تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی!!!...

در ایام طفولیت متعبد بودم و سحر خیز، یاد دارم شبی در خدمت پدر (رحمت الله علیه) نشسته بودم و همه شب بیدار بوده و قرآن می خواندیم  به عبادت می گذراندیم و طایفه ای گرد ما خوابیده بودند.

به پدرم گفتم از اینان یکی سر بر نمی دارد دو گانه ای بگذارد!

چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند… که مرده اند! گفت جان پدر، تو نیز اگر بخفتی  به از آن که در پوستین خلق افتی!

یعنی …اگر توهم می خوابیدی بهتر از این بود که غیبت این خلق کردی.

 

منبع: تلخیصی از گلستان سعدی/حکایت شماره7

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.