توسل به ائمه بهتر از تشرف است...

آیت الله العظمی بهجت (دام عزه ):لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر(علیه السلام) تشرف حاصل کند، بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسل  به ائمه(علیه السلام )  بهتر از تشرف باشد.

زیرا هر کجا که باشیم آن حضرت می بیند و عبادت در زمان غیبت افضل  از عبادات در زمان حضور است. زیارت هرکدام از ائمه (علیه السلام) مانند زیارت حضرت حجت است.

آیت الله همدانی (دام عزه):رضایت امام بر زیارت امام مقدم است.

سعی کنید به دنبال کسب رضایت امام باشیدکه اهم آن در رعایت تقوای الهی است  دیدن حضرت چندان توصیه نشده است.

خواندن دعای عهد در سرنوشتمان دخالت دارد...

 

فاطمه طباطبایی :از امام راحل نقل می کنند که ایشان می فرمایند: یکی از چیزهایی که امام در روز های آخر به من توصیه می کردند خواندن دعای عهد بود.

ایشان می گفتند:صبح ها سعی کن این دعا را بخوانی، چون در سرنوشتت دخالت دارد.

آیت الله احمد میانجی(دام عزه): در شبانه روز لااقل یک زیارتی یا دعای عهدی بخوانیم، به یاد او باشیم. به یاد او صدقه بدهیم واگر گرفتار شدیم به او توسل جوییم.

منبع:گام های سلوک /ص 160

پاداش گریه برمصائب اباعبدالله الحسین (علیه السلام )

 

گریه برمصائب اهل بیت (علیه السلام )وبه خصوص سیدالشهداء شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که مستحبی افضل از آن نیست…

در روایات داریم که اگر کسی به اندازه بال مگسی بر مصائب اباعبد الله الحسین (علیه السلام) اشک بریزد خداوند جمیع گناهان او را می آمرزد.

گریه از ترس خداوند هم همین جور است، شاید افضل از آن نباشد.

منبع:

نکته های ناب /ص 63

از گناهان محقر بپرهیزید که آن ها آمرزیده نمی شوند؟

 

 

ابو اسامه گوید: امام صادق (علیه السلام ) فرمود: از گناهان محقر بپرهیزیدکه آن ها آمرزیده نمی شوند.

عرض کردم : گناهان محقر کدام است ؟

حضرت فرمود : گناهی است که شخص آن را انجام می دهد و سپس می گوید: خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشته باشم.

منبع:

وسائل الشیعه /ج 15/ص 310

خاطره ای از آیت الله بهجت (دام عزه)

 

می دانست شانزده ماهش بود که مادرش مریض شده بود واز دنیا رفته بود.

خواهرش این هارا برایش گفته بود.

از چادر سفید گل دار مادرشان برایش گفته بود. از هر چه یادش بود.

 

یک شب خواب مادرش را دید… باهمان چادر گل دار که خواهرش گفته بود

هرچه کرد نتوانست رویش را ببیند. رویش را محکم گرفته بود.

بیدارشد، از خودش می پرسید چرا مادرش نگذاشته چهره اش را ببیند.

باخودش فکر کرد شاید اگر چهره اش را می دیدم دلتنگی ام بیشتر می شد.

شاید مادرش خواسته بود محبتی ایجاد نکند، فرزندش را، حتی برای چند لحظه ، از تحصیل باز ندارد.

آدم است دیگر....دلتنگی امانش را می برد.

منبع:

العبد/خاطرات آیت الله محمد تقی بهجت (دام عزه)