بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
خانه ام بی آتش…دستهایم خالی…نگاهم نگران…
می توانی … تو بیاااا
سر این قصه بگیر و بنویس
این قلم … این کاغذ
طاقتش را داری که ببینی؟؟؟ قلمت می شکند…کاغذت می سورد.
طاقتش را داری که ببینی و نگویی …از حق.
من دگر خسته شدم…
می توانی تو بیاااا
منبع:
دلنوشته یکی از طلاب حوزه
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1395/11/25 ساعت 09:56:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |