بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
اسما می گوید: فاطمه فرمود: «برایم آب بیاور»آب را آوردم واو خود را به بهترین وجه خود را شست. بعد گفت: «لباس تازه ام را بیاور»لباس را اوردم و او پوشید و گفت: « زیر انداز مرا وسط اتاق پهن کن»آن چه را گفت انجام دادم و او رو به قبله دست هایش را زیر گونه هایش قرار داد و به پهلو خوابید وگفت«اجل من رسیده است ومن خود را پاکیزه کرده ام، پس نباید کسی مرا بی پوشش کند(شاید افزون از حیا ورزی،به این جهت که سیاهی و شکستگی بدنش دیده نشود)این را گفت و از دنیا رفت..
منبع:
نوریه آسمانی، مسجد جامعی،ص114
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط افسر جوان...نوری در 1395/11/30 ساعت 11:00:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |