بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
چهارشنبه 96/03/31
طبيعتاً ، استعداد افراد در يک حکومت ديکتاتوري ميميرد ، و ديکتاتور « فعال مايشاء » است ، و کسي اراده و اختياري از خود ندارد . در رژيم گذشته نيز ، طاغوت براي همه تصميم ميگرفت و هيچ کاري بدون فرمان او انجام نميگرفت . صدام هم براي همه در عراق تصميم ميگيرد ، و به هيچ کس اجازه نفس کشيدن نميدهد و همه قدرت او بر اساس سلاح و ابتکارهايي است که ديگران قبلاً انجام دادهاند ، و در داخل هيچ استعدادي شکوفايي ندارد . اما در ايران ، انقلاب در محاصره اقتصادي و کمبود قطعات ، و مراجعت متخصصين خارجي است ، و با فشار احتياجات و مبارزه همه جانبه با ابرقدرتها و عوامل دست نشانده آنها ، مردم مجبورند که همه استعدادهاي خفته خود را به کار اندازند ، تا کمبودهاي خود را جبران کنند . اراده مقاومت و خواسته پيروزي از قلوب مردم ميجوشد ، و اين مردمند که اراده ميکنند در همه شرايط سخت در مقابل دشمنان بايستند ، و با هر قيمت ، وجب به وجب خاک وطن را از دشمن متجاوز پاک کنند ، و به همين علت شاهديم که در سرتاسر کشور ، استعدادهاي ناشناخته يکباره بکار افتاده ، دنيايي از ابتکار و خلاقيت بوجود آورده ، و يک سازندگي بزرگ براه افتاده و در هر گوشه کشور استعدادهايي مشغول فعاليت و بازسازي فني و صنعتي و نظامي کشورند ، واين حرکت علمي و صنعتي در راه خود کفايي ، و استقلال اقتصادي و نظامي، بزرگترين و مهمترين ثمره مبارزةانقلابي مردم ، و نتيجة مستقيم محاصره اقتصادي دشمن ، و فشار خارجي و احتياجات فوري و ضروري است . تا روزي که ملت بر پاي خود نايستد ، و استقلال اقتصادي و نظامي خود را به دست نياورد همچنان برده و اسير ديگران خواهد بود .
منبع:بینش و نیایش/ج1
چهارشنبه 96/03/31
امام خمینی که همواره ارتباط معنوی خاصی با دکتر چمران داشت ، در پیامی به مناسبت شهادت او ، منحصربفردترین عباران و اوصاف را درباره چمران به کار برد ، در حالی که تنها دو سال از آشنایی اش با وی می گذشت:
«…شهادت انسان ساز سردار پرافتخار اسلام، و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به «ملاء اعلی»، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولیعصر ارواحنا فداه تسلیت و تبریک عرض میکنم….ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد، که در جبهه های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه می آفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پبروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزگار و معلمی متعهد بود، که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت.چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروههای سیاسی، و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست، و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.
هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی، و «خودنمایی»های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر…»
اما جان کلام این جا است که حضرت امام که در باره چمران با قطعیت و قاطعیت سخن می راند، با نوعی آرزومندی برای خویش چنین عاقبتی را مطرح می سازد که:
«او در پیشگاه خداى بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر. و اما، ما مى توانیم چنین هنرى داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.»
اما درس آموز تر از همه، انذار حضرت امام به تعدادی از مبارزین قدیمی است که بعضا هم در مقطعی با آن شهید بزرگوار همراه بوده اند و از اعتبار بالای چمران و موضوعات تاریخی چنین یادآوری می فرمایند که البته برای همه عبرت گیرندگان آموزنده و وسیله عبرت است:
«من در حالات همه تان مطالعه کردم و مى کنم و نمى خواهم که منتهى بشود آن رأیى که من دارم به اینکه شما- خداى نخواسته- دیگر در فکر اسلام نیستید، و همه فکر خود هستید. مگر من و شما چند سال دیگر هستیم؟ مگر شماها چه قدر مى خواهید عمر بکنید؟ مگر شما هر مقامى هم پیدا بکنید از مقام رضا خان و محمد رضا خان بیشتر مى شود؟ عبرت بگیرید! عبرت بگیرید از این حوادث تاریخ. تاریخ معلم انسان است.
تعلیم بگیرید از این حوادثى که در دنیا واقع مى شود. شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید.»
آیت الله خامنه ای که همزمان با شهادت شهید چمران، نمایندگی امام در شورای عالی دفاع را برعهده داشتند در جلسه علنی مجلس در اول تیر۱۳۶۰بیانات کوتاهی را در باره شهادت دکتر مصطفی چمران بیان کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای بیان داشتند:
«درباره برادر شهید عزیزمان دکتر چمران هیچ زبان وبیانی من نمیتوانم ستایش خودم را نسبت به این برادر شهید و عزیز و تاسف خودم رااز فقدان او به عرض شما برسانم و نکته ای را که من در مورد ایشان لازم میدانم بگویم این است که ایشان در طول مدت این دو سال، که ما با ایشان همکاری مستمری داشتیم یعنی از دوران دولت موقت، همکاریهای نزدیکی ما با مرحوم دکتر چمران داشتم، در زمینه های مختلف یک لحظه من دکتر چمران را متخطی از خط ولایت فقیه نیافتم. ایشان فرمان امام را، امر امام را، عشق به امام را از همه صبغهها و رنگهایی که در عالم سیاست و خطوط سیاسی وجود دارد مرجح می دانست و این خصوصیت دکتر چمران بود».
و نیز فرمودند:“ما اگر از چمران تجلیل می کنیم در واقع از اسلام و شیوه های اسلامی تجلیل می کنیم” و “شهید چمران جزو عناصر بسیار برجستهى ما بود که داراى ابعاد مختلف علمى، جهادى و عرفانى بود".
شهید چمران واقعا برای ما حکایت عشق و عرفان بود، کسی بود که امام و رهبری قبولش داشتند و براش ارزش زیاد قایل بودند، مرد آهنینی که با دست خالی جلوی عراق ایستاده بود و هیچ چیز جلودارش نبود.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
منبع:
بیانات امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) درباره شهید چمران/سایت http://dana.ir/792013
چهارشنبه 96/03/31
مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی یکی از علماء بزرگ و جلیل القدر و صاحب
مقامات بود که در نهی از منکر شهامتی بی نظیر از خود نشان می داد. می گویند
روزی در حمام سرهنگی را دید که ریش خود را می تراشد.
جلو رفت و گفت: آیا می دانید در دین اسلام تراشیدن ریش گناه است. چگونه به این
گناه اقدام می کنی؟
سرهنگ از جرأت وی عصبانی شده، کشیده ای محکم به گوشش نواخت.
شیخ طرف دیگر صورتش را برگرداند و گفت: یک کشیده هم به این طرف صورتم بزن،
ولی ریش خود را نتراش.
موعظه، حلم، و معنویت شیخ تأثیر خود را برجای گذاشت. وقتی فهمید که او شیخ
محمد تقی بافقی است، بر پشیمانیش افزود و از شیخ عذرخواهی نمود.
شیخ با این منکر، به طور عمومی برخورد می کرد او از تمام آرایشگاههای قم تعهد
گرفته بود که ریش نتراشند.
منبع:
مردان علم در ميدان عمل ج 1، ص 271.
سه شنبه 96/03/30
در دعای شب 27 رمضان آن شب را شب قدر معرفی نموده و اکثریت به اتفاق مسلمین شب 27 را شب قدر می دانند ولی تشیع حتی امروز عمدتا بر این باورند که احیا برای امام علی است و شب ضربت، شهادت و سوم را شب قدر می دانند و علت بر اساس کدامین روایت و سند است؟
همان طورى که از واژه «قدر» به دست میآید شب قدر؛ یعنى، شب سرنوشت و مقدرات. در اصول کافى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت در جواب معناى آیه «انا انزلناه فى لیله مبارکه» فرموده: «بله شب قدر که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مىشود، شبى است که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى دربارهاش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ ما قرآن را در شب مبارک (قدر) نازل کردیم. در آن شب هر امرى با حکمت متعین و ممتاز مىگردد،(دخان، آیه 4).
آن گاه فرمود: آن شب هر حادثهاى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مىشود؛ چه خیر و چه شر؛ چه طاعت و چه معصیت و چه فرزندى که قرار است متولد شود و یا اجلى که بنا است فرا رسد و یا رزقى که قرار است برسد و…»،}(ترجمه المیزان، ج 2، ص 771).
شب قدر در بین سایر شبهاى سال ممتاز و از فضیلت خاصى برخوردار است. مشهور و معروف در روایات این است که شب قدر، شب بیست و یکم یا بیست و سوم است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که: «شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سوم است». حتى هنگامى که راوى اصرار کرد کدام یک از این دو شب است. گفت: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم، کدام یک را انتخاب نمایم؟ امام(علیه السلام) تعیین نفرمود وافزود: }«ما ایسر لیلتین فیما تطلب{ ؛ چه آسان است دو شب براى آنچه مىخواهى». ولى در روایات متعددى که از طریق اهل بیت(علیه السلام) رسیده،بیشتر روى شب و بیست و سوم تکیه شده است. در برخى روایات هر سه شب (نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم) به عنوان شب قدر معرفى شده است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: }«التقدیر فى لیله القدر تسعه عشر و الابرام فى لیله احدى و عشرین والامضاء فى لیله ثلاث و عشرین{؛ تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است» که بدین ترتیب بین روایات جمع مىشود»، }(تفسیر نمونه، با کمى تصرف در عبارت و نیز ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ذیل سوره «قدر»، ج 27، ص 188)
اعمال شب 27 ماه رمضان
1- غسل .
2- دعاي استعداد براي موت : از زيد بن علي بن الحسين عليهم السّلام مروي است که : شنيدم پدرم عليه السّلام (امام زين العابدين عليه السّلام) ،
در شب بيست و هفتم ماه رمضان از اوّل شب تا آخِر آن مي فرمود : (( اللَُهُمَِ ارزُقنِي التَّجَافي عَن دَارِ الغُرُورِ وَ الإِنَابَهِ إِلَي دَارِ الخُلُودِ وَ الإِستِعدَادِ لِلمَوتِ قَبلَ حُلُول الفَوتِ ؛ بارالها ، مرا روزي کن از دار فريب (دنيا) کناره گيري کنم و به دار جاويد رو نمايم و روزي من گردان که براي مرگ پيش از اين که اجل فرا رسد، مهيا و آماده باشم ( المراقبات . ص 308 ) ، ( مفاتيح الجنان . فصل سوم . در اعمال ماه رمضان ) .
دوشنبه 96/03/29
دلباختگان امريكا و توسعه به سبك امريكايي در ايران كم نيستند. كساني كه با هر احساس كمبودي در فرهنگ ايرانيان، به سرعت، نمونه مثبت همان را در غرب مثال ميزنند و حتي گاه براي فرهنگ ايراني كمبود تراشي ميكنند تا بهانه لازم براي به رخ كشيدن فرهنگ ليبرال امريكايي فراهم شود. اين روزها اين جماعت كار سختي در پيش دارند؛ توجيهتراشي براي نمايش ابتذالي كه در مناظرههاي انتخاباتي امريكا عيان شده، كار سختي است! تا همين ديروز، جهان را در هيجان و التهاب انتخابات رياست جمهوري امريكا تصوير و تيتر ميكردند؛ حالا اما همه اين هيجان به نمايش ابتذال فرهنگ امريكايي بدل شده است؛ دفاع از تروريسم، ولنگاري جنسي و فرهنگي و در نهايت افشاگريهاي غيراخلاقي به عنوان ابزار رسيدن به هدف (سياست ماكياولي امريكايي). هنوز خيليها انتخابات امريكا را با هيجان دنبال ميكنند؛ نه به دليل اهميت آن كه چه كسي رئيس ميشود؛ اين دغدغه ديگر كهنه شده و اغلب ميدانند اينكه سلطه امريكا بر جهان توسط كلينتون دنبال شود يا ترامپ، تفاوتي ندارد. بلكه هيجان اين روزها مثل هيجان دنبال كردن اخبار زرد بازيگران هاليوود شده است؛ سياست امريكايي تحت تأثير فرهنگ مبتذل امريكا زرد و سخيف طي ميشود؛ يك هاليوود سياسي تمام عيار!
روشنفكران ايراني ترجيح ميدهند همه ابتذال نمود يافته در رقابتهاي انتخاباتي امريكا را متوجه دونالد ترامپ كنند و مفري براي هيلاري كلينتون به عنوان نماينده حزب مورد علاقه روشنفكران غربزده ايراني دست و پا كنند؛ تقسيم امريكا به امريكاي خوب كلينتون و امريكاي بد ترامپ. واقعيت اما امر ديگري است؛ همه چيز بد و مبتذل و زرد است و امريكاي كلينتون و امريكاي ترامپ دو قطب اصلي امريكاي بد هستند؛ خوبها در فرهنگ ليبرال، در فرهنگ سرمايه محور و انسانمدار غرب، اگر بتوانند باقي بمانند، اما جايي براي رسيدن به قدرت ندارند. نگاهي به آنچه اين روزها در امريكا ميگذرد، نشان ميدهد اين گزاره، بدبينانه نيست.
دفاع از تروريسم و ولنگاري جنسي؛ دو سوي فرهنگ امريكايي
هيلاري كلينتون صراحتاً از نقش ايالات متحده در تأسيس داعش ميگويد؛ اعترافي كه حالا به بزرگترين حربه رقيب انتخاباتياش براي حمله به او تبديل شده است. كلينتون در دفاع از خود سعي ميكند سوريه، ايران و روسيه را مسببان شكلگيري داعش معرفي كند. حرف خندهداري كه تعداد رزمندگان اين سه كشور در مقابله با داعش براي اثبات دروغ بودنش كفايت ميكند. با اين همه، اين دروغگو نماينده تمامنماي حزب حاكم امريكاست؛ دمكراتهاي مودب و باهوش كه حتي جنازه نظاميان سوري و كودكان يمني هم چيزي از ميزان ادب آنها كم نميكند!
خشونت و دفاع از تروريسم در عمل (صرف نظر از شعارهاي شيك مبارزه با تروريسم) در متن فرهنگ امريكا پررنگ است. جامعهاي كه ياد گرفته حامي تروريسم صهيونيستي باشد، جامعهاي كه خشونتهاي مسلح در ميان آنها شايع است، جامعهاي كه هيچ وقت نتوانسته در موضع اكثريت، معترض جنگطلبيهاي حاكمانش در هزار كيلومتر دورتر از خاك امريكا باشد، حتماً يكي از نمايندگانش هيلاري كلينتوني خواهد بود كه فروش اسلحه به داعش و اذعان به تأسيس داعش يكي از اعترافهاي اوست. البته هيلاري هم همانند رئيسجمهور همجناحياش اوباما، اتوكشيده و مودب است؛ اهل پرخاش و خشونتهاي كلامياي همچون ترامپ نيست؛ اما آيا اين ظاهر شيك از تعداد قربانيان جنگافروزيهاي امريكا در خاورميانه ميكاهد، بعيد است!
هيلاري كلينتون نماينده آن بخشي از امريكاست كه جنتلمنانه رفتار ميكنند اما خوب بلدند سرها را با پنبه ببرند. به شما ناسزا نميگويند اما با لبخند شما را له خواهند كرد. آنها همانطور كه دارند در مورد حقوق بشر و دفاع از فقرا و مذمت نژادپرستي سخنراني كنند، دلارهايشان به نفع تكفيريها و سلاحهايشان به نفع آل سعود و اسرائيل كار ميكند. آنها مردان عمل هستند و نه حرف!
حالا ميتوان يكبار بيانات رهبر انقلاب در شهريور سال جاري را مرور كرد كه دولت امريكا را فاقد صلاحيت اخلاقي براي اظهارنظر درباره جمهوري اسلامي ايران دانستند و فرمودند: «چه حزبي كه دولت آن، امروز در امريكا بر سر كار است و چه حزب رقيب كه دولت قبلي را بهدست داشت، هيچكدام صلاحيت اخلاقي ندارند، زيرا هر دو حزب، مرتكب جنايات و فجايع گوناگوني شدهاند… بزرگترين گناه حزب حامي دولت كنوني امريكا «ايجاد شبكههاي تروريستي خطرناك» است… دولت كنوني امريكا، يك گروه تروريستي را به ظاهر مورد حمله قرار ميدهد و يك گروه ديگر تروريستي را مستثنا ميكند كه معني آن، حاكميت سياست بر اخلاق است… دولت قبلي امريكا نيز مسئول فجايع و جنايتهاي انجامگرفته در عراق و افغانستان است؛ بهگونهاي كه ميليونها نفر انسان بيگناه كشته شدند و حتي هزاران نفر از دانشمندان عراقي بهوسيله گروه آدمكش «بلكواتر» شناسايي شدند و به قتل رسيدند… بنابراين هيچيك از دو حزب مطرح در امريكا، از لحاظ صلاحيت اخلاقي، ترجيحي بر ديگري ندارد.»
آن سوي سكه، معجوني از ابتذال اخلاقي است به نام دونالد ترامپ. او حتي دليلي نميبيند مودب و باهوش به نظر برسد. به هر حال گاوچرانهاي امريكايي هم بايد در انتخابات امريكا نمايندهاي داشته باشند ديگر! ادبيات ركيكش در مقابل زنها را انكار نميكند؛ حتي اگر آن زن دختر او باشد!
جامعه امريكا ميخواهد نسبت به رفتار ترامپ معترض باشد؛ اما اينها يك اداست. وگرنه فرهنگ امريكايي بارها فريادزده كه انسان در انتخاب آزاد آزاد است و وقتي در فرهنگ امريكايي انسان ميتواند براي ارضاي غريزه به همجنس روي بياورد، چرا همين نگاه به محارم هم تسري نيابد؟! آزادي جنسياي كه فرهنگ غرب بر آن پا ميفشارد و با اتكاي به آن، همجنس بازي را قانوني و حتي شرعي! جا ميزند، آيا ميتواند مغاير با نگاه جنسي به محارم باشد؟ نگاه جنسي به محارم توسط يك جمهوريخواه، همان حق دانستن همجنسگرايي در نگاه دمكراتهاست و هر دو، دو روي سكه دفاع از آزادي مطلق انسان در فرهنگ امريكايي. ترامپ زياده مبتذل و سخيف است اما جامعه امريكا نميتواند به او معترض باشد. او نماينده همه تلاشهاي امريكايي براي رسميت بخشي به آزادي جنسي در امريكاست. همان چيزي كه جمهوري اسلامي بهخاطر جرم دانستنش و اسلام بهخاطر گناه دانستنش، سرزنش و حتي متهم به نقض حقوق بشر ميشوند.
حاكميت سياست بر اخلاق
اوج اخلاق سياسي دمكراتهاي مودب به افشاگريهاي اخلاقي رسيده است. اين افشاگريها گرچه بي طرفي دستگاههاي اطلاعاتي امريكا هم را زير سوال ميبرد، اما فراتر از آن، نشان ميدهد كه رسيدن به اهداف سياسي ميتواند آنقدر مهم باشد كه وسيله را توجيه كند. حتي اگر آن وسيله، روابط شخصي آدمها باشد. اخلاق رنگ ميبازد تا افشاگري در مورد خصوصيترين روابط آدمها آنها را به هدف سياسي برساند. سياست بر اخلاق هم حكومت ميكند و يكي فايل صوتي سخنان ركيك رقيب را افشا ميكند و ديگري زناني را كه همسر رقيب با آنها رابطه نامشروع داشته، به محل مناظره دعوت ميكند.
البته اين هم خود تناقض جالب توجهي است كه قوانين ايران متهم به دخالت در زندگي خصوصي مردم ميشود، قوانيني كه اجازه افشاي مسائل منافي عفت را نميدهد؛ اما حالا همه دستاويز از ميان به در كردن رقيب در امريكا، همين رفتارهاي خصوصي است!
مناظرههاي انتخاباتي امريكا عصاره ابتذال فرهنگ امريكاست؛ آينه تمام نماي جامعهاي كه قرار است از قيد و بند هر ارزشي آزاد و رها باشد. روياي امريكايي امروز برابر ماست و ميشود صادقانه با خود انديشيد آيا اين انتهاي توسعهاي است كه دلباختگان امريكا حسرتش را دارند؟
منبع: