آیا واقعا قسمت و تقدیر دست خداست؟ ...

 


اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد.

 قسمت و تقدیر جایگاه ویژه ای در بین ما ایرانیان دارد. هر زمان که حادثه ای برای ما رخ می دهد و ما دلیل و علتی برای آن پیدا نمی کنیم، سریع به سراغ آسان ترین راه، یعنی نسبت دادن آن اتفاق به قسمت و تقدیر الهی می کنیم. گاهی وقت ها هم پیش می آید که قسمت و تقدیر را پیش می کشیم تا خطا و اشتباه خودمان را پشت آن پنهان کنیم.

اما باید دید دین چه رویکردی درباره این پندار ما ایرانیان به خصوص متدینین دارد. برای فهم بهتر این موضوع لازم است شناختی هم از معنای قضا و قدر پیدا کنیم.

قضا و قدر

تقدیر در لغت به معنای اندازه گیری و چیزی را با اندازه معین ساختن است و قضا به معنای گذراندان و به پایان رساندن و یکسره کردن و حتمیت است.[1]

درباره تقدیر می گویند:

«هر مخلوقی به حکم اینکه ممکن الوجود است، حد و اندازه وجودی خاصی دارد، مثلا جماد به گونه ای اندازه گیری شده و نبات و حیوان به گونه ای دیگر»[2]

و درباره قضا گفته شده:

«قضا به معنای قطعیت وجود شی است. مسلما قطعیت یافتن وجود شی بر اساس نظام علت و معلول و در گرو تحقق علت تام آن شی است.»[3]

بنا بر این می توان نتیجه گرفت که معنایی که مردم از قضا و قدر می فهمند معنای صحیحی نیست. چرا که آن ها وقتی از قضا و قدر یا قسمت سخن می گویند، منظورشان این است که حادثه رخ داده تحت اراده آن ها نبوده، بلکه خداوند آن را اراده کرده است و حال آنکه این معنا صحیح نیست.

تقدیر الهی یعنی هر موجودی را خداوند به گونه ای خاص خلق کرده، یکی را انسان و یکی دیگر حیوان خلق کرد است. و قضای الهی هم به معنای بی دلیل بودن اشیاء نیست، بلکه همه حوادث عالم دارای علت است؛ فقط وقتی علت چیزی آمد با اراده خداوند آن فعل حتمی می شود.

آثار منفی اعتقاد عرفی قسمت و سرنوشت

بی مسئولیت شدن

اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند. در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد و خودش را تبرئه می کند.

اهمیت ندادن به وعده ها و قول و قرارها

بعضی ها زمانی که به کسی قول می دهند و یا وعده کاری را می دهند، می گویند اگر قسمت باشد این کار را انجام می دهم. بعد وقتی به هر دلیل کار را انجام نداد می گوید خب قسمت نبود که انجام بدهم.

توقف و ایستایی و سد مسیر پیشرفت

هستند آدم هایی که فعالیت نمی کنند و زندگی ساکن و ثابتی دارند، وقتی هم که از آن ها سوال می کنیم چرا حرکتی نمی کنند؟ پاسخ می دهند که قسمت ما همین است.

نتیجه گیری

بهتر است در مواجهه با حوادث ناگهانی به دنبال علت وقوع آن حادثه برویم.. اگر در حادثه ای تلخ کم کاری داشتیم، آن را بپذیریم و اگر علت یک واقعه ای را نمی دانستیم، به جای انتساب آن به ما وراء الطبیعت، علت واقع شدنش را در همین طبیعت پیدا کنیم، چراکه همه اتفاقات عالم، علت مادی مخصوص به خودش را دارد و خداوند بدون وسیله کاری را انجام نمی دهد.

«ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ [4] خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسباب»

منبع:

[1]آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی، ج 2، ص 442

[2] منشور عقائد امامیه، ص 86

[3] همان

[4] بصائر الدرجات الکبری، ج1، ص6

ین افراد بدون شک اهل بهشت خواهند بود ...

 


اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.
  اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

مَن رَزَقَهُ اللّه‌ُ حُبَّ الاَئِمَّةِ مِن اَهل بَیتى فَقَد اَصابَ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ، فَلا یَشُکَّنَّ اَحَدٌ اَنَّهُ فِى الجَنَّةِ فَاِنَّ فى حُبِّ اَهل بَیتى عِشرینَ خَصلَةً عَشَرَةٌ مِنها فِى الدُّنیا وَ عَشَرَةٌ مِنها فِى الآخِرَةِ

هر کس که خداوند محبت امامان از اهل بیت مرا نصیب او کرده بى‌ گمان به خیر دنیا و آخرت دست یافته و بدون شک در بهشت خواهد بود، پس هیچ یک (از شیعیان) نباید در این که اهل بهشت است شک کند؛ زیرا در دوستى اهل بیت من بیست ویژگى است که ده مورد آن در دنیا و ده مورد آن در آخرت است.

منبع:

بحارالأنوار، ج 27، ص 78، ح12

چه کار کنیم تا دعاهایمان مستجاب شود؟


قَال رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ

پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.

دُعا : ارتباط انسان با خداوند سبحان و درخواست اجابت خواسته‌ها با توسل به معصومین صلوات الله علیهما اجمعین است.

لا یُرَدُّ دُعاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

١-دعایى که با بسم اللّه  الرحمن الرحیم شروع شود، رد نمى‌شود.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم

رُبَما سَأَلتَ الشَّىْ ءَ فَلا تُؤتاهُ وَاُوتیتَ خَیرا مِنهُ عاجِلاً أَو آجِلاً أَو صَرَفَ عَنکَ لِما هُوَ خَیرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ أمرٍ قَد طَلَبتَهُ فیهِ هَلاکُ دینِکَ لَو اوتیتَهُ، فَلتَکُن مَسأَلَتُکَ فیما یَبقى لَکَ جَمالُهُ وَ یُنفى عَنکَ وَبالُهُ

٢-گاه چیزى از خدا مى‌خواهى اما به تو داده نمى‌شود و دیر یا زود بهتر از آن به تو داده مى‌شود، یا به خاطر آنچه خیر و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دریغ مى‌شود، زیرا بسا خواسته‌اى که اگر برآورده شود به نابودى و تباهى دین تو مى‌انجامد، پس، چیزى بخواه که زیبایى و نیکیش برایت مى‌ماند و پیامد سوئى ندارد.

امیر‌المونین علیه السلام

أنَا الضّامِنُ لِمَن لَم یَهجُس فى قَلبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَن یَدعُوَ اللّه  فَیُستَجابَ لَهُ

٣-کسى که در دلش هوایى جز خشنودى خدا خطور نکند، من ضمانت مى‌کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند.

امام حسن علیه السلام

أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء

٤-عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.

امام حسین علیه السلام

مَن لَم یَرجُ النّاسَ فى شَىْ ءٍ وَرَدَّ أَمرَهُ إلَى اللّه  عَزَّوَجَلَّ فى جَمیعِ اُمورِهِ استَجابَ اللّه  عَزَّوَجَلَّ لَهُ فى کُلِّ شَىْءٍ

٥-هر کس در هیچ کارى به مردم امید نبندد و همه کارهاى خود را به خداى عزوجل واگذارد، خداوند هر خواسته‌اى که او داشته باشد اجابت کند.

امام سجاد علیه السلام

عَلَیکُم بِالدُّعاءِ ، فَإِنَّکُم لاتَقَرَّبونَ إِلَى اللّه  بِمِثلِهِ ، وَلا تَترُکوا صَغیرَةً لِصِغَرِها أَن تَدعُوا بِها ، إِنَّ صاحِبَ الصِّغارِ هُوَ صاحِبُ الکِبارِ؛ إِنَّ العَبدَ لَیَدعو فَیَقولُ اللّه  عَزَّوَجَلَّ لِلمَلَکَینِ: قَدِ استَجَبتُ لَهُ وَلکِنِ احبَسوهُ بِحاجَتِهِ ، فَإِنّى اُحِبُّ أَن أَسمَعَ صَوتَهُ

٦-شما را سفارش مى‌کنم به دعا کردن، زیرا با هیچ چیز به مانند دعا به خدا نزدیک نمى‌شوید و دعا کردن براى هیچ امر کوچکى را، به خاطر کوچک بودنش رها نکنید، زیرا حاجتهاى کوچک نیز به دست همان کسى است که حاجتهاى بزرگ به دست اوست. هر آینه بنده دعا مى‌کند و خداوند عزوجل به دو فرشته مى‌فرماید: من دعاى او را مستجاب کردم اما حاجتش را نگهدارید، زیرا دوست دارم صداى او را بشنوم.

امام صادق علیه السلام نقل شده

خداوند نماز این افراد را قبول نمی کند!

منْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ، لَمْ یَقْبَلِ اللهُ لَهُ صَلَاة‌.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر کس با نظر کینه و بغض به پدر و مادر خود نگاه کند، هرچند آن دو به او ستم نیز کرده باشند، خداوند نمازش را نمی پذیرد‌.

 منبع:

کافی، ج2، ص349

راه‌هاى كسب آرامش از ديدگاه قرآن...

 


عوامل گوناگونى ممكن است انسان را نگران و پريشان سازد. ترس از آينده مبهم، اندوه بر گذشته تاريك، ضعف و ناتوانى در برابر مشكلات، احساس پوچى در زندگى، بى‌توجّهى و قدرنشناسى اطرافيان، سوءظن‌ها و تهمت‌ها، دنياپرستى و دل‌باختگى در برابر آن، وحشت از مرگ و… همگى در پرتو ايمان پاك به خداوند از ميان برداشته مى‌شوند. قرآن براى درمان اين حالت اضطراب و نگرانى و ايجاد حسّ آرامش و اطمينان، به تغيير بينش و گرايش انسان‌ها سفارش مى‌كند. از يك سو بايد به خويش و جهان هستى نگاهى درست افكنده، از سوى ديگر علاقه‌ها و تمايلات خويش را در جهت ايمان مطلق به خداوند تنظيم كنيم تا بدين وسيله فقط از زاويه نگاه او به جهان نگريسته، فقط براى او اصالت قائل شويم.

1. حسّ ايمان:
انسان مؤمن كه بنيان‌هاى اعتقادى خويش را مستحكم و خلل‌ناپذير بنا نهاده و در مقام عمل فقط به انجام تكاليف الهى نظر دارد، هيچ‌گاه هراس و اندوهى به قلبش راه نمى‌يابد؛ زيرا نه خود را مالك ثروت و نه صاحب اختيار در تصميم‌گيرى‌ها مى‌بيند؛ بلكه او فقط امانت‌دار خداوند بر زمين، و‌موظّف به شناخت خير و شر بر اساس دستورهاى خداوند است و در هر حال، تحت سرپرستى خداوند قرار دارد: «اللّهُ وَلىُّ الّذينَ ءَامَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمتِ إلىَ النُّور…» (بقره/2،257) امّا انسان بى‌ايمان از اين پشتوانه مستحكم روحى و روانى محروم بوده، تنها و سرگردان در زمين رها مى‌ماند:«ذلكَ بِأنَّ اللّهَ مَولَى الَّذينَ ءَامَنوا و أنَّ الكـفِرينَ لاَمَولى لَهُم.» (محمد/47،11) گويى از فراز آسمان فرو افتاده يا تندبادى او را به مكانى دور پرتاب كرده است. «و‌مَن يُشرِك بِاللّهِ فَكَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّيرُ أَو تَهوِى بِهِ الرّيحُ فِى مَكان سَحِيق.» (حج/22،31) فقدان ايمان به خدا، زندگى را از مفاهيم عالى و ارزش‌هاى شريف انسانى تهى ساخته، احساس رسالت در زندگى در جاى‌گاه جانشين خداوند را از او مى‌ربايد. نگاه قدسى انسان مؤمن به جهان، او رادر زندگى جهت و هدف بخشيده، از احساس دردناك پوچى مى‌رهاند و قدرت رودر رويى با هرگونه فشار را به او مى‌بخشد: «رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا بطِلاً سُبحنَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار.» (آل‌عمران/3،191)در واقع آرامش، گوهر و حقيقت ايمان و سرانجام و مقصود آن است  و حدّ اعلاى آن از براى عارفان حقيقى است كه با مشاهده حضورى خدا و جهان آخرت به مرتبه والاى ايمان دست يافته و از هرگونه دغدغه و نگرانى رها شده‌اند:«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنَا مُنادِيًا يُنادِى لِلإِيمنِ أَن ءَامِنُوا بِرَبّكُم فَـَامَنّا رَبَّنا فَاغفِرلَنا ذُنوُبَنا و كَفّر عَنَّا سَيِّئَاتِنا و تَوفَّنا مَعَ الأَبرَار.» (آل‌عمران/3،193).

2. ياد خدا:
نگرانى و اضطراب يا از ترس است يا از ناتوانى؛ پس آن كه خداوند را همواره در ياد داشته باشد و او را سرچشمه همه صفات كمال و منزّه از هرگونه صفت نقصان بنگرد، ناگزير مهر او در دلش نشسته، قلبش به ياد او آرام مى‌گيرد و رحمت و مهربانى او و وعده‌هاى نيكويش به مؤمنان، هرگونه ترس و دلهره حتّى ترس از عذاب خدا را از روانش مى‌زدايد: «اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَديثِ كِتباً مُتَشبِهاً مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلينُ جُلودُهم و قُلوبُهم إِلى ذِكِر اللّهَ.» (زمر/39،23) تغيير سياق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آيه «الَّذِين ءَامَنوا و تَطمَلـِن قُلوبُهم بِذِكرِ اللَّه» (رعد/13،28) بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد.آرامش بى‌نظير پيامبران هنگام تلقّى وحى در جاى‌گاه بالاترين حدّ ارتباط با خدا در همين جهت قابل تحليل است. در مقابل، كسانى كه از ياد او روى مى‌گردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مى‌برند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِكرِى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً.» (طه/20،124)

3. تلاوت قرآن:
همان‌گونه كه نزول تدريجى قرآن بر قلب پيامبر موجب آرامش او مى‌گشت: «و‌قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَولاَ نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً وحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ و رَتَّلنهُ تَرتِيلاً» (فرقان/25،32)[30] تلاوت مستمرّ آن نيز به انسان آرامش مى‌بخشد: «إِنَّما المُؤمِنونَ الّذيِنَ إذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم و إِذا تُلِيَت عَلَيهِم ءَايتُهُ زادَتهُم إيمناً و عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلوُن» (انفال/8‌،2)

4. مطالعه تاريخ زندگى انسان‌هاى بزرگ:
داستان زندگى شجاعانه پيامبران از عوامل آرامش شمرده شده است: «و‌كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك.» (هود/11،120)[32] ياد اولياى پاك الهى، خود نوعى ياد خدا بوده، آرامش برخاسته از آن را در پى دارد؛ از اين روى امام‌صادق(عليه السلام)در تفسير آيه 28 رعد/13 مى‌فرمايد: دل‌ها با ياد محمّد(صلى الله عليه وآله)آرام مى‌گيرد كه ياد او همان يادخداوند است.

5‌. توكّل:
مفهوم توكّل در مرحله پس از اسلام و ايمان به خداگرايى كامل انسان در همه ساحت‌هاى هستى خويش رهنمون است: «إِن كُنتُم ءَامَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيهِ تَوَكَّلوا إِن كُنتُم مُسلِمِين.» (يونس/10،84) هرگاه انسان مؤمن در ژرفاى قلب خويش به اين حقيقت دست يابد، همه هراس‌ها و آرزوها و تكاپوها و كشمكش‌ها از روان او رخت بربسته، بى‌دغدغه در جوار خداى خويش آرام مى‌گيرد: «…فَقُل حَسبِىَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ و هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظِيم.» (توبه/9،129) در برابر آن‌ها، چندگانه گرايانى كه خداى خود را خوب نشناخته، به او بدگمانند و دل‌هايشان به ظواهر پديده‌هاى هستى چنگ انداخته است، هيچ‌گاه طعم آرامش را نخواهند چشيد: «مَن كَان يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللّهُ فِى الدُّنيَا و الآخِرَة فليَمدُد بسَبَب إِلَى السَّماءِ ثُمَّ ليَقطَع فَلَينظُر هَل يُذهِبَنَّ كَيدَهُ مَا يَغيِظ.» [35] (حج/22، 15) واگذارى همه حوادث به علم و تدبير الهى در عين كوشش كامل انسان، او را از اندوه محروميّت‌ها و تأسف بر گذشته‌ها و نيز شادى بيهوده بر كام‌يابى‌ها رها مى‌سازد:«مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَة فِى الأَرضِ و لاَ فِى أَنفُسِكُم إِلاّ فِى كِتب… * لِكَيلاَ تَأسَوا عَلَى مَا فاتَكُم و لاَتَفرحَوُا بِما ءَاتلـكُم.» (حديد/57‌،22) انسان مؤمن با تسليم مطلق در برابر خداوند، همواره از او خشنود بوده، هيچ حادثه‌اى را در جهان، ناخوشايند نمى‌بيند.[36] خداوند فقط در چنين حالتى است كه به طور كامل از بنده خويش راضى و خشنود مى‌شود: «يَأَيَّتُهَا النَّفسُ المُطَلـِنَّةُ * اِرجِعى إِلى رَبِّك راضِيَةً مَرضِيَّة.» (فجر/89‌،27)

6‌. صبر:
بردبارى به تقويت شخصيّت و افزايش توانايى انسان در برابر سختى‌ها و بارهاى سنگين زندگى انجاميده، اعتدال روانى انسان را حفظ مى‌كند؛ از اين‌روى خداوند در دو آيه به يارى جستن از صبر و نماز در مشكلات زندگى دعوت كرده است: «يَأَيَّهَا الّذينَ ءَامَنوا استَعِينوا بِالصَّبرِ‌و الصَّلَوةِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّـبِرين» . (بقره/2،153) . بردباران، هنگام بروز ناخوشايندى، اصل و مبدأ و بازگشت‌گاه خويش را يادآور شده، بدين وسيله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خويش سزاوار مى‌گردانند:«و‌لَنَبلُوَنَّكُم بِشَىء مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ… و بَشِّرِ الصَّـبِرين * الّذِينَ إِذَا أَصبَتهُم مُصيبَةٌ قالوُا إِنّالِلّهِ و إِنّا إِلَيهِ رجِعُون * أُولـلـِكَ عَلَيهم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِكَ هُم المُهتَدون.» (بقره/2،155ـ157)

7. تقوا:
سيطره‌انسان برخواسته‌هاى خويش، او را از پيامدهاى اندوه‌بار كارهاى زشت مصون ساخته: «يأَيُّها الَّذِينَ ءَامَنوا اتَّقُوا اللَّهَ و قُولُوا قَولاً سَديداً * يُصلِح لَكُم أَعَمـلَكُم و يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكم…» (احزاب/33،70 و 71) قدرت‌تشخيص و تصميم‌گيرى او را در حوادث گوناگون زندگى افزوده: «يأَيُّها الّذِينَ ءَامَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم و يَغفِر لَكُم» (انفال/8‌،29) و روند زندگى را بر او آسان مى‌سازد:«و‌مَن يَتَّقِ اللّهَ‌يَجعَل لَهُ مِن أَمرِهِ يُسراً» (طلاق/65‌،4) و‌در‌پرتو اين قدرت روحى و معنوى، به او آرامش‌مى‌بخشد: «يأيُّهَا الّذِينَ ءَامَنوا اتَّقوا‌اللَّهَ‌و ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ و‌يَجعَل‌لَكُم نُوراً تَمشونَ بِهِ و يَغفِرلَكُم» (حديد/57‌،28) از اين‌روى در حديثى،‌آرامش نشانه پرهيزگارى دانسته شده و‌امام‌على(عليه السلام)بهره نيكوى اين جهان را پرهيزكارى‌شمرده، روى گردانى از دنياخواهى را موجب آرامش و ايمنى انسان مى‌داند و آرامش‌هاى مادّى را گذرا و نابود شدنى وصف‌مى‌كند.

8‌. توبه:
بازگشت مستمر انسان به‌سوى خداوند، موجب تخليه روان از فشار احساس گناه شده، حالت پاكى و طهارت نخستين را به او باز مى‌گرداند. اعتقاد انسان با ايمان به فضل و رحمت بى‌كران خداوند و امكان محو شدن تمام و كمال همه گناهان، در نهاد او آرامشى بى‌كران مى‌آفريند:«قُل يـعِبادِىَ الَّذينَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِر الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحيم.» (زمر/39،53)

9. محبّت، تعاون و مهرورزى:
مؤمنان، همه انسان‌ها را هم‌زادان خويش ديده: «و‌هُو الَّذِى أَنشَأَكُم مِن نَفس وحِدَة فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَع» (انعام/6‌،98) با ديگر مؤمنان احساس برادرى مى‌كنند: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ.» (حجرات/49،10) اين احساس وابستگى مستمر به گروه، به انسان در زندگى آرامش مى‌بخشد: «يأَيُّها النّاسُ إِنّا خَلَقنـكُم مِن ذَكَر و اُنثى و جَعَلنـكُم شُعُوباً و قَبالـلَ لِتَعارَفوُا…‌.» (حجرات/49،13) تأكيد فراوان آموزه‌هاى دينى بر هم‌يارى با ديگران و كمك مالى و معنوى به آن‌ها در قالب انفاق، صدقه، هديه، ايثار، گذشت، عفو، بخشش و… در اين جهت قابل فهم است. اين اعمال افزون بر تقويت حسّ نوع دوستى در نهاد انسان، حالت‌هاى انفعالى نفرت و كينه‌توزى و انگيزه‌هاى ستم و تجاوز و تمايل به خودخواهى را ريشه كن مى‌سازند: «إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسـنِ و إِيتاى ذِى القُرَبى و يَنهَى عَنِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و البَغىِ يَعِظُكمُ لَعَلَّكُم تَذَكَّرون.» (نحل/16،90)پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حديثى قدسى از محبّت و تعاون ميان مردم به صورت عامل جلب محبّت خدا و دست‌يابى به آرامش و اطمينان ياد‌مى‌كند.

10. آداب و مراسم مذهبى:
تشريع احكام عبادى گوناگون از جمله نماز و روزه و حج و… حسّ انتساب و استناد به خداوند را همواره در انسان زنده كرده او را از احساس دردناك بى‌هويّتى مى‌رهاند: «ذلِك و مَن يُعَظِّم شَعـلِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوى القُلوب * و لِكُلِّ اُمَة جَعَلنَا مَنسَكاً لِيَذكُرُوا اسمَ اللَّه…» (حج/22، 32 و 34) برخى عبادت‌ها نيز مانند وضو و غسل در نقش نمادهايى از طهارت و پاكى روح عمل مى‌كنند. اجراى گروهى برخى از مراسم مذهبى در ايجاد هويّت جمعى و برقرارى روحيّه همبستگى و همكارى اجتماعى تأثيرگذار است.

11. نماز و نيايش:
نمازهاى پنج‌گانه كه رابطه‌اى ميان انسان و پروردگار او است، نوعى تمدّد اعصاب و تخليه روان از بارهاى منفى به شمار مى‌رود: «إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لاَ إِلـهَ أَلاّ أَنَا فَاعبُدنِى وَ أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِى» (طه/20،14)از اين رو، پيامبر هنگام سختى‌ها براى كسب آرامش به نماز پناه مى‌برد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند كه پاسخ‌سريع‌آن حضرت رادرپى‌دارد، آرامش‌دهنده مؤمنان در نگرانى‌ها است: «وَ إِذَا سَألَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذَا دَعانِ فَليَستَجِيبُوا لِى وَ ليُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُم يَرشُدُون.» (بقره/2،186)

منبع:

دائرة المعارف قرآن كريم ج1 ص163تا