بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شبلی نزد جنید بغدادی رفت و گفت: می گویند گوهر حقیقت نزد توست آن را به من بفروش و یا به من ببخش.
جنید گفت: اگر بخواهم آن را به تو بفروشم تو از عهده ی خرید آن بر نمی آیی.
اگر بخواهم به تو ببخشم قدر آن را نخواهی دانست زیرا: هر کس ارزان بخرد ارزان از دست بدهد.
شبلی گفت: پس چه کنم؟ گفت: صبر داشته باش و در انتظار بمان و بر این درد، بسوز و بساز تا شایسته آن
شوی، که چنین گوهری را به شایستگان و منتظران صادق می دهند.
منبع:
اندیشه های ماندگار/زیبا شفیعی/ص52
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فاطمه لك زائي در 1395/12/21 ساعت 06:55:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |