بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
اضطراب و دلهره هوشنگ را رهانمی کرد! می گفت :"می دو نم نمی شه. می دونم قبولم نمی کنن؛ با این شغلی که من دارم کسی به من دختر نمی ده “گفتیم: توکل به خدا. آقا محمد مثل
بقیه فکر نمی کنه. شب که رفتیم خانه شان، روبه محمد (برادر عروس)کردم وگفتم:"کسی که قبلا درباره اش صحبت کرده بودم همین آقا هوشنگ خودمونه. همونی که توی کار گاه پادویی
می کنه. “محمد گفت: هر کی می خواد باشه؛ فقط ایمان داشته باشه، خاطر خواه زن و بچه ش هم باشه، برامون کافیه …..
منبع :
کتا بخانه اینتر نتی سایت تبیان ،کتاب جوان کوه با شکوه
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط محبوبه سعيدي در 1395/10/30 ساعت 11:43:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |