نبودنتان به ما بد می گذرد!!!

سلام ..

دوباره منم اون بنده گنهکار که راهشو گم کرده…باز گمشدم …میدونید چیه به خدا اصلا نمی تونم از خجالت باهاتون حرف بزنم…

شرمنده ام مثل همیشه

ولی آخه مگه من بدون شما میتونم…

اگه نفسی ام میاد و میره به برکت شماست…خوب میدونم یه لحضه ام رهام نمی کنید…مگر اینکه خودم راهمو کج کرده باشم…می خوام که واقعا آسمونی باشم از الان…

 میدونم مصیبت عظیمی وارد شده و عزادارید و این عزا اذیتتون میکنه و گناهای منم بیشتر …ولی می خوام خوب شم خوب میدونم دستمو محکم میگیرین…

قدم هامو بر می دارم تا کنار شما قدم بزارم…می خوام گمشدمو پیدا کنم…و چقدر سخته حال عاشقی که نمی داند محبوبش هوایش را دارد یا نه؟؟؟

راستی چگونه فریاد برآورم به چه زبانی  چطوری حرف دلمو بزنم که بدانی در نبودنتان بر ما چه می گذرد.

آقا جان…کجااایی؟

 

منبع:تولیدی/زهرا شاهبازی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.