او خون گریه کرد ولی ما....چه کردیم؟؟؟

این روزها به خودم که فکر می کنم دلم میگیره! باخودم میگم چیشد که واقعا انقد خدا تو این را بهم نگاه کرد خیلی ناراحت میشم وقتی لطف بابا رو در حق خودم میبینم …گاهی  خیلی ناراحت میشم خیلی بهم میریزم باخودم میگم چقد ماها کم گذاشتیم اون فقط دعا خواست برا ظهورش اما همتشو نداشتیم …همش عهد میبندم و عهد میشکنم ….خودم هم نمی دانم آخر تاکی ؟؟؟

از خودم و اعمالم دلگیرم …و نگرانم …ما بعضی مصیتا رو می شنویم داغون می شیم اونوقت امام زمان (علیه السلام) قطعا می بیند و کسی که ببیند قطعا صبح و شب گریه می کند حضرت خودشون میگن تو ناحیه مقدسه صباحا و مساءا صبح و شب دارم گریه می کنم اونوقت فکر کردیم امام زمان (علیه السلام) گریه می کنن نه خیر-خود آقا میگن…گاهی خون گریه میکنم و بدل ادموع دماء…ومن چقد غافلم…

آب میخوری نوش جان!

اما بشنو یه حرف از خود آقا نه من…که میگن کسی مارو نمی خواد حتی به اندازه ی آب خوردن….اوغریب امروز است …این روز ها خوب است کمی امام زمانمان را دریابیم…

منبع:دلنوشته/تولیدی/العبد…

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.