بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
مردی از حلوا فروشی خواست تا رطلی حلوا اورا به نسیه دهد. حلوا فروش گفت: بچش که حلوای خوبی است.
خریدار گفت: من روزه دارم و قضای روزه سال پیشم را می گزارم. حلوا فروش گفت: به خدا پناه می برم که با تو
معامله کنم. تو که قرض خدا را به سالی عقب اندازی، با من چه خواهی کرد؟
منبع:
کشکول شیخ بهایی/محمد مهدی سازندگی/ص398
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فاطمه لك زائي در 1395/11/17 ساعت 10:24:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/11/17 @ 10:54:56 ب.ظ
سلام
احسنت منتظر حضور شما در وبلاگ بازیگران حقیقی هستیم
با تشکر فراوان
التــمـــاس دعـــــا
http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/