بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
حضرت در واپسین لحظات، علی و «فاطمه» و حسن و حسین را فراخواند و به همه ی کسانی که در خانه اش بودند دستور داد از آنجا بیرون روند و بر بانو ام سلمه فرمود بر درب خانه بایست تا کسی وارد نشود. ….آنگاه پیامبر سرش را بسوی آنان بلند کرد و در حالی که دست فاطمه(س) بر دست آن حضرت بود، دست علی(ع) را نیز گرفت و دست فاطمه(س) را بدست علی(ع) سپرد و فرمود:
ای اباالحسن! این امانت خدا و امانت پیامبرش، محمد(ص) است که به تو می سپارم. امانت خدا و پیامبر را خوب حفظ کن. و من می دانم که تو آن را رعایت خواهی نمود. و افزود: علی جان! به خدای سوگند این سالار بانوان بهشت است. به خدای سوگند این مریم پرشکوه من است… آگاه باشید به خدای سوگند من به این منزلت رفیع نرسیده ام مگر اینکه برای فاطمه و شما همه ی مواهب را خواسته ام و خدا همه ی خواسته هایم را ارزانی داشته است. علی جان! آنچه را فاطمه خواست، انجام ده چرا که من او را به کارهایی فرمان داده ام که فرشته ی وحی به من فرمان آورده است، و بدان که من از هر کس دخت فرزانه ام، خشنود باشد، خشنود خواهم شد، و پروردگار من و فرشتگان نیز خشنود خواهند بود. علی جان! وای بر کسی که به فاطمه ستم روا دارد. وای بر کسی که حق وی را غصب کند! وای بر کسی که حرمت و شکوه او را هتک نماید..
منبع:
، بحارالانوارج 22، ص 479
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط محبوبه سعيدي در 1396/11/09 ساعت 10:47:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |