بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
آیت الله بهاء الدینی نقل می کنند: در دوران جوانی شبی دیر وقت به خانه برگشتیم، به طوری که یک ساعت بیشتر به اذان صبح نمانده بود!
هنگامی که وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر دیدم که ناگهان به سوی من آمد و گفت: چرا این قدر دیر کردی؟!
از ناراحتی و نگرانی تا الان نخوابیده ام.
و بنده با غرور جوانی ای که داشتم، به جای اظهار محبت و عذر خواهی ایشان گفتم: بیخود نخوابیده اید، می خواستید بخوابید.
اما چندی نگذشت که چوب این برخورد غلط را خوردم. هر چندآن شب در پی کار خوب و پسندیده بودم، ولی به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران واذیت پدر و مادرم تنبیه شدم…
منبع: دریای عرفان/ص26
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1395/11/09 ساعت 07:05:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |