بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
یکی از کسبه بازار شهرستان ساری استان مازندران می گوید:
ایشان شبی که به خاطر ناراحتی کلیه می خواستند تشریف ببرند،ایستادند جلوی مغازه و فرمودند:
حسین جان من دارم می روم.
من بغلشان کردم .به ایشان خیلی علاقه داشتم.
وقتی داشتند می رفتند فرمودند:
نگران نباش شاید من دیگر برنگشتم…
منبع:یادنامه صالحین/بخش 1
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1395/12/16 ساعت 09:17:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |