بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
یکشنبه 96/11/29
توصیه مهم مولا علی (ع) درباره برخورد با جوانان
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب میشود. همچنین احادیث از پژوهشهای منابع اولیه تاریخی است.
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب میشود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهشهای تاریخی است. امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
اِذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُک لَهُ مَوضِعا مِن ذَ نبِهِ لِئَلاّ یَحمِلَهُ الاِخراجُ عَلَى المُکابَرَةِ
هرگاه جوان را توبیخ کردى ، برخى خطاهاى او را نادیده بگیر، تا توبیخ تو، او را به مقابله وادار نسازد.
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ، ج 20، ص 333، ح
شنبه 96/11/28
یا علی رفتیم بقیع اما چه سوگ/ هر چه گشتیم فاطمه آنجا نبود/ یا علی قبر پرستویت کجاست ؟/آن گل صد بوی خوشبویت کجاست ؟/هر چه باشد ما نمک پرورده ایم /دل به عشق فاطمه خوش کرده ایم/ حج من بی فاطمه بی عامل است/ فاطمه حلال صدها مشکل است من طواف سنگ کردم دل کجا؟/ راه پیموده ام پس منزل کجاست ؟/حج من بی فاطمه مشتی گل است/ قبر زهرا کعبه ی اهل دل است!…
ایام بی مادری را به ساحت مقدست که سراسر پر از اندوه و غم است تسلیت عرض می نماییم …
منبع :دلنوشته بنده حقیر یا علی
شنبه 96/11/28
در پاسخ به بخش اول سوال بايد بگوييم كه: وسواس از قديمي ترين اختلالات شناخته شده رواني است كه بين مردم از شيوع نسبتا بالايي برخوردار است. اين بيماري به لحاظ عوامل آن بسيار پيچيده و متنوع است و درمان آن ممكن، ولي دشوار مي نمايد، مگر اين كه شخص مبتلا واقعا بخواهد علاج شود و به روش درماني آن پاسخ صحيح دهد.
اين بيماري از آن جهت كه هم به عنوان يك بيماري روان تني شناخته شده است و هم زمينه ساز بسياري از انحراف هاي ديني در انسان است، داراي روش هاي درماني متعدد است؛ مانند درمان دارويي، مشاوره و درمان رواني و توصيه هاي ديني.
براي مبارزه با اين بيماري برخي از روش هاي كلي وجود دارد كه در اين قسمت به آن ها اشاره مي نماييم:
مهم ترين و مؤثرترين راه ، بي توجهي به پيام هاي آن و عدرمان وسواسدم پاسخ دهي عملي به آن است. اين بيماري در صورتي ادامه مي يابد و تشديد مي شود كه به نداهاي دروني آن كه مبتني بر تكرار عمل، يا دقت بي مورد و يا قضاوت غير منطقي و افراطي نسبت به امور است، پاسخ دهي عملي شود. براي مقابله با اين حالت بهترين راه، بي اعتنايي به اين پيام ها و ترتيب اثر ندادن به آن ها است. اگر مدتي اين روش عملي شود، به طور قطع از شدت ابتلا به آن كاسته خواهد شد.
يكي ديگر از روش ها تقابل به ضد مي باشد، مثلا براي كساني كه از آلودگي و نجاست هراس دارند و اين هراس بي اعتنايي و وسواس در آن ها شده است، آلوده سازي عمدي شخص توسط خود او يا ديگران، از راه هاي درمان و رفع حساسيت به اين امر است. اگر اين روش با تكرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.
البته بيماري وسواس چون داراي ريشه هاي هورموني است و با فعاليت هاي هورموني بدن نيز در ارتباط است، پزشكان با تجويز داروهايي سعي مي نمايند فعاليت هاي هورموني بدن را متعادل سازند و از اين طريق كمك مي كنند تا فرد بتواند راحت تر با اين مشكل طرف شود و آن را از خويش براند.
در برخي روايات از وسواس به عنوان وسوسه اي از سوي شيطان ياد شده است. به عنوان مثال نزد امام صادق (علیه السلام) شخصي را به عقل و درايت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود: چگونه عاقل است كه شيطان را اطاعت مي كند؟
از همين رو به خدا توكل نموده و به خودتان تلقين كنيد كه «وسواس» يك نوع كار شيطانى است و بايد هر چه زودتر دست از آن بردارم.
در پايان براي رفع اين مشكل توصيه مي كنيم كه:
اولا: مسائل شرعي را طبق رساله مرجع تقليد خود به نحو صحيح فراگرفته و دقيقا بر اساس آن چه ذكر گرديده عمل نماييد.
ثانيا: كتاب هايي كه در اين زمينه به نگارش در آمده را مطالعه كنيد مانند «شناخت و درمان وسوسه و وسواس» نوشته محمود ارگانى بهبهانى از انتشارات مجمع ذخاير اسلامى.«وسواس و درمان آن» نوشته آية الله مظاهرى.
ثالثا: پيامدهاي منفي اين بيماري را با خود يادآوري نماييد؛ مانند از بين رفتن تمركز فكرى و اختلال در امور زندگى و بازماندن از انجام تكاليف شرعى
خوب است بدانيد خوشبختانه از سوي معصومين( عليهم السلام) در اين زمينه دستورالعمل هايي ذكر گرديده كه به دو نمونه از آن ها اشاره مي نماييم:
مردى خدمت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله رسيد و عرض كرد يا رسول اللَّه به شما از بلاى وسوسه كه در نماز بدان گرفتار گشته ام شكايت مى كنم تا آن جاست كه بيش تر اوقات نمى فهمم چند ركعت خوانده ام، زياد خوانده ام يا كم. حضرت فرمود: هر گاه خواستى وارد نماز شوى انگشت سبّابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار ده و بگو:«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» (از خداوند و از نام او يارى مي جويم، و به خداوند توكّل مي كنم و پناه مي برم به خدايى كه شنوا و دانا است از شرّ شيطان رانده شده درگاه الهى) پس (چون اين كلمات را بگويى) شيطان را مي كشى و زجرش مي كنى و از خود مي رانى.»[1]
در روايت ديگري پيامبر خدا ( صل الله عليه و آله ) براي در امان ماندن از وسواس به حضرت علي عليه السلام خواندن آيه 45 و 46 سوره اسرا را توصيه فرمودند:«إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُورا»[2]
منبع:
[1] - الكافي، ج3، ص 358؛ من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 338؛ بحارالانوار، ج85، ص 238
[2] - اسراء (17)، آيه 46 و 45
كتاب پرسش ها و پاسخ هاي نماز، سيد حسن موسوي (مركز تخصصي نماز)
شنبه 96/11/28
عوامل گوناگونى ممكن است انسان را نگران و پريشان سازد. ترس از آينده مبهم، اندوه بر گذشته تاريك، ضعف و ناتوانى در برابر مشكلات، احساس پوچى در زندگى، بىتوجّهى و قدرنشناسى اطرافيان، سوءظنها و تهمتها، دنياپرستى و دلباختگى در برابر آن، وحشت از مرگ و… همگى در پرتو ايمان پاك به خداوند از ميان برداشته مىشوند. قرآن براى درمان اين حالت اضطراب و نگرانى و ايجاد حسّ آرامش و اطمينان، به تغيير بينش و گرايش انسانها سفارش مىكند. از يك سو بايد به خويش و جهان هستى نگاهى درست افكنده، از سوى ديگر علاقهها و تمايلات خويش را در جهت ايمان مطلق به خداوند تنظيم كنيم تا بدين وسيله فقط از زاويه نگاه او به جهان نگريسته، فقط براى او اصالت قائل شويم.
1. حسّ ايمان:
انسان مؤمن كه بنيانهاى اعتقادى خويش را مستحكم و خللناپذير بنا نهاده و در مقام عمل فقط به انجام تكاليف الهى نظر دارد، هيچگاه هراس و اندوهى به قلبش راه نمىيابد؛ زيرا نه خود را مالك ثروت و نه صاحب اختيار در تصميمگيرىها مىبيند؛ بلكه او فقط امانتدار خداوند بر زمين، وموظّف به شناخت خير و شر بر اساس دستورهاى خداوند است و در هر حال، تحت سرپرستى خداوند قرار دارد: «اللّهُ وَلىُّ الّذينَ ءَامَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمتِ إلىَ النُّور…» (بقره/2،257) امّا انسان بىايمان از اين پشتوانه مستحكم روحى و روانى محروم بوده، تنها و سرگردان در زمين رها مىماند:«ذلكَ بِأنَّ اللّهَ مَولَى الَّذينَ ءَامَنوا و أنَّ الكـفِرينَ لاَمَولى لَهُم.» (محمد/47،11) گويى از فراز آسمان فرو افتاده يا تندبادى او را به مكانى دور پرتاب كرده است. «ومَن يُشرِك بِاللّهِ فَكَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّيرُ أَو تَهوِى بِهِ الرّيحُ فِى مَكان سَحِيق.» (حج/22،31) فقدان ايمان به خدا، زندگى را از مفاهيم عالى و ارزشهاى شريف انسانى تهى ساخته، احساس رسالت در زندگى در جاىگاه جانشين خداوند را از او مىربايد. نگاه قدسى انسان مؤمن به جهان، او رادر زندگى جهت و هدف بخشيده، از احساس دردناك پوچى مىرهاند و قدرت رودر رويى با هرگونه فشار را به او مىبخشد: «رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا بطِلاً سُبحنَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار.» (آلعمران/3،191)در واقع آرامش، گوهر و حقيقت ايمان* و سرانجام و مقصود آن است و حدّ اعلاى آن از براى عارفان حقيقى است كه با مشاهده حضورى خدا و جهان آخرت به مرتبه والاى ايمان دست يافته و از هرگونه دغدغه و نگرانى رها شدهاند:«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنَا مُنادِيًا يُنادِى لِلإِيمنِ أَن ءَامِنُوا بِرَبّكُم فَـَامَنّا رَبَّنا فَاغفِرلَنا ذُنوُبَنا و كَفّر عَنَّا سَيِّئَاتِنا و تَوفَّنا مَعَ الأَبرَار.» (آلعمران/3،193).
2. ياد خدا:
نگرانى و اضطراب يا از ترس است يا از ناتوانى؛ پس آن كه خداوند را همواره در ياد داشته باشد و او را سرچشمه همه صفات كمال و منزّه از هرگونه صفت نقصان بنگرد، ناگزير مهر او در دلش نشسته، قلبش به ياد او آرام مىگيرد و رحمت و مهربانى او و وعدههاى نيكويش به مؤمنان، هرگونه ترس و دلهره حتّى ترس از عذاب خدا را از روانش مىزدايد: «اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَديثِ كِتباً مُتَشبِهاً مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلينُ جُلودُهم و قُلوبُهم إِلى ذِكِر اللّهَ.» (زمر/39،23) تغيير سياق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آيه «الَّذِين ءَامَنوا و تَطمَلـِن قُلوبُهم بِذِكرِ اللَّه» (رعد/13،28) بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد.آرامش بىنظير پيامبران هنگام تلقّى وحى در جاىگاه بالاترين حدّ ارتباط با خدا در همين جهت قابل تحليل است. در مقابل، كسانى كه از ياد او روى مىگردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مىبرند: «ومَن اَعرَضَ عَن ذِكرِى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً.» (طه/20،124)
3. تلاوت قرآن:
همانگونه كه نزول تدريجى قرآن بر قلب پيامبر موجب آرامش او مىگشت: «وقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَولاَ نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً وحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ و رَتَّلنهُ تَرتِيلاً» (فرقان/25،32)[30] تلاوت مستمرّ آن نيز به انسان آرامش مىبخشد: «إِنَّما المُؤمِنونَ الّذيِنَ إذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم و إِذا تُلِيَت عَلَيهِم ءَايتُهُ زادَتهُم إيمناً و عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلوُن» (انفال/8،2)
4. مطالعه تاريخ زندگى انسانهاى بزرگ:
داستان زندگى شجاعانه پيامبران از عوامل آرامش شمرده شده است: «وكُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك.» (هود/11،120)[32] ياد اولياى پاك الهى، خود نوعى ياد خدا بوده، آرامش برخاسته از آن را در پى دارد؛ از اين روى امامصادق(عليه السلام)در تفسير آيه 28 رعد/13 مىفرمايد: دلها با ياد محمّد(صلى الله عليه وآله)آرام مىگيرد كه ياد او همان يادخداوند است.
5. توكّل:
مفهوم توكّل در مرحله پس از اسلام و ايمان به خداگرايى كامل انسان در همه ساحتهاى هستى خويش رهنمون است: «إِن كُنتُم ءَامَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيهِ تَوَكَّلوا إِن كُنتُم مُسلِمِين.» (يونس/10،84) هرگاه انسان مؤمن در ژرفاى قلب خويش به اين حقيقت دست يابد، همه هراسها و آرزوها و تكاپوها و كشمكشها از روان او رخت بربسته، بىدغدغه در جوار خداى خويش آرام مىگيرد: «…فَقُل حَسبِىَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ و هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظِيم.» (توبه/9،129) در برابر آنها، چندگانه گرايانى كه خداى خود را خوب نشناخته، به او بدگمانند و دلهايشان به ظواهر پديدههاى هستى چنگ انداخته است، هيچگاه طعم آرامش را نخواهند چشيد: «مَن كَان يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللّهُ فِى الدُّنيَا و الآخِرَة فليَمدُد بسَبَب إِلَى السَّماءِ ثُمَّ ليَقطَع فَلَينظُر هَل يُذهِبَنَّ كَيدَهُ مَا يَغيِظ.» [35] (حج/22، 15) واگذارى همه حوادث به علم و تدبير الهى در عين كوشش كامل انسان، او را از اندوه محروميّتها و تأسف بر گذشتهها و نيز شادى بيهوده بر كاميابىها رها مىسازد:«مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَة فِى الأَرضِ و لاَ فِى أَنفُسِكُم إِلاّ فِى كِتب… * لِكَيلاَ تَأسَوا عَلَى مَا فاتَكُم و لاَتَفرحَوُا بِما ءَاتلـكُم.» (حديد/57،22) انسان مؤمن با تسليم مطلق در برابر خداوند، همواره از او خشنود بوده، هيچ حادثهاى را در جهان، ناخوشايند نمىبيند.[36] خداوند فقط در چنين حالتى است كه به طور كامل از بنده خويش راضى و خشنود مىشود: «يَأَيَّتُهَا النَّفسُ المُطَلـِنَّةُ * اِرجِعى إِلى رَبِّك راضِيَةً مَرضِيَّة.» (فجر/89،27)
6. صبر:
بردبارى به تقويت شخصيّت و افزايش توانايى انسان در برابر سختىها و بارهاى سنگين زندگى انجاميده، اعتدال روانى انسان را حفظ مىكند؛ از اينروى خداوند در دو آيه به يارى جستن از صبر و نماز در مشكلات زندگى دعوت كرده است: «يَأَيَّهَا الّذينَ ءَامَنوا استَعِينوا بِالصَّبرِو الصَّلَوةِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّـبِرين» . (بقره/2،153) . بردباران، هنگام بروز ناخوشايندى، اصل و مبدأ و بازگشتگاه خويش را يادآور شده، بدين وسيله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خويش سزاوار مىگردانند:«ولَنَبلُوَنَّكُم بِشَىء مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ… و بَشِّرِ الصَّـبِرين * الّذِينَ إِذَا أَصبَتهُم مُصيبَةٌ قالوُا إِنّالِلّهِ و إِنّا إِلَيهِ رجِعُون * أُولـلـِكَ عَلَيهم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِكَ هُم المُهتَدون.» (بقره/2،155ـ157)
7. تقوا:
سيطرهانسان برخواستههاى خويش، او را از پيامدهاى اندوهبار كارهاى زشت مصون ساخته: «يأَيُّها الَّذِينَ ءَامَنوا اتَّقُوا اللَّهَ و قُولُوا قَولاً سَديداً * يُصلِح لَكُم أَعَمـلَكُم و يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكم…» (احزاب/33،70 و 71) قدرتتشخيص و تصميمگيرى او را در حوادث گوناگون زندگى افزوده: «يأَيُّها الّذِينَ ءَامَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم و يَغفِر لَكُم» (انفال/8،29) و روند زندگى را بر او آسان مىسازد:«ومَن يَتَّقِ اللّهَيَجعَل لَهُ مِن أَمرِهِ يُسراً» (طلاق/65،4) ودرپرتو اين قدرت روحى و معنوى، به او آرامشمىبخشد: «يأيُّهَا الّذِينَ ءَامَنوا اتَّقوااللَّهَو ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ ويَجعَللَكُم نُوراً تَمشونَ بِهِ و يَغفِرلَكُم» (حديد/57،28) از اينروى در حديثى،آرامش نشانه پرهيزگارى دانسته شده وامامعلى(عليه السلام)بهره نيكوى اين جهان را پرهيزكارىشمرده، روى گردانى از دنياخواهى را موجب آرامش و ايمنى انسان مىداند و آرامشهاى مادّى را گذرا و نابود شدنى وصفمىكند.
8. توبه:
بازگشت مستمر انسان بهسوى خداوند، موجب تخليه روان از فشار احساس گناه شده، حالت پاكى و طهارت نخستين را به او باز مىگرداند. اعتقاد انسان با ايمان به فضل و رحمت بىكران خداوند و امكان محو شدن تمام و كمال همه گناهان، در نهاد او آرامشى بىكران مىآفريند:«قُل يـعِبادِىَ الَّذينَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِر الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحيم.» (زمر/39،53)
9. محبّت، تعاون و مهرورزى:
مؤمنان، همه انسانها را همزادان خويش ديده: «وهُو الَّذِى أَنشَأَكُم مِن نَفس وحِدَة فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَع» (انعام/6،98) با ديگر مؤمنان احساس برادرى مىكنند: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ.» (حجرات/49،10) اين احساس وابستگى مستمر به گروه، به انسان در زندگى آرامش مىبخشد: «يأَيُّها النّاسُ إِنّا خَلَقنـكُم مِن ذَكَر و اُنثى و جَعَلنـكُم شُعُوباً و قَبالـلَ لِتَعارَفوُا….» (حجرات/49،13) تأكيد فراوان آموزههاى دينى بر هميارى با ديگران و كمك مالى و معنوى به آنها در قالب انفاق، صدقه، هديه، ايثار، گذشت، عفو، بخشش و… در اين جهت قابل فهم است. اين اعمال افزون بر تقويت حسّ نوع دوستى در نهاد انسان، حالتهاى انفعالى نفرت و كينهتوزى و انگيزههاى ستم و تجاوز و تمايل به خودخواهى را ريشه كن مىسازند: «إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسـنِ و إِيتاى ذِى القُرَبى و يَنهَى عَنِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و البَغىِ يَعِظُكمُ لَعَلَّكُم تَذَكَّرون.» (نحل/16،90)پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حديثى قدسى از محبّت و تعاون ميان مردم به صورت عامل جلب محبّت خدا و دستيابى به آرامش و اطمينان يادمىكند.
10. آداب و مراسم مذهبى:
تشريع احكام عبادى گوناگون از جمله نماز و روزه و حج و… حسّ انتساب و استناد به خداوند را همواره در انسان زنده كرده او را از احساس دردناك بىهويّتى مىرهاند: «ذلِك و مَن يُعَظِّم شَعـلِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوى القُلوب * و لِكُلِّ اُمَة جَعَلنَا مَنسَكاً لِيَذكُرُوا اسمَ اللَّه…» (حج/22، 32 و 34) برخى عبادتها نيز مانند وضو و غسل در نقش نمادهايى از طهارت و پاكى روح عمل مىكنند. اجراى گروهى برخى از مراسم مذهبى در ايجاد هويّت جمعى و برقرارى روحيّه همبستگى و همكارى اجتماعى تأثيرگذار است.
11. نماز و نيايش:
نمازهاى پنجگانه كه رابطهاى ميان انسان و پروردگار او است، نوعى تمدّد اعصاب و تخليه روان از بارهاى منفى به شمار مىرود: «إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لاَ إِلـهَ أَلاّ أَنَا فَاعبُدنِى وَ أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِى» (طه/20،14)از اين رو، پيامبر هنگام سختىها براى كسب آرامش به نماز پناه مىبرد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند كه پاسخسريعآن حضرت رادرپىدارد، آرامشدهنده مؤمنان در نگرانىها است: «وَ إِذَا سَألَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذَا دَعانِ فَليَستَجِيبُوا لِى وَ ليُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُم يَرشُدُون.» (بقره/2،186)
منبع:دائرة المعارف قرآن كريم ج1 ص163ت168
شنبه 96/11/28
كيفر شهادت دروغ، بر اساس روايات و مباني اخلاقي به قرار ذيل است (و بر حسب قوانين قضائي و حقوق جزاء، مسير ديگري براي آن متعين است.):
1. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: شهادت دهنده به دروغ، قبل از اين كه قدمى بردارد، جهنم براى او واجب مى شود.
2. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: شاهد دروغگو چگونه مى تواند توبه كند؟
فرمودند: هر مقدار مالى را كه به خاطر شهادت او از دست صاحب مال رفته است، بايد به او پرداخت نمايند؛ اگر ثلث مالش را از دست داده، ثلث مال و اگر نصف مالش را از دست داده، بايد اين مقدار را به او بپردازد و اگر دو نفر شهادت دروغ داده اند و مالى از بين رفته است، هر كدام از اين دو نفر بايد نصف آن مال را به صاحبش بپردازند.
منبع:
پاداش نيكي ها و كيفر گناهان، ص573