بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شنبه 96/02/02
سخاوت و بخشندگی یکی از مهمترین ویژگیهای امام موسی کاظم(ع) است که در بسیاری از موارد زندگی میتوان آن را مشاهده کرد.
امام موسی کاظم(علیه السلام) به دنیا به چشم هدف نمینگریستند و اگر مالی فراهم میآوردند، دوست داشتند با آن خدمتی انجام دهند و روح پریشان افسردهای را آرامش بخشد و گرسنهای را سیر کنند و برهنهای را بپوشانند.
محمدبنعبدالله بکری میگوید: از جهت مالی سخت درمانده شده بودم و برای آنکه پولی قرض کنم وارد مدینه شدم، اما هر چه این در و آن در زدم نتیجه نگرفتم و بسیار خسته شدم. با خود گفتم خدمت حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر -درود خدا بر او- بروم و از روزگار خویش نزد آن بزرگ شکایت کنم.
پرسان پرسان ایشان را در مزرعهای در یکی از روستاهای اطراف مدینه سرگرم کار یافتم. امام برای پذیرایی از من نزدم آمدند و با من غذا میل فرمودند، پس از صرف غذا پرسیدند: با من کاری داشتی؟ ماجرا را برایشان عرض کردم، امام برخاستند و به اتاقی در کنار مزرعه رفتند و بازگشتند و با خود سیصد دینار طلا (سکه) آوردند و به من دادند و من بر مرکب خود و بر مرکب مراد سوار شدم و بازگشتم.
عیسی بن محمد که سنش به نود رسیده بود، می گوید: یکسال خربزه و خیار و کدو کاشته بودم، هنگام چیدن نزدیک میشد که ملخ تمام محصول را از بین برد و من یکصد و بیست دینار خسارت دیدم.
در همین ایام، حضرت امام کاظم علیه السلام، (که گویی مراقب احوال یکایک ما شیعیان میبودند) یکروز نزد من آمدند و سلام کردند و حالم را پرسیدند، عرض کردم: ملخ همه کشت مرا از بین برد.
پرسیدند:چقدر خسارت دیدهای؟گفتم: با پول شترها صد و بیست دینار.
امام علیه السلام یکصد و پنجاه دینار به من دادند.عرض کردم:شما که وجود با برکتی هستید به مزرعه من تشریف بیاورید و دعا کنید.
امام آمدند و دعا کردند و فرمودند:
از پیامبر روایت شده است که: به باقیماندههای ملک و مالی که به آن لطمه وارد آمده است، بچسبید.من همان زمین را آب دادم و خدا به آن برکت داد و چندان محصول آورد که به ده هزار فروختم.
منبع:
11:30 - 02 ارديبهشت 1396 - 2017 April 22
شنبه 96/02/02
خواهر شهید هادی در سالگرد تولد شهید ابراهیم هادی ماجرای آخرین خواسته شهید «ابراهیم هادی» از خانواده اش را بیان کرد.
، زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی در مراسم سالگرد تولد برادرش که با حضور جمعی از خانواده شهدا, ایثارگران و عموم مردم در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) برگزار شد, طی سخنانی با بیان اینکه زندگی با ابراهیم زندگی سرشار از شیرینی و لحظات عالی بود, گفت: ابراهیم بسیار مهمان نواز بود و هر برنامه ای که مد نظر داشت، علاقهمند بود تا آن مراسم را در بین دوستان و اقوام باشد و همیشه به این برنامه ها اهتمام داشت.
خواهر شهید ابراهیم هادی ادامه داد: ابراهیم قبل از رفتن به جبهه یک خودسازی عالی داشت و ما شاهد و ناظر این آمادگی بودیم و این خودسازی یک شبه ایجاد نشده بود بلکه او از سالها این آمادگی را به خود داده بود.ابراهیم همیشه میگفت:«اول باید خودمان را بسازیم و آنچه مد رضای خدا است برای خدا خرج کنیم.» یادم می آید یک روزهایی ابراهیم دیر وقت به منزل میآمد و خیلی خسته بود اما تا صبح نمی خوابید تا مبادا نماز صبحش قضا نشود و همچنین برای نماز جماعتش یک برنامه خاصی مد نظر قرار داده بود.
وی افزود: ابراهیم همیشه روی زمین می خوابید و من که چندین بار این موضوع را میدیدیم به ابراهیم میگفتم:« برای چه روی زمین میخوابی؟» اما ابراهیم میگفت:« این بدن باید به زمین و رمای آن عادت کند» و من بعد از شهادتش منظور او را فهمیدم.
خواهر شهید هادی در خصوص آخرین دیدارش با برادش گفت: ابراهیم در دیدار آخر که از ما خداحافظی کرد با همان تیپ جبهه ای به ما گفت: «فقط یک دعا کنید من برنگردم» من گفتم چرا؟ گفت:«من هنوز دین خود را به اسلام و رهبر و مردم ادا نکردم. دعا کنید برنگردم و یک وجب از خاک اینجا نداشته باشم و مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام بمانم.» و همانطور هم شد. ابراهیم ارادت خاصی نسبت به حضرت زهرا(س) داشت و بیشتر خواسته هایش را از حضرت زهرا(س) می گرفت. ابراهیم 25 سال از زندگی اش را بسیار با برکت گذراند. امروز اگر می گویند ابراهیم مطرح شده است این دست ما نیست زیرا اگر کار برای رضای خدا باشد خدا انسان را برجسته می کند و عزت می بخشد.
وی در ادامه اظهار کرد: امروز تاریخ مرور شده است. اگر خوابی هستیم که بچه های دفاع مقدس را نشناختیم اکنون میتوانیم بچه های مدافع حرم را بشناسیم. اینها رفتند تا راه را به ما نشان بدهند. آن زمان گفتند ابراهیم ها رفتند تا ما آسوده زندگی کنیم و بهترین زندگی را داشته باشیم ولی خون بهای شهدا این نیست چرا که به خانواده های مدافع حرم میگویند شما هزینه می گیرند و فرزندانتان را به سوریه می فرستید؟ چرا خانواده های شهدا را دل خون می کنید. آنها برای رضای خدا همه چیز خود گدشتند و جان خود را دادند. تاریخ ورق میخورد و ما از قافله جا مانده ایم و باید بیدار شویم و ادامه دهنده راه شهدا باشیم و هدف شهدا را دنبال کنیم.
منبع:
اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۲
شنبه 96/02/02
آياتي در قرآن مجيد هست كه دلالت دارد در قيامت برخي اعضاي بدن سخن مي گويند و عليه خود انسان شهادت مي دهند. از جمله اين آيه كه مي فرمايد: «اليوم نختم علي افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون»(1)؛ امروز بر دهانهاي آنان مهر مي زنيم و دستهاي آنان با ما سخن مي گويند و پاهاي آنها به آنچه كرده اند، گواهي مي دهند.
البته نه تنها اعضا و جوارح بلكه زمين زير پاي ما نيز حمل شهادت مي كند و روز قيامت نيز اداي شهادت مي نمايد.(2)
آري، همان قدرتي كه الان به اين زبان توانايي حرف زدن داده است ، در روز قيامت به دست و پا و گوش ما نيز توانايي حرف زدن خواهد داد .(3)
نكته ي جالبي كه در آيه ي 65 سوره يس مشاهده مي شود اين است كه در روز قيامت بر زبان هايي كه در دنيا قدرت تكلم داشته اند ، مهر زده مي شود و نمي توانند حرف بزنند ، اما در عوض در آخرت به تمام اعضاي بدن كه در دنيا نمي توانستند حرف بزنند ، قدرت تكلّم داده مي شود.(4)
منبع:
1. سوره يس، آيه 65.
2. سوره زلزال،آيات 1-4
3. سوره فصّلت ،آيه20
4. سوره نور ، آيه 24
چهارشنبه 96/01/30
خدای من چه دلتنگم میان این همه آدم چه تنهایم
خدای من چرا باید اسیرگردم میان غم میان بغض چشمانم خدای من به کی گویم سخن ازدل
ازاین درد های بی وسعت از این حس فراموشی میان قلب این و آن
خدای من چه دلتنگم برای پر زدن هایم به سوی عشق و آزادی
میان اوج خوشبختی خدای من اگر امروز که من تنهام تو را دارم کنار خود
برای خود میان اشک و آه من مرا گیری در آغوشت کنارقلب تنهایم
توتنها باش برای من برای قلب تنهایم خدای من چه تنهایم…
منبع:
در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۱ساعت 18:49
چهارشنبه 96/01/30
اگـر امـشب هم از حوالی دلم گذشتـی،
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام…
منبع :
یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 19:53