روش برخورد با دنیا


(امیرالمؤمنین به فرزندش امام مجتبی خطاب كرد:) چیزی از دنیای حرام برای پس از مرگت باقی مگذار، زیرا آنچه از تو می ماند، نصیب یكی از دو تن خواهد شد، یا شخصی است كه آن را در طاعت خدا به كار گیرد، پس سعادتمند می شود به چیزی كه تو را به هلاكت افكنده است. یا شخصی كه آن را در نافرمانی خدا به كار گیرد، پس هلاك می شود به آنچه كه تو جمع آوری كردی، پس تو در گناه او را یاری كرده ای، كه هیچ یك از این دو نفر سزاوار آن نیستند تا بر خود مقدم داری. (این حكمت به گونة دیگری نیز نقل شده؛)

 پس از ستایش پروردگار !   آنچه از دنیا هم اكنون در دست تو است، پیش از تو در دست دیگران بود، و پس از تو نیز به دست دیگران خواهد رسید، و همانا تو برای دو نفر مال خواهی اندوخت، یا شخصی كه اموال جمع شدة تو را در طاعت خدا به كار گیرد، پس به آنچه كه تو را به هلاكت   افكند، سعادتمند می شود، یا كسی است كه آن را در گناه به كار اندازد، پس با اموال جمع شدة تو هلاك خواهد شد، كه هیچ یك از این دو نفر سزاوار نیستند تا بر خود مقدمشان بداری، و بار آنان را بر دوش كشی، پس برای گذشتگان رحمت الهی، و برای بازماندگان روزی خدا را امیدوار باش

منبع:

نهج البلاغه. (حكمت 416)

سرکشی ابلیس !!!

ابلیس (پدر شیطان ها) در صف عرشیان بود، او شش هزار سال در پیشگاه خدا، عبادت نمود.
خداوند بزرگ هنگامی که حضرت آدم (پدر انسان ها) را آفرید، و روح انسان را در او دمید، برای بزرگداشت خلقت آدم، به همه فرشتگان و به ابلیس فرمان داد که آدم را سجده کنید. همه او را سجده کردند، ولی ابلیس تکبّر نمود و با یاد آوری اصل خلقت خود و خلقت آدم، خود را بزرگتر پنداشت، و به آدم گفت: «اَنَا نارِی وَ اَنتَ طینِی: «من از آتش آفریده شده ام و تو از گل و خاک» و همین فکر غرور آمیز، او را از انجام فرمان خدا باز داشت، و در نتیجه، اعمالش پوچ و بی محتوی گردید. و از درگاه خداوند، رانده و مطرود شد، که امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: از داستان ابلیس، پند و عبرت بگیرید، از این رو که عبادات طولانی و کوشش های فراوان او (بر اثر تکبّر) از بین رفت، او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود که معلوم نیست از سال های دنیا است یا از سال های آخرت ولی با ساعتی تکبر و غرور، همه عبادات و کوشش هایش را محو و نابود کرد، گر چه ابلیس، آسمانی و عرشی بود، ولی فرمان خدا بین اهل آسمان و زمین یکی است، و همه بندگان در برابرش مساوی هستند ای بندگان خدا، از این دشمن خدا (یعنی ابلیس) بر حذر باشید.

منبع:
[1] . اقتباس از نهج البلاغه، خطبه اول و 192.

نتیجه توسل به حضرت رضا علیه السلام

 
حجة السلام والمسلمین قدس، یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید:
روزی آقا فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف به جهت بیماری به تهران می آید و بعد از مراجعه به پزشک و تشکیل کمیسیون پزشکی بنابر آن می شود که آقا از ناحیه مغز عمل جراحی شود، آقا خیلی وحشت زده شده و سخت ناراحت می شود و اجازه می گیرد به مشهد مقدس مسافرت نماید.
پس از تشرف و توسل [به امام رضا علیه السلام] شبی در خواب می بیند آقای بزرگواری نزد ایشان می آید و می فرماید: «چرا اینقدر ناراحت هستید؟ صلاح دیده شد که عمل نشوید و با دارو معالجه شوید.» از خواب بیدار می شود و می گوید: نتیجه گرفتم، به تهران برویم. به تهران می آیند، پس از مراجعه مجدد به پزشک، رئیس کمیسیون طبی آقا به او می گوید: «ناراحت نباشید صلاح دیده شد که عمل جراحی انجام نشود، با دارو معالجه می کنیم.» با تطبیق این گفتار در خواب و بیداری بر یقین او می افزاید و با توسل به ثامن الحجج علیهم السلام معالجه نموده و شفا می یابد.»

منبع

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت

عنایات امام رضا علیه السلام به زائران خود

دیده و شنیده شده است که اشخاصی در مشاهد مشرّفه، به امامی که صاحب ضریح است، سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند.
شخصی گفته است: «هر وقت برای زیارت حضرت امام رضا - علیه السلام – به مشهد مشرّف می شوم (شاید در هر سال یک بار زیارت بیشتر نمی کرده است)، در هر بار در زیارت اول، با وجود ازدحام جمعیت، تا ضریح راه برایم باز می شود، به ضریح نزدیک می شوم و زیارت می کنم، و حضرت رضا -علیه السلام- خرجی راه و حتی مقداری پول برای خرید سوغات را نیز به من می دهند.»
در خانه ای که ما  در مشهد بودیم نیز علویه ای بود که می گفت: «هر وقت که برای زیارت به حرم می روم، برای من هم، راه به سوی استلام ضریح  باز می شود.»

منبع:

در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص69

فکر کردی چرا امام حسین (ع) دعوتت نکرد؟؟؟

با خودم که فکر می کنم دلم خیلی ازتون پره آقاجون…نمیدونم از کجا شروع کنم و از کجا بگم ولی دیگه دارم دیونه میشم همه بهم میگن چرا چند وقته پاسپورت گرفتی چیشد؟؟؟

چرا پس امام حسین (علیه السلام) دعوتت نکرد… دلم خیلی گرفته باز معلوم نیست چیکار کردم که خودمم دارم میفهمم ازتون دور شدم از شدت اشک قفسه سینم درد میکنه نمی دونم چطور حرف بزنم ولی خوب اعتقاد دارم و یقین دارم که می خونید حرفمو بله اقاجون خودتون می خونید …خواهش میکنم آقا جان یاابتاه…

بابا جان یا سیدالشهداء…

خوب نیستم خیلی بدم خیلی گناهکارم اما هر چقدم بد باشم هر چقدم گناه کرده باشم هر چقدم آلوده باشم …دیگه از حر که بدتر  نیستم دلم خوشه که رو به کریم بودن شما کردم شما رو بحق مادرتون زهرای مرضیه دورم نکنید حالا که من اضافه بودم حالا که فقط به اندازه ی من جا نبود خودتون یه نگاه از اون نگاه هایی که به دل حر کردید به من بکنید…

دیگه نمی خوام توضیح بدم…

خودتون خوب میدونید…

جا مانده ایم حوصله شرح قصه نیست

تربت بیارید تا خاکی به سر کنیم…

خیلی برام دعا کنید خیلی محتاجم دعا کنید واقعا بتونم روز به روز به سیدالشهداء و ائمه نزدیک شم تا بتونم به خدا برسم …و واقعا بتونم با کارام باعث شم کاری کنم که خدا عاشقم شه…هیچی دیگه نمیخوام.ممنون

 

منبع:دلنوشته/ تولیدی زهراشاهبازی