بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
زخمی شده بود. پایش را گچ گرفته بودند و توی بیمارستان مریوان بستری بود. بچه ها لباس هایش را شسته بودند. خبر دار که شد، بلند شد برود لباس های آن ها را بشوید.
گفتم:”برادر احمد، پاتون را تازه گچ گرفتند، اگه گچ خیس بشه پاتون عفونت میکنه".
گفت:” هیچی نمیشه".
رفت توی حمام و لباس همه بچه ها را شست. نصف روز طول کشید. گفتیم الان تمام گچ، نم برداشته و باید عوضش کرد.
اما یک قطره آب هم روی گچ نریخته بود.
می گفت:” مال بیت المال بود، مواظب بودم خیس نشه".
منبع: یادگاران/ص 30
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1395/11/09 ساعت 07:38:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |