آن چه می خواستی در این کیسه است.

دکتر صاوی می گوید:

روزی جوانی را دیدم که گردن بندی از طلا با نقش مولا امیر المومنین علیه السلام بر گردن

داشت. به خاطر عشق زیاد به مولا ،با خود گفتم:ای کاش آن گردن بند از آن من بود

،ولی افسوس که گردن بند طلا برای مرد حرام است.

فردای آن روز که در خدمت مرحوم حضرت علامه _رضوان الله علیه_ بودم،یکی از عالمان ایرانی

وارد شدند و کیسه ای به مرحوم حضرت علامه_رضوان الله علیه_دادند.ایشان آن کیسه را گرفتند و

به من دادند و فرمودند:

آن چه می خواستی در این کیسه است…..

وقتی بیرون آمدم و کیسه را باز کردم،دیدم گردن بندی از مرمر است که نقش مولا علی علیه السلام بر آن حک

شده است ! با شگفتی از خود پرسیدم که چگونه علامه از خواست و اراده درونی من آگاه شدند؟! سپس

فهمیدم که ایشان دارای کشف و کرامت هستند….

 

 

منبع: ناگفتنی هایی از مرحوم حضرت علامه امینی_رضوان الله علیه/بروشور1

ظرف عسلی که از دست امیر المومنین(ع) دریافت شد.

 

وی با اشاره به ارادت بسیار آیت الله گلپایگانی (ره) به اهل بیت (ع) گفت: ایشان شبی در کنار

بارگاه مبارک امیرالمومنین (ع) بیتوته کردند که در میانه شب دیدند ضریح شکافته شد و حضرت

یک لیوان عسل به ایشان دادند.

آیت الله گلپایگانی فرمودند: لطفا یک ظرف برای استادمان (آیت الله عبدالکریم حائری) بدهید که حضرت علی (ع)

فرمودند: قبلا به ایشان داده ایم.

شاید همین حادثه موجب شد آیت الله گلپایگانی بعد از رحلت امام (ره) مرجعیت وسیعی یافتند.

 

منبع:کرامات معنوی/ص 22

انسان برای مستجاب الدعوه شدن چه کند؟؟؟

مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ محمدتقی انصاری همدانی_رضوان الله علیه_ میفرمودند:

یک وقتی خدمت مرحوم حضرت آیت الله تالهی _رضوان الله علیه_رسیدم برای اینکه به آقا عرض

کنم آیا صلاح است مسئولیت قبول کنم یا نه؟به محض این که نشستم و قبل از اینکه شروع به

صحبت کنم،آقا فرمودند:

مسئولیت سخت است مگر خدا کسی را ذخیره کرده باشد.

باز ایشان می فرمودند:

روزی یک نفر پاسدار را به محضر مرحوم حضرت آیت الله تالهی_رضوان الله علیه_ فرستادم و به او گفتم به آقا بگو

انسان برای اینکه مستحاب الدعوه شود چه باید انجام دهد؟شخص پاسدار هم می گوید تا به خدمت آقا رسیدم

،بلافاصله فرمودند:انسان برای اینکه مستجاب الدعوه شود باید زیاد(یا قریب) (یا مجیب) بگوید.

 

منبع:کرامات معنوی/ ص112

سر درون با سخنان انسان شکل می گیرد.

یکی از شاگردان شیخ می گوید:

یک روز با جناب شیخ و چند نفر دیگر در کوچه امام زاده یحیی_علیه السلام_ در حال عبور

بودیم.

دیدیم که دوچرخه سواری با یک عابر پیاده برخورد کرد.آن  عابر به دوچرخه سوار اهانت کرد و

گفت:خر!

جناب شیخ رحمه الله فرمودند:

باطن خودش تبدیل به خر شد…

 

یکی دیگر از شاگردان شیخ رحمه الله از ایشان نقل می کند که فرمودند:

روزی از جلوی بازار عبور می کردم.دیدم یک گاری اسبی در حال حرکت است.ناگهان عابری از جلوی

گاری گذشت.گاریچی که افسار یابو در دستش بود،با عصبانیت داد زد:یابو!

دیدم گاریچی نیز تبدیل به یابو شد و افسار دو تا شد…

 

منبع:کیمیای محبت/ص 129

 

 

من یقین ندارم که با زبانم گناه نکرده باشم.

مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی_رضوان الله علیه_ فرمودند:

نقل می کنند که مرحوم حضرت آیت الله العظمی نایینی_رضوان الله علیه_ مدتی بود به درد پا مبتلا بودند،به مرحوم حاج شیخ عباس قمی_اعلی الله مقامه الشریف_ صاحب مفاتیح الجنان فرمودند:

مدتی است پای من درد می کند،دعائی بکنید که پایم خوب شود.

مرحوم حاج شیخ عباس قمی_رضوان الله علیه_ فرمودند:

من یقین ندارم که با زبانم گناه نکرده باشم(لذا نمی توان با زبان برای شما دعائی بخوانم) ولی با

دستم به اهل بیت_علیهم السلام_ کمک کرده ام.

لذا دست به پای مرحوم حضرت آیت الله العظمی نایینی_نور الله قبرهما الشریفان_ کشیدند و

خوب شدند….

 

منبع:آداب طلاب/ص491