بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
صبح یک روز شهید رجائی (ره) که معمولاً از طریق اتاق من که دفتر ایشان بود وارد اتاق کار خود می شد
پس از اینکه سلام کردم و ایشان جواب داد وارد اتاق خود شد.چند لحظه بعد آیفون زد و مرا خواست.
خدمت شان رسیده گفتم: فرمایشی دارید؟ گفت: نه می خواستم از تو معذرت خواهی کنم. من که کمی از
این حرف او جا خورده بودم ،پرسیدم مگر چی شده؟! گفت: به نظرم رسید امروز هنگام ورود به اتاق،
خوب با شما صحبت و حال و احوال نکردم.
چون از منزل که بیرون آمدم حواس من جای دیگری بود و به فکر بودجه کشور بودم . یادم هست شما با من
سلام و احوال پرسی کردید ولی نمی دانم پاسخ من چقدر مثبت و مناسب حال شما بود. احساس می کنم
مثل همیشه برخورد نکرده ام. لذا از شما می خواهم اگر کمبودی در رفتار و گفتار من بوده عذر مرا بپذیرید
چون حواسم سر جای خودش نبود.
منبع:مجله ، مبلغان-آذر و دی 1382، شماره48 ص134
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1395/12/21 ساعت 09:29:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |