بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ رَوْحِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ رَفَعَهُ عَنْ فَاطِمَةَ ع قَالَتْ: أَصَابَ النَّاسَ زَلْزَلَةٌ عَلَى عَهْدِ أَبِی بَکْرٍ فَفَزِعَ النَّاسُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَوَجَدُوهُمَا قَدْ خَرَجَا فَزِعَیْنِ إِلَى عَلِیٍّ ع فَتَبِعَهُمَا النَّاسُ إِلَى أَنِ انْتَهَوْا إِلَى بَابِ عَلِیٍّ ع فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ عَلِیٌّ ع غَیْرَ مُکْتَرِثٍ لِمَا هُمْ فِیهِ فَمَضَى وَ اتَّبَعَهُ النَّاسُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى تَلْعَةٍ فَقَعَدَ عَلَیْهَا وَ قَعَدُوا حَوْلَهُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ إِلَى حِیطَانِ الْمَدِینَةِ تَرْتَجُّ جَائِیَةً وَ ذَاهِبَةً فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ ع کَأَنَّکُمْ قَدْ هَالَکُمْ مَا تَرَوْنَ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا یَهُولُنَا وَ لَمْ نَرَ مِثْلَهَا قَطُّ قَالَتْ فَحَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ ضَرَبَ الْأَرْضَ بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ مَا لَکِ اسْکُنِی فَسَکَنَتْ فَعَجِبُوا مِنْ ذَلِکَ أَکْثَرَ مِنْ تَعَجُّبِهِمْ أَوَّلًا حَیْثُ خَرَجَ إِلَیْهِمْ قَالَ لَهُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ عَجِبْتُمْ مِنْ صَنْعَتِی قَالُوا نَعَمْ قَالَ أَنَا الرَّجُلُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها فَأَنَا الْإِنْسَانُ الَّذِی یَقُولُ لَهَا مَا لَکِ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها إِیَّایَ تُحَدِّثُ
زلزلهای در عهد ابوبکر آمد و مردم فزعکنان نزد ابوبکر و عمر آمدند، دیدند آن دو نیز با فزع و جزع محضر حضرت على(علیه السلام) آمدند، مردم نیز خود را به درِ منزل حضرت على(علیه السلام) رساندند.
، امام صادق(ع) در تعریف مقولۀ معجزه میفرمایند: «و المعجزه علامهٌ لله لا یعطیها إلا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب؛ «معجزه» نشانهای از خداوند است که آن را جز به پیامبران، رسولان و حجتهای خود نمیدهد تا به وسیلۀ آن، راستگویی (مدّعیان ارتباط با خدا) از دروغگویی (مدّعیان دروغین) شناخته شود.
حال بیاییم کمی در این افعال امامان معصوم(علیه السلام) تأمل کنیم، چرا معجزه؟ چرا اهلبیت(علیه السلام) اینقدر سعی در هدایت ما انسانها داشته و دارند؟ چرا عدهای در قبال معجزات اهلبیت(علیه السلام) مقاومت میکردند و ایمان نمیآوردند و در مقابل، عدهای به اشارهای ایمان میآورند و تسلیم امر خدا میشوند؟ آیا معجزۀ آن بزرگواران منحصر به زمان حیات ظاهری آنان بوده است؟ آیا اکنون در زندگیهایمان اثر معجزات اهلبیت(علیه السلام) را حس نکردیم؟
چقدر زیباست که این امر از ابتدای ورود این انوار به دنیا، در لحظه به لحظۀ زندگیهایمان دیده شده و این محبت الهی، خود یک معجزه است، حال بیاییم در قبال این محبت خداوند، رفتاری شایسته از خودمان نشان دهیم که شاید پایین درجۀ آن، «توجه و دقیق شدن» در معجزات آن بزرگواران است، به راستی که به صرف توجه به فعل اهلبیت(علیه السلام)، بسیاری از معضلات از آدمی رفع و بسیار به معرفت آدمی افزوده میشود، چراکه با این کار خودمان و ذهنمان را در فضای نور قرار میدهیم و این نور اثر خود را به شیوههای مختلف در ابعاد درونی و برونی افراد میگذارد.
در ادامه به معجزهای از امیرالمومنین(علیه السلام) اشاره میکنیم:
در عهد ابوبکر زلزلهاى آمد و مردم فزعکنان و با شیون نزد ابوبکر و عمر آمدند، دیدند آن دو نیز با فزع و جزع به محضر على(علیه السلام) آمدهاند، مردم نیز خود را به درِ منزل حضرت على(علیه السلام) رساندند، على(علیه السلام) از منزل خارج شد و به طرف مردم آمد، در حالیکه از آنچه مردم به خاطرش وحشت زده و محزون بودند، اندوهى نداشت و غمگین نبود. امام(علیه السلام) حرکت کرد و مردم هم به دنبال حضرت به راه افتادند، حضرت رفت تا به تپّهاى رسید و بر بالاى آن نشست و مردم، اطراف تپّه قرار و آرام گرفته و چشم به دیوارهاى شهر دوخته و وحشتزده مىدیدند که دیوارها مىجنبند و در حال رفتن و آمدن هستند.
حضرت به آنها فرمود: گویا از آنچه مىبینید به هول و وحشت افتادید؟ عرضه کردند: چگونه هول و وحشت نداشته باشیم و حال آنکه هرگز مثل این صحنه را ندیدهایم. حضرت فاطمه(سلام الله) میفرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) دو لب مبارک را حرکت داده و سپس دست بر زمین زده و فرمود: تو را چه مىشود آرام باش. زمین آرام گرفت، مردم بیش از آن وقتى که حضرت از منزل خارج شد و به طرفشان آمد در شگفت شدند، امام(علیه السلام) به آنها فرمود: از این عمل و حرکت من تعجّب کردید؟ عرض کردند: بله.
حضرت فرمودند: من کسى هستم که خداوند متعال در قرآن راجع به او فرموده است: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها»، هنگامى که زمین به سختترین زلزله خود به لرزه در آید و بارهاى سنگین اسرار درون خویش همه را از دل خاک بیرون ریزد، در آن روز انسان گوید: زمین را چه مىشود؟ من همان کسی هستم که به زمین مىگوید: تو را چه مىشود. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»، در آن روز زمین، مردم را به حوادث بزرگ خویش آگاه میکند. منظور از «اخبارها» من هستم که زمین از من خبر میدهد.
منبع:
. (عللالشرائع: ج2/ ص556/ ح8)
(بحارالانوار، ج11، ص71)
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط محبوبه سعيدي در 1396/01/29 ساعت 05:48:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |