نوشته ای برای خدا

خدا یا تو خود خوب می دانی که همه اعضا و جوارح من با مهر تو آمیخته است.

از هنگامی که چشم بر این سرای تو باز کردم برق بودنت تو را در چشم دلم احساس کردم.

و زمانی که به نغمه های دلنواز اذان را در گوشم جاری شد به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد.

و اما نمی دانم چه شد که الان این دل به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟

خدا یا اگر عاشقم می کنی تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت را هک کن تا به نشان گمراهی دل نمیرم.

خدایا تو مرا خلق کردی و به من همه چیز عطا کردی، در همه حال وجود بی مقدارم را در حمایت خود قرار دادی.

و روزهایی که در این دنیا در خلوت تنهایی به سر می بردم تنها فانوس کوچه تنهای و خانه دلتنگی هایم بودی.

خدایا تو خود به من آموختی که چگونه نفس بکشم و چگونه با عشق به دیدارت روزهارا با امید زندگی را سپری کنم.

خدا یا تو درهای معرفت شناخت خودت را برویم باز کن و زنجیر های هوی و هوس را از پاهایم بگسل ؛ چرا که مشتاق حرکت به سوی تو شدم.

منبع:

http://www.beytoote.com/religious/solace/writing1-god.html

تو را چه بنامم

تو را چه بنامم
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.

 منابع:
aviny.com
hawzah.net
 

درياي بي‌کران محبت خدا


اگر انسان اين صفات خدا را درک کند، در پوست خودش نمي‌گنجد؛ عجب خدايي! عجب نعمتي! اين را با چه نعمتي مي‌شود مقايسه کرد؟ همه مادرهاي عالم را يک جا جمع کنند و محبت‌هايشان را روي هم بگذارند، يک قطره از درياي محبت خدا نمي‌شود. ما چنين نعمتي برايمان ميسر است، اما اصلا نمي‌دانيم که هست. وقتي به آن توجه نداريم، لذتي نيز از آن نمي‌بريم، اما اگر کسي هيچ‌گاه خدا و حق او را فراموش نکند،‌ به طور طبيعي هميشه به دنبال کاري است که خدا از او راضي باشد. چون لازمه محبت اين است که ‌وقتي او خدا را دوست دارد، مي‌خواهد خدا نيز او را دوست بدارد و مي‌داند که اگر خدا او را دوست بدارد، اين نعمت‌ها ادامه پيدا مي‌کند وگرنه اگر خدا غضب کند، نعمت‌هايش را نيز از او سلب مي‌کند.

 منبع:

سایت اخلاقی حوزه علمیه

مراتب دشمني با دشمنان خدا

مقام معظم رهبري در ديدار اخير با اعضاي مجلس خبرگان، با استناد به آيات قرآن روي همين نکته تأکيد فرمودند که يکي از وظايف ما اين است که بين دوست و دشمن مرزبندي کنيم. لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ؛ هيچ کسي را نمي‌يابي که به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد و با دشمنان خدا و رسول او دوستي برقرار کند و در همان حال با کساني که با خدا و پيغمبر سر ستيز دارند، دوستي کند؛ يعني اگر کسي ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد، نمي‌شود با دشمنان خدا دوستي کند. سپس مي‌فرمايد: أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. نشانه حزب‌الله در قرآن اين است که با دشمنان خدا دوستي نمي‌کند. روشن است که انگیزه انسان برای دوستی با دشمنان خدا دستیابی به منافع است و برای دوری از آن نیاز به مجاهده دارد. اولین اثر این مجاهده این است که خداوند ايمان را در دل چنین فردی تثبيت مي‌کند. پاداش دومی که خداوند به چنین کسانی می‌دهد این است که آن‌ها را با روحی الهي تأييد مي‌کند و در آخرت نیز آن‌ها را به بهشت مي‌برد، و سرانجام نهايت چيزي که در آن‌جا به آن‌ها مرحمت مي‌کند اين است که يک خشنودي طرفيني بين خدا و آن‌ها برقرار مي‌شود که مقامی بسیار عالی است و لذتی فوق‌العاده دارد.

منبع:

مجادله، 22.

حمد خدا؛ نقطه اوج محبت

در روايات شريفه، مطالب بسیاری درباره عدم انفکاک محبت خدا از محبت اولياي او وجود دارد؛ البته تعيين مصاديق برای مطالبي که در این باره در روايات آمده است، بحث‌هاي گسترده‌اي را مي‌طلبد، که ان شاء الله در جلسات آینده به بعضي از آن‌‌ها خواهيم پرداخت، اما مصداق بارز آن ــ که همه مسلمان‌ها مي‌دانند و به آن معتقد هستند ــ محبت اهل‌بيت پيغمبر صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين است که در بعضي از همين روايات آن را لازمه محبت خدا معرفی کرده است و گاهي تعبيرات بسیار عميقي درباره آن آمده است. در روايتي از امام صادق سلام‌الله‌عليه نقل شده است که فرمودند: الْمُحِبُ‏ فِي‏ اللَّهِ‏ مُحِبُ‏ اللَّهِ‏ وَالْمَحْبُوبُ فِي اللَّهِ حَبِيبُ اللَّهِ لِأَنَّهُمَا لَا يَتَحَابَّانِ إِلَّا فِي اللَّهِ؛ اگر کسي ديگري را به خاطر خدا دوست بدارد، در واقع خدا را دوست داشته است و در این صورت محبوب این شخص، محبوب خداوند نیز است. کسی که این لياقت را دارد که براي خدا محبوب واقع شود، خداوند نیز او را دوست دارد. اين‌ دو لازم و ملزوم‌اند. محب و محبوب هر دو براي خدا هستند و محبت هر دو محبتی الهي است؛ لِأَنَّهُمَا لَا يَتَحَابَّانِ إِلَّا فِي اللَّهِ. سپس امام صادق صلوات‌‌الله‌عليه روايتي از پيغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مي‌کنند که اگر نگوييم متواتر است، حداقل متضافر است و شيعه و سني مکرر آن را نقل کرده‌اند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ؛ انسان با کسي است که او را دوست مي‌دارد؛ يعني محبت باعث نوعی رابطه بين محب و محبوب مي‌شود و با هم معيت پيدا مي‌کنند.

منبع:

مصباح الشريعة، 194-196.