بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
با خودم که فکر می کنم دلم خیلی ازتون پره آقاجون…نمیدونم از کجا شروع کنم و از کجا بگم ولی دیگه دارم دیونه میشم همه بهم میگن چرا چند وقته پاسپورت گرفتی چیشد؟؟؟
چرا پس امام حسین (علیه السلام) دعوتت نکرد… دلم خیلی گرفته باز معلوم نیست چیکار کردم که خودمم دارم میفهمم ازتون دور شدم از شدت اشک قفسه سینم درد میکنه نمی دونم چطور حرف بزنم ولی خوب اعتقاد دارم و یقین دارم که می خونید حرفمو بله اقاجون خودتون می خونید …خواهش میکنم آقا جان یاابتاه…
بابا جان یا سیدالشهداء…
خوب نیستم خیلی بدم خیلی گناهکارم اما هر چقدم بد باشم هر چقدم گناه کرده باشم هر چقدم آلوده باشم …دیگه از حر که بدتر نیستم دلم خوشه که رو به کریم بودن شما کردم شما رو بحق مادرتون زهرای مرضیه دورم نکنید حالا که من اضافه بودم حالا که فقط به اندازه ی من جا نبود خودتون یه نگاه از اون نگاه هایی که به دل حر کردید به من بکنید…
دیگه نمی خوام توضیح بدم…
خودتون خوب میدونید…
جا مانده ایم حوصله شرح قصه نیست
تربت بیارید تا خاکی به سر کنیم…
خیلی برام دعا کنید خیلی محتاجم دعا کنید واقعا بتونم روز به روز به سیدالشهداء و ائمه نزدیک شم تا بتونم به خدا برسم …و واقعا بتونم با کارام باعث شم کاری کنم که خدا عاشقم شه…هیچی دیگه نمیخوام.ممنون
منبع:دلنوشته/ تولیدی زهراشاهبازی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1396/08/22 ساعت 08:58:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |