بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
یکشنبه 97/02/09
شب نیمه شعبان، یادآور تولّد اولین و آخرین امید پیامبران و فرشتادگان الهی و منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر(عج) و دارای فضلیتی بس عظیم است و در روایات معصومین علیهم السلام بر احیای آن تاکید شده تا آن جا که نبی مکرم اسلام(ص) در فضیلت این شب نورانی فرموده است: «مَنْ أَحْیَا لَیْلَهَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»هرکس شب نیمه شعبان را به شب زنده داری سپری کند، در روزی که دلها مرده است، دل او زنده است.
بزرگان دین و علما به عنوان وارثان و ادامه دهندگان رسالت انبیاء الهی و مروجان حقیقی آموزه های غنی اهل بیت(ع) نیز علاوه بر آن که خود اهتمام ویژه ای به احیای شب نیمه شعبان داشته و دارند، عموم مومنین و منتظران و عاشقان امام عصر حضرت بقیه الله الاعظم(عج) را به احیای این شب عزیز و دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهور ولی عصر(عج) دعوت کرده اند.
حضرت ولی عصر عجل الله فرجه و آخرین حجّت الهی که «خیر اهل الارض» زمان ماست، در سحرگاه نیمه شعبان سال ۲۵۵ ه. ق چشم به جهان گشودند و این شب مبارک که میلاد موفور السرور آن حضرت است، احتمال دارد شب قدر نیز باشد، همان گونه که به برخی اعمال لیالی قدر در این شب نیز سفارش گردیده است.
نیمه شعبان، شب مبارکی است که در فضائل شباهت بسیاری به لیالی قدر دارد و همان گونه که در برتری شب های قدر فرموده اند که «فإنّها لیلة آلی الله علی نفسه الا یردّ سائلاً له فیها ما لم یسأل معصیة»
در فضیلت شب نیمه شعبان نیز نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که خداوند در شب نیمه شعبان به اندازه موی گوسفندان قبیله بنی کلب بندگانش را می آمرزد: «یغفر الله لیلة النصف من شعبان من خلقه بقدر شعر معزی بنی کلب» و این سخن، کنایه از فراوانی آمرزیده شدگان در آن شب مبارک است.
کلام نورانی دیگری از امام صادق علیه السلام نشان می دهد نیمه شعبان نیز در حدّ خویش، شب قدر و واجد یکی از درجات تقدیر امور است. ایشان در برابری این سنت با لیالی مبارکه قدر فرمود: «انّها اللیلة التی جعلها الله لنا أهل البیت بإزاء ما جعل لیلة القدر لنبینا صلی الله علیه و آله و سلم؛ همان طور که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بیت نیز نیمه شعبان را عطا کرد»
امام باقر علیه السلام در پاسخ پرسشی درباره فضیلت شب نیمه شعبان فرمود که با فضیلت ترین شب پس از لیلة القدر شب نیمه شعبان است که خداوند در این شب فضل خویش را بر بندگانش ارزانی می دارد و با منّ و کرم خود آنان را می آمرزد. پس برای نزدیکی به خدای سبحان در این شب بکوشید چون خداوند سوگند یاد کرده است که هیچ سائلی را تا وقتی که امر ناپسند و گناهی نخواسته است محروم نگرداند «هی أفضل لیلة بعد لیلة القدر؛ فیها یمنح الله تعالی العباد فضله و یغفر لهم بمنّه. فاجتهدوا فی القربة إلی الله(تعالی) فیها، فإنّها لیلة آلی الله تعالی علی نفسه ألا یرد سائلاً له فیها، ما لم یسئل معصیة و … فاجتهدوا فی الدعاء و الثناء علی الله(عزّ وجلّ).
منبع:
ثواب الاعمال، ص۷۷.
یکشنبه 97/02/09
سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمیرسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را میکُشد؟ آیا جنّیان او را میکُشند یا ما انسانها؟
ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس دادهایم!
شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت(ع) در پس از ظهور زیاد نباشد. لذا بعضی از منتظران حضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمیکنند که یک روز [حکومت و زندگی با آن حضرت] به سالها میارزد.
دعا میکنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان(ع) شیرین گرداند!
ما مثل طایفه و گروهى هستیم که رییس خود را حبس نموده است و در بلایا، خود تصمیم جنگ و یا صلح را اتّخاذ مى کند! خودمان کرده ایم و اجازه نمى دهیم بیاید قضایا را حلّ کند، با این که مى دانیم اگر بیاید مى تواند مشکلات را حلّ کند، ولى باز او را محبوس کرده ایم!
بنابراین، اگر میلیون ها نفر هم با او موافق باشند، او مثل شخص وحید و تنها است که هیچ ناصر و مُعین و یار و یاورى ندارد!
زیرا ما در بیدارى درست به وظیفه ى خود عمل نمى کنیم، با این حال منتظر هستیم که بیدار شویم و تهجّد به جا آوریم. اگر توفیق شامل حال انسان گردد، از خواب بیدار مى شود و مشغول تهجّد مى گردد؛ ولى اگر توفیق نباشد، چنان چه بیدار هم بشود، از آن ها بهره نمى برد.
منبع:
[در محضر بهجت: 1/41]
یکشنبه 97/02/09
حضرت امام خمینی (ره): «همان طوری كه رسول اكرم(ص) به حسب واقع حاكم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی همان طور حاكم بر جمیع موجودات است، آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت…»
«ببینید كه تحت مراقبت هستید، نامة اعمال ما می رود پیش امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هفتهای دو دفعه (به حسب روایت ) نكند كه خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان ـ سلام الله علیه ـ یك وقت چیزی صادر بشود كه موجب افسردگی امام زمان ـ سلام اللهعلیه ـ باشد.»
«رهبر همة شما و همة ما وجود مبارك بقیة الله است و باید ماها و شماها طوری رفتار كنیم كه رضایت آن بزرگوار را كه رضایت خداست بدست آوریم.»
«خداوند… ما را موفّق كند كه به لقای جمال مبارك امام زمان ـ سلام الله علیه ـ موفق بشویم.»
«بحمدالله این كشور الآن در تحت عنایت حق تعالی و در تحت حمایت ولی عصرسلام الله علیه به مقامی رسیده كه می تواند راه خودش را طی كند.»
منبع:
صحیفة نور ـ ج 20 / ص 249
یکشنبه 97/02/09
ماه شعبان، هشتمین ماه از ماههای قمری است. ماهی بسیار شریف و منسوب به سید انبیاء صلی الله علیه و آله است از سفارشات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است که می فرمود
در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود و برای تقرّب به سوی پروردگار خود روزه بدارید که در این صورت کسی که چنین کند خداوند او را دوست میدارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او میگرداند و بهشت را بر او واجب میکند.
این ماه اعمالی دارد که برای سالک الی الله و آنان که دل در گرو معبود بستهاند بسیار با ارزش است تا در تحت لوای این اعمال به حقیقت عبودیت و بندگی خالق بی همتا که همان هدف و غایت از آفرینش تمامی موجودات است برسند
یقیناً برای رهپویان کوی وصال، کثرت اعمال سبب نمیشود که مأیوس از انجام دادن آن گردند و خود را محروم از فیوضات و عطایای واسعه ذات لایزال الهی کنند چرا که بر اساس قاعده «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه» اگر همه اعمال را نمیتوانیم به جا آوریم تمامی آن را ترک نکنیم.
بخش دوم: اعمال این ماه
اعمال این ماه دو قسم است. یک قسم مشترک بین همه روزها و شبهای این ماه شریف است و قسم دوم اختصاص به روزهای معینی از ماه دارد.
اعمال مشترک:
۱٫ روزه داشتن که در روایات، از روزه این ماه به «کفاره گناهان بزرگ» تعبیر شده است.
۲٫ استغفار هر روز هفتاد مرتبه «استغفرالله و اسئله التوبه».
۳٫ صدقه دادن، از امام صادق علیه السلام نقل شده که خداوند صدقه این ماه را پرورش میدهد و در روز قیامت، آن صدقه به اندازه کوه اُحد دیده میشود.
۴٫ خواندن مناجات شعبانیه در هر روز.
۵٫ صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیهم السلام آن حضرت.
منبع:
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۵۴، ص۵۹؛ امالی، صدوق، ص۱۶،۱۷٫
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۶۰ و ۶۲٫
چهارشنبه 97/02/05
شبهه میکنند که خداوند دینش را با زور به مردم تحمیل میکند، و در بیشتر آیات قرآن وعدهی عذاب میدهد، پس این خود نشان میدهد که فطرت انسان نیاز به خدا ندارد. چون اگر داشتند، با میل و ارادهی خود مسلمان میشدند، نه با زور و تهدید. پاسخ چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر مسلمانی ارادی نبود، همین طغیان کنندگان نیز تسلیم امر پروردگارشان میشدند؛ پس همین که خودشان منحرف و معترضند، پاسخ مستند و مستدلی میباشد بر این که انتخاب دین اختیاری است و نه زوری و تحمیلی. آیا فقط هر کس مسلمان شده، با زور و تحمیل مسلمان شده است و کافران از این زور و تحمیل خداوند متعال، معاف و مستثنا شدهاند؟!
پس با کمی تأمل و تفکر در مورد ادعا، پاسخها روشن میگردد؛ اما جهت توجه بیشتر ذهن، به چند مطلب پیرامون ساختار همین شبهه، اشاره میگردد:
توحید:
●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، قبول دارند که خدایی هست و سپس او را متهم میسازند که «دینش را به زور تحمیل میکند»! یا اصلاً وجود خداوند سبحان و بالتبع نبوت و دین را قبول ندارند؟!
اگر قبول دارند که خدایی هست، پس باید خود و هر چه هست را بنده و مخلوق او بدانند. باید از یک سو او را علیم و حکیم بدانند؛ منزه از هر عیب و نقص و توصیفی که مختص مخلوقات میباشد بدانند؛ و از سویی دیگر، خیال نکنند که خودشان بیشتر از خالقشان میدانند!
●- و اگر وجود خداوند سبحان را قبول ندارند، پس چرا میگویند: «خدا دینش را به زور تحمیل میکند»؟! چطور ممکن است که عاقلی وجود “فاعل” را قبول نداشته باشد، اما “فعل” را به او نسبت دهد؟!
●- نتیجه آن که این شبههپردازان، هم جاهل هستند، هم کافر هستند و هم معاند. یعنی چنین نیست که قبول نداشته باشند، بلکه چون ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس، میدانند که خدایی هست و بازگشت به سوی اوست، اما به جنگ خالق خود و پروردگار عالمیان رفتهاند.
دین:
●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، اصلاً میدانند که “دین” یعنی چه؟ اگر نمیدانند که نباید در مورد دین خدا سخن بگویند، و اگر میدانند، لابد آگاه هستند که خودشان نیز نوعی “نوعی” دین دارند و در عالم هیچ کسی “بیدین” نیست، ولو دینش حق نباشد و باطل باشد. در سوره الکافرون فرمود که به کفار بگو: «دین شما برای خودتان، دین من برای خودم»، یعنی کفار نیز دین دارند.
●- دین، به مجموعهی جهانبینی، اعتقادات و بایدها و نبایدهای منطبق با آن گفته میشود، پس هیچ کسی بیدین نیست؛ حال خواه مسلمان یا مسیحی باشد، خواه هندو و بودایی، و خواه پیرو ایسمها، و یا بنده و تابع هوای نفس خود و دیگران.
تمامی این ادیان، تشویق و تهدید دارند؛ حتی هوای نفس نیز با مشتهیات تشویق میکند و با فشارها تهدید میکند، آیا با زور تحمیل میکنند؟! یا هر گروندهای با اراده و اختیار خود انتخاب کرده و به سوی محبوبش میرود؟!
اگر با زور تحمیل شده بود که همه یک دین داشتند.
زور و تحمیل:
●- به نظر میرسد حتی معنا و مصداق واژههایی چون: «زور و تحمیل» را نمیدانند، وگرنه دست کم به خودشان نظری میانداختند و چنین ادعایی ننموده و به او افترا نمیبستند!
آیا خداوند متعال که به زعم آنها «دینش را به زور تحمیل میکند»، زورش به آنها و سایر کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان، فاسدان و فاسقان نرسیده است؟!
اگر دین زوری و تحمیلی بود که برای کسی راه گریزی نبود و همگان اهل معرفت، ایمان، تقوا و عمل صالح میگردیدند!
اگر دین زوری و تحمیلی بود که دیگر نه پیامبر، وحی، کتاب، تعلیم و تربیت لازم بود، نه حق و حقوقی بیان میشد و نه توصیهها و تأکید بر رعایت آنها کارآیی داشت، و نه کسی میتوانست به انکار و دشمنی با او برخیزد!
تهدید:
●- معنای “تهدید” را نیز نمیدانند؛ و گرنه میفهمیدند که نه تنها “تهدید"، زور و جبری را به دنبال نمیآورد، بلکه میفهمیدند که تمامی شئون جزئی و کلی، شخصی و اجتماعی انسان، از یک سو با “تشویق” و از سوی دیگر با “تهدید” مواجه میباشد؛ مانند عقل و جهل – یا سلامتی و بیماری.
●- اگر قرار بود که حکومتها و مردمان، با تهدید اصلاح شوند که هم اکنون جهان به بهشتی روی زمین مبدل میگردید. و اگر قرار بود که مردمان عاقل و صالح، با “تهدیدهای” جاهلان متکبر و زورگو، تسلیم گردند که ایستادگی و مقابلهای رخ نمیداد.
●- آیا اگر کسی فرزند خود را “تهدید” نماید که «اگر به مدرسه نرفته و درس نخوانی، بدبخت میشوی»، او به زور مجبور به تحصیل و فراگیری علوم میگردد؟!
●- اگر بگوید: «در صورتی که بیعقلی کنی و به سوی اعتیاد و فساد بروی، اولاً تو را از خانه بیرون میکنم و ثانیاً این خودت هستی که در آیندههای نزدیک و دور، معذب شده و به هلاکت خواهی رسید»؛ او مجبور میشود؟!
●- اگر مصلحی، جامعهای را “تهدید” نماید که اگر “دوست شناس و دشمن شناس نباشید – اگر هوشیار و بصیر نباشید – اگر اهل کار و تلاش نباشید – اگر حافظ عزّت خود نباشید - اگر مقابل تهدیدات و دشمنیها ایستادگی نکنید – اگر به تولید ملی اهمیت ندهید و …، آن جامعه به زور مجبور به رشد و کمال میگردد؟! و یا فقط جامعهی عاقل و بصیر و سالم، درس میگیرند و به اختیار خود عمل مینمایند؟
فطرت و نیاز:
بدیهی است که معنای “فطرت و نیاز” را نیز نمیدانند و یا خود را به نادانی میزنند! بالاخره بخواهند یا نخواهند، انسان “غنی = بینیاز” نیست، نه در اصل وجودش (نیاز به خالق) و نه حیات و رشدش (نیاز به ربّ، رازق، هادی و …)؛ بنابراین، خود را با عقل و فطرت، نیازمند به غیر میبیند؛ و با همان عقل و فطرت، به سوی “غنی = بینیاز” گرایش دارد، نه به سوی سایر نیازمندان مانند خود و یا نیازمندتر از خود. منتهی عقل و فطرت که محجوب و مستور گردید، به اوهام متکی میگردد و غیر خدا را معبود میگیرد.
هدایت:
●- فرض کنید که به کسی بگویند: «شما باید بروید» و خودش هم میبیند که در حال رفتن است؛ اما نگویند: «به کجا بروی؟ چگونه باید بروی؟ و چرا»؟! خب، حال او چه کند؟ به کجا برود و چگونه و چرا؟! چنین رفتنی، حاصلی جز گمراهی و سرگردانی “ضلالت” و بالتبع “هلاکت” دارد؟!
●- پس چگونه فرض میکنند که اگر پروردگار علیم و حکیم نفرماید که چه راهی به کدام مقصد میرسد و هر کاری، چه نتیجه و عاقبتی دارد، هدایت صورت گرفته و هر کس به دلخواه خود مسلمان میشود؟! این چه منطقی است؟!
●- پس، نه تشویق خداوند متعال جهتی را به زور تحمیل مینماید و نه تهدید او؛ بلکه همه تعلیم برای هدایت است، و قیام کنندگان به علم، به عقل و به قسط، هدایت میشوند.
“تعلیم"، یعنی علم آموختن و آگاه نمودن. یعنی به انسان میآموزد که “اول و آخر” کجاست؟ اگر این راه را برود، به چه نتایج و مقاصدی میرسد و اگر آن را برود، به چه نتایج و مقاصدی میرسد.
تشویق و تهدید، اگر از سوی علیم و حکیم و صالح میباشد، همه تعلیم است. چنان که مهندس میگوید: «اگر زیربنا را چنین ساختی، استقامت این ساختمان برای اهداف احداث آن مستحکم میگردد – و اگر چنان ساختی، فرو میریزد» - تعلیم خداوند متعال با تشویق و تهدید، همان تعلیم عاقبت امور و نشان دادن راه، مقصد و برنامه برای هدایت میباشد؛ همان «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ – به درستی که راه رشد از گمراهی روشن شد» میباشد؛ و اگر میخواست، بر انسان نیز چون سایر مخلوقات تحمیل مینمود. لذا فرمود:
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان، 3)
ترجمه: ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.
بنابراین، “تشویق یا تهدید"، در هیچ امری، جهتی را به زور تحمیل نمیکند.
اعتراضشان به خالقیت و ربوبیت اوست:
پس این عده، منکر خدا (ملحد) نیستند، چرا که به وجودش اذعان دارند، اما معاند (دشمن) هستند که بدتر از کافر است. لذا او را با افتراهای گوناگون متهم و محکوم میکنند، تا مردمان را گمراه سازند. [درست مانند ابلیس لعین]!
●- اعتراضشان به خالقیت این است که چرا «آتش را سوزاننده و پوست و گوشت مرا سوزنده خلق کردی؛ بعد تعلیم دادی که داخل آتش نرو و اصلاً بدون لباس محافظ (لباس تقوا) به آن نزدیک نشو که میسوزی»؟! با جهل و تکبر تمام میگوید: «من دلم میخواهد نه تنها با آتش بازی کنم، بلکه داخلش بروم؛ پس چرا مرا میسوزاند؛ تو این را در چگونگی خلقت به ما تحمیل کردهای»؟!
●- اعتراضشان به ربوبیت نیز این است که «چرا برای هر موضع، جهت، راه و کاری، فرجامی گذاشتهای که در اختیار ما نیست و تحمیلی میباشد»؟! و «چرا نقشه راه فرستادی و اصول، قوانین و چارچوبها و مقرراتش را وضع و بیان نمودی»؟! با جهل کامل و تکبر تمام میگوید: «دلم میخواهد به هر راهی که خواستم بروم، هر کاری که خواستم بکنم، مرتکب به قتل، سرقت، جنایت، تجاوز، فسق، فساد، فحشا و … بگردم؛ اما نتیجهاش آن باشد که من میخواهم، نه آن که تو قرار دادی – و این تحمیل است»؟!
در واقع میگوید: چرا خالق، مالک و ربّ تو هستی و “من” نیستیم؛ این یک تحمیل به “من” است! و این “من” همان شیطان و تکبر شیطانی میباشد.
منبع اخبار نیوز