در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت آدمی افسـون شـیطان پلید، /…
بیشتر »