بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
می خواهم پرواز کنم…نمی دانم چگونه ؟
احساس می کنم هنوز بال بسته ام…
می خواهم آزاد باشم …نمی دانم چگونه؟
احساس می کنم هنوز زندانی ام …
می خواهم تنهاباشم …نمی دانم چگونه؟
احساس میکنم خیلی شلوغه اطرافم…
می خواهم بدون گغتن جواب بشنوم…نمی دانم چگونه؟
فقط می دانم کسی درک نخواهدکرد…
می خواهم هنوز کودک باشم …نمی دانم چگونه؟
فقط می دانم از سه سالگی مدام گفته اند دیگر بزرگ شدی…
می خواهم خدا را بغل کنم …نمی دانم چگونه؟
میدانم ضعیفم وضعف از خود من است !
می خواهم حسی سرشار داشته باشم…می دانم چگونه؟
ولی براحتی دارد به تحلیل می رود…
می خواهم به راحتی خاطرات کودکی را مرور کنم … ولی دفترش خیلی قدیمی به نظر می رسد و خطوط پاک شده….می خواهم خودم را پیدا کنم ولی غرق در خودم شدم و میان آن همه حس وافکار گم شدم..می خواهم اسبی داشته باشم ودور شوم از دنیا…ولی اسیرم اسیر دنیاااااا…می خواهم فقط به آسمان نگاه کنم وبا خدا حرف بزنم ولی آسمان تار است …چشمانم را می گویم که آسمانم را تار کرده است…می خواهم دور باشم از همه چیزو همه کس ولی تمام دارایی ام که خودکارو کاغذ و خاطرات کودکی و احساس کودکانه و عکس شهید وخدا می باشدرا همیشه همراه داشته باشم …و چه غریبم میان این همه انسان …چقدر تنهام میان اشخاصی که غرق دنیایند…بین این اشخاص اگر در حال غرق شدن باشی ویا براثر غرق شدن خفه شده باشی برایشان فرقی نمی کند…زیرا خودشان هم غرق شده اند…
خواهم رفت…
می خواهم باتمام وجود بخندم…باتمام وجود گریه کنم …ولی کسی اطرافم نباشد…
خواهم رفت…
خواهم خندید…
خواهم گریست…
کسی را می خواهم از تور تهی ،یارو معشوقه ام را دوست بدارد و بدون گفتن سخن بگوید…
دوستی می خواهم که سرشار باشد…کسی که آزادگیمو نگیرد…یاری را می خواهم که کشورمون ،انسان ها،طبیعت،احساس،شعور وعزیزان و شهیدانم را درک کند وبدون گفته ها بشنود وبگوید…
نخواهم عاشق شوم …جز خداااااااا زیرا آزادگیم گرفته خواهد شد.
منبع:تولیدی /دلنوشته یکی از طلاب حوزه علمیه کوثر
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1395/10/07 ساعت 12:03:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |