بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
چهارشنبه 95/10/15
امام علی (علیه السلام) می گوید: که مرده ای را به خاک می نهادم سه بار روی اورا به طرف قبله کردم، و هر سه بار روی ازقبله برگردانید ندا آمد ای علی(علیه السلام)، دست بدار آنرا که ما ذلیل کردیم تو نتوانی عزیز
گردانی.
منبع:
حکایت ولطایف/سلیمان روحانی ص132
چهارشنبه 95/10/15
روی بچه های متاهل یک جور دیگه حساب می کردد . می گفت :«کسی که ازدواج کرده ،اجتماعی تر
فکر می کنه تا آدم مجرد.»
بعد از عقد که برگشتم جبهه، چنان بغلم کرد وبو سیدکه تا آن موقع این طور تحویلم نگرفته بود . گفت
«مبارکه،جهاد اکبر کردی.»
منبع :یادگاری/ص64
چهارشنبه 95/10/15
خادم واقعی مردم
هیچ وقت سیر نخوابید .همیشه کسری خواب داشت . گاهی که خانه می ماند استراحت کند
،موبایلش را خاموش می کردم . وقتی بیدار می شد ،می گفت :«چرا موبایل را خاموش کردی ؟!»می
گفت :«این روگرفته ام که همیشه تو دسترس با شم .،هر کی که کار داشت ،راحت بتونه پیدام کنه .»
منبع :یادگاران /ص49
چهارشنبه 95/10/15
از حکیمی پرسیدند :«آنکه وضع حالی و مالی اش از همه خراب تر است ،کیست ؟»
گفت «کسی که از بدگمانی ،به احدی اطمینان ندارد و از بدرفتاری ،کسی به او مطمئن نیست »
منبع :موعظه خوبان/سید علیرضا ادیانی /ص181
سه شنبه 95/10/14
از امام صادق (علیه السلام )روایتی به این مضمون وارد شده:
«من بعد از غذا انگشتان خود را می لیسم :اما می ترسم خادمم مرا در این حالت ببیند و پیش خود فکر کند که این کارم از روی حرص من به عذا ست کدر حالی که این گونه نیست »
امام صادق (علیه السلام )در ادامه این روایت ،علت کار خود را چنین ذکر می فرمایند.
«در گذشته ،مردمی زندگی می کردند که دارای چشمه سارها ونعمات فراوان بودند :به طوری که از مغز و جوانه گندم برای خود نان درست می کردند. آن ها به سبب وفور نعمت با نان ،محل مدفوع کودکشان را پاک می کردند تا اینکه کوهی از این نان ها جمع شده بود…
طولی که نکشید که بر اثر ناسپاسی و کفران نعمت، خداوند بر آنها غضب کرد و باران برآنها نبارید و کار به جایی کشید که برای همان نان ها یی که روز ی محل مدفوع کودکشان را پاک می کردند، صف می کشیدند و آنها رادر بین خود با ترازو تقسیم می کردند »
منبع :بحارالنوار /جلد 14 /ص144