بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شوق پرواز هردم وجودم را در برمی گیرد.
اوج،….جایی است که همگان آرزو دارند…
آسمان آبی ودل در آرزوی پرواز …
نسیم…گونه هایم را نوازش می دهد و مسیری برای اشکهایم….تعیین می کند…
دل وجانم از کف می رود، زمانیکه چشمانم را می بندم و رو به آسمان پر می زنم…
اوج خواهم گرفت…
در آرزویی خانه ای روی ابرها…خانه ای خواهم ساخت…. زلال تر از رنگ شیشه…
و در آن در کنار خدا…خانه ی شیشه ای بر روی ابرها فرشتگان را خواهم دید، چگونگی طلوع خورشید را خواهم دید باران الطاف الهی را…
و سربه سجده خواهم گذاشت و قطره ای اشک می ریزم گویی باتمام وجود احساس گناه می کنم… دلم هوای نوازش خدارا دارد در آن آسمان آبی بیکران ابرها را می بینم که دست در دست هم می دهند و باران همچون مروارید به زمین هدیه می دهند….مرواریدهای آسمانی ولی زمینی…ناگهااااااان…نوازش پروردگار را احساس می کنم.
نسیمی دل نواز بر رخسارم می ورزد و ذرات ریز هوا که قابل دیدن نیستند، گونه هایم را نوازش می دهند تا کنون هشیارنبودم، خدااااا مدام مرا نوازش می کرده است، واما من چه کردم ؟
منبع:
دلنوشته یکی از طلاب حوزه علمیه کوثر
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1395/10/23 ساعت 12:18:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/10/24 @ 10:33:19 ق.ظ
پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو]
«و در آن در کنار خدا…خانه ی شیشه ای بر روی ابرها فرشتگان را خواهم دید»؟!!!!
و خدایی که در این نزدیکی است!
موفق باشید.