بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
بولس سلامه مسيحي مي گويد:
آري من يک مسيحي هستم ولي…
ديده باز دارم و تنگ بين نيستم من يک مسيحي هستم که درباره
شخصيت بزرگي صحبت مي کنم که مسلمانان درباره او مي گويند خدا از او راضي است.صفا با
اوست و شايد هم خدا به او احترام مي گذارد و مسيحيان در اجتماعات خود از وي سخن گفته از
تعليمات او سرمشق مي گيرند و دينداريش را پيروي مي نمايند، از آنجا که در آئينه تاريخ مردم پاک و
نفس کش بخوبي نمايان هستند مي توان علي (علیه السلام) را بزرگتر از همه آنها شناخت.
او بطوري از وضع رقت بار يتيمان و فقيران متاءثر و غمگين مي گشت که حالت وحشتناکي بخود مي
گرفت.
اي علي شخصيت تو مرتفع تر از مدار ستارگان است و اين خصائص نور است که پاک و منزه باقي
مانده گرد و غبار نمي تواند آن را لکه دار و کثيف نمايد.
آن کس که از حيث شخصيت ثروتمند و غني است هرگز نمي تواند فقير باشد، نجابت و شرافت او با
غم ديگران عالي تر و بزرگتر شده است، شهيد راه دينداري و ايمان با لبخند و رضايت درد و مشقت را
مي پذيرد.
اي استاد ادب و سخن شيوه گفتار تو مانند اقيانوس است که در عرصه پهناور آن روح ها بهم مي
رسند و به يکديگر مي پيوندند.
ميخائيل نعيمه مسيحي مي گويد:
البته قهرمانيهاي علي (علیه السلام) فقط منحصر به ميدان کارزار نيست بلکه اودر
روشن انديشي،پاکي وجدان، شيوايي بيان، عمق و کمال انسانيت، شور و حرارت ايمان
بلندي همت و فکر، ياوري وهواداري از رنجديده ها و ستم کشيده ها در قبال جفاکاران و
ستم پيشگان، فروتني در مقابل حق هرکجا که تجلي کند نيز قهرمان بوده
و به هر اندازه که از زمان آن بگذرد هميشه پناهگاه پرمايه اي است
که امروز و هر روز ديگري که شوق ما براي پي ريزي اجتماع و زندگي سعادتمندانه و فاصله اي شديد
مي شود بسوي آن رو مي کنيم.
در واقع بر مورخ و نويسنده اي به هر اندازه که با هوش و با شخصيت نکته سنج نابغه هم باشد امکان
ندارد که حتي در هزار صفحه بتواند تصوير کاملي از علي (علیه السلام) نشان دهد و براي شما
مجسم سازد و بتواند رويدادهاي مهمي را که در دوران آن به وقوع پيوسته به نحو شايسته اي روشن
سازد پس آنچه را که علي (علیه السلام) درباره آن فکر و دقت نموده و آنچه که اين شخصيت بزرگ
عربي بين خود و خداي خود گفته و عمل کرده است از اموري است که هرگز هيچ گوشي آن را
نشنيده و هيچ چشمي آن را نديده البته آن خيلي بيشتر از آن است که با دستش نمودار و يا با قلم
و زبانش آشکار کرده است.
گابريل دانگيري درباره شخصيت علي (علیه السلام) مي گويد:
شخصيت علي (علیه السلام) داراي دو خاصيت برجسته و ممتاز است که در هيچ يک از قهرمانان
بزرگ نمي توان يافت:
نخست آنکه علي (علیه السلام) در عين حال که عنوان قهرماني و امام هر دو را دارا بود.
سردار جنگي شکست ناپذير و عالم الهي و فصيح ترين خطباي صدر اسلام بشمار مي رفت. آيا
ممکن است (رولان) و (بايار) دو قهرمان مشهور تاريخ اروپا را تصور کرد که متون مقدس را استادانه
تفسير نموده و نکات مهم تورات و انجيل را شرح داده و از بالاي منبر نطق نموده و بغرنج ترين معضلات
قانون مدني و قانون جزا راحل نمايند؟
آيا مي توان (سن تماس داکن) و (سن ژان کريز و ستوم) يا(سونه) روحاني بزرگ مذهب را در نظر
مجسم کرد که شمشير بدست به خيل دشمنان هجوم کرده و ديوارهاي محکم ترين دژها را فروريزند؟
خاصيت دوم علي (علیه السلام) اين است که از نظر تمام مذاهب اسلام مورد ستايش و تکريم است
و بي آنکه او خود خواسته باشد، تمام فرق و مذاهب اسلامي او را پيشواي خود مي شناسند، در
صورتي که پيشواياني از قبيل (نسطوريوس ) و (فوسيوس) و (لوتر) فقط مورد احترام کليساهاي خود
هستند و از نظر کليساهاي ديگر طرد شده اند.
علي (علیه السلام) خطيبي زبردست و نويسنده اي توانا و قاضي عاليقدري مي باشد و در صف
مؤسسين و واضعين مکتب ها مقام اول را دارد، و مکاتبي که او تاسيس نموده از لحاظ صراحت و
روشني و استحکام منطق و همچنين از لحاظ تمايل بارز آنها به ترقي و تجدد امتياز دارد.
علي (علیه السلام) بلند همتي و نجابت را براستي از حد گذرانده بود، بلاغت علي (علیه السلام)
به پايه اي است که گوئي سخن را مانند جواهر تراشي مي دهد.
توماس کارلايل مي گويد:
پيامبر اسلام سالياني دراز رسالت خود را به عالميان ابلاغ مي نمودند و اشراف قريش و حتي اقوام
و اقارب او با او مخالفت مي کردند تا اينکه روزي مي گفت: آيا کسي به ياري من و اعلاء کلمه حق
قيام خواهد کرد؟
تنها کسي که دعوت او را اجابت نمودند نوجواني 16 ساله بنام علي بود که تمام بزرگان مکه و اکابر
قريش و اقوام و اقارب او، صاحب دعوت و ناصر، او را مضحکه نمودند و لکن اشتباه نمودند و ندانستند
که اينکار بيهوده و بازي نيست.
نمي توانيم از ستايش و مدح علي خودداري کنيم زيرا جواني بود شريف القدر و بزرگ منش،
سرچشمه رحمت و لطف و رأفت آميخته بود و عدل و داد تنها شعار اخلاقي اين قهرمان مذهبي
بشمار مي رفت بهترين شاهد اين مدعا عبارتي است که پيش از رحلت خود با فرزندان خود در باب
قصاص قاتل گفت و فرمود: اگر من زنده ماندم عفو يا قصاص ضارب با خود من و اگر در گذشتم اين
فسخ عزيمت کرد. کار با شماست.
ولي اگر خواستيد او را قصاص کنيد در برابر ضربتي که به من وارد آورده است فقط يک ضربت به او
بزنيد و اگر از او درگذريد و خطاي او را ببخشيد به پرهيزگاري و جوانمردي نزديکتر خواهد بود.
رودلف ژايگر آلماني مي گويد:
در صدر اسلام علي بن ابيطالب (علیه السلام) يکي از دانشمندان معدود اسلام بود
و علي (علیه السلام) را در کشورهاي خارج بخصوص در ايران خوب مي شناختند در صورتيکه مردي
جوان بشمار مي آمدو کمتر اتفاق مي افتاد که يک دانشمند جوان بتواند در خارج از زادگاه خود
معروفيت و احترام پيدا کند.
يکي از علل ارادت ايرانيان به علي (علیه السلام) معروفيت و احترامي است که وي به عنوان يک
دانشمند در ايران داشت.
به همين جهت قبل از سقوط مدائن دانشگاه جندي شاپور (واقع در خوزستان امروزي) از علي (علیه
السلام) دعوت کرد که براي تدريس به آنجا برود و علي (علیه السلام) هم مي خواست عازم ايران
شود ولي جنگ عرب و ايران پيش آمد و علي (علیه السلام) فسخ عزيمت کرد.
استاد فؤاد افرام بستاني مسيحي، استاد ادبيات عربي در بيروت در کتاب علي بن ابيطالب
می نويسد:
علي بن ابيطالب (علیه السلام) داراي شخصيت جذابي است که مورخان و دانشمندان در پيرامون آن
قلمفرسائي نموده اند. و عقول نقادان و اشخاص فکور در فهم اين شخصيت کوشش کرده اند و
سالکان و زاهدان به هدايت او راه پيموده اند و بسياري از ادباء در زير پرچم آن حضرت قد افراشته اند.
و اختلاف آراء و نظريات متباين در صدها سال براي افزوني ظهور مقام بلند و عقل نيرومند او
بوجود آمده.
شگفتا عظمت اين مرد بزرگ تا چه حد است و علو مقام اين مجسمه ادب تا چه پايه است؟
علي (علیه السلام) داراي روح بزرگ و اخلاص شديد و ايمان قوي بود.
علي (علیه السلام) در هموار ساختن راه اسلام که دين جديدي بود و خوشنود کردن پيغمبر(صلی
الله علیه و آله و سلم) پسر عمويش خود را مي گداخت. در آن موقع که پيغمبر(صلی الله علیه و آله و
سلم) ناچار شد به مدينه فرار کند، علي (علیه السلام) بجاي آن حضرت قرار گرفت و به خود
کوچکترين هراسي راه نداد.
علي (علیه السلام) نيمي از عمر خود را در مبارزه با بت پرستان و مشرکان بسر برد و بقيه را در
احتياجات و اعتراضات صرف کرد و با مردان و ياراني انيس و جليس شد که اغلب آنها معني اخلاص را
نمي فهميدند.
علي (علیه السلام) در آن هنگام که ديد نتيجه زحماتش مانند ذرات متلاشي شده دست به گريبان
شد و در صلاحيت بشر براي اصلاح شک کرد و وقتي ديد حق را نفهميده. به رايگان از دست مي
دهند حيات و زندگي را ملامت نمود.
حکمت نزد پسر ابوطالب پرمعني و زيبا است عقل بي درنگ و خالص و بي نشان او حکمت را گرفته و
در بوته انديشه خود فرو گداخت سپس بصورتي چنان زيبا نشان داد که هستي را به اهتزاز در آورد.
پس علي (علیه السلام) بيش از هر کس حکيم است، او در تمام مواعظ و خطبه هاي خود
فيلسوفي بي مانند است.
جبران خليل جبران فيلسوف و شاعر بزرگ مسيحي لبنان مي گويد:
به عقيده من پسر ابوطالب اولين قديسي است که با روح کلي ملازم شده و با او همنشيني ها
داشته است، و آهنگهاي ابديت را از روح کلي شنيده و در گوش قومي که از اين گونه نغمه ها
نشنيده بودند. منعکس ساخته است.
هر کس از او خوشش آيد بر فطرت توحيد است و هر کس که با او دشمن است از انباء جاهليت
است.
پسر ابوطالب شهيد راه عظمت خود شد. در حالتي از دنيا گذشت که نماز را بر زبان داشت و قلبش
از شوق لقاي پروردگار سرشار بوده اعراب حقيقت مقام و موقعيت آن حضرت را نشناختند تا آن زمان
که مرداني از ايران ظهور کردند که گوهر را از سنگريزه تشخيص دادند.
بارون کاراديفو مي گويد:
علي (علیه السلام) همچون قهرمان شکست ناپذير دوشادوش پيامبر پيکار و معجزاتي نشان داد و
پيامبر به او مهر ورزيد و اطميناني عميق به وي داشت تا آنجا که يک روز در حالي که به وي اشاره
مي کرد چنين گفت:هر کس را من سرور و آقايم تو نيز سرور و آقا هستي. علي (علیه السلام)
قهرماني رزمنده و شهسواري پاک نهاد و پاکباز و امامي شهيد بود که روحي بس عميق و آرام داشت
که در ژرفاي آن اسرار خدائي نهفته بود.
استاد سليمان کتاني دانشمند و اديب مسيحي در کتاب (الامام علي نبراس و متراس) يا
امام علی(علیه السلام) مشعلي و دژي مي گويد:
چه کم اند کساني که از سرنوشت علي بن ابيطالب (علیه السلام) عبرت گرفته باشند….
زندگي از ايشان مايه بگيرد و برفراز نسل هاي بشر همچون مشعلي فروزان نهاده باشند تا با سوز و
فروز پيوسته اي راه بشريت را روشن سازند.
و يا همه کمي، به ستونهائي مي مانند که در ميانه پهنه هاي معبدي به پا ايستاده و سنگين هاي
توانفرسا را بر دوش گرفته باشند تا از فراز بلندي هايش به مناره ها نور افشانند.
بسان کوهسارند، که وزش تند بادهاي باران ريز و غرش ابرها را به سينه مي گيرد، تا از چشمه
ساران دامنه اش جويبارهايي با برکت و لطف و زيبائي بردشت ها روان گردند. در ميان همين گروه کم
شمار چهره علي بن ابيطالب (علیه السلام) مي درخشد.
آن هم در هاله اي از تابش رسالت. در تاريک ترين شبي که طولاني سياهي اعصار و قرون را با خود
داشت، و آدمي را به زير خروارها ستم و انحراف به گور سرد خاموشي و فراموشي خوابانده بود….
مردي به وجود آمد با گنجينه هائي گرانبار از مواهب و استعداد و فضائل که نمي شود کسي بدان
دست يابد و هم طراز نوابغ و قهرمانان بزرگ نشود.
سخن را به علي بن ابيطالب (علیه السلام) کشاندم، آبي پاک که عطش مرا فرو بنشاند و مايه
تسلي خاطر من است.
اي سرور من! آيا اين روا و سزاست که به جاي فراهم آمدن به خدمتت دربارهات اختلاف پيدا کنند.؟
با اين مناجات، مي خواهم رو به آستان علي بن ابيطالب (علیه السلام) آورم و سخن آغاز کنم، و
مي دانم که در آمدن به آستان وي کم تر از در آمدن به محراب نيست.
