار گذاشتند و برای مسلمانان اسوه و الگو شدند.
حسن بصری می گوید: در میان امت اسلامی، فردی نیایش گرِ و اهل عبادت از فاطمه سراغ ندارم. وی به قدری به عبادت (ذکر و رکوع و سجود و دعا) می ایستاد که پاهای مبارکش متورّم می شد و از ترس خدا در نماز نفسَش به شماره می افتاد.
جهاد و مبارزه پی گیر برای خدا
آن حضرت پس از ظهور اسلام در کنار پدر بزرگوار، مادر مکرّمه اش و بنی هاشم در حالی که کودکی دو ساله بود، به مدت سه سال در محاصره شِعب ابی طالب شرکت داشت و انواع سختی ها و مشکلات و دشواری های زندگی را با اخلاص تحمل نمود.حدود یک سال بعد، مادر فداکار و مهربان خود را هم از دست داد.
آن بزرگوار پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، به همراه چند تن از بانوان مسلمان، سختی های زیادی را نیز متحمل شد و در محله ی «قبا» به پدر ملحق گردید.در جنگ های بَدر، اُحد، أحزاب، خیبر، تبوک، فتح مکه و… همانند سایر بانوان مسلمان حضور داشت و نقش و وظیفه ی انسانی و اسلامی به جنگ جویان مسلمان و درمان آن ها و سایر خدمات را ایفاء نمود.
منبع:
زندگانی فاطمه ی زهرا(س)، سید جعفر شهیدی(ره)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
سه شنبه 96/11/10
برای حضرت زهرا(س) بیش از صد اسم، لقب و کنیه گفته شده که مهم ترین آن ها عبارتند از: فاطمة، بتول، مبارکة، محدثّة، راضیّة، مرضیّة، طاهرة، صدّیقة، سیّدة، حوریّة، نوریّة، شهیدة، محبوبة، عفیفة، حبیبة، صفیّة، عالمة، معصومة، مظلومة، منصورة، جمیلة، مطهّرة، حکیمة، عقیلة، عابدة، باکیة، صابرة، امینة، امّ الائمة، امّ ابیها، امّ الخیرة، امّ الفضائل، امّ المومنین، امّ العلوم، و… .
رسول خدا(ص) : «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّما سِمّیت ابنتی فاطمة لأنّ اللّه فطَمَها وفَطم مُحبّیها من النّار». یعنی؛ همانا دخترم «فاطمه» نامیده شده، زیرا خداوند او و دوست دارانش را از آتش جهنّم می رهاند.
منبع:
أعلام الهدایة؛ فاطمة الزهرا(س)« سیّدة النساء»، [جلد ۳]
سه شنبه 96/11/10
رسول خدا(ص) فرمود: «فاطمة[س] سیّدة نساء العالَمین». یعنی؛ [دخترم] فاطمه، بهتر بانوان جهانیان است.هم چنین فرمود: «فاطمة أعزّ البریّة علیّ». یعنی؛ فاطمه[س] عزیزترین آفریدگان خداوند نزد من است. همین طور فرمود: «انّها بَضعة منّی او شَجعة منّی». یعنی؛ فاطمة[س] پاره تنِ من و بخشی از وجودم می باشد.
در شأن و فضایل و کمالات حضرت فاطمه زهرا(س) از پیامبر اکرم(ص) سخنان فراوانی نقل شده است که علاقه مندان به آثار و منابعی مانند فضایل الخمسة من الصحاح الستّة تــــالیف مرحوم آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی[ ج۳، المقصد الثالث] و منابع روائی دیگر مراجعه نمایند.حضرت صدّیقه ی کبری در نگاه ائمه معصومین(ع)، صحابه، محبّان و دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی نیز از شخصیت و جایگاه بلند مرتبه ای برخوردار است که به چند نمونه اشاره می شود:
امام جعفر بن محمّدٍ الصادق(ع) فرمود: «انّما سُمّیت فاطمة لأن الخلق فُطموا عن معرفتها». یعنی؛ همانا فاطمه نامیده شده است، زیرا مردم مخلوقات از درک و فهم مقام او ناتوانند.
امّ سلمة می گوید: «هرگاه فاطمه(س) خدمت رسول خدا(ص) می رسید، حضرت پیامبر(ص) به پا بر می خواست و دخترش را می بوسید و به او خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند… راز خود را با او در میان می گذاشت و در انجام کارها با او مشورت می کرد».
ابن صبّاغ مالکی می نویسد: «فاطمه دختر کسی است که سوره اِسراء[بنی اسرائیل]، در شأن او نازل شده است، وی همسنگ خورشید و ماه و دخت برترین انسان، میلادش پاکیزه و به اتفاق دانشمندان، بانوی بانوان است».
منبع:
مجلسی، بحار الأنوار… ص43 ج2
دوشنبه 96/11/09
حضرت زهرا (س) سرانجام بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانهاش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. فاطمه زهرا (س) گاه به زحمت از بستر برمیخاست و کارهای خانه را انجام میداد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر میگشت و غم و اندوه خود را بازگو مینمود.
در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری حضرت زهرا (س) آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. حضرت زهرا (س) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عدهای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین حضرت زهرا (س) برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.
در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت زهرا (س) آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمیداد، اما سرانجام آنان بر بستر حضرت زهرا (س) حاضر گشتند. حضرت فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: “هر کس فاطمه را به غضب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام حضرت زهرا سلام الله علیه، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: “شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود.”
منبع:
امالي صدوق، ص 474، ح 18.
دوشنبه 96/11/09
حضرت زهرا (س) الگوى يك بانوى اسلامى است. حضرت فاطمه زهرا (س) حتی خود را بر نامحرم نابینا می پوشاند. على (ع) می فرماید: نزد پيامبر بوديم و او در منبر بود ٬پرسيد: به من خبر دهيد و بگوئيد چه چيز براى زن از همه چيز بهتر است؟ هر كس سخنى گفت و به نتيجه اى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه آمدم و سؤال پيامبر را تكرار كردم. فاطمه فرمود: بهترين چيز براى زن اين است كه او مردى را نبينند و مردى هم او را نبيند.
منبع:
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱
دوشنبه 96/11/09
ایام فاطمیه یا ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) شامل ۲۰ روز از ماههای جمادیالاول و جمادی الثانی است که شیعیان به عزاداری برای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دختر پیامبر مسلمانان میپردازند.
شیعیان پیرامون تاریخ درگذشت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دو روایت متفاوت شامل هفتاد و پنج روز بعد از درگذشت حضرت محمد(ص) و دیگری نود و پنج روز را مورد وثوق میدانند.از آنجا که درگذشت حضرت محمد (ص) در در بیست و هشتم صفر بودهاست به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخ سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل را «فاطمیه اول» میدانند. بنا به روایت نود و پنج روز، تاریخ شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را در سوم تا پنجم جمادی الثانی دانسته و آنرا «فاطمیه دوم» مینامند.
در فرهنگ عامه، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم آن ماه که بر اساس روایت ۷۵ روز شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان آن روزها واقع شدهاست، «دهه اول فاطمیه» و به دهه اول جمادی الثانی، از اول تا دهم جمادی الثانی که بنا به روایت ۹۵ روز، شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان این روزها اتفاق افتاده «دهه دوم فاطمیه» میگویند.
در فرهنگ عامه شیعیان عراق به جای دو دهه سه دهه برگزار میشود، که «دهه اول فاطمیه» ۴۰ روز بعد از درگذشت حضرت محمد(ص) میباشد، که مورخ هشتم ربیع الثانی است. البته این تقسیم بندی در شهرهایی مانند قم و تهران نیز وجود دارد.
یکشنبه 96/11/01
مقام معظم رهبری، درباره ارج نهادن به مقام پرستاران می فرماید: «به مناسبت روز پرستار، یک جمله کوتاه در باب ارزش خدمت پرستاران عرض می کنم و آن، این است که همه موظفیم از این انسانهای فداکار و پر عاطفه و دل سوزی که با عمل انسانیِ پرستاری خود، از بیماران در مراحل دشوار بیماری مواظبت و حمایت میکنند، به عنوان احترام به ارزش انسانی والا، قدردانی کنیم.
پرستاری، حرفهای انسانی و اسلامی است و جامعه و کشوری مثل ما، که سرشار از عواطف گوناگون است، و نقش عواطف در این جامعه، همواره نقش برجسته ای بوده است، باید به این حرکت عاطفی بزرگ ـ که دارای مبنای عقلانی و فکریِ راسخی هم هست ـ به چشم احترام بنگرد»
منبع:
نشریه گلبرگ، ش 75
یکشنبه 96/11/01
حضرت امام خمینی رحمه الله در کلامی ارزشمند، وظیفه پرستاران را، سرشار از روح عطوفت می داند و میفرماید: «چیزی که بسیار اهمیت دارد،… برای پرستاران و آنهایی که تماس با مریضها و بیمارها و مجروحها دارند، این است که روح عطوفت در آنها باشد. یکی از اموری که کمک میکند به خوب شدن مریضها… این است که پرستار آنها، به آنها تقویت روانی بدهد». همچنین ایشان در جایی دیگر، درباره اهمیت پرستاری می فرماید: «این شغل پرستاری، از شغلهای بسیار شریفی است که اگر چنانچه انسان با وظایف انسانی و شرعی خودش عمل بکند، این یک عبادتی است که در تراز عبادت های درجه اول است».
منبع:
گروه دین و اندیشه،نشریه گلبرگ، ش32
شنبه 96/10/30
الف ) زينب كبرى : اين لقب براى مشخص شدن و تمييز دادن او از ساير خواهرانش (كه از ديگر زنان اميرمؤ منان به دنيا آمده بودند) بود.
ب )الصديقة الصغرى : چون«صديقة » لقب مبارك مادرش ، زهراى مرضيه (س) است ، و از سويى شباهت هاى بى شمارى ميان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زينب را « صديقه صغرى» ملقب كردند.
ج ) عقيله / عقيله بنى هاشم / عقيله الطالبين :
«عقيله » به معناى بانويى است كه در قومش از كرامت و ارجمندى ويژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد.
د) ديگر لقب ها:
از ديگر لقب هاى حضرت زينب ، موثقه عارفه ، عالمه غيرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و كامله است .
منبع:
ره توشه راهيان نور، ص 258.
چهارشنبه 96/10/27
این روزها خودم هم نمیدانم چه شده….
نمیدانم در درونم چه میگذرد…
آخر چراااا….نمیدانم و همین که نمیدانم که چه شده مرا آزار می دهد…دلم که میگیرد می سوزم و می سازم …
او مهربان است …خوب میدانم و خوب می شناسمش….
اما درد این چند جوان همانطور که دل امام زمان (علیه السلام) را آتش میزند این روزها حالم را گرفته است خودم هم نمیدانم …
بر او چه می گذرد …. و اندوه با او چه می کند….
و بعضی از ما انسان ها گاهی انسانیت خود را به فراموشی میسپاریم…
با این وجود ادعای یاری امام زمانمان را می کنم….
خدا کند کوفی عیان نباشیم…
و بدانیم چ میکنیم.
آقا ببخشید
شما
کمی مارا در قنوت وترتان دعا کنید
منبع: دلنوشته تولیدی/ زهرا شاهبازی
دوشنبه 96/10/25
انتظار يعنى ترقب، يعنى مترصد يك حقيقتى كه قطعى است، بودن؛ اين معناى انتظار است. انتظار يعنى اين آينده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حىّ و حاضر؛ اين خيلى مسئلهى مهمى است.
