بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
«توی جبهه این قدر به خدا می سی ؛میای خونه ،یه خورده ما رو ببین!»شوخی می کردم .آخه هر وقت می
اومد ،هنوز نرسیده ،با همان لباس ها می ایستاد به نماز . ما هم مگر چه قدر پهلوی هم بودیم ؟!نصف
شب میرسید صبح هم نان وپنیر به دست ،بند های پوتینش ورا نبسته سوار ماشین می شد که برود.
نگاهم کردوگفت :«وقتی تو رو می بینم،احساس می کنم باید دو رکعت نماز شکر بخونم»
منبع:
یادگاران/ص33
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط محبوبه سعيدي در 1395/10/16 ساعت 01:58:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |