واکنشِ جالبِ شهیدسعیدی در برخورد با مردِ فقیر...

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

یک روز که پدرم از مسجد برگشتند ،دیدم عبا روی دوششان نیست.

پرسیدم: عبایتان چه شد؟

ایشان گفتند: سرِ راه مرد فقیری را دیدم که از سرما می لرزید ، من هم دیدم که قبا به تن دارم و فعلاً به عبا احتیاجی ندارم، پس نباید فرد مسلمانی از سرما بلرزد و من هم عبا داشته باشم و هم قبا ، لذا عبایم را روی دوش فقیر انداختم…

 

او برای ما و به خاطر تو از تمام دارایی اش گذشت ما در برابر این از خود گذشتگی او چه کردیم؟

 

منبع: کتاب مجمع ملکوتیان ، صفحه 42

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.