قصه عشقت از آن روز شروع شد...

قصه عشقت از کی شروع شد…از آن زمان که با خودم گفتم چرا مردم اینقد به سیدالشهدا(علیه السلام ) علاقه دارند… راستی چی شد که اینجوری شد…من کجا و این همه محبت کجا سفره رنگی برام انداختین… آخه دورت بگردم آقا جان چیکار کردین با این دل ما… نمیدونم…

آها…اینکه میگن..اصلا حسین (علیه السلام) جنس غمش فرق میکند…

تازه می فهمم چقد کریمین…دلم میسوزه … اشکام داره سرازیر میشه … فقط خدا میدونه تو دلم آشوبه…. خدایا… دورت بگردم …آخه این تن کریم چطوری رفت زیر خاک…چطور تونستن اینقد به آقا ظلم کنن … که بخوان اینقدم بد بزنن …دیگه کسی نیست بگه …شما که جان آقای ما رو گرفتید…خدا لعنتتون کنه دیگه چرا…آخه چرا سرو جدا کردین؟؟؟چرا؟

مصیبت عظیمه عزیز دل من…

کلا درسته که میگن این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند.

و خلاصه قصه عشقت از آن روز شروع شد

که خدا مهر یک شش گوشه

انداخت میان دل ما…

 

منبع: دلنوشته / زهرا شاهبازی

 

 

چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی کند...

گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود

چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی

 

آدم همیشه بچه باشه !!!!

اونوقتا ، محرم رو با شله زرد می شناختم و هر سال منتظر محرم


یه بارم حتی با داداشم سر شله زرد همسایه دعوامون شد

فلسفه اش رو نمی دونستم

این همه نذری شله زرد !!!

اما الان

نگاه که می کنم …چقد سختها…اون از علی اصغر(علیه السلام) شیر خواره

بعد چند روز از مصیبت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

بعد رسیدن به رقیه(سلام الله علیها) خاتون  و پاهای نازنینشونو خارمغیلان

و دوباره نهضت حسین (علیه السلام) جون می گیره

نه برای چهل روز و چهل ماه و چهل سال و چهارصد سال و ….

که خون حسین (علیه السلام)

همیشه زنده است و

کسی نمی تونه ما رو از حسین (علیه السلام) جدا کنه ان شاا..

 

با هدیه یک صلوات و مراقبه بیشتر در اعمالمون سعی کنیم ما باعث اندوه واشکای امام زمان (علیه السلام) نشویم…اقامون این ایام حال و روز ندارن …ما با کارامون دل اقا رو نشکنیم و اشکاشونو جاری نکنیم…

                                  مولاجان …یا ابتاه…تسلیت!!!

                     خدایا تورا به سر بریده ی حسین سوگندت می دهیم

                                   اللهم عجل لولیک الفرج

 

منبع: تولیدی /دلنوشته زهرا شاهبازی

 

پرسش از گناه ممنوع!

 

اما گناهانی که نسبت به دیگران است٬ اگر امور مالی است٬ انسان باید اقرار کند٬ یادر دادگاه به شخص بگوید٬ یا در صورتی که صاحبان آن را نمی شناسد٬ رد مظالم بدهد.

اما مساىل عرضی یا مساىل ناموسی ٬اولا سوال کردن از این ها خیلی بی جاست. مثلا سوال می کند که شما قبل از ازدواج با دختری یا پسری رابطه داشتی یا نداشتی؟

این سوال ها اصلا حرام است.

این منطقه منطقه ی ممنوعه است. انسان حق ندارد سوال کند که شما چنین گناهی انجام داده ای یا انجام نداده ای.

 

منبع:

امید به رحمت الهی/حبیب الله فرحزاد/ص۱۵۶

پرسش از گناه ممنوع!

 

اما گناهانی که نسبت به دیگران است٬ اگر امور مالی است٬ انسان باید اقرار کند٬ یادر دادگاه به شخص بگوید٬ یا در صورتی که صاحبان آن را نمی شناسد٬ رد مظالم بدهد.

اما مساىل عرضی یا مساىل ناموسی ٬اولا سوال کردن از این ها خیلی بی جاست. مثلا سوال می کند که شما قبل از ازدواج با دختری یا پسری رابطه داشتی یا نداشتی؟

این سوال ها اصلا حرام است.

این منطقه منطقه ی ممنوعه است. انسان حق ندارد سوال کند که شما چنین گناهی انجام داده ای یا انجام نداده ای.

 

منبع:

امید به رحمت الهی/حبیب الله فرحزاد/ص۱۵۶

حمام رفتن بهلول و هارون


روزي خلیفه هارون الرشید به اتفاق بهلول به حمام رفت . خلیفه از روي شوخی از بهلول سوال نمود اگر
من غلام بودم چند ارزش داشتم ؟
بهلول جواب داد پنجاه دینار
خلیفه غضبناك شده گفت :
دیوانه تنها لنگی که به خود بسته ام پنجاه دینار ارزش دارد . بهلول جواب داد من هم فقط لنگ را قیمت
کردم . و الا خلیفه قیمتی ندارد .

 

منبع:داستان های بهلول/ج1