فکر نمی‌کردیم برای عشق به اهل بیت(ع) جانش را هم بدهد

وقتی فکر هادی اذیت‌مان می‌کرد که در تنهایی و شهر غریب دارد زندگی می‌کند و با او تماس می‌گرفتیم یکجوری با ما حرف می‌زد که دلواپسی‌هایمان را برطرف می‌کرد و خیال‌مان آسوده می‌شد. هیچ وقت به این فکر نمی‌کردم که هادی یک روز با داعشی رو به رو باشد. اصلا فکر نمی‌کردم شرایط هادی اینجوری باشد. فکر می‌کردم هادی چند سال دیگر می‌آید ایران و ما با یک طلبه با لباس روحانیت مواجه می‌شویم با همان محاسن و لبخند همیشگی‌اش. اصلا هیچوقت فکر نمی‌کردم او را در لباس جنگ ببینم حتی تصورش را هم نمی‌کردم کسی که همیشه اوضاع درس خواندن و طلبگی‌اش را در نجف آرام توصیف می‌کرد برای جنگ با یک داعشی آماده باشد. هادی را با تمام تفاوت‌هایش یک آدم عادی می‌دانستم فکر نمی‌کردم جنگیدن با داعش دغدغه هادی باشد. فکر نمی‌کردم عشق به اهل بیت(ع) تا حد جان دادن برایش مهم باشد.

 

منبع:پسرک فلافل فروش/ج1

 

  • 5 stars
    نظر از: ریحانه علی عسکری
    1397/12/27 @ 10:49:57 ق.ظ

     

    سلام دوست عزیز
    عید شماپیشاپیش مبارک
    کتاب قشنگیه
    ما اومدیم دیدن عیدتون
    ومنتظر بازدیدشما هم هستیم

    https://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.