بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
محمدبن ميمون مى گويد: من در مکه همره امام رضا عليه السلام بودم به حضرت عرض کردم : من مى خواهم به مدينه بروم ، نامه اى بنويس به ابى جعفر عليه السلام ببرم امام رضا عليه السلام تبسم فرمود و نامه اى نوشت .
به مدينه رفتم و چشمهايم درد داشت (و درست نمى ديد) به خانه امام رفتم نامه را دادم موفق غلام امام گفت سرنامه را بگشا و بازکن و در پيش روى امام بگير (چنان کردم ) سپس حضرت جواد عليه السلام به من فرمود: اى محمد حال چشمت چطور است؟
عرض کردم يا ابن رسول الله بيمار است و نور چشمم رفته همانطور که مشاهده مى فرمائيد.
آنگاه دستش را دراز کرد و بر چشم من کشيد بينائيم برگشت همانند سالمترين وضعيتى که بود شده بودم ، سپس دستها و پاهاى حضرت را بوسيدم و برگشتم در حاليکه بينا شده بودم و حضرت جواد عليه السلام در اين زمان کمتر از سه سال داشت.
منبع:
دلائل الامامه ص 209,
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فاطمه لك زائي در 1397/07/28 ساعت 10:42:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |