بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شنبه 95/12/14
قرآن حكيم پاداش احسان و نيكي را نيكي مي داند. معناي دقيق آن اين است كه اگر كسي نسبت به شما نيكي كرد و شما نيز مشابه آن را درباره او روا داشتيد كار شما عدل است نه احسان…
ارزش و اهميت نيكوكاري
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) فرمود: خدا به داود پيامبر(علیه السلام) چنين وحي كرد: بنده اي از بندگانم در روز قيامت كار نيكي مي آورد، پس او را در بهشت حاكم مي سازم. داود پرسيد: آن كار نيك چيست؟ خداي متعال فرمود: اندوهي از مؤمني مي زدايد، اگر چه با دانه اي خرما يا نيمي از آن باشد. داود گفت: شايسته است كسي كه تو را بشناسد اميدش را از تو نَبُرد.
جزاي نيكي با نيكي: رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) فرمود: چون كسي به شما نيكي كرد، آن را با نيكي جبران كنيد. اگر نداشتيد سپاسگزار او باشيد، زيرا سپاسگزاري گونه اي از پاداش است.
نيكي به همه: امام رضا (سلام الله علیه)به نقل از پيامبر خدا(صلوات الله علیه) فرمود: به همگان، اعم از شايستگان و نااهلان نيكي كنيد؛ اگر كسي را نيافتي كه درخور و شايسته دريافت نيكي باشد تو به نيكي كردن سزاواري.
نيكي در برابر بدي: رسول خدا(صلوات الله علیه) فرمود: آيا شما را از بهترين خُلق دنيا و آخرت آگاه نكنم؟ درگذشتن از كسي كه به شما ظلم كرده است، نيكي و احسان به كسي كه به شما بدي كرده و بخشيدن به كسي كه از شما دريغ داشته است.
منبع:
منبع: کتاب مفاتیح الحیات، اثر آیت الله العظمی جوادی آملی
شنبه 95/12/14
به امام گفتند كه مردم به دنيا دل بسته اند، معاويه با هدايا و پول هاى فراوان آنها را جذب مى كند شما هم از اموال عمومى به اشراف و بزرگان قريش ببخش و از تقسيم مساوى بيت المال دست بردار تا به تو گرايش پيدا كنند.
أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُكْرَهُمْ وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ يَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِيلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِينٍ.
(به امام گفتند كه مردم به دنيا دل بسته اند، معاويه با هدايا و پول هاى فراوان آنها را جذب مى كند شما هم از اموال عمومى به اشراف عرب و بزرگان قريش ببخش و از تقسيم مساوى بيت المال دست بردار تا به تو گرايش پيدا كنند)
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
آيا به من دستور مى دهيد براى پيروزى خود، از جور و ستم در باره امّت اسلامى كه بر آنها ولايت دارم، استفاده كنم به خدا سوگند، تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى كنند، هرگز چنين كارى نخواهم كرد.
اگر اين اموال از خودم بود به گونه اى مساوى در ميان مردم تقسيم مى كردم تا چه رسد كه جزو اموال خداست.
آگاه باشید!
بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند، زياده روى و اسراف است، ممكن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا برد، امّا در آخرت پست خواهد كرد، در ميان مردم ممكن است گرامى اش بدارند، امّا در پيشگاه خدا خوار و ذليل است.
كسى مالش را در راهى كه خدا اجازه نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن كه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستى آنها را متوجّه ديگرى ساخت، پس اگر روزى بلغزد و محتاج كمك آنان گردد، بدترين رفيق و سرزنش كننده ترين دوست خواهند بود.
منبع:
“نهج البلاغه، خطبه 126″
شنبه 95/12/14
وقتی امام علی( علیه السلام) شنید شخصی دنیا را نکوهش می کند، فرمود:ای نکوهنده ی دنیا که خود فریب وعده های دروغ آن را به نوید های باطل آن گرفتار نیرنگ شده ای! آیا فریفته ی دنیا می شوی و آن را نکوهش می کنی؟!
هما نا دنیا سرای راستی است برای هر کس که با آن راست باشد وسرای عافیت وسلامتی است برای هرکس که از آن درس بگیرد
وسرای توانگری است برای کسی که از آن توشه بر گیرد و سرای پند است برای کسی که از آن درس گیرد.
منبع:
نهج البلاغه/حکمت 131
شنبه 95/12/14
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: نسبت دنیا چندان اهمیت ندارد. اصلاً همه ما وقتی پاک و تمیز هستیم اولاد علی(ع) هستیم. آیا وقتی برای محمّد بن ابابکر این جور شد، برای ما نمیشود؟ محمّد حسین، حسن علی، حسین علی هم که میدانید زیاد داریم. امامان(ع) ما
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مبادا تصوّر شود که من به شما یا کسی اهانت میکنم. از خوب، بد میآید و از بد، خوب میآید. آیا محمّدبن ابابکر را ندیدی؟ او را محمّد بن علی هم میتوان گفت. محمد پسر ابوبکر است. با این حال حضرت فرمود بگویید محمدبن علی از فرط پاکی میخواهد نسب را عوض کند.
نسبت دنیا چندان اهمیت ندارد. اصلاً همه ما وقتی پاک و تمیز هستیم اولاد علی(ع) هستیم. آیا وقتی برای محمّد بن ابابکر این جور شد، برای ما نمیشود؟ محمّد حسین، حسن علی، حسین علی هم که میدانید زیاد داریم. امامان(ع) ما هم اغلب علی هستند. حتی اسمهای سه تایی هم میگذاریم زیرا ناچاریم –نمیتوانیم از خانه اینها بیرون برویم. آیا میتوانیم؟ من خودم محمّد اسماعیلم. محمّد هستم، اسماعیل هم هستم. نمیدانم محمد اسماعیلم یا اسماعیل محمد. این میانه افتادهام. تازه لقبم هم احمدی است. دولابی هم که هستم. دولاب را گفتیم خوب نیست – شجرش را درست کردند. گفتند با «دلو» آب میکشیدند و سر امام حسین(ع) را میشستند. دیدم لقب خوبی است، گفتم بگذار باشد. از وقتی که این را شنیدم دیگر دولابی را بهتر دوست دارم. گفتم دولاب اسم شریفی است. در حالی که یک پاسبانی در زمان پهلوی، کلاه مرا پاره کرد و گفت این دولابی فلان فلان شده را جلو بیاور. پیش از آن کلاه نمدی سرم بود، الحمدالله دیگر عرقچین شد. کلاه نمدی را گرفت و با چاقو پاره کرد. در عمررم در کار طبیعت، ننگی از این بدتر ندیدم. جوان، گریه افتاد. جوان تا شمشیر به کمرش نخورد، گریه نمیکند. اما این کار، او را گریه انداخت. بیست سال تمام از تهران بدم میآمد. در بیابان بودم و هر وقت میگفتند «تهران» بدنم تکان میخورد.بعد از بیست سال، ترسم ریخت و آمدم. دوباره دیدم این یکی چون نشان دارد، آن یکی چون پول یا زور دارد، با تکبّر راه میرود و همه مردم را اذیت میکند. باز برای بیست سال دیگر از بازار و کسبه و مردمان مُعنون، زده شد. دید مسجد هم که میسازند اسم خود را رویش میگذارند. این مسجد مشهدی حسین است، این یکی را حاجی نقی دارد میسازد. سردرش هم مینوشتند. بیابانی بود و چشمش باز بود. میرفت که میرفت. میگفت برویم! خداحافظ.تا اینکه به یک سرهنگی برخورد. او را یکی از بزرگان، تربیت کرده بود تا اینکه در زمان شاه، سرهنگ شده بود. علم نافع، چنین افرادی تربیت میکند. هر ماه عریضههایی را که مردم برای دربار میفرستادند جمع میکردند و به این سرهنگ میدادند تا اگر صاحب منصبی به کسی ظلم کرده بود، او چون درجه داشت بتواند حق را از آنها بگیرد و به صاحبانش بدهد.جایی میهمان شده بودیم، او در کنارم نشسته بود. دیدم گریه میکند. گفتم چرا گریه میکنی؟ خودت را این جور فشار نده؛ شما سرهنگی، همین که ما در کنار شما به زحمت هستیم کافی است، دیگر شما چرا به زحمت باشید. گفت شما با ما نمینشینید. گفتم من خیلی زحمت کشیدهام تا بتوانم پیش شما راحت بنشینم. گفت شما چه زحمتی کشیدهاید؟ من در تنهایی در داخل دولت و دستگاه زحمت کشیدهام تا آمدهام و پیش شما نشستهام. گفتم نه، من بیشتر زحمت کشیدهام.کمی که حالمان با هم جا آمد، با اخلاق خوش به او گفتم یک بار کلاه مرا پاره کردند، من بیست سال در بیابانها نماز خواندم و خاک خوردم. بیست سال بدم آمده بود. گریه میکردم و به خدا پناه برده بودم. بعد از بیست سال ترسم ریخت، دوباره به شهر آمدم، باز دیدم مردم برای یک نشان که به دستشان زدهاند و تفنگی که یکی به دستشان داده یا چون پولی یا چیزی دارند به من فخر میفروشند. باز بیست سال بدم آمد. دوبار برگشتم. من چهل سال نماز خواندم تا کنار تو راحت نشستم. آدمی وقتی بیانصاف میشود، قُرص حرف میزند تو چه کار کردی که اینجا پیش من آمدی؟ حالا هم من پیش تو آمدم و الا تو نمیآمدی. البته او رفیق بود.
منبع:
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص12
شنبه 95/12/14
کسی که بعد از نماز صبح، قبل از این که پایش را بردارد، تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) بگوید، خداوند، گناهش را میآمرزد.
«مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَهُ بَعْدَ انْصِرَافِهِ مِنْ صَلَاةِ الْغَدَاةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ یَبْدَأُ بِالتَّکْبِیرِ»
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود «کسی که بعد از نماز صبح، قبل از این که پایش را بردارد، تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) بگوید، خداوند، گناهش را میآمرزد.از الله اکبر شروع کند. »
در حدیث «مَنْ سَبَّحَ اللَّهَ فِی دُبُرِ الْفَرِیضَةِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ تَسْبِیحَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) الْمِائَةَ وَ أَتْبَعَهَا بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مَرَّةً وَاحِدَةً غُفِرَ لَه»
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود« کسی که بعد از نماز فریضه، تسبیحات 100 بار فاطمه زهرا (علیها السلام) را پیش از این که دو پایش را بردارد، بگوید و بعد از آن، یک بار «لا إله إلا الله» بگوید، بخشیده میشود.»
طبق این احادیث، بایسته است که به ترتیب باشد و ابتدا، «الله اکبر» و سپس، «الحمد لله» و بعد از آن، «سبحان الله» گفته شود.
منبع:
(برقی، احمد، المحاسن، ج 1، ص 36، ح 34)
(حمیری، عبدالله، قرب الإسناد، ص 4، ح 11)