بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
دوشنبه 95/12/16
دکتر صاوی می گوید:
روزی جوانی را دیدم که گردن بندی از طلا با نقش مولا امیر المومنین علیه السلام بر گردن
داشت. به خاطر عشق زیاد به مولا ،با خود گفتم:ای کاش آن گردن بند از آن من بود
،ولی افسوس که گردن بند طلا برای مرد حرام است.
فردای آن روز که در خدمت مرحوم حضرت علامه _رضوان الله علیه_ بودم،یکی از عالمان ایرانی
وارد شدند و کیسه ای به مرحوم حضرت علامه_رضوان الله علیه_دادند.ایشان آن کیسه را گرفتند و
به من دادند و فرمودند:
آن چه می خواستی در این کیسه است…..
وقتی بیرون آمدم و کیسه را باز کردم،دیدم گردن بندی از مرمر است که نقش مولا علی علیه السلام بر آن حک
شده است ! با شگفتی از خود پرسیدم که چگونه علامه از خواست و اراده درونی من آگاه شدند؟! سپس
فهمیدم که ایشان دارای کشف و کرامت هستند….
منبع: ناگفتنی هایی از مرحوم حضرت علامه امینی_رضوان الله علیه/بروشور1
دوشنبه 95/12/16
وی با اشاره به ارادت بسیار آیت الله گلپایگانی (ره) به اهل بیت (ع) گفت: ایشان شبی در کنار
بارگاه مبارک امیرالمومنین (ع) بیتوته کردند که در میانه شب دیدند ضریح شکافته شد و حضرت
یک لیوان عسل به ایشان دادند.
آیت الله گلپایگانی فرمودند: لطفا یک ظرف برای استادمان (آیت الله عبدالکریم حائری) بدهید که حضرت علی (ع)
فرمودند: قبلا به ایشان داده ایم.
شاید همین حادثه موجب شد آیت الله گلپایگانی بعد از رحلت امام (ره) مرجعیت وسیعی یافتند.
منبع:کرامات معنوی/ص 22
دوشنبه 95/12/16
مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ محمدتقی انصاری همدانی_رضوان الله علیه_ میفرمودند:
یک وقتی خدمت مرحوم حضرت آیت الله تالهی _رضوان الله علیه_رسیدم برای اینکه به آقا عرض
کنم آیا صلاح است مسئولیت قبول کنم یا نه؟به محض این که نشستم و قبل از اینکه شروع به
صحبت کنم،آقا فرمودند:
مسئولیت سخت است مگر خدا کسی را ذخیره کرده باشد.
باز ایشان می فرمودند:
روزی یک نفر پاسدار را به محضر مرحوم حضرت آیت الله تالهی_رضوان الله علیه_ فرستادم و به او گفتم به آقا بگو
انسان برای اینکه مستحاب الدعوه شود چه باید انجام دهد؟شخص پاسدار هم می گوید تا به خدمت آقا رسیدم
،بلافاصله فرمودند:انسان برای اینکه مستجاب الدعوه شود باید زیاد(یا قریب) (یا مجیب) بگوید.
منبع:کرامات معنوی/ ص112
دوشنبه 95/12/16
یکی از شاگردان شیخ می گوید:
یک روز با جناب شیخ و چند نفر دیگر در کوچه امام زاده یحیی_علیه السلام_ در حال عبور
بودیم.
دیدیم که دوچرخه سواری با یک عابر پیاده برخورد کرد.آن عابر به دوچرخه سوار اهانت کرد و
گفت:خر!
جناب شیخ رحمه الله فرمودند:
باطن خودش تبدیل به خر شد…
یکی دیگر از شاگردان شیخ رحمه الله از ایشان نقل می کند که فرمودند:
روزی از جلوی بازار عبور می کردم.دیدم یک گاری اسبی در حال حرکت است.ناگهان عابری از جلوی
گاری گذشت.گاریچی که افسار یابو در دستش بود،با عصبانیت داد زد:یابو!
دیدم گاریچی نیز تبدیل به یابو شد و افسار دو تا شد…
منبع:کیمیای محبت/ص 129
دوشنبه 95/12/16
مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی_رضوان الله علیه_ فرمودند:
نقل می کنند که مرحوم حضرت آیت الله العظمی نایینی_رضوان الله علیه_ مدتی بود به درد پا مبتلا بودند،به مرحوم حاج شیخ عباس قمی_اعلی الله مقامه الشریف_ صاحب مفاتیح الجنان فرمودند:
مدتی است پای من درد می کند،دعائی بکنید که پایم خوب شود.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی_رضوان الله علیه_ فرمودند:
من یقین ندارم که با زبانم گناه نکرده باشم(لذا نمی توان با زبان برای شما دعائی بخوانم) ولی با
دستم به اهل بیت_علیهم السلام_ کمک کرده ام.
لذا دست به پای مرحوم حضرت آیت الله العظمی نایینی_نور الله قبرهما الشریفان_ کشیدند و
خوب شدند….
منبع:آداب طلاب/ص491