بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
چگونگی بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
مطابق با آنچه در منابع آمده است در حالي كه آن حضرت در غار حرا در حوالي مكه معظمه به عبادت و نيايش ميپرداخت، جبرئيل بر وي نازل شد و بر وي آياتي از قرآن مجيد را به عنوان طليعه نبوت نازل نمود. نخستين آياتي كه بر آن حضرت فرود آمد، آيههاي سوره 96 قرآن مجيد يعني سوره علق بود.
امام حسن عسكرى (عليه السّلام )در توصيف بعثت نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود، می فرماید: «… تا اين كه به چهل سالگى رسيد، و خداوند قلب كريمش را بهترين و والاترين و خاشعترين و مطيعترين قلبها يافت. پس به درهاى آسمان اجازه داد و آنها بازشدند و به ملائكه اجازه داد و آنها نازل شدند و در اين حال محمد صلّى اللّه عليه و آله به آنها مىنگريست. پس رحمت از طرف عرش بر وى نازل شد و او به روح الامين، جبرئيل- طاووس ملائكه- نگاه مىكرد، جبرئيل نزد او فرود آمد و دستش را گرفت و تكان داد و گفت: اى محمد! بخوان، محمد فرمود: چه چيزى را بخوانم؟ گفت: اى محمد!اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ * اِقْرَا وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ * اَلَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ…». (قرآن را) به نام پروردگارت- كه هستى را آفريد- بخوان همو كه انسان را از خون بسته آفريد. بخوان كه پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو كه با قلم تعليم داد و آن چه را كه انسان نمىدانست به او آموخت.
سپس آنچه را كه مىبايست بر او نازل كرد و خودش به سوى پروردگارش بالا رفت.
محمد صلّى اللّه عليه و آله از كوه پايين آمد در حالى كه عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود كرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چيزى كه اضطرابش را بيشتر مىكرد، اين بود كه مىترسيد، قريشيان او را تكذيب كرده و او را به ديوانگى نسبت دهند، در حالى كه او عاقلترين مردم و گرامىترين آنان بود و مبغوضترين چيزها در نظر او شياطين و اعمال ديوانگان بود؛ بنابراين، خداوند اراده كرد كه قلبش را مملوّ را شجاعت نمايد و به او فراخى دل عنايت فرمايد. براى همين از كنار هر سنگ و درختى كه ردّ مىشد، مىشنيد كه مىگفتند:
«السّلام عليك يا رسول اللّه» .
به روايتي، جبرئيل امين با هفتاد هزار فرشته و ميكائيل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و براي آن حضرت، كرسي عزت و كرامت آوردند و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لواي حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز اين كرسي برو و خدايت را سپاس گو. به روايت ديگر آن كرسي از ياقوت سرخ و پايهاي از آن از زبرجد و پايهاي از مرواريد بود و چون فرشتگان به سوي آسمان صعود كردند، آن حضرت از كوه حرا پايين آمد و انوار جلال او را فراگرفته بود، به طوري كه كسي توان نظر كردن به چهره مباركش را نداشت و بر هر درخت گياه و سنگي كه ميگذشت، وي را سجده ميكردند و با زبان فصيح ميگفتند: السلام عليك يا نبي الله، السلام عليك يا رسول الله.
همين كه وارد خانه شد از نور چهره مباركش خانه خديجه كبري سلام الله علیها منور شد و آن بانوي پرهيزكار پرسيد: اي محمد! اين چه نوري است كه در تو مشاهده ميكنم؟ حضرت فرمود: اين نور پيامبري است، بگو: لا اله الله، محمد رسول الله. خديجه گفت: من سالهاست كه پيامبري تو را ميدانم و هم اكنون نيز شهادت ميدهم كه خدايي جز خداوند يكتا نيست و تو رسول و پيامبر خدايي. بدين گونه خديجه نخستين كسي بود كه به همسرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ايمان آورد.
از ميان مردان نيز امام علي بن ابيطالب علیهالسلام، به محض ديدن چهره نوراني پيامبر صلی الله علیه و آله به وي ايمان آورد و شهادتين را بر زبان جاري كرد. از آن پس پيامبر صلی الله علیه و آله در كنار خانه خدا نماز ميگذارد و خديجه سلام الله علیها و علي علیهالسلام بر او اقتدا ميكردند و نماز ميخواندند.[۷] اين سه نفر، با جان و مال و هستي خويش اسلام را پرورانده و فراگير نمودند.
منبع:
فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص 93؛ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 385.
تاريخ تحقيقى اسلام( موسوعة التاريخ الاسلامى )، ج1، ص: 316، به نقل از بحار الانوار، ج 18، ص 206
منتهي الآمال، ج 1، ص 47.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط افسر جوان...نوری در 1397/01/25 ساعت 09:36:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |