من شوم بودم یا تو...

یکی از پادشاهان ایران به شکار بیرون رفت. در راه مردی یک چشم دید و به دیدنش او را ناخوش آمد.فرمتان داد تا بزنندش، و به زندان برند.از قضا شاه در آن روز، شکار بسیار کرد.

و چون بازگشت فرمان داد تا مرد را آزاد کنند.

مرد گفت:ای پادشاه!اجازه دهی تا سخنی گویم؟

گفت! بگو…گفت:مرا دیدی زدی و به زندان کردی، و من تو را دیدم و شکار کردی، و به  سلامت بازگشتی.

حال کدام یک بر دیگری شوم بوده است؟؟؟

شاه خندید و دستور داد جایزه اش دهند.

 

منبع: کشکول شیخ بهائی/ص 451

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.