بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...

![]()
از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. می خواستم حرف ها ی دلم را به او بزنم، کلی حرف را آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند امد و نتوانستم چیزی بگویم. مجید به طرفم آمد. کنارم نشست. و گفت : “می دونم از دستم ناراحتی. الان مسجد بودم. بعد از نماز، زیارت عاشورا خوندم و توی سجده ی آخرش ،از خدا خواستم به خطر این که باهات بد حرف زدم منو ببخشه !..
منبع:
فرهنگ نامه شهدای سمنان /ج8/ص569
راوی: همسر شهید مجید کاشفی
| نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط محبوبه سعيدي در 1395/11/01 ساعت 05:36:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |