بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شنبه 96/10/30
زينب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص) رسيد. رسول خدا (ص) براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم )).
فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟!
رسول خدا (ص) فرمود: ((گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)).
در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند)).
منبع:
اثر دانشمند محترم محمد مقيمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32
چهارشنبه 96/10/27
درگذشت هموطنان عزیزمان در حادثه تلخ کشتی سانچی
را تسلیت میگوییم و البته میدانیم که تسلی
خاطر وابستگان این عزیزان چیزی بیش از
حرفهاست… دریا چه میکنی با ما؟
بگذاربه فوبیای ترس از دریایمان خاتمه دهیم
چقدر غم دارد دلم
میان آن همه امید،میان چشم انتظار بودن
بچه ای که پدرش را بهانه میگیرد،میان دعاهای مردمی که
خسته اند از بد قلقیه ماه های سال
خسته اند از اتفاق های شومِ ناگوار…
چگونه با آن عظمتت خاموش نکردی آتش درد را؟
احساس سوختن به تماشا نمی شود آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم…
منبع: تولیدی
چهارشنبه 96/10/27
این روزها خودم هم نمیدانم چه شده….
نمیدانم در درونم چه میگذرد…
آخر چراااا….نمیدانم و همین که نمیدانم که چه شده مرا آزار می دهد…دلم که میگیرد می سوزم و می سازم …
او مهربان است …خوب میدانم و خوب می شناسمش….
اما درد این چند جوان همانطور که دل امام زمان (علیه السلام) را آتش میزند این روزها حالم را گرفته است خودم هم نمیدانم …
بر او چه می گذرد …. و اندوه با او چه می کند….
و بعضی از ما انسان ها گاهی انسانیت خود را به فراموشی میسپاریم…
با این وجود ادعای یاری امام زمانمان را می کنم….
خدا کند کوفی عیان نباشیم…
و بدانیم چ میکنیم.
آقا ببخشید
شما
کمی مارا در قنوت وترتان دعا کنید
منبع: دلنوشته تولیدی/ زهرا شاهبازی
دوشنبه 96/10/25
انتظار يعنى ترقب، يعنى مترصد يك حقيقتى كه قطعى است، بودن؛ اين معناى انتظار است. انتظار يعنى اين آينده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حىّ و حاضر؛ اين خيلى مسئلهى مهمى است.
اينجور نيست كه بگويند كسى متولد خواهد شد، كسى به وجود خواهد آمد؛ نه، كسى است كه هست، وجود دارد، حضور دارد، در بين مردم است. در روايت دارد كه مردم او را مىبينند، همچنانى كه او مردم را مىبيند، منتها نميشناسند. در بعضى از روايات تشبيه شده است به حضرت يوسف كه برادران او را ميديدند، بين آنها بود، در كنار آنها بود، روى فرش آنها راه ميرفت، ولى نميشناختند. يك چنين حقيقت بارز، واضح و برانگيزانندهاى؛ اين كمك ميكند به معناى انتظار. اين انتظار را بشريت نياز دارد، امت اسلامى به طريق اولى نياز دارد. اين انتظار، تكليف بر دوش انسان ميگذارد. وقتى انسان يقين دارد كه يك چنين آيندهاى هست؛ همچنانى كه در آيات قرآن هست: «و لقد كتبنا فى الزّبور من بعد الذّكر انّ الارض يرثها عبادى الصّالحون. انّ فى هذا لبلاغا لقوم عابدين»مردمانى كه اهل عبوديت خدا هستند، ميفهمند - بايد خود را آماده كنند، بايد منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمهاش آمادهسازى خود هست. بدانيم كه يك حادثهى بزرگ واقع خواهد شد و هميشه منتظر باشيد. هيچ وقت نميشود گفت كه حالا سالها يا مدتها مانده است كه اين اتفاق بيفتد، هيچ وقت هم نميشود گفت كه اين حادثه نزديك است و در همين نزديكى اتفاق خواهد افتاد. هميشه بايد مترصد بود، هميشه بايد منتظر بود. انتظار ايجاب ميكند كه انسان خود را به آن شكلى، به آن صورتى، به آن هيئت و خُلقى نزديك كند كه در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شكل و آن هيئت متوقع است. اين لازمهى انتظار است .وقتى بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحيد باشد، اخلاص باشد، عبوديت خدا باشد - يك چنين دورانى قرار است باشد - ما كه منتظر هستيم، بايد خودمان را به اين امور نزديك كنيم، خودمان را با عدل آشنا كنيم، آمادهى عدل كنيم، آمادهى پذيرش حق كنيم. انتظار يك چنين حالتى را به وجود مىآورد.
1. انبيا: 105 و106
دوشنبه 96/10/25
در دعای ندبه وقتی جریان دعا به حضرت صاحب الزمان (ارواحنافداه) میرسد، چنین عبارتی آمده است: «یَاابْنَ مَنْ دَنَی فَتَدَلیَّ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی دُنّوا وَاْقتِرابا مِنَ اْلعَلِیِّ اْلاَعْلَی»، یعنی میخواهیم از جدايی امام عصر (سلام الله علیه) ناله کنیم و آرزوی وصال داشته باشیم، این آخرین سخن انسان است، گویا کامل ترین مقامی است که در مورد بنده وجود دارد.
در قرآن شریف نیز در باره معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلََّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» سپس نزدیک و نزدیکتر شد تا جايی که به اندازهي دو کمان یا نزدیکتر شد. این درخواست، مرتبهي بسیار بلندی است و به همه کس داده نمیشود، حتی انبیای اولواالعزم اما میتوان به آن نزدیک شد.
حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) میفرماید: خداوندا این نورانیت و بصیرت قلوب که اولیاء از تو خواستند و خواهش نمودند که به نورانیت آن، واصل به تو شوند، چه بصیرتی است؟ بار الها، این حجب نور که در لسان ائمهي معصومین (علیهم السلام) ما متداول است، چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزی است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمی آن هم محرومیم، تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفي به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستی هوشیار فرما.
ما هنوز به این نور نرسیده ایم، امّا ائمهي معصومین (علیهم السلام) بدان رسیده اند، با این حال، همین نور را نيز حجاب میدانند. در ادامه حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید: «در هر صورت برای اهلش همین یک حدیث کفایت میکند تمام عمر خود را صرف کنند برای تحصیل محبت الهی و اقبال وجه الله». اگر انسان ارتباط خود را با خدا قوی کند، خواهد دید که محجوب و محروم نمیشود. برخی از نکات، بسیار عجیب است.
از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان میگیرد و غمگین میشود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضهي اعمال انسان ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر میشوند. او قلب و مدار وجود است.»
منبع:
شرح چهل حدیث،432