وحشتناک ترین ...تنهایی...

 

 

رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) می فرماید:

موسی (علیه السلام )نشسته بود که ابلیس نزد آو آمد…موسی فرمود:مرا از گناهی خبرده که اگر آدمی مرتکبش شود تو براو استیلا می یابی ؟

ابلیس گفت :هرگاه خودپسند شودوعملش را زیاد ببیند و گناهش در نظرش کوچک بیاید.

منبع :

شرح وتفسیر لغات قرآن /جعفرشریعتمداری/ج 2 ،ص 490

یاد خدا...

 

 

 

 

امام خمینی (ره) می فرماید:عالم محضر خداست ،درمحضر خدا گناه نکنید.

ایت الله بهاءالدینی (قدس سره):هرگاه از ایشان ذکری طلب می کردند می فرمود:باخدا باش.

حقیقت یاد خدا که در هر لحظه از ما خواسته شده است مراعات حلال وحرام الهی در مواجه با رویدادهای زندگی است که حتی به عنوان رذکر الله اکبر از آن یاد شده است. وبدین گونه است که انسان به مقام همنشینی باخدامفتخر می شود.

رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:هرکس از خداوند فرمان برد خدارا یاد کرده است ،هرچند نمازخواندن وروزه گرفتن وقرآن خواندنش اندک باشد.

 

منبع:چهل گام در خود سازی/حسن قدوسی زاده

می خواهم پرواز کنم....

 

 

 

می خواهم پرواز کنم…نمی دانم چگونه ؟

احساس می کنم هنوز بال بسته ام…

می خواهم آزاد باشم …نمی دانم چگونه؟

احساس می کنم هنوز زندانی ام …

می خواهم تنهاباشم …نمی دانم چگونه؟

احساس میکنم خیلی شلوغه اطرافم…

می خواهم بدون گغتن جواب بشنوم…نمی دانم چگونه؟

فقط می دانم کسی درک نخواهدکرد…

می خواهم هنوز کودک باشم …نمی دانم چگونه؟

فقط می دانم از سه سالگی مدام گفته اند دیگر بزرگ شدی…

می خواهم خدا را بغل کنم …نمی دانم چگونه؟

میدانم ضعیفم وضعف از خود من است !

می خواهم حسی سرشار داشته باشم…می دانم چگونه؟

ولی براحتی دارد به تحلیل می رود…

می خواهم به راحتی خاطرات کودکی را مرور کنم … ولی دفترش خیلی قدیمی به نظر می رسد و خطوط پاک شده….می خواهم خودم را پیدا کنم ولی غرق در خودم شدم و میان آن همه حس وافکار گم شدم..می خواهم اسبی داشته باشم ودور شوم از دنیا…ولی اسیرم اسیر دنیاااااا…می خواهم فقط به آسمان نگاه کنم وبا خدا حرف بزنم ولی آسمان تار است …چشمانم را می گویم که آسمانم را تار کرده است…می خواهم دور باشم از همه چیزو همه کس ولی تمام دارایی ام که خودکارو کاغذ و خاطرات کودکی و احساس کودکانه و عکس شهید وخدا می باشدرا همیشه همراه داشته باشم …و چه غریبم میان این همه انسان …چقدر تنهام میان اشخاصی که غرق دنیایند…بین این اشخاص اگر در حال غرق شدن باشی ویا براثر غرق شدن خفه شده باشی برایشان فرقی نمی کند…زیرا خودشان هم غرق شده اند…

خواهم رفت…

می خواهم باتمام وجود بخندم…باتمام وجود گریه کنم …ولی کسی اطرافم نباشد…

خواهم رفت…

خواهم خندید…

خواهم گریست…

کسی را می خواهم از تور تهی ،یارو معشوقه ام را دوست بدارد و بدون گفتن سخن بگوید…

دوستی می خواهم که سرشار باشد…کسی که آزادگیمو نگیرد…یاری را می خواهم که کشورمون ،انسان ها،طبیعت،احساس،شعور وعزیزان و شهیدانم را درک کند وبدون گفته ها بشنود وبگوید…

نخواهم عاشق شوم …جز خداااااااا زیرا آزادگیم گرفته خواهد شد.

 

منبع:تولیدی /دلنوشته یکی از طلاب حوزه علمیه کوثر

من خودم را تغییر می دهم.....

 

من نمی خواهم جهان را تغییر دهم …

من نمی خواهم کشور را تغییر دهم…

نمی خواهم شهرو خانواده ام را تغییر دهم …

من “خودم"را تغییرخواهم داد…

من خودم را برای بندگی تغییر خواهم داد…

خودم را برای عزیزانم تغییر خواهم داد…

دراین دنیایی که همه تنها هستند:من خودم را تغییر خواهم دادتا تنهایی عزیزانم را بخرم…وحتی برای لحظه ای عزیزانم آرامش را کنارم احساس کنند…

و در این راه از خدا کمک خواهم گرفت.

منبع :تولیدی /دلنوشته یکی از طلاب حوزه علمیه کوثر

نحوه تبریک وتسلیت گفتن در سیره امام علی (ع)

روش تبريك گفتن در تولد فرزند

وَ هَنَّأَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلًا بِغُلَامٍ وُلِدَ لَهُ فَقَالَ لَهُ لِيَهْنِئْكَ الْفَارِسُ فَقَالَ [عليه السلام] لَا تَقُلْ ذَلِكَ وَ لَكِنْ قُلْ شَكَرْتَ الْوَاهِبَ وَ بُورِكَ لَكَ فِى الْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود: (در حضور امام، شخصى با اين عبارت ، تولد نوزادى را تبريك گفت ” قدم دلاورى يكّه سوار مبارك باد”
چنين مگو ! بلكه بگو : خداى بخشنده را شكر گزار ، و نوزاد بخشيده بر تو مبارك ، اميد كه بزرگ شود و از نيكو كارى اش بهرمند گردي!.

روش تسليت گفتن

وَ عَزَّى قَوْماً عَنْ مَيِّتٍ مَاتَ لَهُمْ فَقَالَ [عليه السلام] إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ لَكُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَيْكُمُ انْتَهَى وَ قَدْ كَانَ صَاحِبُكُمْ هَذَا يُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِى بَعْضِ أَسْفَارِهِ فَإِنْ قَدِمَ عَلَيْكُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَيْهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: (مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت)
مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته ؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهيد رفت.