بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شنبه 96/02/16
تاریخ چه بسیار ملتها و حکومتهایی را به خود دیده که بهخاطر روحیهی تجملگرایانهی سران و مردمانش تن به قراردادهای ذلتبار داده و استقلال مملکتی را به پای لذتهای زودگذر قربانی گردهاند! اگر جامعهای به حالت زهد و قناعت برسد و در برابر فشارها مقاومت کند و بهخاطر برخوردار شدن از مواهب زودگذر دنیایی، عزت و استقلال خود را از دست ندهد، به آنچه که خود دارد، اکتفا میکند و با تلاش و کوشش سعی میکند که موقعیتهای بهتری را به دست آورد.
این روحیه آنچنان ارزشمند است که اگر مسئولی چنین روحیهای نداشته باشد، بایستی او را به داشتن چنین روحیهای وادار نمود. امام علی (ع) وقتی که شنید که شریح قاضی خانهای به 80 دینار خریده و برای این خریدش گواه گرفته و امضا زدهاند، امام با نگاه خشمآلودی به او فرمودند: «اگر آنگاه که این خانه را خریدی نزد من میآمدی، برای تو سندی مینوشتم بدینسان، پس رغبت نمیکردی به خریدن خانه به درهمی یا افزون از آن و سند چنین است: این خانهای است که خریده است آن را بندهای خوار، از مردهای که او را از جای برخیزاندهاند برای کوچ و بستن بار. از او خانهای از خانههای فریب خریده است … به بهای برون شدن از قناعتی که موجب عزتمندی است و داخل شدن در ذلت.»
کلام امام بهروشنی بیانگر این نکته است که خروج از کمند زهد و قناعت و فرو افتادن در دام حرص و رفاهزدگی، ویروس عزتفروشی را در جامعه سرایت میدهد.دولت اسلامی باید سیره حکومتی علی(ع) را شاخص خود قرار دهد که می فرماید: «من اگر مىخواستم، مىتوانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافتههاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هیهات كه هواى نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاى لذیذ برگزینم، در حالى كه در «حجاز» یا «یمامه» كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و یا هرگز شكمى سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شكمهایى كه از گرسنگى به پشت چسبیده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد. آفریده نشدهام كه غذاهاى لذیذ و پاكیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى كه تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده كه شغلش چریدن و پر كردن شكم بوده، و از آینده خود بى خبر است. آیا مرا بیهوده آفریدند آیا مرا به بازى گرفتهاند آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم.»
کسانی که ساده زیستی را به زهد فروشی تفسیر کرده و آن را ارزش نمی دانند، باید پاسخ دهند که این عبارات حضرت و دهها نمونه دیگر مانند آن را چگونه تفسیر می کنند؟
تجملگرایی مسئولین سمّ مهلکی است که آثار مخرب آن دامان جامعه را خواهد گرفت. یکی از آثار مخرب تجمل گرایی مسئولان گسترش فساد و انحطاط اخلاقی در جامعه است. امام خمینی (ره) در این زمینه میفرمایند: «این خوی کاخ نشینی اسباب این میشود که انحطاط اخلاقی پیدا شود. اکثر این خوی های فاسد، از طبقه ی مرفه به مردم دیگر صادر شده است.»ایشان همچنین در این زمینه میفرماید: «این طور نیست که انسان خیال کند که شیطان ابتدا می آید به آدم بگوید که بیا و برو طاغوتی شو؛ این را نمیگوید. قدم به قدم انسان را پیش میبرد … اگر جلویش را گرفتید، طمعش بریده میشود و اگر جلویش را نگرفتید، فردا یک قدم دیگر جلو میرود. یک وقت میبینید که این طلبه ی زاهد عابد، که در مدرسه زندگی میکرد، متحول شد به یک نفر انسان طاغوتی.»و در نهایت یکی از سنتهای قطعی پروردگار برای دولت و جامعه خوش گذران و تجمل پرست، سقوط و نابودی آن دولت و آن جامعه است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً؛ و چون اراده کردیم که جمعیت و دیاری را نابود کنیم، توانگران خوشگذران را وادار به فساد میکنیم و وقتی به فسق پرداختند، سزاوار عذاب میشوند. آنگاه آنجا را زیر و زبر میکنیم و نابودشان میسازیم.»(اسراء/16)
منبع:
(صحیفه ی نور، ج 17، ص 218)
(صحیفه ی امام، ج 18، ص14)
شنبه 96/02/16
شما وقتی تشنه میشوید اگر پنج دقیقه طاقت بیاورید، آخر سر هوار میزنید، یا دعوا میکنید که آب بیاور – یا خودتان طرف آب میدوید. عطش که زیاد شود، اختیار آدمی را میبرد. این تازه عطش ظاهری است.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: شما وقتی تشنه میشوید اگر پنج دقیقه طاقت بیاورید، آخر سر هوار میزنید، یا دعوا میکنید که آب بیاور – یا خودتان طرف آب میدوید. عطش که زیاد شود، اختیار آدمی را میبرد. این تازه عطش ظاهری است.
امیدوارم قلبهای ما در این گردابها به امام حسین(ع) نزدیک شود. کربلا تربت میسازد و همه ابدان شیعیان را تربت میکند. از عطش، آب بدن خشک میشود و تشنه دنیا و آخرت میشود. هم تشنه آب ظاهر میشود و هم تشنه معنوی. تشنگی، آب بدن را میکشد و کم میکند و آن را خشک و خاک و تربت میکند. کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت میشود؛ همین بدن ظاهری، ولو نمره باشد.تربت را اگر به دریا بزنی، خجالت میکشد که طغیان کند و ساکت میشود. اگر آن را به تب شدید چهل درجه عرضه کنی، تب فوراً ساکت میشود و از آن بدن میرود – خجالت میکشد. تربت به او میگوید تو حرف نزن، من مال کربلایم. به تب میگوید من از صبح تا ظهر عاشورا طروفانها دیدهام. تو فقطیک طوفان دیدهای. تب خجالت میکشد و تا تربت امام حسین(ع) به آن میرسد سرش را پایین میاندازد و میرود. اگر به دریایی که طغیان کرده است تربت نشان دهی، خجالت میکشد، سرش را پایین میاندازد و آرام میگیرد. همه شما، هم با عقلتان، هم با محبتتان و هم با ولایتتان میبینید که این درست است.امیدوارم این ابتلائات، ساکت شود سپس با خودِ کربلاییها گریه کنیم – با خود امام حسین و حضرت زینب(ع). چقدر شیرین است؛ هرگاه آنها گریه کردند، تو هم گریه کنی و هر وقت سرور داشتند، مسرور باشی. از مصیبتهای خود، راحت شویم و بنشینیم. چگونه راحت شویم؟ یاد مصیبت آنها ما را راحت می کند، زیرا مصائب آنها زیاد و تمام است. ابتلاهای ما کجا و ابتلائات آنها کجا؟ جای ما کجا و جای آنها کجا؟ امیدوارم انشاءالله به حساب خوبان بگذاری. همه مصائب دنیا را به حساب کربلا بگذار؛ بگو باغصه کربلا، دیگر دنیا به مصیبتش نمیارزد که برای شغصه بخوریم و محزون شویم.
هر وقت خواستی گریه کنی، برای مولایمان حسینبن علی(ع) گریه کن کههمه آسمان و زمین و ملکوت، وقتی که او بگرید و محزون باشد، برای او گریه میکنند. در روز عاشورا حضرت یکی دو بار گریه افتاد وَبَکی بُکاءً شدیداً. امیرالمومنین(ع) در عمرش دو سه بار در میان جمعیت و در مساجد گریه کرده است. منتهی یک مرتبه گریه آنها، خیلی زیاد است و اگر بخاطر همان یک بار، مخلوقات و بشر و ذرّات عالم تا قیامت گریه کنند، کم است.
منبع:
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 49
شنبه 96/02/16
در آیات قرآن کریم، مساله ایمان به غیب مورد تاکید قرار گرفته و از صفات متقیان دانسته شده است. «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ؛ آنها كه (متقین) به غیب ایمان دارند (به امور پنهان از حواس مانند خدا، وحى، فرشتگان و معاد) و نماز را برپا مى كنند (خضوع در برابر حق دارند) و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى نمایند» قرآن کریم در مرحله ی اول غیب را مختص خدا می داند. «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً؛ داناى غیب اوست و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمى سازد»، اما در آیه بعد از آن استثنایی آورده و می فرماید: «إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُول؛ جز كسى از رسولان الهی كه (خدا از او) خشنود باشد».
از آنجا که امامان معصوم (علیهم السلام) جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند؛ بواسطه پیامبر اسلام از علم غیب باخبرند
در این آیه شریفه، باور به غیب و انجام اعمال دینی (نماز که ارتباط با خداست و انفاق مال که ارتباط با خلق است) مورد توجه قرار گرفته است، همان نکته ای که در مقدمه به عنوان نگرش از آن نام برده شد، نگرشی که در زوایای زندگی انسان هویداست و انسان را به سمت و سوی سعادت رهنمون میشود. بنابراین کسی که این نگرش را در خود تقویت نموده باشد در روزی که روز بازخواست است؛ می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. «ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ سپس به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مى شوید، پس شما را از عملکردتان در دنیا آگاه خواهد نمود»
منبع:
ترجمه مشکینی، ص2
شنبه 96/02/16
ما را می میراند تا دیگر نمیریم. هی می میراند و زنده می کند تا جایی که دیگر نمی میریم. البته مردن کار ما است. کار او زنده کردن است. ولی من هر دو را به خدا نسبت دادم. اول هم ما مرده بودیم، او ما را زنده کرد. ما نبودیم. الان ما نبودیم. الان ما هرچه ادب کنیم و بمیریم او ما را زنده تر می کند. مردن پیش از مردن را ادب می گویم، و الا اگر ادب هم نکنیم میمیریم. خدا ما را می میراند و نزدیک خود می برد. فی موتی حیوتی. در مرگ من حیات من است. در فقر من غنای من است. در ذلت من عزت من است.خدای مهربان، غنا را در فقر پنهان ساخته است و صحت را در مرض. انسان فانی می شود که به بقا برسد، می فرماید: خلق کرده ام برای حیات نه برای موت و نابودی. منتهی اینجا جایگاه خوبی نیست. غذا دارد، فضولات هم دارد. ما ناچاریم از اینجا عبور کنیم. حتی اگر نطفه ای سقط شود، در آن جهان زنده می شود. حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع) با اینکه به ظاهر مرده اند، ولی زنده اند و فرزندانی از شیعیان که سقط شده اند زنده می شوند و آنان به این فرزندان درس می دهند تا بالغ شوند. این مطلب در روایات آمده است عقل هم تایید می کند که اینها ضایع نشوند.خداوند بر ریزه کاری های خلقتش مسلط است. خدا مثل ما نیست که بگوید شلوغ شده رها کن، به درد نمی خورد. خداوند حتی بندگان معصیت کارش را هم در نظر دارد. می گوید او از چشم همه افتاده است پس ما باید او را بخواهیم. خدا می گوید: ای بنده ی من اگر همه ی اهل زمین انیس و مونس داشته باشند و تو هیچ کسی را نداشته باشی ما تو را سرپرستی می کنیم. منتهی بنده، خودش سرپرستی نمی خواهد. لج می کند، خداوند هم سربه سر او نمی گذارد تا بیشتر عصبانی نشود. از دور مواظب اوست. طوری که او نفهمد…
منبع:
طوبای محبت 2/ مجالس حاج اسماعیل دولابی/ صفحه ی 104
پنجشنبه 96/02/14
ازامام سجاد (علیه السلام) پرسیدند: چگونه صبح کردی ای فرزند رسو ل خدا ؟فرمود: صبح کردم در حالی که هشت بدهکار ی دارم: بدهکار خدایم در واجبات، و بدهکار پیامبرم در عمل به سنت وخانواده ام در امور زندگی و نفسم مرا به شهوت می خواند و شیطان مرا به گناه ودو فرشته ی حافظ من به راستگویی در کردار واعمال وملک الموت جانم رامی خواهد و قبر بدنم را، پس من بین این هشت طلبکارگرفتارم
منبع:حکایت وحکمت،حسین دیلمی،ص83