نوشته شده توسط
زهرا شاهبازي در اخلاقی
می خواست برگرده جبهه بهش گفتم: پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست… … وقت نماز که شد ، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد خواستم بهش اعتراض…
بیشتر »