بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شنبه 95/12/21
صبح یک روز شهید رجائی (ره) که معمولاً از طریق اتاق من که دفتر ایشان بود وارد اتاق کار خود می شد
پس از اینکه سلام کردم و ایشان جواب داد وارد اتاق خود شد.چند لحظه بعد آیفون زد و مرا خواست.
خدمت شان رسیده گفتم: فرمایشی دارید؟ گفت: نه می خواستم از تو معذرت خواهی کنم. من که کمی از
این حرف او جا خورده بودم ،پرسیدم مگر چی شده؟! گفت: به نظرم رسید امروز هنگام ورود به اتاق،
خوب با شما صحبت و حال و احوال نکردم.
چون از منزل که بیرون آمدم حواس من جای دیگری بود و به فکر بودجه کشور بودم . یادم هست شما با من
سلام و احوال پرسی کردید ولی نمی دانم پاسخ من چقدر مثبت و مناسب حال شما بود. احساس می کنم
مثل همیشه برخورد نکرده ام. لذا از شما می خواهم اگر کمبودی در رفتار و گفتار من بوده عذر مرا بپذیرید
چون حواسم سر جای خودش نبود.
منبع:مجله ، مبلغان-آذر و دی 1382، شماره48 ص134
شنبه 95/12/21
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک
افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. سلام بر شهدا!
کسی که مرا طلب کند، مرا خواهد یافت و کسی که مرا یافت مرا خواهد شناخت، و کسی که
مرا شناخت مرا دوست خواهد داشت و کسی که دوستم بدارد عاشقم می گردد و چون عاشق
شد او را خواهم کشت (شهید خواهم کرد) و بر من است که دیه اش را بدهم و دیه اش خود من هستم.حدیث قدسی
این وعدة خداست که حق الناس را نمی بخشد! خون شهدا حق الناس است، نمی دانم با این حق الناس بزرگی
که به گردن ماست، چه خواهیم کرد؟!
کاش گناهان ما هم مثل گناهان شهدا (ترک نماز شب و دیر شدن نماز اول وقت) بود!
منبع:کتاب کلمات قصار/ بخش شهدا
شنبه 95/12/21
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند : خداوند چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است :
اول ، برکت علم را در تعظیم استاد قرار داده است.
شاگرد باید استادش را تعظیم کند و به او احترام بگذارد. …من هرشب برای آشیخ
مرتضی زاهد (ره) یک سوره قرآن می خوانم. اینها در برکت علم تاثیر دارد.
دوم : بقای ایمان در تعظیم خداست.
اگر خدا را بزرگ بشماری ایمانت باقی می ماند. خواندن نماز در اول وقت تعظیم الله است.
سوم: اگر کسی می خواهد در دنیا شاد باشد و دست به هر چه می زند طلا بشود می بایست به پدر و مادرش نیکی کند
چهارم : اگر می خواهی که از آتش دوزخ رهایی یابی ، مردم را از خود نرنجان و آنها را اذیت نکن.
منبع:موعظه خوبان/( از فرمایشات آیت ا… مجتهدی تهرانی – ره )
شنبه 95/12/21
قدم اگر خمید ، فدای سر حسین
جانم به لب رسید ، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت شد
مادر شهید ، فدای سر حسین
یک چند وقتی است در این شهر
هیچ کس لبخند من ندید ، فدای سر حسین
هر جمله بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید، فدای سر حسین
گلچین چهار تا گل گلخانه مرا
چه وحشیانه چید، فدای سر حسین
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید ، فدای سر حسین
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید ، فدای سر حسین
عباس پاسبان حرم شد
به جای من دستش اگر برید ، فدای سر حسین
گویند جا شده به مزار محقری آن قامت رشید ، فدای سر حسین
منبع:دلنوشته مهدی لطیفیان
شنبه 95/12/21
در قرآن مجید قریب به چهل سوگند وارد شده که خدا در آن موارد به یک رشته مخلوقات خود قسم خورده است. در سوره شمس به یازده چیز سوگند خورده که هشت تاى آن غیر خداست که شامل؛ «آفتاب»، «نور آفتاب، «ماه»، «روز»، «شب»، «آسمان»، «زمین» و «نفس انسان» می باشد
سوگند به غیر خدا معمولاً در محاورات عرفى انسان به پیامبر (ص)، قرآن، کعبه و آنچه مقدس انجام می گیرد. وهابیان این نوع قسم ها را نیز تحریم کرده اند؛ اکنون این مسأله را بر قرآن عرضه مى کنیم.
سوگند به غیر خدا در قرآن
در قرآن مجید قریب به چهل سوگند وارد شده که خدا در آن موارد به یک رشته مخلوقات خود قسم خورده است. در سوره شمس به یازده چیز سوگند خورده که هشت تاى آن غیر خداست که شامل؛ «آفتاب»، «نور آفتاب، «ماه»، «روز»، «شب»، «آسمان»، «زمین» و «نفس انسان» می باشد
خداوند در سوره النازعات به سه چیز و در سوره والمرسلات به دو چیز قسم می خورد. همچنین سوگند به غیر خدا در سوره هاى الطارق، قلم، عصر، البلد، وارد شده است.
* نمونه هایى از سوگندها که در قرآن کریم
«وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ * وَ طُورِ سِینِینَ * وَ هَذَا الْبَلَدِ الأَمِینِ».
قسم به انجیر و زیتون (یا، قسم به سرزمین شام و بیت المقدس) * و سوگند به، طور سینین * و قسم به این شهر امن (مکه).
«وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی * وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى».
قسم به شب در آن هنگام که (جهان را) بپوشاند * و قسم به روز هنگامى که تجلّى کند.
«وَ الْفَجْرِ * وَ لَیَال عَشْر * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ * وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ».
به سپیدم سوگند * و به شب هاى دهگانه * و به زوج و فرد * و به شب، هنگامى که (به سوى روشنایى روز) حرکت مى کند سوگند (که پروردگارت در کمین ظالمان است)!.
«وَ الطُّورِ * وَ کِتَاب مَسْطُور * فِی رَقّ مَنْشُور * وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ * وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ * وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ».
سوگند به کوه طور * و کتابى که نوشته شده * در صفحه اى گسترده * و سوگند به «بیت المعمور» * و سقف برافراشته * و دریاى مملو و برافروخته * که عذاب پروردگارت واقع مى شود.
سوگند به غیر خدا حرام است.
ممکن است بگویند سوگند به غیر خدا مخصوص خود خداست اما بر غیر او حرام است.
آنان مى گویند: سوگند به غیر خدا شرک است. مى گوییم؛ اگر سوگند به غیر خدا واقعاً شرک باشد در این مسأله نباید بین خدا و مخلوق فرقى باشد. مثلاً اگر ظلم و تعدى زشت و قبیح باشد بین خالق و مخلوق فرق نخواهد بود.
افزون بر این قرآن، کتاب هدایت و راهنماست اگر سوگند به غیر خدا شرک و حرام بود هرگز این همه سوگند به غیر او در قرآن وارد نمى شد. زیرا معنای آن این است که خدا مى تواند براى خود شریکى قرار دهد، اما دیگران را از اتخاذ شریک باز مى دارد.
البته سوگند خدا بر یک رشته امور که جز ذات و اسماء و صفات اوست به یکى از دو جهت دارد؛
1 . گاهى مورد قسم داراى اسرار و رموز عظیمى است و هدف جلب توجه ما به شناخت اسرار این موجودات است تا از طریق شناخت آنها به عظمت حق پى ببریم و یا در زندگى از اسرار آنها بهره بگیریم. تمام سوگندهای وارده در سوره «الشمس» از این مقوله است.
2 . اشاره به قداست و برترى موجودى است که به آن سوگند مى خورد تا ما را با مقام برتر او آشنا سازد. لذا در برخى از آیات به جان پیامبر (ص) سوگند مى خورد چنانکه گذشت؛ «لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ» (5) به جان تو سوگند، اینها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده اند).
سوگند به غیر خدا در روایات
پیامبر گرامى در مواردى به غیر خدا سوگند خورده است. مسلم در صحیح خود این روایت را نقل مى کند؛
«جاء رجل الى النبىّ فقال: یا رسول الله أیّ الصدقة أعظم اجراً؟ فقال: امّا ـ وأبیک ـ لَتُنَبِّئَنَّه أن تُصَدّق و أنت صحیح شحیح تخشى الفقر و تامل البقاء»
مردى به حضور پیامبر رسید و گفت: اى پیامبر خدا! کدام صدقه پاداش بزرگى دارد؟ پیامبر (ص) فرمود: سوگند به پدرت من تو را از این موضوع آگاه مى سازم، چیزى را که صحیح و سالم و مورد علاقه هست در راه خدا ببخشى در حالى که تو از فقر مى ترسى و امید به زندگى دارى.پیامبر خدا (ص) در اینجا به پدر سائل، سوگند مى خورد.در حدیثى دیگر در صحیح مسلم آمده است مردى از نجد حضور رسول خدا (ص) رسید و از وظیفه یک مسلمان سؤال کرد. حضرت فرمود: خواندن پنج نماز در شبانه روز.
سائل بار دیگر گفت: چیز دیگرى هست؟ حضرت فرمود: روزه ماه رمضان.وی افزود: چیز دیگرى وجود دارد؟ پیامبر گرامى (ص) فرمود: زکات.
بار دیگر سائل گفت: چیز دیگرى هست؟ حضرت فرمود: نه، مگر اینکه بخواهد افزون بر واجبات امور مستحبى را بیاورد. آن مرد از محضر رسول خدا (ص) مرخص شد و گفت: همین ها را به جا مى آورم، نه بیشتر و نه کمتر. در این موقع رسول گرامى (ص) فرمود: أَفْلَح و أَبیه إِن صدَق. سوگند به پدرش رستگار شد، اگر راست بگوید.
و باز فرمود: دخل الجنة و ابیه ان صدق.
سوگند به پدرش، بهشت براى او قطعى شد اگر راست بگوید.
در مسند احمد وارد شده است که پیامبر (ص) در پایان حدیث فرمود: فلعمرى لئن تکلّمَ بمعروف و تنهى عن منکر خیر من ان تسکت. سوگند به جانم! اگر زبان به بیان معروفى بگشایى و از کار بدى جلوگیرى کنى بهتر از آن است که سکوت برگزینى.امیرمؤمنان (ع) در بسیارى از خطبه هاى خود به غیر خدا سوگند یاد مى کند.بنابراین تشکیک در جواز چنین سوگندى جز مغالطه چیز دیگرى نیست.دلایل وهابیان بر تحریم چنین سوگندها
«ان رسولَ الله سمع عمر و هو یقول، و ابى، فقال ان الله ینهاکم ان تحلفوا بآبائکم و من کان حالفا فلیحلف بالله او یسکت».
رسول خدا شنید که عمر بن خطاب به پدرش سوگند یاد مى کند، فرمود: خدا شما را از این که به پدرانتان سوگند یاد کنید بازداشته است کسى که مى خواهد قسم یاد کند به خدا قسم بخورد یا سکوت کند.پاسخ: علت اینکه پیامبر (ص) او را از سوگند به پدرش بازداشت این بود که پدر او بسان اکثریت پدران قریش بت پرست بودند و فرد بت پرست احترامى ندارد تا به او سوگند بخورند. لذا مى فرماید: به پدرانتان سوگند نخورید و نمى فرماید به غیر خدا سوگند یاد نکنید.شاهد این تفسیر دو حدیث یاد شده در زیر است.
الف) «لا تحلفو بآبائکم و لا بالطواغیت» به پدرانتان و بت ها سوگند نخورید.
ب) «لا تحلفوا بآبائکم و لا باُمهاتکم و لا بالانداد» به پدرانتان و مادرانتان و بت ها سوگند نخورید.
از این که در حدیث نخست کلمه «طواغیت» و در حدیث دوم کلمه «انداد» همراه «آباء» وارد شده است گواه بر آن است که پدران نیز با این دو، همگون بودند زیرا بت پرست و بت ها در یک مجرا قرار مى گیرند بنابراین نهى از سوگند به بت و بت پرست دلیل بر تحریم سوگند به کعبه و قرآن و اولیاء الله نمى شود.
«جاء ابنَ عُمر رجلٌ فقال: أحلف بالکعبة؟ قال له: ولکن إحلف برب الکعبه فان عمر کان یحلف بابیک»
پاسخ: این حدیث از دو چیز ترکیب شده است.
الف) گفتار پیامبر (ص) به عمر که به پدرش سوگند یاد نکند.
ب) استنباط فرزند عمر از حدیث یاد شده؛ این که به کعبه نیز نباید سوگند یاد کرد.
آنچه که براى ما حجت است همان گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است که نباید به پدران بت پرست سوگند یاد کرد، امّا عطف کعبه بر پدر، اجتهاد فرزند عمر است که فقط براى او حجت است؛ زیرا اجتهاد وى پایه صحیحى ندارد زیرا نهى از سوگند خوردن به انسان هاى بت پرست دلیل نمى شود که انسان به کعبۀ توحید هم سوگند یاد نکند. استنتاج حکم دومى از حکم نخست کاملاً بى جاست.
رسول گرامى (ص) فرموده است: «من حلف بغیر الله فقد اشرک». هر کس به غیر خدا سوگند یاد کند، شرک ورزیده است.
پاسخ: این حدیث ناظر به سوگندهاى رایج در عصر بت پرستى بود که آنها به بت هاى خود سوگند یاد مى کردند حضرت این نوع سوگندها را نشانۀ شرک خواند.
شاهد براین مطلب روایت نسائى است که از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند: «من حلف فقال فى حلفه: باللات و العزى فلیقُل: لا اله الا الله
هر کس به لات و عزى سوگند بخورد فوراً پشت سرش بگوید لا اله الا الله.
این روایات حاکى از آن است که هنوز رسوم جاهلیت در قلوب صحابه رسوخ کرده بود که حتى پس از تشرّف به اسلام و پذیرش آئین توحید هنوز ناخودآگاه به رسم جاهلیت از سوگند یاد مى کردند.در پایان یادآور مى شویم در مورد قضاوت و داورى که منکر، در صورت نبودن بیّنۀ مدعى باید سوگند یاد کند، حتماً باید به خدا قسم بخورد نه صفات او و نه سایر مقدسات؛ و مورد سخن، غیر مقام قضاوت و داورى است.
منبع:
صحیح مسلم، 3/94، کتاب الزکات باب افضل الصدقه.