آن علي (علیه السلام) که در مکه بزاد و شصت سال بزيست و سپس شهيد شد با گذشت چهارده
قرن هنوز زنده است و فرسودگي کفن را به خود نديده است.
هر سخني درباره علي بن ابيطالب (علیه السلام) گفته شود، که او را در مکان و زمان محصور دارد،
جز سخن پردازي و ترتيب الفاظ نخواهد بود. گام هرگز به محراب اين سرور بزرگوار نخواهم نهاد، مگر
به حالي که سر از تعظيم و ستايش بر درگهش فرو افکنده، و مهر سکوت بر لب، و گوش پند نوش فرا
داده باشم.
در دست او شمشيري درخشان و بران و روان بود با دو لبه: لبه اي بر سپرو ديگر لبه بر کاغذ.
و در دو جبهه مبارزه مي کرد: جبهه پيکار مسلحانه، و جبهه پيکار اعتقادي،
به خاطر بر قراري نظم و حق و عدالت.
عفت و راستي در وي چنان محکم و پر صلابت است که سپر و تيغ در دو دستش، پارسايي و
بخشندگي دو بالند که او را به سايه خويش گرفته اند: تقوي و ايمان دو احساس صميم و وفا دارند و
دو چشمه پاک که در سينه اش نفوذ کرده و از زبانش جوشيده است، چنان که او را چون شمشيري
در برانداختن بت هاي کعبه به کار مي آيند و در همان حال او را قبله اهل اسلام مي سازند.
حق و عدالت، دو صفت همراهند و دو گردن بند بي همتاو درخشان… در وجدانش احساسند و در
بيانش برهان و در شمشيرش بران. عشق و اخلاص، دو رشته متيني بودند که دل و زبانش را به هم
مي پيوستند… و بشريت را با همه گروهها و نژادهايش در نظرش يگانه مي نمودند.
مواهب و فضائلي در شخصيت علي بن ابيطالب (علیه السلام) شکل گرفت و تبلور يافت که انسان،
ارزش خويش را از او مي گيرد و به او مديون است.
از علي بن ابيطالب (علیه السلام) پوزش مي خواهم اگر نتوانستم بخوبي از عهده برآيم که او خوب
ترين پوزش پذيران است و سرآمد بخشايشگران.
کارو شاعر مسيحي معاصر مي گويد:
سلام بر تو اي پرچم دار حقانيت انکار ناپذير حق، اي يکپارچه ترين مردان قرون ديرين….. اي دست
خدا….. دست آسمان….. دست زمين…..
سلام بر تو اي اميرالمؤمنين….. اي انسان فناناپذير، انسان جاوداني، تو اي علي اي مرد تکرار ناپذير
تاريخ….. تو شمشير برهنه بر دست در وحشي ترين ادوار تاريخ زندگي، بخاطر نجات بشر از چنگ
ظلمت، بخاطر رهائي بندگان گمنام و بيگناه خدا از سيه چال زندگي، متين و مطمئن و سرافراز سينه
بازت را پناهگاه قلب محبت پرور نغمه پردازت را طپش به طپش به پاي حقيقت ريختي.
شبها خودت را بخاطر راحت خواب درماندگان با بيداري هاي پايان ناپذير به هم آميختي… صميمانه
استدعا مي کنم، اي شاه مردان، پذيرا باش.
درود بي پايان يکي از بندگان مسيح را که در مقابل عظمت روح تو زانو به زمين زده است.
من به همان مسيح که مي پرستم سوگند، مطمئنم که اگر مسيح زنده بود با کمال صميميت همراه
من بر شرافت يکپارچه تو، به عدم نيازت به فکر آفريننده و سپهر پروازت درود مي فرستاد.
دکتر شبلي شميّل ماترياليست معروف ميگويد:
علي بزرگ بزرگان جهان و تنها نسخه منحصر بفردي است که در گذشته و حال شرق و غرب جهان
نمونه اي مانند او را نديده است.
فؤاد جرداق مسيحي مي گويد:
هر گاه دشواريهاي زندگي به من رو مي آورد و از رنج روزگار آزرده مي شوم به آستان علي (ع) از
اندوه خود پناه مي برم زيرا او پناهگاه هر ماتمي است، او بر ستمکاران همچون رعد و برشکست
خوردگان ياوري دلسوز و مشفق است
جرجي زيدان مسيحي مي گويد:
اگر بگويم مسيح از علي بالاتر است عقلم اجازه نمي دهد و اگر بگويم علي از مسيح بالاتر است
دينم اجازه نمي دهد.
منبع:
صفحات: 1· 2
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط افسر جوان...نوری در 1396/06/16 ساعت 05:13:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |