بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
روزی یکی از شاگردان آخوند کاشی ایشان را برای افطار دعوت می کنند و با اصرار زیاد از او خواهش می کنند که سحر هم تشریف داشته باشند. آخوند فرموده بودند : به شرطی می مانم که با من کاری نداشته باشید و دنبال کار خود بروید. طلبه می گوید: من دائم برای پذیرایی نزد آقا می رفتم تا ببینم ایشان چه کار می کنند. متوجه شدم که ایشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعای ابوحمزه ثمالی را با صوت حزین و گریه می خواندند.
مرحوم آخوند گزی اصفهانی از علمای برجسته اصفهان و معاصر با آخوند کاشی بودند نقل می کنند که: من یک شب در مدرسه صدر اصفهان میهمان یکی از طلبه ها شدم. در آن شب احساس کردم در و دیوار و درخت ها مشغول ذکر گفتند.
آمدم درب حجره آخوندکاشی دیدم ایشان با یک حالت مخصوصی مشغول نماز خواندن هستند و من احساس کردم در و دیوار و درخت ها همراه آخوند ذکر می گویند.
همچنین آقا رحیم ارباب نقل می کنند: یک شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم که نماز شب را بخوانم وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم صدای همهمه ای می آید هر چه نگاه کردم دیدم همه جا خاموش است ولی از همه جا و درختان و در و دیوار نجوایی که مانند ذکر بود به گوش می رسید.
منبع:جواهر/علما وبزرگان /ج1
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شاهبازي در 1395/12/26 ساعت 05:33:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |