اگر استغفار کنی خداوند تو را میبخشد.

پهلوانی هنر های بسیار از خود نشان داده و پهلوانان جهان را بر زمین افکنده و شهرتی فراوان یافته بود . این توانای و قدرت او را مغرور ساخت وروبه آسمان کرد و گفت:

بار خدایا!حال جبرئیل را بفرست تا با او دست وپنجه نرم کنم؛زیرا در زمین کسی نیست که تاب مقاومت مرا داشته باشد. چند روز نشد که حق تعالی او را ضعیف و ناتوان کرد و برای شکستن غرورش او را به  و یرانه ای انداخت.آن قدر ضعف بر او غالب شد که سرش را که سرش را بر خشتی گذاشته بود و موشی بر رویش می جست وسر انگشتان پایش را به دندان میگزیدواو قدرت نداشت تا پایش را جمع کند.

صاحب دلی از کنار وی گذشت وگفت:خدا یکی از لشکرش را که از همه کوچک تر است بر تو مسلط فرمود تا متنبه شوی واز غرور توبه کنی .اگر استغفار کنی خداوند تو را میبخشد.

منبع:

رنگارنگ /ج1/ص411

زهرا(س) آئینه تمام نمای مادر:


زهرا(سلام الله علیها) دوران طفولیت را در حالی آغاز کرد که بارسنگین رسالت و مشکلات و مسائل خاص آن را بر دوش پدر حس می کرد. او در حالی پدر را درک کرد که از محبت مادر محروم مانده بود. همان مادری که هرچه داشت در راه شوهر اعطا کرد. خدیجه علیها السلام قلبش را اندیشه اش را مال و استطاعتش را داد تا راههای وصول به نتایج مثبت رسالت، باز شود. کانون زندگی پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) در آن زمان عبارت بود از خود پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) و خدیجه علیها السلام و علی(علیه السلام) و به همین جهت می شود گفت علی از نظر روحی و تربیتی، پسر پیامبر است. پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) علی را در آغوش می کشید، او را می بوئید و هر روز خلقی از اخلاقش را به او می آموخت و علی نیز همواره به دنبال پیامبر بوده و لحظه ای از او غافل نمی شد. زهرا(سلام الله علیها) در چنین خانه ای تربیت شد. هرچند مورخان در مدت عمر زهرا(سلام الله علیها) در این دوران حساس اختلاف دارند، برخی او را ده ساله و بعضی او را پنج ساله می دانند. با این همه یک چیز مشخص است که زهرا(سلام الله علیها) در این زمان حساس، در سنین کودکی قرار داشت ولی کارهایی را که انجام می داد در طاعت و توان یک کودک نبود. زهرا(سلام الله علیها) با توجه به مسئله رسالت پدرش، نقش خود را بخوبی می دانست; او درک می کرد که پیامبر در این مرحله و برای تسکین درد و رنجهایش، شریک و همراه می خواهد. ما بیش از این، از زندگی زهرا(سلام الله علیها) در این مرحله نمی دانیم و نیز چگونگی علاقه فردی پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) به زهرا(سلام الله علیها) را درک نمی کنیم ولی می دانیم که روزی زهرا(سلام الله علیها) در حالی پیامبر را دید که مشرکان شکمبه گوسفندی را بر روی پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) انداخته بودند و زهرا(سلام الله علیها) بادستهای کوچکش و در حالی که اشک بر چشمان معصومش جاری بود، آن کثافات را پاک می کرد. زهرا(سلام الله علیها) با این دستها و با این اشکها به یاری پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) شتافت و در این رنج با او شریک شد. ما چیز زیادی از زندگی زهرا(سلام الله علیها) نمی دانیم ولی سخن پیامبر علیها السلام که فرمود: «فاطمه، مادر پدرش می باشد.» تمام این مسائل را حل و روشن می کند. زیرا تمام معانی کلمه «مادر» در این بیان عرشی نهفته است. مگر مادر برای کودکش چه کاری انجام می دهد؟

آری مادر تمام وجودش را به کودک تقدیم می کند، تمام روحش را، تمام مشاعرش را، همه احساسش را و تمام آغوشش را در اختیار کودک می گذارد و زندگیش را به او اهدا می کند تابدین وسیله هم و غم و حزن کودکش را از بین ببرد، پیامبر نیز انسان است و دوران طفولیتش با از دست دادن مادر، دورانی پراز غم و اندوه می باشد ولی پیامبر هیچ گاه شکوه نکرده ولی در این زمان به غمخواری نیاز داشت که آن عقده ها را جبران کند و حق مادری را بجا آورد و زهرا به جای مادر مونس و غمخوار پیامبر شد. رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) انسان است و هر انسانی دارای احساس و درک انسانی می باشد و او در این مرحله سخت که توسط دشمنان مورد اهانت و اتهام و سب و شتم قرار می گرفت به تکیه گاه نیاز داشت. هنگامی که پیامبر را با سنگ مورد هجوم قرار دادند و مشرکان تمام روشهای آزار و اذیت را نسبت به او اعمال می نمودند، زمانی که تمام شیاطین زمین و کسانی که ارزش انسانیت را درک نمی کنند با تمام توان رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) را مورد تهاجم خویش قرار می دهند. در این هنگام است که او نیاز به همراه و غمخوار دارد و این یار و مددکار کسی غیر از زهرا(سلام الله علیها) نیست. همان زهرائی که «مادر پدر» است و همان زهرائی که دختر جسمی، روحی و عقلی پیامبر است.

منبع:

 مجله فرهنگ كوثر شهریور 1378، شماره 30

علی(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه رسول خدا(ص)


علی(علیه السلام) و زهرا(سلام الله علیها) اولین شاگردان مدرسه پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) بودند، در هنگام نزول وحی که علی(علیه السلام) نزد پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) می نشست، زهرا(سلام الله علیها) نیز نزد آنها می آمد و باهم وحی را قرائت می کردند. آنان با دقت به درسهای پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) گوش می دادند. و پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) برای آنان معانی وحی را شرح می داد، هرچه را که خداوند برای انسانها به پیامبرش آموخته بود.
علی و فاطمه از پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) آموختند و به همین خاطر از نظر موقعیت فرهنگی، زهرا(سلام الله علیها) در ردیف علی(علیه السلام) می باشد و چه بسا از همین قضیه انسان معنای این کلمه را می فهمد که «لولم یکن علی لما کان لفاطمة کفؤ» اگر علی نبود، برای فاطمه کفو و همتائی وجود نداشت. یعنی از این جایگاه علمی و عقلی زهراست که همتائی غیر از علی(علیه السلام) برای او یافت نمی شود. زهرا(سلام الله علیها) در سایه روحانیت و معنویت رسول الله (صل الله علیه واله وسلم) زندگی کرد. همچنان که علی(علیه السلام) نیز چنین بود.
وقتی که ما در مورد روحانیت امیرالمؤمنین بحث می کنیم، روحانیتی که حضرت علی(علیه السلام) طبق آن خدا را در اعلی درجه حب، دوست می دارد به طوری که در طول زندگی، خودش را فراموش می کند، می فهمیم که تمام حیات و زندگی علی(علیه السلام) برای خدا بوده است. همچنان که قرآن می فرماید: (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد)
«و از مردم کسی هست که معامله می کند جانش را با خوشنودی خدا و خداوند به بندگانش مهربان است.»
و اینکه علی(علیه السلام) در دعای کمیل به خداوند عرض می کند: «فهبنی یاالهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک، فکیف اصبر علی فراقک، و هبنی یاالهی صبرت علی حرنارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک »
«پس گیرم که صبر کردم ای پروردگار من! بر عذابت، پس چگونه صبرکنم برجدائیت و ای پروردگار من! اگر صبر کردم بر سوز آتشت، پس چگونه صبر کنم از نگاه کردن بسوی کرامتت؟»

حدیث رسول خدا درباره زیاده گویی


خوشا آنکه زیادی دارایی‌اش را انفاق کند و زبانش را از زیاده‌گویی نگه‌دارد.

رسول خدا (ص) فرمودند:

طوُبیَ لِمَن أنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ و أمسَک الفَضلَ مِن قَولِهِی

خوشا آنکه زیادی دارایی‌اش را انفاق کند و زبانش را از زیاده‌گویی نگه‌دارد.
منبع:
(کافی، ج2، ص 144)

بزرگترین خطری که انسان را تهدید می کند

اصولا از دیدگاه قرآن بزرگ ترین خطری که انسان را تهدید می کند، نفس اماره است، تا آن جا که ممکن است انسان آن را معبود و خدای خود قرار دهد.

هر انسانی به طور طبیعی ممکن است در مواقعی از زندگی خود و در رویارویی با برخی از رویدادها دچار لغزش شود.
وجود غرایز در انسان که باعث کشش او به سمت برخی از مسائل می شود، طبیعی و در عین حال تا میزانی قابل کنترل است همانگونه که بزرگان دینی ما تا حد قابل توجهی توانستند نفس خود را کنترل کنند و به گناه آلوده نشوند.
در عین حال راهکارها، دعاها و ذکرهایی نیز وجود دارند که با خواندن آن ها انسان تا میزان زیادی، از کشیده شدن به ورطه گناه دور می ماند.
آیات قرانی برای دوری از گناه وبهترین ذکر برای دوری شیطان
إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا :در حقیقت، شیطان دشمن شماست، شما [نیز] او را دشمن گیرید.
أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ :شیطان را مپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شماست؟
إِنَّ الشَّیْطَآنَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ :در حقیقت شیطان برای شما دشمنی آشکار است.
نکته این جاست که باید دشمن بودن شیطان را حقیقتاً باور کنیم و او را به راستی دشمن خودمان بدانیم. وقتی این نگاه و دیدگاه در مورد شیطان برای ما مسجّل شود، افکاری که بر قلب ما وارد می شود را حق نمی بینیم چرا که می دانیم این ها پیام های دشمن است و او می خواهد ما را به راه خودش بکشاند نه راه حقیقت …
در سوره یوسف آمده است:
وَ مَا أُبَرِّیءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ:هرگز نفس خویش را تبرئه نمی کنم؛ نفس، بسیار انسان را به بدی ها فرمان می دهد، مگر این که لطف و رحمتی از جانب خداوند، نصیب انسان گردد.
همچنین آیاتی دیگر از پیروی هوای نفس نهی می کند:وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَیَ فَیضِلَّک؛ هرگز متابعت هوا مکن که تو را از راه خدا گمراه می کند.
وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّه وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَیَ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی؛
اما کسی که بترسد از مقام پروردگار خویش، و باز دارد نفس را از پرستش هوا، بهشت، جایگاه او خواهد بود.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ؛
ما انسان را آفریده‏ایم و می‏دانیم که نفس او چه وسوسه‏ای به او می‏کند، و ما از شاهرگ [ او ] به او نزدیک تریم.
اصولا از دیدگاه قرآن بزرگ ترین خطری که انسان را تهدید می کند، نفس اماره است، تا آن جا که ممکن است انسان آن را معبود و خدای خود قرار دهد.
أَفَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـَهَهُ هَوَیه؛  آیا دیدی کسی که معبود خود را هوی و هوس خویش قرار داده بود.
امام علی (علیه السلام) در این باره فرمود:« نفس، بسیار انسان را به بدی فرمان می دهد، پس کسی که به او اعتماد کند، به او خیانت می کند، و کسی که به او اتکا کند، او را هلاک می کند.»

وسوسه شیطان

قرآن کریم تصریح می کندکه قلمرو نفوذ شیطان در انسان فقط در حد وسوسه و جلوه دادن و زینت دادن خیالی یک امر باطل است، که با عناوین وسوسه، تزیین و تسویل بیان شده است .
او هیچ‏ گونه اکراه و اجباری بر انسان ندارد. این حقیقت را قرآن کریم از زبان شیطان چنین نقل می ‏کند:
وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ
شیطان در قیامت خطاب به گمراهان می ‏گوید:در دنیا هیچ گونه قدرت و تسلطی بر شما نداشتم جز اینکه شما را به سوی باطل فرا خواندم و اجابت کردید. پس مرا بر گمراهی خویش ملامت نکنید، بلکه خود سزاوار سرزنش هستید.
به ما گفته شده وقتی دیدید که از هر نظر تحت فشار و سلطه شیطان و حمله شیاطین قرار گرفتید ذکر لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم را زیاد بگویید و بعد که آرامش پیدا کردید صلوات بفرستید که نورانیت وارد قلبتان شود …
بله در موقعیت گناه و معصیت و وسوسه ها بلافاصله باید به خدا پناه ببریم؛
إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ
اهل تقوا هرگاه شیطانی به سراغ آن ها می آید، بر گرد آنها می چرخد القائاتی را به او وارد می کند یک دفعه به یاد خدا می افتند، بعد مبصر می شود و می فهد این فکر مال خودش نیست در نتیجه آن را کنار می زند و همین که کنار می زند آرام می شود …
نکته مهمی که درباره ذکر خدا باید مراعات شود استمرار آن است. شیطان هرگز از تعدی نسبت به انسان صرف نظر نمی کند، بنابراین باید عامل دفع یا رفع آن نیز استمرار داشته باشد.

از این رو به «ذکر کثیر» امر شده است.«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا»
یکی از مهمترین نمونه های ذکر، تلاوت قرآن است. سعی کنید از هر فرصتی برای این منظور استفاده کرده، آیات قرآن را با توجه به معانی و مفاهیم آن قرائت نمائید. مخصوصا شب ها سوره واقعه را بخوانید. درباره فضیلت تلاوت این سوره از پیامبر عظیم الشأن اسلام نقل شده که فرمود: کسی که سوره واقعه را بخواند، نوشته می شود که این فرد از غافلان نیست.

منبع:

(تفسیر مجمع البیان، ج9 ص212، به نقل از تفسیر نمونه، ج23 ص194)