اينجور نيست كه بگويند كسى متولد خواهد شد، كسى به وجود خواهد آمد؛ نه، كسى است كه هست، وجود دارد، حضور دارد، در بين مردم است. در روايت دارد كه مردم او را مىبينند، همچنانى كه او مردم را مىبيند، منتها نميشناسند. در بعضى از روايات تشبيه شده است به حضرت يوسف كه برادران او را ميديدند، بين آنها بود، در كنار آنها بود، روى فرش آنها راه ميرفت، ولى نميشناختند. يك چنين حقيقت بارز، واضح و برانگيزانندهاى؛ اين كمك ميكند به معناى انتظار. اين انتظار را بشريت نياز دارد، امت اسلامى به طريق اولى نياز دارد. اين انتظار، تكليف بر دوش انسان ميگذارد. وقتى انسان يقين دارد كه يك چنين آيندهاى هست؛ همچنانى كه در آيات قرآن هست: «و لقد كتبنا فى الزّبور من بعد الذّكر انّ الارض يرثها عبادى الصّالحون. انّ فى هذا لبلاغا لقوم عابدين»مردمانى كه اهل عبوديت خدا هستند، ميفهمند - بايد خود را آماده كنند، بايد منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمهاش آمادهسازى خود هست. بدانيم كه يك حادثهى بزرگ واقع خواهد شد و هميشه منتظر باشيد. هيچ وقت نميشود گفت كه حالا سالها يا مدتها مانده است كه اين اتفاق بيفتد، هيچ وقت هم نميشود گفت كه اين حادثه نزديك است و در همين نزديكى اتفاق خواهد افتاد. هميشه بايد مترصد بود، هميشه بايد منتظر بود. انتظار ايجاب ميكند كه انسان خود را به آن شكلى، به آن صورتى، به آن هيئت و خُلقى نزديك كند كه در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شكل و آن هيئت متوقع است. اين لازمهى انتظار است .وقتى بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحيد باشد، اخلاص باشد، عبوديت خدا باشد - يك چنين دورانى قرار است باشد - ما كه منتظر هستيم، بايد خودمان را به اين امور نزديك كنيم، خودمان را با عدل آشنا كنيم، آمادهى عدل كنيم، آمادهى پذيرش حق كنيم. انتظار يك چنين حالتى را به وجود مىآورد.
1. انبيا: 105 و106
دوشنبه 96/10/25
محسن بهرامی اظهار داشت: این نفتکش حامل 115 هزار تن میعانات با درجه اشتعال منفی 18 درجه بود که با کمترین حرارت مشتعل میشود و حتی اگر اطفای حریق انجام شود ممکن است با یک نقطه داغ مجددا مشتعل شود.
وی افزود: در اطراف کشتی میعانات گازی و گازهای سمی پس از حادثه پخش شده بود و آتش نیز به سمت راست کشتی محدود شده بود.
بهرامی ادامه داد: اطفای چنین حریقی حاصل از این میعانات بسیار خاص و ویژه است و روند اطفای حریق باید مستمر و با تیم کافی انجام شود. اینگونه حریقها مشخصات خاص اطفا را میطلبد و نمیتوان به راحتی با اینگونه حریقها جنگید و آن را متوقف کرد.
وی گفت: برای اطفای حریق چنین محمولهای باید به صورت چند جهته و مستمر عملیات انجام داد ضمن آنکه هلیکوپتر از نظر فنی مناسب اطفای چنین حریقهایی نیست.
سخنگوی نفتکش افزود: در حال حاضر کشتیهای آتشخوار، آب، کف و فوم را به محل شعلههای نفتکش میپاشند که پاشیدن آب بابت خنک کردن نفتکش است.
وی با اشاره به ورود تیم نجات و تجسس چینی به داخل نفتکش به مدت نیمساعت گفت: MRCCشانگهای اعلام کرد که در قسمتهای داخلی نفتکش دما بسیار بالا است که از شناورهای آتشخوار بابت پاشیدن آب و خنک کردن استفاده میشود.
بهرامی با بیان اینکه در حال حاضر یدککش ژاپنی نیز عملیات اطفای حریق را انجام میدهد، گفت: اولویت ما نجات جان دریانوردان و خدمه این کشتی است زیرا آنها سرمایه واقعی این کشور هستند.
وی درباره کشتی فلهبر چینی که با نفتکش سانچی برخورد کرد، گفت: این کشتی فلهبر با ظرفیت 75 هزار تن از آمریکا به سمت چین میآمد همه این کشورها مجهز به تجهیزات راداری، موقعیتیاب و غیره هستند.
سخنگوی نفتکش گفت: کشتیها در حرکت خود مانورهایی دارند و حادثه سانچی در محلی رخ داده که تعداد زیادی کشتی بزرگ ماهیگری حضور داشتهاند و تورهای کفکش آنها کیلومترها امتداد دارد ممکن است کشتیها به آن منطقه که میرسند تغییر مسیر میدهند زیرا وجود چنین کشتیهای ماهیگیری ممکن است محاسبات افسر کشتی را به هم بریزد و همه اینها البته خام هستند و قطعاً پس از رمزگشایی جعبه سیاه اطلاعات دقیق خارج میشود.
وی افزود: در زمان بروز چنین حوادثی کشتیای مثل سانچی به راحتی تغییر مسیر نمیدهد و این تغییر مسیر دقیقهها به طول میانجامد.
بهرامی با بیان اینکه حادثه نفتکش سانچی جزو بدترین نوع سوانح دریایی است، گفت: فقط در سال 1972 در آرژانتین حادثهای بدین شکل رخ داده بود.
منبع:
از روز نامه دنیای اقتصادی
چهارشنبه 96/10/20
آیت الله العظمی بهجت: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست
وقتی ایشان (مقام معظم رهبری) برای رهبری انتخاب شدند عده ای به آیت الله بهجت گفتند: آقای خامنه ای جوان است برای برای رهبر شدن!
آیت الله بهجت در جواب آن عده فرمودند: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست…
دید سیاسی آیت الله بهجت بر خیلی از شاگردان ایشان پوشیده نیست و ایشان همواره بر حضور شاگردان ممتاز خود همچون آیت الله مصباح و دیگران بر حضور در عرصه سیاست تاکید داشتند.
آیت الله مصباح یزدی در این زمینه می فرمایند: «بنده بايد عرض كنم كه بزرگترين مشوّق خود بنده در پرداختن به مسائل سياسي و اجتماعي، خود ايشان بودهاند و به صورتهاي مختلف به دوستان و كساني كه در درس شركت ميكردند، سفارش ميكردند كه به اينگونه مسائل اهميت بدهند و اشاره ميكردند كه اگر كساني كه تقيّد به مسائل علمي و معنوي دارند، به اين كارها نپردازند، روزگاري بيايد كه جوّ سياست اجتماع به دست نااهلان بيفتد و جامعه اسلامي را از مسير خودش منحرف كند. حتي گاهي پيغامهاي خاصي براي حضرت امام (قدس) در ارتباط با همين مسائل سياسي ميدادند كه در يك موردش بنده با يكي از دوستان، واسطه در رساندن اين پيام خاص به حضرت امام بوديم».
آیت الله العظمی بهجت:اگر مردم میدانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمینشست
منبع:
سخنان ایت الله بهجت
دوشنبه 96/10/04
یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب میشود تا انسان نسبت به نماز صبح اهمیت ندهد، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی است، فرض کنید اگر با یکی از مسئوالان که حل مشکلتان در دست اوست قراری گذاشتهاید و یقین دارید که وی در همان ساعت مقرر منتظر شما است. آیا واقعا شب به راحتی میخوابید و دیر بر سر قرار حاضر شده و یا با کسلی با وی مواجه میشوید؟
اگر انسان واقعاً نسبت به الطاف الهی کمترین معرفتی داشته باشد و بداند که کسی که در نماز با او صحبت میکند، همانی است که او را از نیستی به دنیا آورده و تمامی نعمت های خود را نیز بر او ارزانی داشته تا به نهایت کمال و درجات بالای بهشتی دست پیدا کند و او همانی است که اختیار کمی و زیادی روزیاش را دارد ؛ همانی است که مرگ و زندگیاش در ید قدرت اوست، با این حال آیا نسبت به نماز با بیحالی برخورد خواهد کرد و یا آنکه سر از پا نشناخته و با تمام وجود به اقامه نماز عاشقانه خواهد پرداخت
منبع:
اسرار و آداب نماز 219.
یکشنبه 96/10/03
سلام ارباب…سلام بابا جونم
چشم داشتها و انتظار هایی که قبلا از من داشتی و احساس می کنم الان نداری….قطعا به خاطر گناهانم است…بگذار کمی راحت تر بگویم گناه کردن برایم آسان شده است…تو خود بهتر می دانی چرا…
اما با این وجود روز به روز دلتنگی ام به شما بیشتر می شود …. و بیقراری ام بیشتر میشود…فقط آرزو می کنم از چشمان مهربانت نیافتم و مرا از دعا هایت لحظه ای از یاد نبری …. هر چند من زیاد تو را از یاد برده ام …..آقا جان خودت حال و روزم را بهتر می دانی….خودت خوب می دانی که دلم پر است…
این ها را می دانم اما آنقدر خوابم و رو سیاه …که این را هنوز نفهیده ام که سالهاست دم از عشقت می زنم اما انگار نه انگار ….خودت دستم را بگیر.
ولی آقا خودماییم…قصد آمدن نداری؟؟؟ تا کی به پشت پرده غیبت نشینی…جهان جهنم است بی تو یا صاحب الزمان (علیه السلام)
فقط بیااااا
منبع:دلنوشته/تولیدی/ زهرا شاهبازی
یکشنبه 96/10/03
بار الها…نه گلایه دارم نه شکایت می کنم به درگاهت…
اما دلم که میگیره بگذار کمی بگم از کم کاری های خودم از کارهایی که باید می کردمو نکردم…
شرمنده ام…از رزقی که مدام خوردمو نمکدانت را شکستم و دوباره به گناهان خودم ادامه دادم…شرمنده که میشم میمونم دلم میگیره و قلبم ناراحت . بیشتر به خاطر اینکه همش به دیگران میگم و انگار یادم رفته که خودم از همه بدترم…اینروزها خدایا عجیب دلم میگیرد که چرا؟؟؟
یوسف زهرا(علیه السلام) تنهاست…
شاید اگر ما میبودیم او هم میبود و می می آمد…
گلایه نمی کنم
مشکل از ماست اینکه هر صبح نمیبینمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
منبع:دلنوشته/ تولیدی/زهرا شاهبازی
شنبه 96/10/02
از ابتدای سحر که از خواب بیدار میشد، مشغول عبادت و راز و نیاز و مناجات بود، حتی اشعار مناجاتی با زبان، عربی و فارسی می خواندند، در هنگام وضو گرفتن، قبل از وضو و بعداز آن در حال استغفار بود، بعد مشغول نمازها و نوافلش میشد و آن هم ادامه داشت، دوباره استغفارش ادامه داشت، سپس به تدبر در قرآن مشغول می شد تا وقت صبحانه. جمعهها و پنج شنبهها عبادات بیشتری داشت و نمازهای بیشتری می خواند.
منبع:
وسائل الشیعة، ج8، ص: 295.
شنبه 96/10/02
یادم هست، ایشان در همان سال های هفتاد، دیدم ظهر که از مسجد آمد، عمامه را برداشت و با لباس دراز کشید. پرسیدم: آقا چی شده؟ آیا حالتان بد شده، دکتر بیاوریم، فرمود: نه نگران نباشید، به شدت نیاز به خواب دارم. نگاه کردم دیدم ایشان کمتر از سه ساعت و نیم، شب و روز میخوابید. همهاش کار میکرد، به این اندازه، خودش درباره بعضی اساتید میگفت، یک ساعت از خوابشان کم کردند، فلان کتاب را نوشتند. گویا منظور ایشان مرحوم مامقانی بود که در آخر کتاب خویش نوشته بود من سه ساعت را تبدیل به دو ساعت خواب کردم تا توانستم کتاب را به اتمام برسانم. مرحوم ابوی، میفرمودند: من نمیدانم دو ساعت هم میشود خوابید؟ سه ساعت که میشود؛ ولی دو ساعت را نمیدانم.
منبع:
الکافی- الإسلامیة، ج3، ص: 283
شنبه 96/10/02
امر و نهی کردن و تحکّم ایشان، بیشتر در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزده سالگی رسیدم، یکبار هم دستور نداد نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما میفهماند مایلند کاری کنیم؛ مثلاً میفرمود: «اگر نانی باشد، شاید اینجا صرف شود». و یا میفرمود: «مادرت مایل است که فلان چیز در خانه باشد».
آیا ایشان اصولا عصبانی هم می شدند؟ به ویژه در منزل با فرزندان؟
گاهی کمی عصبانی می شدند، اصولا ایشان تحمل گفتگوی طولانی با کی نداشت. ولی کاملا، بر خود مسلط بود و عصبانیت کمتر بروز و ظهور داشت. در چندجا بیشتر عصبانی ایشان، آشکار می شد، اگر کسی، سخن یا حرکت شبهه ناکی انجام می داد، یا خدای نکرده خلاف شرعی انجام می داد، آنگاه تندی می کرد، و نیز هنگامیکه کسی اسرار ایشان را که مایل نبود دیگران را بدانند، افشا می کرد، ناراحت می شد.ولی در امور دیگر، اغلب سعی می کرد یا از مجلس، بیرون برود یا تهدید به بیرون رفتن می کرد.
منبع:
مجموعةورام ،ج1،ص47
شنبه 96/10/02
اعمال و رفتاری که انسان در طی روز انجام میدهد نقش بسیار مهمی در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد؛ یعنی هر چه در طی روز کارهای شایسته از انسان سر بزند، توفیقات انسان نیز برای اعمال خوب دیگر بیشتر فراهم میشود و هر چه به گناه آلوده شود توفیق اعمال خوب از وی سلب میشود، لذا باید نسبت به این مسأله بسیار حساس بود تا به واسطه گناه درک لذت سحرخیزی را از دست نداد، از آیتالله بهجت سؤال شد: چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود؟ در پاسخ فرمودند: کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند؛ خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.
بیایم با عزم و اراده جدی نسبت به نماز اول وقت بینی شیطان را به خاک بمالیم، چرا که امام زمان(عج) درباره نماز میفرمایند: «فَمَا أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطَانِ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الصَّلَاةِ فَصَلِّهَا وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطَان»؛ هیچ چیز مانند نماز، بینى شیطان را به خاک نمىمالد پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.»
منبع:
من لا یحضره الفقیه، ج1، ص: 498.
یکشنبه 96/09/26
اگر چه دنیا دار مکافات نیست و ظرفیت اجرای عدالت حقیقی در آن وجود ندارد ولی در عین حال خداوند بسیاری از اعمال انسان را علاوه بر قیامت، در دنیا نیز جزا میدهد. به عنوان نمونه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در روایتی میفرماید: سه دسته از گناهان است که در کیفر آن عجله و شتاب گردد و تا آخرت به تأخیر نیفتد: ناراضی ساختن پدر و مادر، ستم بر مردم، و ناسپاسی در برابر احسان دیگران.
و یا در قرآن میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ به ما کانُوا یَکْسِبُون.» «و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم ولی (آنها حق را) تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.»
گرچه دیوار افکند سایه دراز
بازگردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
چون که بد کردی بترس ایمن مباش
زان که تخم است و برویاند خداش
اگرچه تمام اعمال انسان در همین دنیا نیز بازتاب داشته و هر کس نتیجهی عمل خود را هر چند به صورت محدود مشاهده خواهد کرد ولی در عین حال خداوند گاهی برای نشان دادن حقیقت معاد و حسابرسی در آن، برخی از اعمال انسان را به صورت بسیار روشن و آشکار در همین دنیا محاسبه میکند تا شاید بندگان، عبرت گرفته و برای محاسبهی اصلی خود را آماده نمایند؛ اما چه شود که با وجود عبرتهای فراوان کسانی که عبرت گیرند بسیار اندک هستند!
منبع:
نهج البلاغه، حکمت 297
یکشنبه 96/09/26
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد انسان، متفکر بودن اوست. بر خلاف حیوانات که تمام همّ و غم آنها خور و خواب و خشم و شهوت است، انسان موجودی است که میتواند دایرهی تفکرات خود را از عالم ماده فراتر برده و به اموری بیندیشد که بر اساس مبانی مادی به هیچ عنوان قابل درک نیست. انسان میتواند با تفکر و تعقل و به واسطهی در آمیختن معلومات خود با یکدیگر، بسیاری از مجهولات حتی مجهولات غیر مادی را نیز برای خود تبدیل به معلومات نماید. شاید بتوان ادعا نمود که بر اساس گسترهی وسیع تفکرات انسانی، مهمترین سوالاتی که به صورت آگاهانه و یا حتی ناخود آگاه در ذهن هر انسانی به وجود میآید این است که از کجا آمده؟ برای چه آمده؟ و به کجا خواهد رفت؟ آیا زندگی او نیز شبیه حیوانات بوده و کمال او در خوب خوردن و خوب خوابیدن و خوب شهوترانی کردن است یا هدف او مطلبی فراتر از آن است؟
اگر فردی زندگی خود را محدود به همین حیات مادی دنیائی بداند روشی را برای زندگی برمیگزید و اگر قائل شود که بعد از این جهان نیز حساب و کتابی در میان است و هر کس نتیجه اعمال خود را به عدالت مشاهده خواهد کرد روش دیگری را برای زندگی برمیگزیند.
بر اساس مبانی اعتقادی الهی، انسان موجودی دو بُعدی است که دارای روحی الهی بوده و باید با انجام اعمالی صالح، خود را برای پذیرش رحمت الهی در جهانی دیگر آماده کند.
جان و روح تمام انسانها (چو مومن و چه کافر) منسوب به خداوند و از نزد اوست و به سوی او نیز بازگشت خواهد داشت، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» «ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمیگردیم»
اما چه کنیم که در قیامت به رحمت خداوندی نائل شویم نه به غضب و سخط او؟
خداوند در دنیا امکانات و قوا و استعدادهائی در اختیار انسان قرار داده است که با به کارگیری صحیح آن میتواند مراتب کمال را طی کند و بر اساس همان قوا و استعدادها، در قیامت نیز از او مطالبه خواهد شد که با نعم الهی چگونه رفتار نمودی؛ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم.» «سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشتهاید بازپرسی خواهید شد!»
دنیا سرای عمل است. هر کس میتواند قوای خود را به کار گرفته و تا اوج قلهی بندگی حضرت حق بالا رود و یا میتواند از همان قوای الهی سوء استفاده کرده و در اسفل سافلین و در درهی عمیق بندگی شیطان سقوط نماید.
آنچه مسلم است این است که باید در قیامت در محضر دادگاه خداوندی حاضر شده و حساب اعمال خود را یک به یک رسیدگی نماید.
ما در این مقال درصددیم از بین مواقف مختلف و متعدد قیامت تنها یکی از آن مراحل یعنی مرحلهی «حساب اعمال» را به صورت مختصر بررسی نمائیم و ویژگیهای «یوم الحساب» را بر اساس آیات و روایات بیان نمائیم و از این نکته نیز غافل نیستیم که تمام گناهانی که بندگان مرتکب میشوند بر اساس فراموشی همین مرحلهی قیامت است که خداوند فرمود: «إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ به ما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب.» «کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند!»
منبع:
بحار الانوار؛ ج 70، ص 373.
چهارشنبه 96/09/22
روزی جوانی در راه خانه، از حضرت آیة الله بهجت رحمة الله پرسید: نظر شما درباره ی دکتر… [نویسنده ای که اشکالات بنیادین فراوانی در کتابهایش هست] چیست؟
فرمودند: او [دیگر] کیست؟!
و پس از چند لحظه شاید به این خاطر که دانستند جوان مقصود ایشان را متوجه نشده باشد دوباره رو کرد به وی و افزودند: قرآن بخوان [که اینکار] خوب است.
منبع:
پندهایی از ایت الله بهجت
چهارشنبه 96/09/22
باید خیلی خیلی ملتفت باشیم که از مفاد إنّی تارک ٌ فیکم الثقلین - که قرآن و عترت است و خدا آنها را برای ما قرار داده است - جدا نشویم و گر نه در دارالضّیافه ی گرگ ها قرار می گیرید. همه ملتفت باشید -که از قرآن و اهلبیت علیهم السلام که باطنشان یکی است - جدا نشوید به این طرف و آن طرف نروید زیرا منحرفان به فانیات تعلبق دارند و سخنانشان یا باطل است یا دروغ.
بنابراین با کافران و سرانشان و افراد مانند انها، ابدا رفاقت و دوستی – و هر چه بدین معناست – نداشته باشید. اگر هم یک مصاحبتی با آنان کردید، شما باطل انها را بگیرید و [عقائد] حق را به آنها بدهید؛ نه اینکه آنها باطلشان را به شما تزریق کنند یا حق شما را از دستتان بگیرند.
منبع:
سخنان پند اموز از ایت الله بهجت
چهارشنبه 96/09/22
آیت الله بهجت خطاب به نوجوانانی که بعد از تشرف امام رضا علیه السلام در مشهد خدمت ایشان رسیدند:
إنشاءالله مؤید، مقبول الزیاره و محفوظ و معصوم از شرّ شیطانهای انس و جن و آفتهای دنیوی و اخروی و ظاهری و باطنی باشید.
در هر حال با خدا باشید و خدا را فراموش نکنید تا اینکه خودمان، خودمان را فراموش نکنیم.
خداوند همیشه، همه ی مردان و زنان مؤمن را موفق بدارد تا از صراط مستقیم به چپ و راست منحرف نشوند و از خداوند همیشه سعادت خودشان را بخواهند و تا ابد از شرّ و آفت شیطانهای انس و جن، دوری کنند و به خدا و انبیاء او و اوصیای انبیاء و ملائکه ی مقرب، نزدیک شوند.
هر کسی – با هر مرتبه ای که دارد – اگر از خداوند و انبیاء و راه انبیاء و اوصیاء دوری کند، آخرش به همان اندازه ی دوری اش، پشیمان خواهد شد و هر کس در هر مرتبه و هر جا و هر کاری باشد، با نزدیک شدن به آنان، آخر کارش سعادت و خوشحالی است.
امید دارم خدا همه را در صراط مستقیم به گونه ای حفظ و تثبیت کند که گمراهان را بتوانیم به راه بیاوریم، نه اینکه آنانی را که در راه مستقیم هستند، گمراه کنیم.
منبع:
ایت الله بهجت
دوشنبه 96/09/13
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…
یکشنبه 96/09/12
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
و همگی به رشته (دین) خدا چنگ زده و به راههای متفرّق نروید، و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف و نعمت خدا همه برادر دینی یکدیگر شدید، و در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد. بدین گونه خدا آیاتش را برای (راهنمایی) شما بیان میکند، باشد که هدایت شوید.
نعمت ( بزرگ ) خدا را بر خود ، به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او ، برادر شدید .
در این که مقصود از ریسمان الهى چیست، مفسرّان اختلاف دارند. قرآن، کتاب و سنّت، دین الهى، اطاعت خداوند، توحید خالص، ولایت اهلبیت(ع) و جماعت، وجوهى است که در تفسیر آن گفته شده است. برخى نیز مفهوم حبل اللَّه را شامل همه این معانى دانستهاند.
منبع:
سوره آل عمران، آيه 103.
مجمع البیان، ج 2، ص 536 و 537 و 805
یکشنبه 96/09/12
یک: بارها حضرت توسط دشمنان خشونت طلب سنگباران و مورد اهانت قرار گرفته بود، گاه مجبور می شد مکه را ترک نموده به کوههای اطراف پناهنده شود، خدیجه همسر مهربانش به دنبالش راه می افتاد تا او را پیدا می کرد، و در آن لحظه که زخمهای پای او را پانسمان می کرد این جمله را از او می شنید: «الّلهمّ اغفر لقومی فانّهم لایعلمون؛ خدایا قومم را (بخاطر اهانت و سنگباران من) ببخش زیرا آنها (از مقام ربوبیّت و رسالت) آگاهی ندارند.»
راستی این مرد را هیچ وجدان بیدار و خرد با انصاف خشونت طلب معرفی می کند؟ او که از رفتار ملایم خویش نسیم سحر را خجل می سازد، و هر دشمن سنگدل خویش را در مقابل مهربانی و رأفت خود نرم می سازد.
دو: مردی یهودی در مدینه مرکز قدرت و حکومت پیامبر اکرم(ص) روزی سر راه پیامبر اسلام را گرفت و مدعی شد که از پیامبر طلبکار است و اصرار کرد، باید در همین کوچه و محل، طلب او را بپردازد. پیغمبر اکرم فرمود: اولا شما از من طلبکار نیستی، و ثانیاً: اجازه بدهید که بروم منزل، چون پول همراه ندارم. یهودی گفت: یک قدم نمی گذارم بردارید، هر چه پیامبر بیشتر با او نرمش نشان دادند، او بیشتر خشونت نشان داد، تا آنجا که عبا و ردای پیامبر اکرم را گرفت و بدور گردن حضرت پیچید و کشید، به گونه ای که اثر قرمزی آن بر گردن مبارک حضرت مشهود بود، از آن طرف مسلمانان منتظر بودند که نماز جماعت اول وقت را با آن حضرت برگزار نمایند، هر چه منتظر ماندند دیدند حضرت نیامد، عده ای بیرون مسجد آمدند با تعجب دیدند مرد یهودی او را نگهداشته مسلمانان خواستند با اجبار و یا با ضرب و شتم حضرت را از دست او رها نمایند، پیامبر اکرم(ص) فرمود: نه شما به این مرد کاری نداشته باشید من بهتر می دانم با او چه گونه رفتار کنم حضرت آن قدر ملایمت و نرمی نشان داد که یهودی در همان جا گفت: «اشهد ان لا اله الّا اللّه و اشهد انّک رسول اللّه» شما با این همه قدرتی که (در مدینه) دارید، این همه تحمل و نرمی نشان می دهید، این تحمّل، تحمّل یک انسان عادی و معمولی نیست بلکه نشان از آن دارد که شما مبعوث شده از طرف خداوند هستید.»
منبع:
مرتضی مطهری، سیره نبوی، دفتر انتشارات اسلامی، ص 138.
یکشنبه 96/09/12
یکی از افسران اسلام هنگام ورود به مکّه این شعار را سر داد.
الیوم یوم الملحمة الیوم مستحلّ الحرمه؛ امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده می شود؟ پیامبر اکرم(ص) از این شعار فوق العاده ناراحت شد و برای تنبیه وی، دستور داد که پرچم از دست وی گرفته شود، و از مقام فرماندهی عزل گردد و پرچم را به فرزند او داد، و دستور داد این شعار را سر دهند الیوم یوم المرحمة؛ امروز روز رحمت (رأفت، گذشت، مهربانی) است. و آنگاه عفو عمومی را به شرح زیر آغاز کرد و گفت: شما مردم هموطنان بسیار مناسبی بودید، رسالت مرا تکذیب کردید و مرا از خانه ام بیرون ساختید، و در دورترین نقطه که من به آنجا پناهنده شده بودم با من به نبرد برخاستید ولی من با این جرائم همه شماها را بخشیده، و بند بندگی و بردگی را از پای شما باز می کنم و اعلام می نمایم که: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ بروید دنبال زندگی خود، همه شما آزادید.»
راستی این عفو عمومی و گذشت و مهربانی در اوج قدرت که می توانست تمام دشمنان خویش را از دم شمشیر بگذراند و یا به بردگی کشد، جز از یک انسان رئوف، مهربان، و دلسوز و «رحمة للعالمین» صادر می شود؟ راستی اگر آن حضرت ذرّه ای اهل خشونت بود لااقل برای تشفّی قلبش و انتقام از دشمنان خویش عدّه ای از دانه درشت های مشرکین را به قتل می رساند.
بسیارند کسانی که تا قدرت ندارند اهل لطف و مهربانی هستند وقتی به قدرت دستیافتند بدترین خشونت ها و جنایت ها را به کار می برند.
امّا رسول رحمت و رأفت در اوج قدرت مرتبه اعلای از رحمت و گذشت و عطوفت و مهربانی را به نمایش گذاشت این رأفت و رحمت می تواند درس بزرگی برای بشریت و مخصوصاً مسلمانان باشد که می توانند با گذشت و رحمت بهترین زندگی را در کنار هم داشته باشند، و مسلمانان با محور قرار دادن آن وجود نازنین قوی ترین اتحاد و انسجام را به وجود آورند.
منبع:
سوره نمل، آیه 77.
پنجشنبه 96/09/09
سلام خواهرا…
می نویسم برای #تجربه
تجربه ای واسه دوستان طلبه وتبلیغشون!
اخه خودم خیلی ازش استفاده میکنم!
دوستدارم مطالعه کنین و استفاده کنین و افتخار کنین، به جایی ک هستین، وقدرخودتونو بدونین….
داستان من با بعضی از عزیزان یکم فرق داره!
لیلا نوری سه دوره زندگی رو گذروند!سه دوره عجیب!
دوره اول لیلا:
ازاول متولدشدنم شیرخوارگیم دوره دبستان…
نماز میخونم و ازپنج سالگی چادر میپوشیدمو قرآن حفظ میکردم و همه اش تو (مجالس امام حسین) وبااشکای مامانم برا ائمه بوده
گذروندم دوره ای عالی ک من توش یه سری چیزای عجیب دیدم همین قدر سربسته بگم….
دوره دوم لیلا:
حرفم اینجاست….!
ازدوره دوم راهنمایی تا اول دبیرستانم
نمیدونم چرا ورق برگشت
دوره لج بازی بامامانم ک یه فرد مذهبی بود دوره لج بازی با فطرتم دوره اتیش کشیدن به هرچی خوبی واسه خودمو خانواده و جامعس شروع شد….روز به روز بدترمیشدم!?بخصوص اون منطقه ای ک بودم تودبیرستان بسیااااااااااااار منطقه بی دینی بود!
خدایااون روزا فقط میخواستم جامعه رو بترکونم از یه سری “فتنها"و….خوشم میومد حتی داشتم به عقاید شیطان پرستی نزدیک میشدم…..!?
وضعیت ظاهریم افتضاح بود و وضعیت باطنیمم تعریفی نداشت…..روز به روز بدتر!نه نمازی نه خدایی….اصلا نمیدونستم امامی دارم به اسم امام زمان….!خاطرات بچگی کلا از یادم رفته بود!!!?
من بودم شیطونو دوستایی ک ازخودم بدتر بودن و کارایی ک تعریفی نیست…..
ویه مادر دلشکسته ک کارش شده صبح تا غروب گریه و دعا برای من!و کلی خاطراتو حرفایی ک بخصوص درباره حجاب بامامانم داشتم!
لیلایی ک پنج سالگی باچادر مونوس بود حالا متنفرشده بود از چادر….?
بگذریم گفتنش اذیتم میکنه….?
(راسی من از بچگی عاشق روانشناسی بودم)
دوره سوم لیلا:
ازاون منطقه اومدیم گلستان!
من دوماه مونده بود ک اول دبیرستانم تموم شه وکلی درسام عقب بود تابیایم وبرم دنبال مدرسه خییییییلی عقب افتادم?
اصلا انگارطلسم شده بود مدرسه برای من!
تا رفتم خونه یکی از اقوام اونم چادری نبود دیدم چادر داره تعجب کردم یکم بهش خندیدم و باشیطونی خاصی گفتم جلو بقیه میپوشی؟!!!!!حتما میری بیرون درمیاری?
گفت:نه!
موندم??
اخه خودم اولای جاهلیتم اینکارو میکردم!
بهش گفتم درسام عقب افتاده سیم کارتم به طور ناگهانی گم شده و خیلی شمارهارو ندارم!!!!!!!!!
گفت حالا ک عقب افتادی وعاشق روانشناسی هسی بیا حوزه اونجا زودتر تموم میکنی عقب نمیوفتی تازه ریاضی فیزیک و شیمی هم نداره خوابگاهم داره خوش میگذره و…..
منم گفتم من عمرا پامو اونجا بزارن اونا………!
اخه خودم مسخره میکردم حالا برم اونجا وااااااای بمیرم نمیرم!
رفتم خونه خداااااا نمیدونم چیشد ازدهنم پرید اسم حوزه رو آوردم جلو مامانم!ولی خداروشکر ک گفتم ….
مامانم ک میشه گفت دیگ ازم ناامید شده بود برق از چشاش پرید
خیییییلی خوش حال شد وکلا اصرار کرد تورو خدا بیا بریم قبت نام اگ بیایی من برات فلانکار میکنم و……خلاصه کلی وعده وعید
منم ک هرچی گفتم بابااشتباه کردم و …..انگار نه انگارمنم بهونه آوردم اونجاروانشناس نمیشی و….
مامانم گفت بیا فقط بریم محیطو ببینیم اصا نرو!حداقل سوالم کن ک روانشناسی داره یا نه و….خلاصه صبح شدو نمیدونم چرا وچیشد رفتیم ک خوابگاه و محیطو تفریحانه ببینیم!منم یه چادرشالی اونم به زورسرم کردم وبا یه ذره آرایش رفتیم….
وارد خوابگاه شدم موقع نماز کلا انگار نه انگار ک منم مسلمونم! بچهای خوابگاه خیلی مهربون بودن
یه جو خاصی بود فک میکردم همه باچادرن!یا خیلی خشک و بد اخلاقو…..همین فکرایی ک الانم توجامعه خیلی هست!
اما فکرایی ک میکردم اشتباه بود!و بهم گفتن ک میتونی مشاوره و روانشناسی هم ادامه بدی !!!!
اما بازم دلم راضی نمیشد ک پامو اینجا بزارم اخه من یه ادم لجباز بودم ک حرف حرف خودم بود!
اما انگار خدا میخواست بهم بفهمونه یکی هست زورش از توبیشتره!یکی هست ک حرف حرف اونه نه تو!اصا مگه به دله توئه؟!!!!!
بعد اون روز خیلی توفکر رفتم دغدغم شده بود دانشگامو روانشناسی وازاونورم عقب افتاده بودم و……همه چی قاطی بود!
خلاصه بچها باور کنین باور کنین نمیدونم چیشد شب خوابیدم صبح گفتم بریم ثبت نام!!!!
امانه به این دلیل ک دلم بخواد
یه جوارایی باخودم میگفتم صددرصد منو قبول نمیکنن!و اگرم رفتم موسی به دین خود عیسی به دین خود!من وضعمو تغییر نمیدم!
خلاصه رفتم براثبت نام وموقع مصاحبه رسید انقد مصاحبم ک اصلا یه وضعی بود!?یه جوری جواب میدادم ک الان یادم میفته خندم میگیره!نمیدونستم ولی فقیه کیه
و حتی حضرت عباسو ازم پرسیدن چندمین امامه گفتم فک کنم زین العابدین ک میگن همون حضرت عباسه!!!?
وجالبه بهم گفتن بیرون چطوری میگردی گفتم همین جوری(اشاره کردم به چادرم!)
اونام ک بامامانم حرف زده بودن و میدونستن!
بگذریم…..
بااین گندی ک زدم گفتم حتما قبول نمیشم
روز جوابا ک رسید رفتم تو سایت دیدم جزء قبولیام!شوکه شدم!باورم نمیشد!یه جور ذوق داشتم!!!?
(تازه جالب بود تاوقتی ک مطمئن بشم قبول شدم انقد اهنگ گوش دادم اخه فک میکردم اونجابیام اجباره و دیگ نمیشه اهنگ گوش داد)
تازه بعد هافهمیدم ک یکی از اساتید روزه نذر کرده بود ک من نیام!اخه فکر میکرد بقیه رو هم از راه درمیارم!!!!
بااین همه قبول شدم!
رفتم هفته اول که خواستم برم بیرون تاخواستم چادرواز سرم دربیارم باخودم گفتم شاید یکی منو ببینه و بدباشه رفتم به فلکه رسیدم گفتم حالا دربیارم!امابازم گفتم شاید یکی از استادامسیرش بامن یکی باشه ببینن و برن بگن و بازم بد شه!خلاصه انگار امام زمان میخواست چادراز سرم نیفته!
کلیپسی هم میزدم ک همه مسئولین و بچها باهاش مشکل داشتن هرکار میکردن از سرم نمیوفتاد تا اینکه سال اول برای اعتکاف رفتم موقع برگشت تا خواستم بیام بیرون کلیپسم خود به خود شکست!
انگار آقا نمیخواست بدون تغییر ازاونجا برم….
سرتونو درد نیارم از این اتفاقا زیاد افتاد!
حالا جای اون دوستای بدمو دوستای خوب خوابگاهیم تغییر دادن اون برنامهای خاص و معنوی خوابگاه و حوزه روز به روز حالمو تغییر میداد….یاد مرگ خیلی دگرگونم میکرد و خیلی چیزای دیگه تازه انگار یادم افتاده بود ک یکیم هست که منتظر ماست….!اصلا یه فردی به اسم مهدی تو جهانه ک کارام براش مهمه!از دوره دومم متنفر شده بودم!حالا شدم عاشق مامانم!
حالا فهمیدم یکی هست ک هی من گناه میکنم و هی اون بجای من گریه و توبه میکنه
حالام دوست دارم جامعه رو بترکونم اما نه به سمت شیطان به سمت فقط و فقط الی الله…….میخوام به همه اونایی ک مثله لیلای قبلی ان بگم من تااخرش رفتم اما بن بست بود شما برگردین….(بچها من با دبیرستانی ها و دانشجوهاک هستم متوجه شدم جامعه روز به روز داره بدتر میشه دشمن عالی کار کرده ما چی؟!)
حالا من طلبه پایه شش واگ خدا قبول کنه تلاش میکنم طلبه فعال باشم
شش ساله آقا توخونش منو نگه داشته و بااینکه ازخانوادم جدا شدم نمیتونم این خونه ای ک تغییراتمو مدیونشم ول کنم…..
حالا ازشما خواهرای دل پاک و سربازای انتخاب شده ی آقا میخوام دعا کنین یه مبلغ واقعی باشم…..دعا کنین روز به روز معنویت و معرفت و عشق و عملم بیشتر شه “والبته همه شما سربازای خاص آقا”
دعا کنین طلبه باشیم نه بطله!
دعا کنین شرمنده انتخابش نشم!!!!……?
این بود داستان
#چی_شد_طلبه_شدم
لیلا نوری!…..
شنبه 96/09/04
امام بسيار با گذشت و بزرگوار بود و از ستم ديگران چشم پوشي مي کرد. بارها پيش مي آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشايست ديگران، سبب تغيير رويه فرد خطاکار مي شد.
در همسايگي ايشان، خانواده اي يهودي مي زيستند ديوار خانه يهودي، شکاف برداشته و نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. مردي يهودي از اين ماجرا باخبر شد. روزي زن يهودي براي درخواست نيازي به خانه آن حضرت رفت و ديد که شکاف ديوار سبب شده است که ديوار خانه امام نجس شود. بي درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد يهودي نزد حضرت آمد و از سهل انگاري خود پوزش خواست و از اينکه امام، در اين مدت سکوت کرده و چيزي نگفته بود، شرمنده شد.
امام براي اينکه او بيش تر شرمنده نشود. فرمود: «از جدم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم که گفت به همسايه مهرباني کنيد».
يهودي با ديدن گذشت و برخورد پسنديده ايشان به خانه اش برگشت و دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ايشان خواست تا آنان را به دين اسلام در آورد
منیع:
تحفه الواعظين، ج2، ص 106.
شنبه 96/09/04
سه شنبه 96/08/30
قدم اول در سیر الی الله و در مسیر تقرب خدا این است که انسان هر وقت تصمیم به خود سازی گرفت ،بداند که فاصله ای طولانی با مولای خود دارد و مراقب باشد که حد اقل ،اگر نزدیکتر نشد ، (از خدا) دورتر نیز نشود و سعی کند موقعیتی که دارد ،حفظ کند و بعد کم کم به جلو حرکت کرده خود را خود را به مولا نزدیکتر کند.
به روح بیشتر از جسم اهمیت دهید
اگر بشر به همان اندازه که به جسمش اهمیت می دهد ، به روحش نیز می پرداخت ،هیچ غم و غصه ای باقی نمی ماند ، اما با تاسف بسیار بشر تنها به دنبال آنچه برای جسمش مفید است می رود و از روحش باز می ماند.
بدون اصلاح نفس به جایی نمی رسیم
باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه ی مراحل واز این مستغنی نخواهیم بود و بدون آن کار ما تمام نخواهد شد. با اعتراف به این که عمل خود ما است که بر سر ما آمده و می آید ،تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم و با نمایند گان خدا ارتباط نداشته باشیم ، کارمان درست نمی شود .
کاری نکنید که پشیمان شوید
اعمالی در دنیا محل ابتلا و آزمایش ما خواهد شد . باید بدانیم که آنها مورد رضای خداست و همچنین خدمت و عبادت و طاعت او محسوب می شود . پس هدف باید این باشد که تمام عمر صرف در یاد خدا ، طاعت او و عبادت شود تا به آخرین درجه قرب شایسته خود برسیم . در غیر این صورت ، پس از آنکه دیدیم بعضی به مقامات عالی رسیدند و ما بی جهت عقب ماندیم ،پشیمان خواهیم شد.
منبع:
نصايح اخلاقي
سه شنبه 96/08/30
شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، ۵۱ رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، ۴۴ رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است.]
مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»
مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند. مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: «به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند.» بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.
اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.
منبع:
نکات اخلاقی ایت الله بحجت
دوشنبه 96/08/29
مردي در جهنم بود كه فرشته اي براي كمك به او آمد و گفت: من تو را نجات مي دهم براي اينكه تو روزي كاري نيك انجام داده اي.
فكر كن ببين آن را به خاطر مي آوري يا نه؟
او فكر كرد و به يادش آمد كه روزي در راهي كه ميرفت عنكبوتي را ديد اما براي آنكه او را له نكند راهش را كج كرد و از سمت ديگري عبور كرد.
فرشته لبخند زد و بعد ناگهان تار عنكبوتي پايين آمد و فرشته گفت تار عنكبوت را بگير و بالا برو تا به بهشت بروي.
مرد تار عنكبوت را گرفت در همين هنگام جهنميان ديگر هم كه فرصتي براي نجات خود يافتند به سمت تار عنكبوت دست دراز كردند تا بالا بروند، اما مرد دست آنها را پس زد تا مبادا تار عنكبوت پاره شود و خود بيفتد كه ناگهان تار عنكبوت پاره شد و مرد دوباره به سمت جهنم پرت شد.
فرشته با ناراحتي گفت: تو تنها راه نجاتي را كه داشتي با فكر كردن به خود و فراموش كردن ديگران از دست دادي.ديگر راه نجاتي براي تو نيست و بعد فرشته ناپديد شد…!
منبع:
شرح نهج البلاغه، خوئی، ج 13، ص 94.
دوشنبه 96/08/29
دیده و شنیده شده است که اشخاصی در مشاهد مشرّفه، به امامی که صاحب ضریح است، سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند.
شخصی گفته است: «هر وقت برای زیارت حضرت امام رضا - علیه السلام – به مشهد مشرّف می شوم (شاید در هر سال یک بار زیارت بیشتر نمی کرده است)، در هر بار در زیارت اول، با وجود ازدحام جمعیت، تا ضریح راه برایم باز می شود، به ضریح نزدیک می شوم و زیارت می کنم، و حضرت رضا -علیه السلام- خرجی راه و حتی مقداری پول برای خرید سوغات را نیز به من می دهند.»
در خانه ای که ما در مشهد بودیم نیز علویه ای بود که می گفت: «هر وقت که برای زیارت به حرم می روم، برای من هم، راه به سوی استلام ضریح باز می شود.»
منبع:
در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص69
دوشنبه 96/08/22
با خودم که فکر می کنم دلم خیلی ازتون پره آقاجون…نمیدونم از کجا شروع کنم و از کجا بگم ولی دیگه دارم دیونه میشم همه بهم میگن چرا چند وقته پاسپورت گرفتی چیشد؟؟؟
چرا پس امام حسین (علیه السلام) دعوتت نکرد… دلم خیلی گرفته باز معلوم نیست چیکار کردم که خودمم دارم میفهمم ازتون دور شدم از شدت اشک قفسه سینم درد میکنه نمی دونم چطور حرف بزنم ولی خوب اعتقاد دارم و یقین دارم که می خونید حرفمو بله اقاجون خودتون می خونید …خواهش میکنم آقا جان یاابتاه…
بابا جان یا سیدالشهداء…
خوب نیستم خیلی بدم خیلی گناهکارم اما هر چقدم بد باشم هر چقدم گناه کرده باشم هر چقدم آلوده باشم …دیگه از حر که بدتر نیستم دلم خوشه که رو به کریم بودن شما کردم شما رو بحق مادرتون زهرای مرضیه دورم نکنید حالا که من اضافه بودم حالا که فقط به اندازه ی من جا نبود خودتون یه نگاه از اون نگاه هایی که به دل حر کردید به من بکنید…
دیگه نمی خوام توضیح بدم…
خودتون خوب میدونید…
جا مانده ایم حوصله شرح قصه نیست
تربت بیارید تا خاکی به سر کنیم…
خیلی برام دعا کنید خیلی محتاجم دعا کنید واقعا بتونم روز به روز به سیدالشهداء و ائمه نزدیک شم تا بتونم به خدا برسم …و واقعا بتونم با کارام باعث شم کاری کنم که خدا عاشقم شه…هیچی دیگه نمیخوام.ممنون
منبع:دلنوشته/ تولیدی زهراشاهبازی
دوشنبه 96/08/22
خیلی وقته دلم به قلم نمی ره و حالی برای نوشتن نیست
اینو گفتم که بدونید طلبه ها هم دلشون می گیره
البته ما میذاریم به حساب ضعف ایمان
چرا که به فرموده مولایمان حسین (ع):
خدایا آنکس که تو را دارد چه ندارد؟
و آنکس که تو را ندارد چه دارد؟
…
وقتی که دلم می گیره…
یاد غریبی تو می افتم.. و این شعر:
نداری گدایی به رسوایی من
ندیدم نگاری به زیبایی تو
نداری مریضی به بد حالی من
ندیدم دمی چون مسیحایی تو
نداری غلامی به تنهایی من
ندیدم غریبی به تنهایی تو
…
بیا آقا… بیا …از این دنیا می ترسیم
رهایمان نکن آقا…دلم جز هوایت هوایی ندارد..
منبع:دلنوشته/ تولیدی
دوشنبه 96/08/22
روزهای داغ جوانی و نوجوانی سپری شد جوانی هم کم کم می گدرد و من می مانم و دنیای حسرت کارهای کرده و نکرده
دلم تنگ است..دلم برای بندگی کردن تنک است…برای روزهایی ک گذشته اند
و خوشحالم و شکر گزار خدایی که مرا در راهی قرار داد که پر از عشق بود و ..راهی بی پایان
براستی طلبگی مسیریست که تمامی ندارد و توشه این راه بی پایان عشق است
عشق به فهمیدن و فهماندن…به خدایی که در این نزدیکیست….نزدیکتر است از رگ گردن..
خدایا این عشق را در وجودم سرشار کن…تسلیم تو بودن شیرین است…بنده ی تو بودن و مطیع تو بودن چه
لذتی است…این لذت را از ما مگیر و مارا به گناهنمان عقوبت نکن
منبع:دلنوشته/ تولیدی
یکشنبه 96/08/14
شاید وقتی این مطلب رو بخونید بگید:
برو بابا تو هم قاطی کردی!!
ولی در کمال تعجب این ماجرا حقیقت دارد!
یکی از دوستانم چند وقتی بود که حالش خوش نبود بعد از کلی کلنجار رفتن فهمیدیم که بله!ایشون عاشق شده!(بنده خدا توی خوانواده اش هم کمی مشکل داره)گفتیم بابا تو ول کن!الان چه وقت این کار هاست؟بعد از چند وقت یادت میره و احساست عوض می شه ها
اما گوشش بده کار نبود.چون قبل از ما کسای دیگه ای گوشش رو پر کرده بودند!من هم که استاد در “کشیدن حرف از زیر زبان!“,فهمیدم سر یه آهنگ ایشون تصمیمش عوض شده!اونم چه آهنگی!مثل این که هر شب از تلویزیون پخش می شه(سریال دختری به نام آهو)
افتاده ام در دام تو با این دل خسته چشمی که آهو می کشد راه مرا بسته
خلاصه فعلا که نتونستیم کاری بکنیم اما من فهمیدم که حضرت آیت الله بهجت واقعا عارف بزرگی بودند و این حرفشون که می گفتند نباید برخی شبکه های سیما را دید واقعا حرف درستی بوده.اما ما با شنیدن این حرف می گوییم:“برو بابا حوصله داری مگه تلویزیون چه اشکالی داره؟”ولی من الان فهمیدم که تلویزیون هم می تونه اشکال داشته باشه و یه عارف بزرگ وار همینطوری و از سر تعصب و مقدس بودن حرفی نمی زنه,بلکه با دور اندیشی نظر می ده.حالا اگه این رفیق ما هم تلویزیون نگاه نمی کرد این طور نمی شد و ما رو هم سر کار نمی گذاشت…
منبع :سخنان ایت الله بهجت
یکشنبه 96/08/14
دانشجویی به استادش گفت: استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟
دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.
استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت:
تا وقتی به خدا پشت کرده باشی هرگز او را نخواهی دید…
منبع:
سخنان بزرگان
سه شنبه 96/08/02
تو را چه بنامم
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.
منابع:
aviny.com
hawzah.net
یکشنبه 96/07/30
مقام معظم رهبري در ديدار اخير با اعضاي مجلس خبرگان، با استناد به آيات قرآن روي همين نکته تأکيد فرمودند که يکي از وظايف ما اين است که بين دوست و دشمن مرزبندي کنيم. لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ؛ هيچ کسي را نمييابي که به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد و با دشمنان خدا و رسول او دوستي برقرار کند و در همان حال با کساني که با خدا و پيغمبر سر ستيز دارند، دوستي کند؛ يعني اگر کسي ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد، نميشود با دشمنان خدا دوستي کند. سپس ميفرمايد: أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. نشانه حزبالله در قرآن اين است که با دشمنان خدا دوستي نميکند. روشن است که انگیزه انسان برای دوستی با دشمنان خدا دستیابی به منافع است و برای دوری از آن نیاز به مجاهده دارد. اولین اثر این مجاهده این است که خداوند ايمان را در دل چنین فردی تثبيت ميکند. پاداش دومی که خداوند به چنین کسانی میدهد این است که آنها را با روحی الهي تأييد ميکند و در آخرت نیز آنها را به بهشت ميبرد، و سرانجام نهايت چيزي که در آنجا به آنها مرحمت ميکند اين است که يک خشنودي طرفيني بين خدا و آنها برقرار ميشود که مقامی بسیار عالی است و لذتی فوقالعاده دارد.
منبع:
مجادله، 22.
شنبه 96/07/29
تا حالا شده فکر کنیم که :
اگر قرار بود یک روز از زندگی مان را ضبط کنند چه کار می کردیم
( لطفا قبل از خواندن این متن 3 دقیقه تامل کنید )
.
.
.
.
.
.
.
شاید بگویید بستگی دارد به اینکه بعدا چه کسی بخواهد این فیلم را ببیند
1- یک جمع ناشناس
2- دوستامون ببینند
3- تعداد زیادی از نزدیکان
4- والدین
5- همسر
6- یکی که خیلی رو ما حساب می کنه
البته واضح است که در این روز خیلی پاستوریزه می شویم مخصوصا اگر بدانیم موارد 5و 6 فیلم را خواهند دید
شاید برای مورد 1 خیلی لازم نباشه فیلم بازی کنیم به شرط اینکه این جمع همیشه متغیر باشد
برای موارد 2و3 می بایست کلی مبادی آداب شویم و بعضی کارها را دیگه انجام ندهیم و این بعضی کارها از عدد 4 به عدد 6 که می رسیم بیشتر می شود
نکته این است که هر چه تغییر در اعمالمان از مورد 1 به 6 کمتر می شود با تقواتر هستیم
اما چه فایده …
همیشه یادمان می رود که 6 در اصل باید همان خدا باشد که متاسفانه اینجا نقش صفر را بازی می کند و … و تمام فیلمهای ما را دیده وهنوز صدایمان می زند…
با همان دلسوزی که انگار همین امروز متولد شدیم :
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و
به عبارت دیگر
صد بار اگر توبه شکستی بازا
و …
منبع:دلنوشته/تولیدی
پنجشنبه 96/07/27
واااااااااای خدا اصلا باورم نمیشه
میشه یکی بگه من خوابم؟!
حتما اذیتم میکنن!!!!!!!
اخه چرا؟!
از وقتی وارد کوثربلاگ شدم کنارم بودن، همراه، مشوق، ناصح، معنی وبلاگو با ایشون فهمیدم…..معنی نوشتن…، و البته معنی اخلاص!
عین یه خواهر تذکر میدن….
نمیدونم کسی میتونه کاری کنه؟!
یعنی سامانه بدون ایشون مگه میشه!؟
پس من کیو اذیت کنم!!!!!!!!!!!!!
خدایا
یکی جلوشونو بگیره!
حس میکنم بعد ایشون اینجا خیلی بی صفاس…!
ازشنبه….
بچها تاشنبه نشده کاری بکنین….
(پشتیبان کوثربلاگ تا شنبه از سامانه میرن)
پنجشنبه 96/07/27
شاید موقع رفتن……………
- بابا دیدی آخرش تنها شدی؟!
+بابا اونجا خیلی برات زوده! بهت سخت میگذره…اونجا مظلومیته باباتو میبینی…تنهایشو…بی کسیشو
-من تا آخرین قطره خونم باهاتم
+اگه بریم تو هم مثل داداشت……..
- بابایی رو پسر کوچولوتم حساب کن
+ولی مادرت، خواهرت….،عمه جونت….
-پس تو چی بابایی؟
+اونا تیر سه شعبه دارن…
-منم تو رو دارم بابایی
+رو دستای من دست و پا میزنی…
- بابایی میام…
+دشمنا بهمون میخندن…
- من میام…
+عمت طاقت نداره…….
-من….
+اخه تو شام داداشت تنهاست، دستاش بستس، جلو چشماش خواهراتو عمتو کتک میزنن…(سرتو رو نیزها میزنن…)
-…….(بابا رو سرباز کوچولوت حساب کن)
+باش بابا…آروم بیا…..(رباب صداتو نشنوه)
#تولیدی_بازیگران_حقیقی
سه شنبه 96/07/25
حضرت داوود در ميان پيامبران در مناجات با خدا ممتاز بود و هنگاميکه مشغول دعا، ذکر و معاشقه با خدا ميشد، در، ديوار و پرندگان با او همنوا ميشدند و حتي کتابي که از حضرت داوود مانده، شامل همين گفتوگوهاي عاشقانه بين خدا و حضرت داوود است. البته اين جناب داوود، همان داوودي است که در جنگ طالوت عليه کفار، جالوت را کشت. همان فرد لايق و برجستهاي که در بين همه لشگريان، اين هنر را داشت که توانست فرمانده جنگ دشمن را بکشد و به اين وسيله آن لشگر را به کلي شکست بدهد. سپس خداوند او را به پيامبري برگزيد و منصب قضاوت و حکومت را نيز به او داد. نکتهاي که در اينجا بايد به آن توجه کنيم اين است که بر خلاف برخي از فرقههاي مدعي عبادت و تقرب به خدا که ميگويند انسان يا بايد دوست خدا و اهل عبادت باشد و يا اهل فعاليتهاي اجتماعي، خداوند حضرت داوود را معرفي ميکند که از يک طرف پهلواني است که سرکرده لشگر کفار را ميکشد و عامل پيروزي ميشود و خداوند پس از نبوت، مقام حکومت و قضاوت را به او ميدهد، و از سوي ديگر رابطهاش با خدا اين گونه بود که اين گفتوگوهاي عاشقانه بين خدا و ايشان رد و بدل ميشد. حال يک نمونه از سخنان خداوند با حضرت داوود را ميخوانيم:
يَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِي أَنِّي حَبِيبُ مَنْ أَحَبَّنِي اي داوود! به همه مردم اهل زمين اين پيام را برسان که من دوست کسي هستم که مرا دوست بدارد، و اگر کسي ميخواهد با من رابطه محبت برقرار کند من آمادهام. وَجَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي؛ اگر کسي بخواهد با من همنشيني کند، همنشيناش ميشوم. وَمُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِكْرِي؛ کسي که با ياد من انس بگيرد، انيساش ميشوم و او را از تنهايي و وحشت درميآورم. وَصَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِي؛ کسي ميخواهد با من همراه شود، من آمادهام و رفيق و همراهش ميشوم. وَمُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِي؛ کسي که مرا انتخاب کند، من نيز او را انتخاب ميکنم. وَمُطِيعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِي؛ اگر کسي مرا اطاعت کند، من نيز از او اطاعت ميکنم. مَا أَحَبَّنِي أَحَدٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ يَقِيناً مِنْ قَلْبِهِ إِلَّا قَبِلْتُهُ لِنَفْسِي وَأَحْبَبْتُهُ حُبّاً لَا يَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي؛ اگر کسي واقعا مرا دوست بدارد و من بدانم که مرا ميخواهد، من نيز او را دوست ميدارم. او را براي خودم ميپذيرم و براي دوستي خودم انتخاب ميکنم. بالاتر اينکه محبتي به او پيدا ميکنم که هيچ کس نميتواند بر آن سبقت بگيرد. مَنْ طَلَبَنِي بِالْحَقِّ وَجَدَنِي وَمَنْ طَلَبَ غَيْرِي لَمْ يَجِدْنِي؛ اگر کسي واقعا مرا بجويد مرا خواهد يافت، اما کسي که سراغ ديگران برود، به من نخواهد رسيد. سپس خداوند به مردم پيغام ميدهد که فَارْفُضُوا يَا أَهْلَ الْأَرْضِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ غُرُورِهَا وَهَلُمُّوا إِلَى كَرَامَتِي وَمُصَاحَبَتِي وَمُجَالَسَتِي وَمُؤَانَسَتِي؛ خود را از اين وسايل فريب که به آنها مشغول شدهايد، رها کنيد! اينها مطلوب حقيقي شما نيست؛ به سوي کرامت من بياييد و با من همنشين شويد و با من انس بگيريد! وَآنِسُونِي أُؤَانِسْكُمْ وَأُسَارِعْ إِلَى مَحَبَّتِكُم؛ با من انس بگيريد تا مونس شما شوم و به محبت شما شتاب بگيرم. اگر با من انس بگيريد، نهتنها انيس شما ميشوم و شما را از وحشت و تنهايي در ميآورم، بلکه اصلا محبتم را در اختيار شما قرار ميدهم.
منبع:
بحار الأنوارج67، ص 26
سه شنبه 96/07/25
اولين برنامه اين است: وَ يَذْكُرَ عِلْمِي بِهِ؛ انسان سعي کند در همه مقاطع زندگي و در تمام ساعات شبانهروز متناوباً به ياد بياورد که خدا به رفتار او آگاه است. طبعاً موفقيت در اين امر نيازمند تمرين و ممارست است و با كار مقطعي و كوتاهمدت حاصل نميشود. در تمام طول عمر بايد آدمي چنين حالتي داشته باشد؛ از همينرو بايد سعي كند اين حالت برايش ملکه شود. براي اين کار، ابتدا انسان بايد باور کند که خدا به همه کارهاي او عالم است. همه ما اجمالاً قبول داريم که خدا عالم است و چيزي بر او پوشيده نيست؛ اما داشتن يک تصور روشن از چگونگي علم خداوند بستگي به پايه معرفت انسان نسبت به خدا و صفات او دارد. بدون شک، همه انسانها علاوه بر اختلاف در ظرفيت علمي، و هوش و استعداد، از لحاظ كسب علم و معرفت نيز در يك سطح نيستند. حتي بزرگاني که عمري را در جهت تحقيق در زمينه الهيات صرف کردهاند، شناختشان نسبت به خدا يكسان نيست و با دقت در بيانات ايشان ميتوان تفاوت مرتبه معرفتشان را دريافت.
منبع:درسهای اخلاقی از اقای مصباح یزدی
سه شنبه 96/07/25
اينکه انسان بهگونهاي شود که صبح که از خواب بيدار ميشود فقط دنبال انجام کاري باشد که خدا دوست دارد، لياقت و همت بسياري ميخواهد که در امثال ما نيست. اما نبايد به کلي نااميد باشيم و خود را از اين لطف خدا محروم کنيم. به نظر ميرسد انسان بايد برنامه بگذارد و از کارهاي ساده شروع کند. مثلا بگويد من امروز اين مقدار از وقتم را براي خدا ميگذارم و در اين فرصت فقط رضاي او را ميطلبم. اين کار شدني است. انسان ميتواند براي اين کار، ربع ساعت يا نيم ساعت وقت بگذارد و هنگاميکه مسلط شد، کمکم آن را توسعه بدهد. در مرحله بعد خداوند به چنين کسي کمک ميکند و توفيق و توان او را براي انجام اين کار بيشتر ميکند. مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ ذِرَاعاًتو يک وجب جلو بيا! من يک ذراع ميآيم؛ حال از اين بگذريم که همان قدم اول نيز با عنايت خداست و «تا که از جانب معشوق نباشد کششي - کوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد»؛ همان را هم او ميکشاند، اما به رويتان نميآورد. انسان روزي يک ربع ساعت را فقط به فکر اين باشد که آنچه خدا دوست دارد، انجام دهد و هيچ چيز ديگر نيز نخواهد؛ البته اين کار نيز مراتب دارد. بالاخره ثواب بهشت و امثال آن نيز هست و نبايد از آن محروم و نااميد باشيم، اما اگر انسان بتواند يک کار کوچک را فقط بهخاطر اينکه خدا دوست دارد انجام دهد، کمکم قدرت اين را پيدا ميکند که کارهاي بيشتر و بهتر و خالصتر نيز انجام بدهد. مثلا انسان هر روز دو رکعت نافله بخواند و بگويد خدايا! اگر من را جهنم هم ميبري، من چون تو دوست ميداري، اين دو رکعت نماز را ميخوانم.
وفقناالله واياکم انشاءالله.
منبع:
یکشنبه 96/07/23
کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی کنیم….. کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم…. کاش وقتی آسمان بارانیست از زلال چشمهایش تر شویم…. کاش شب وقتی تنها میشویم با خدای یاس ها خلوت کنیم…. کاش بین ساکنان شهر عشق رد پای خویش را پیدا کنیم….. کاش با الهام از وجدان خویش یک گره از کار ه دلها وا کنیم…… کاش رسم دوستی را ساده تر مهربانی تر آسمانی تر کنیم…… کاش در نقاشی دیدار مان شوق ها را ارغوانی تر کنیم……. کاش وقتی شاپرک ها تشنه اند ما به جای ابر ها گریان شویم…..
تولیدی از سعیدی
یکشنبه 96/07/23
ابتدا يادآور ميشويم كه هدف از معراج، تنها قرب الهي نبوده است، بلكه اهداف ديگري نيز در اين سفر مورد نظر بوده كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد. اما توجه به اين نكته نيز لازم است كه اگر چه خدا همه جا حضور دارد، اما در برخي موقعيتها ميتوان ارتباط قوي تري با او برقرار كرد كه مشابه چنين وضعيتي را ميتوان در حج نيز شاهد بود.
اما هدف معراج چنان كه در برخي تفاسير آمده اين بود كه روح بزرگ پيامبر اسلام(ص) با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درك و ديد تازهاى براى هدايت و رهبرى انسانها بيابد. اين هدف صريحاً در ابتداي سوره اسراء و آيه 18 سوره نجم آمده است
در منابع روايي نيز به برخي از اهداف معراج پيامبر(ص) اشاره شده است؛ از جمله:
1 يونس بن عبد الرحمن مي گويد: از امام كاظم (ع) پرسيدم: به چه علت خدا پيامبرش را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة المنتهى و از آن به سوى حجاب هاى نور برد و با او گفت و گو و نجوا كرد، در حالي كه خداوند به مكان وصف نمي شود؟ امام (ع) فرمود: «خداى متعال به مكان وصف نمي شود و زمان بر او جارى نمي گردد ولي خداوند عزت مند و بزرگ، خواست كه فرشتگان و ساكنان آسمانهاى خود را با مشاهده پيامبر بنوازد و شگفتي هاي خلقت را به رسول خود (ص) نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و اين مسئله به گونهاي كه فرقه مشبهه مي گويند نيست. خدا، پاك و برتر است از آنچه وصف مي كنند».
2. ثابت دينار مي گويد: از امام زين العابدين(ع) پرسيدم: آيا خداوند مكانى [مخصوص و معين] دارد كه در آنجا باشد؟ امام (ع) فرمود: «خداوند منزه است از اين [كه بتوان مكانى مخصوص و معين برايش تصور كرد]»، پرسيدم: پس چرا خدا، حضرت محمّد (ص) را به آسمان برد؟! آن حضرت فرمود: «[به آسمان بردن آنحضرت دليل نيست كه خداوند مكانى دارد بلكه] آن حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملكوتى را به او نشان دهد، و شگفتي هاي آفرينش و صنعت الهى را به چشم سر مشاهده نمايد…».
منبع:
[3]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 132، 132.
یکشنبه 96/07/23
امام زين العابدين ( عليه السلام ) در جواب سؤال ابوحمزة ثمالي فرمود:
وقتي خداوند به فرشتگان فرمود ميخواهم در زمين براي خود خليفه قرار دهم، فرشتگان گفتند: انسان فتنهانگيز و خونريز است. در برابر اين اعتراض،خداوند فرشتگان را 7000 سال از نور خود محروم كرد.آنها در اين مدت به عرش خدا پناه بردند.خداوند بر آنها ترحم كرده، توبة آنها را پذيرفت و بيت المعمور را براي آنها مأمن قرار داده و بيت الحرام را براي انسانها. از اين رو طواف پيرامون آن به مقدار هفت شوط بر بندگان واجب شد؛ يعني براي هر هزار سال عبادت فرشتگان يك شوط بر بندگان واجب شد.(1)همانطوري كه قرآن طبقات آسمانها را هفت ميشمارد حاجي در هر چرخش گويي در يك آسمان سير ميكند؛ گو اينكه محيط مسير حاجي به مسير سماوي مبدّل ميشود.خاك نشينان عشق بي مدد جبرئيل هر نفسي مي كنند سير سماوات را چون در روايات از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمده است: «من طاف بالبيت … خرج من ذنوبه كيوم ولدته أمّه؛ هر كه خانة خدا را طواف كند، از گناهانش خارج ميشود؛ مانند روزي كه از مادر زاييده شده بود».
منبع:
1. علل الشرائع ، ج 1 ، ص 401.
2. مستدرك الوسائل، ج 9، ص 376.
460 نكتة نوراني دربارة حج رحمان يوسف پور ص174
سه شنبه 96/07/18
سال 1349 بود که در کرج به دنیا آمد. در خانواده ای مذهبی ؛ اما بیشتر از دوازده سال نتوانست سنگینی تن کوچکش را بر روح بزرگش تحمل کند. به اصرار ، پدر و مادر خود را راضی کرد تا سرانجام در دوازدهمین سال زندگی اش مسافر ملکوت شود.
وصیت نامه اش را قبل از اعزام ، مخفیانه در نواری ضبط کرد و در گوشه ای پنهان نمود که بعد از شهادتش به دست خانواده اش رسید.
بسم الله الرحمن الرحیم
من طَلَبَنی وَجَدَنی و من وجدنی عَرَفَنی و من عرفنی اَحَبَّنی و من اَحَبَّنی عَشَقَنی و من عَشَقَنی عَشِقتُه و من عَشِقتُه قَتِلتُه و من قَتِلتُه فَعَلیَّ دِیَتُه و اَنا دِیَتُه.
هر کس من را طلب کند مرا می یابد ، و کسی که مرا یافت مرا می شناسد ، و کسی که مرا شناخت مرا دوست خواهد داشت. و کسی که من را دوست داشت ، عاشق من می شود، و کسی که عاشق من می شود ، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او شوم ، او را می کشم و کسی که من او را بکشم ، خون بهایش بر من واجب است ، پس خون بهای او من هستم ( حدیث قدسی )
هدف من از رفتن به جبهه این است که ، اولاً به ندای ” هل من ناصر ینصرنی ” لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم.
و آن وظیفه را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده ، که هر کس قدرت دارد واجب است که به جبهه برود ، و من می روم تا به پیام امام لبیک گفته باشم .
آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان ، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کنند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.
من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم حتی اگر شهید شدم ، ناراحت نباشند . چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من ! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان ( عجل الله ) گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود.، تا این که به معشوق خود یعنی “ الله ” برسم.
و به حق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد . من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم ، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم ، فقط برای هدفم یعنی الله.
دوشنبه 96/07/17
یک قصاب به دختر همسایه اش علاقه مند شده بود. روزی که پدر و مادر دختر، او را برای کاری به روستایی فرستاده بودند، قصاب نزد آن دختر رفت و خواست به او نزدیک شود؛ اما آن دختر به او گفت: علاقه من به تو بیش از علاقه تو به من است؛ ولی من از خدا می ترسم!
قصاب گفت: چرا من از خدا نترسم؟! آن گاه توبه کرد، دختر را تنها گذاشت و به طرف روستای خود حرکت کرد.
هوا بسیار گرم بود، تشنگی شدیدی بر قصاب عارض شد، به طوری که نزدیک بود هلاک شود. در این هنگام پیامبر آن زمان را دید و از او کمک خواست. پیامبر گفت: بیا از خدا بخواهیم ابری بفرستد تا در سایه آن راه برویم و به آبادی برسیم.
قصاب گفت: من که کار خیری نکرده ام تا دعایم مستجاب شود.
پیامبر گفت: من دعا می کنم و تو آمین بگو. پیامبر دعا کرد و قصاب آمین گفت. ناگاه ابری آمد و بر سر آن ها سایه افکند و چون به نقطه جدایی رسیدند، قصاب از پیامبر خداحافظی کرد که به خانه خود برود، ابر هم بالای سر او رفت. پیامبر خدا نزد قصاب بازگشت و به او گفت: ابر بالای سر تو آمد، بگو چه عملی انجام داده ای؟ آن گاه قصاب جریان خود را بازگو کرد.
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: توبه کننده نزد خدا مقام و منزلتی دارد که برای احدی از مردم چنان منزلتی وجود ندارد.
منبع:
عاقبت به خیران عالم،ص 234
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
یکشنبه 96/07/16
ابلیس (پدر شیطان ها) در صف عرشیان بود، او شش هزار سال در پیشگاه خدا، عبادت نمود.
خداوند بزرگ هنگامی که حضرت آدم (پدر انسان ها) را آفرید، و روح انسان را در او دمید، برای بزرگداشت خلقت آدم، به همه فرشتگان و به ابلیس فرمان داد که آدم را سجده کنید.همه او را سجده کردند، ولی ابلیس تکبّر نمود و با یاد آوری اصل خلقت خود و خلقت آدم، خود را بزرگتر پنداشت، و به آدم گفت: «اَنَا نارِی وَ اَنتَ طینِی: «من از آتش آفریده شده ام و تو از گل و خاک» و همین فکر غرور آمیز، او را از انجام فرمان خدا باز داشت، و در نتیجه، اعمالش پوچ و بی محتوی گردید. و از درگاه خداوند، رانده و مطرود شد، که امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: از داستان ابلیس، پند و عبرت بگیرید، از این رو که عبادات طولانی و کوشش های فراوان او (بر اثر تکبّر) از بین رفت، او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود که معلوم نیست از سال های دنیا است یا از سال های آخرت ولی با ساعتی تکبر و غرور، همه عبادات و کوشش هایش را محو و نابود کرد، گر چه ابلیس، آسمانی و عرشی بود، ولی فرمان خدا بین اهل آسمان و زمین یکی است، و همه بندگان در برابرش مساوی هستند ای بندگان خدا، از این دشمن خدا (یعنی ابلیس) بر حذر باشید.
منبع:
اقتباس از نهج البلاغه، خطبه اول و 192.
شنبه 96/07/15
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
انوشیروان نویسنده ای به نام جمیل داشت که باهوش ولی نابینا بود.
هنگامی که امام علی (علیه السلام) وارد نهروان شد ، از جمیل پرسید ای جمیل، سزاوار است انسان چگونه باشد؟
جمیل گفت باید دوستش کم و دشمنش زیاد باشد، چون وقتی دشمن زیاد شد انسان مواظب رفتار و گفتارش است که مبادا به لغزش افتاده و دشمن سوء استفاده کند و در نتیجه از لغزش ها در امان خواهد ماند.
امیر مؤمنان گفتار او را تصدیق کرد.
منبع: بحارالانوار، جلد 34، صفحه 345
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
شنبه 96/07/15
امامان معصوم علیهم السلام ما را به گریه بر اباعبدالله علیه السلام ترغیب نمودهاند به طوری که جای هیچ شکی باقی نیست که گریه کردن بر مظلومیت خاندان وحی به ویژه گریه بر اباعبدالله علیه السلام نقش مهمی در بهبود رابطه الهی انسان ایفا میکند؛ اما از آنجا که مراقبت از خود و رعایت تقوا همه شوون زندگی ما را در بر میگیرد و معمولا در کنار هر گلی، یک خار هم رشد میکند، لازم است به گریه کردنهای خود برای مظلومیت اباعبدالله علیه السلام هم با نگاه مراقبت بنگریم.
گریه تاریک، گریه روشن
گریه انواع مختلفی دارد. گاهی انسانها بیصبری خود در برابر مشکلات را با گریه میپوشانند و سراغ گریه را میگیرند تا از این راه خود را افسرده و محتاج عنایت دیگران نشان دهند و بدینوسیله توجه و محبت دیگران را به خود جلب کنند، اما در میان انواع مختلف گریههای منفی و تاریک، انواعی از گریه روشن هم وجود دارد.
بدون تردید وقتی در دین به برخی از انواع گریهها مانند گریه از خوف خدا، گریه برای نتایج گناهان، گریه از سختی قبر و قیامت و حساب و گریه بر مظلومیت خاندان وحی و به طور ویژه امام حسین علیه السلام توصیه میشود، منظور از آن جنبههای تاریک و منفی گریه نیست؛ بلکه در گریههایی که ریشه در دین دارند، تعالی و بالندگی انسان و شادابی همه جانبه او لحاظ شده است یعنی این گریهها انسان را از امور مصنوعی و ساختگی جدا میکند و او را به طبیعت حقطلب خود باز میگرداند.
گریه بر امام حسین علیه السلام هم باید نقشی مثبت و انسان ساز داشته باشد؛ در غیر اینصورت از حقیقت خود خارج میشود و دیگر کارکردهای خود را نخواهد داشت.
اگر هر سال به گریه و عزاداری سالار شهیدان علیه السلام میپردازیم اما در سبک زندگی ما تفاوتی ایجاد نمیشود و زندگیمان به سمت تعالی و رشد الهی پیش نمیرود، زنگ خطری است برای اینکه عزاداریهای ما مقبول درگاه الهی واقع نیست و نوبت آن است که بررسی کنیم و برای یافتن اشکال کار خود چارهجویی کنیم
انبیاء الهی، پیشگامان گریه بر مظلوم
گریه رسول الله صلی الله علیه و آله و نیز گریههایی که انبیاء الهی قرنها قبل از حادثه عاشورا برای مظلومیت امام حسین علیه السلام ریختهاند، همگی از نوع روشن و مثبت است. در حقیقت انبیاء بزرگ الهی از هر کار بیفایده و نیز هر کاری که جنبه افسردگی و کسالت در امور الهی باشد، خودداری میکردهاند. از اینجا میفهمیم که عاشورا چنان نقش بزرگی در هدایت بشر داشته است که انبیاء الهی سالها و قرنها قبل از آن متوجه آن شده و به آن اهمیت دادهاند.
منبع: دانشنامه امام حسین علیه السلام ، ج10)
شنبه 96/07/15
بصره یک نقطه حسّاس کشور اسلامی تحت رهبری و امارت امیر مؤمنان علی علیه السلام بود، و از نظر استراتژیکی، پل ارتباطی نقاط مختلف به مرکز حکومت به شمار می آمد.
معاویه که همواره بر توسعه طلبی خود می افزود، این بار عبد الله بن حضرمی را با جمعی فرستاد، تا بصره را تحت پرچم معاویه در آورد.
در آن وقت «زیاد بن عبید» استاندار علی علیه السلام در بصره بود، ابن حضرمی به بصره رفت و بر دودمان تمیم وارد شد و با ترفندهای عجیب خود افرادی را گول زد و کم کم کار به جائی رسید که اکثر مردم بصره با او بیعت کردند، و هوادار معاویه شدند.
شخصی به نام «اعین بن صبیعه»، به پیشنهاد خود، از امام علی علیه السلام خواست، تا به بصره رود، و غائله ابن حضرمی را تمام کند.
او به بصره رفت، ولی مخالفان در کمین او قرار گرفتند و او را در بسترش کشتند،
فرمود: استغفار، یک کلمه (استغفرالله) است ولی دارای شش معنی و مفهوم می باشد. 1 پشیمانی از گناهان گذشته 2 تصمیم قاطع و ابدی بر اینکه دیگر به سوی گناه بازنگردد 3 ادای حق الناس، به طوری که خدا را آنگونه ملاقات کنی که بدهکار کسی نباشی 4 انجام حق الله (مانند نماز و روزه و حج و..) 5 توجه کنی به گوشتی که از خوردن مال حرام در بدنت روئیده است و آن را بر اثر اندوه و پشیمانی از گناهان سابق، آب کنی تا این که گوشت تازه جایگزین آن گردد. اطاعت و پیروی از احکام الهی را هر چند که دشوار باشد، برخود هموار سازی. همانطور که گناه را بر وجود خود همواره می ساختی. 6 دشواری اطاعت را آنچنان به خودت بچشانی که شیرینی و لذت گناه را چشیدی پس از انجام این مراحل (مُجاز هستی که) بگویی استغفرالله: «خدایا از درگاهت، طلب آمرزش می کنم»
زیاد (استاندار علی علیه السلام ) در ضمن نامه ای، جریان بصره را برای امام علی علیه السلام گزارش داد، و از امام درخواست کرد که «جاریه بن قدامه» را برای جلوگیری از شرّ «ابن حضرمی»، به بصره بفرستد، زیرا جاریه، شخصی مصمّم و شجاع بود و در میان بستگانش، نفوذ خوبی داشت.
امام، جاریه بن قدامه را به بصره فرستاد، سرانجام توسط جاریه، ابن حضرمی در خانه اش محاصره شد و به قتل رسید. (ماجرای ابن حضرمی و سرانجام قتل او به طور مشروح در بصره، از دست دشمن این سخنرانی را کرد، که خلاصه اش این است:
ما در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن چنان مخلصانه فداکاری می کردیم که حتّی حاضر بودیم پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود را ایثار کنیم، و روز به روز بر ایمان و تسلیم ما در برابر فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم افزوده می شد، و هر لحظه در این راه ثابت قدم تر می شدیم و گاهی ما بر دشمن پیروز، می شدیم و گاهی دشمن بر ما…
«فلمّا رای الله صدقنا انزل بعدوّنا الکبت، و انزل علینا النّصر…؛ وقتی که خداوند اخلاص و راستی ما را دید، ذلّت و نکبت را بر دشمنان ما نازل کرد، و ما را پیروز نمود، تا آن جا که اسلام در سرزمین ها، گسترش و استقرار یافت.»
امام علی علیه السلام با این سخن اعلام کرد که اصحاب فداکار پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را الگو قرار دهید، و در پایان برای این که افراد بی تفاوت و مسامحه کار را، از خواب غفلت بیدار کند فرمود: «به جانم سوگند اگر ما در نبرد با دشمنان مثل شما بودیم، نه پایه دین، استوار می شد و نه شاخه ای از درخت دین، سبز می گردید»
منبع:شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج4، از ص4 تا 53 آمده است)
(نهج البلاغه، خطبه 56)
دوشنبه 96/07/10
نمیدونم تا حالا چقدر منتظر بودید… و چقدر انتظار کشیدین…این عکسو که دیدم با خودم گفتم اگه یه روز برم کربلا برسم بین الحرمین، حتما تا برسم به ضریح امام حسین(علیه السلام) هزار بار مردمو زنده شدم.
وای چه حس خوبیه!!!
آدم بره کربلا …خیلی قشنگه!!!
خیلی دوسدارم بدونم امام حسین که عزیزترینه منه، چقدر منو دوست دارن…
درسته که میگن دل به دل راه داره
ولی کنجکاوم بدونم…
تا الان هم میدونم به خاطر آقا بوده که زیر بار گناهام له نشدم و به فریادم رسیدن.
مثل همه وقتایی که وقتی از همه دنیا دلم پر میشه…سرمو میچسبونم به پرچم عزاشو افتخار میکنم همچین آقایی دارم…
اما آیا آقا هم به من افتخار میکنن…نمیدونم
من که تا حالا کربلا نرفتم اما صفحه زمینه گوشیم یه دنیاست…
واسم پشت و پناهه…
راحت میشه با اقا صحبت کرد
باتور کنید کار سختی نیست
فقط کافیه یه دل قرص داشته باشیم…
حتما که نباید دلت بگیره و احساس تنهایی کنی که یاد آقا کنی…
فقط یه سلام برا دوستیمون کافیه …
من غریب نیستم …من حسین (علیه السلام) دارم
حسینی که واسه من اونقد درد کشید و آخرشم گفت:رضا برضاک
دلم گرمه…فقط خدا کنه حسینی بمونم…وگرنه…
منبع:دلنوشته/تولیدی به قلم زهرا شاهبازی
دوشنبه 96/07/10
سلام آقاجان…یا سیدالشهداء…
صدای قدم هایتان کوچه دلم را پر کرده است…
این روزها به هر طرف نگاه می کنم…روز به روز عاشق تر می شوم، و دلهره ام بیشتر می شود…ترسم از این است که روز بر سنگ قبرم بنویسند، این هم حرم ندید رفت!!!
کربلا ندید و رفت…
ولی خوب می دانم و خیلی می شنوم که میگن حرم نرفته نمی میری ان شاا…
میگن هر موقع میبینید کسی نمیتونه خوب شه هر کار میکنه بهتر شه نمیشه …یه سفر بفرستین کربلا خوب میشه …بدون حرف و نصیحت کربلا داروی درمانشه.
میشه منو درمان کنید؟؟؟
خواهش میکنم اقاجان یا سیدالشهداء…شما رو سوگند میدم به قلب پر حزن امام زمان(علیه السلام) به علی اکبر(علیه السلام) به محرم…مرا با خود از این وادی تنگ و تاریک و تلخ دنیا به مزار خود ببرید.
این روزها بیقرارم…بیقرار
دیگر نمی توانم آسوده باشم و بگذرم
اما خوب می دانم که صدایم میکنی
اگر دلم به سویت پر بکشد.
منبع:دلنوشته /تولیدی زهرا شاهبازی
چهارشنبه 96/07/05
این روزا از دست خودم خیلی ناراحتم!!!خیلی داره زود دیر میشه….
شب هفتم محرم شده و من هنوز….
خدایا حتی یه اشک با معرفت برای پدرم نریختم…!
بچها برام دعا کنید دعام کنید که هنوز اندر خم یک کوچه ام!!!
یعنی داره عاشورا میشه و من بچه طلبه هنوز نفهمیدم چه خبره!!!هنوز حال امام زمانمو درک نکردم حتی نمیتونم دل داریش بدم!!!هنوز خودمو درست نکردم
ای خدا الان امام زمانم کجاست؟
با کی درد دل میکنه؟!
شایدم تو مدینه و کنار قبر مخفی…
خدایا هر کجا هست به سلامت دارش…
راسته که هر عاشورا برای امام زمانم هر سال تکرار میشه؟!
اگه آقام هرسال عاشورا رو میبینه پس من چی از عاشورا میفهمم؟
من برای تصلی دلش چیکار کردم؟!
این روزا امام زمانم حال و هوای خوبی نداره
یابن الحسن
موکول می کنم گله حجر را به بعد این روزها حالتان اصلا رو به راه نیست…!
شرمنده ام
درک که هیچ
حداقل …برا سلامتیت دعا هم نکردم!
خدایا هر کجا هست(مدینه،کوفه یا کربلا)
به سلامت دارش
(ایام بی پدری
تسلیت…)