عزیز خدا شدن بها دارد …

 

برای یوسف شدن باید قید زلیخاها را زد !
عزیز خدا شدن بها دارد …
.
.
هوا چقدر خوب و دونفره ست !
من هستم و خدا …
.
.
چشم بگردان و ببین زین هستی
چه میماند برایت جز خدا ،یاد خدا، ذکر خدا …
.
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ؛ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺭﻓﺘﻦ !
ﺩﺳﺖ ﭘﺮ آمده ام …
ﺩﺳﺘﯽ پر ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ، ﭼﺸﻤﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺪ !
.
.
از بار گنه شد تن مسکینم پست
یا رب چه شود اگر مرا گیری دست ؟
گر در عملم آنچه تو را شاید نیست
اندر کرمت آنچه مرا باید هست
.
.
گفتم خدایا همنشینم باش …
گفت من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند !
گفتم چه آسان به دست می آیی ؟؟!!
گفت پس آسان از دستم نده !
.
.
این روزها منم و منم و من و خدا و شادم به وسعت دنیا …
.
.
دنیا جای دل بستن نیست ، اگر دل بستی گویی که بالهایت را بسته ای تا پرواز نکنی و اگر پرواز نکنی اوج نخواهی گرفت و تو برای اوج گرفتن آمده ای و زندگی میکنی …
یادت می آید آن عهدی که با معبودت بستی که نیست جز تو خدایی و نهایت عشق تویی ؟؟؟
حال چه شده که در دلم ناخدایی فرمان میدهد که لنگر را بینداز اینجا کنار ساحل دنیا ؟
پشت دنیا شهریست ، عزم رفتن باید کرد …

منبع:دل نوشته

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.