چوپان مطیع

 

ابراهیم ادهم گفت :از کنار چوپانی  گذشتم ، به او گفتم:آیا اب یا شیری داری؟ گفت: کدام را میخواهی یا بیش تر دوس داری ؟گفتم :آب. ان گاه با عصای خود بخ سنگی کخ هیچ شکافی نداشت زد.آب از ان جوشید ،از آن نوشیدم. از برف سرد تر و از عسل شیرین تربود.در حیرت فرو رفتم . چوپان گفت:ابراهیم!تعجب مکن، اگر بنده مولایش را اطاعت کند، همه چیز به فرمانش در اید .

منبع

حکایت و حکمت/حسین دیلمی/ص54

 

  • 5 stars
    نظر از: محبوبه سعيدي
    1395/09/22 @ 05:58:52 ب.ظ

     

    احسنت

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.